در این مقاله به سراغ هشت عدد از بدترین بازیهای ویدیویی تاریخ میرویم؛ البته منظورمان هر عنوانی نیست، بلکه آثاری است برگرفته از فیلمهای سینمایی.

در نسل ششم و هفتم بازیهای ویدیویی، دوران تاریک اقتباسها از فیلمهای سینمایی را داشتیم. دورهای که تقریبا برای هر فیلم اکشنی بازی ضعیفی نیز منتشر میشد. خوشبختانه امروزه کمتر شاهد این پدیده هستیم. اما هنوز هم خاطرات تلخ آن عناوین همراهمان است. در این مقاله به چند مورد از بدترین بازیهای اقتباس شده از آثار سینمایی که طی قرن ۲۱ میلادی منتشر شدهاند میپردازیم.

شرکت EA در گذشته نیز امتیاز تولید بازی از مهمترین مجموعههای سینمایی را در چنته داشت. اما بسیاری از مواقع نتوانست به شکل مناسبی از قراردادهای خود بهره ببرد. از نمونههای بسیار بد نیز دو بازی آخر سری هری پاتر بودند. این عناوین بیشتر بر گشتوگذار در مدرسه هاگوارتز و ملاقات لوکیشنهای فیلمهای سینمایی تاکید داشتند.
متاسفانه در این بازیها به شکلی اجباری و نهچندان طبیعی از مبانی عناوین تیراندازی سوم شخص مبتنی بر سنگرگیری پیروی شده بود. در نتیجه چوب دستیها مثل مسلسل و شاتگان عمل میکنند. البته همان اکشن هم به دلیل طراحی مرحله خطی و ساده، انیمیشنها و گرافیک زشت و هوش مصنوعی عجیب، عملکرد خوبی نداشت.

این بازی اصلا در حد و اندازه منبع الهام، یعنی فیلم Bad Boys 2، ظاهر نشد. آن فیلم یک اکشن کمدی جذاب را ارائه میداد اما بازی نه اکشن خوبی دارد نه داستان یا طنز مناسبی. اگر امروزه گیمپلی را ببینید، شاید تصور کنید برای زمان خودش بد نبوده؛ اما توجه داشته باشید که قبل از پسران بد ما آثار فوقالعادهای مانند Max Payne یا حتی Freedom Fighters را داشتیم.
در مقایسه با چنین عناوینی، Miami Takedown از منظر بصری خیلی زشت، خشک و خالی به نظر میرسید. به علاوه، چرخه گیمپلی بعد از چند مرحله کاملا تکراری میشد و هیچ تنوعی در خود نداشت. آن هیجان و تنش فیلم هم در بازی به چشم نمیآید. بازی یک سازوکار کاور گرفتن هم دارد که فقط اجازه میدهد در نقاطی از پیش تعیین شده مخفی شوید و به دشمنان شلیک کنید.

سومین Terminator یک فیلم اکشن علمی-تخیلی قابلقبول بود که قصد داشت این سری را احیا کند. طبعا برای فیلم، بازی هم در نظر گرفته شده بود، اما نه یکی بلکه چهارتا. در واقع، به جای اینکه منابع و زمان کافی برای یک بازی خوب در نظر گرفته شود، پروژههای ضعیف مختلفی کلید خوردند و هیچکدام هم نتوانستند ارزشی به دنیای Terminator بیفزایند. در میان آن آثارِ متعدد، Rise of the Machines بهنوعی نسخه رسمیتر فیلم شناخته میشود و داستانش با آن تنیده شده. منتهی مشکل اصلی آن است که برای درک بازی باید حتما فیلم را کامل دیده باشید که بدانید چه خبر است و دقیقاً چه هدفی دارید.
شاید باعث خنده شما هم بشود که بدانید بازی در بعضی بخشهای داستان میانپردههای انیمیشنی از پیش پردازش شده و باکیفیت پخش میکند، اما وقتی بودجه کم آمده عینا کلیپهایی از فیلم را آوردهاند! خود گیمپلی هم چنگی به دل نمیزند. این یک اکشن اول شخص با مراحل ساده و تکراری و کنترل افتضاح است. راه رفتن و بهخصوص هدفگیری و شلیک اصلا خوشدست نیست و در نهایت مجبور به استفاده از قابلیت هدفگیری خودکار میشوید. در میان بازی بخشهای مبارزه تنبهتن با روباتها نیز در نظر گرفته شده که آنان هم بسیار ساده و از شدت بدترکیب بودن، خندهدار هستند.

نمیدانم از بازی Rambo III روی کنسول سگا مگادرایو خاطرهای دارید یا نه؟ آن بازی دهها سال پیش ثابت کرد که شخصیت جان رامبو میتواند در مدیوم بازیهای ویدیویی هم خوب بدرخشد. اما Rambo: The Video Game نقطه مقابل آن بازی قدیمی است که نتوانسته از پتانسیلهای رمبو استفاده کند. با یک اکشن تیراندازی ریلی طرف هستیم که شخصیت اصلی خودش جلو میرود و شما فقط باید هدفگیری و شلیک کنید.
در میان بازیهای این سبک میتوان آثار خوبی پیدا کرد، اما Rambo در میان این عناوین قرار نمیگیرد. سازنده سعی داشته با افزودن عناصری مثل کاور گرفتن، مخفیکاری و دکمهزنی به سبک Rail-Shooter، نوآوری به خرج دهد، اما گرافیک و انیمیشنهای عقبمانده، گیمپلی کوتاه و نبردهای تکراری، هدفگیری نامناسب، فیزیک عجیب دشمنان و بسیاری از عوامل دیگر، باعث ناامیدی مخاطب میشوند. بهتر است آدم باری دیگر همان بازیِ سگا را تمام کند تا بخواهد رامبوی ریلی را تجربه کند!

فیلم Jumper اثری بود که از دنیای کتابها پا به عرصه سینما گذاشت. داستان در مورد افرادی است که توانایی انتقال سریع به نقاط مختلف کره خاکی را دارند. موضوع فیلم در زمان خود، یعنی سال ۲۰۰۸، جالب بود و فروش خوبی هم داشت. اما بازی که بر اساس آن ساخته شد، از بدترین آثار قرن بیستویکم محسوب میشود. ناامیدکنندهترین ایراد بازی این است که در دو سه ساعت به اتمام میرسد.
ظاهرا تولیدکننده فکر کرده بازیای که بر اساس فیلم است، نباید از خود فیلم هم چندان طولانیتر باشد. به علاوه گرافیک بازی، بهخصوص رویکرد کارتونی نسبت به کاراکترها، هیچ سنخیتی با فضای فیلم ندارند. مبارزات حتی در همان دو یا سه ساعت، تکراری و حوصله سر بر میشوند و با دوربینی عذابآور همراه هستند. در مجموع این بازی نهتنها هیچ نکته مثبتی ندارد، بلکه پذیرای المانِ قابل تحملی هم نیست.

درست به مانند فیلمها، تعداد بازیهای Fast & Furious هم بسیار زیاد است، هرچند هیچکدام به توفیقی دست نیافتند. در میان این آثار نیز نسخه Showdown شاید مفتضحترین باشد. این یک اکشن اتومبیلرانی بهحساب میآید که بهتر است آن را دو نفره تجربه کرد تا یک نفر وظیفه شلیککردن و دیگری وظیفه رانندگی را بر عهده بگیرد. اگر کسی را نداشته باشید که با وی همبازی شوید، هوش مصنوعی افتضاح بازی کنترل نفر دوم را بر دوش میکشد که البته یک احمق واقعی است.
اگر بخواهید وظیفه شلیک را انجام دهید که زود حوصلهتان سر میرود. چون فقط باید هدف بگیرید و شلیک کنید و تا آخر بازی کار خاص دیگری ندارید. چنانچه بخواهید ماشین را برانید نیز با یک کنترل اعصاب خوردکن و مصنوعی طرف هستید. از طرفی خودروهایی که دنبال شما هستند آنقدر عملکرد عجیب و غریبی دارند که عملا چالشی بهحساب نمیآیند. سناریوهای عجیبی مثل کشیدن ماشینها با ریسمان نیز میخی بر تابوت بازی هستند. از مسائل فنی و هنری هم چیزی نگوییم بهتر است. محصولی که آخر عمر نسل هفتم کنسولها عرضه شد، عملا تنه به عناوین یک نسل قبلتر خود میزد.

این بازی بهطورکلی در مورد دنیای زامبیزده Land of the Dead بود، اما مستقیما داستان فیلم را دنبال نمیکرد. به جای آن، روایتگر کشاورزی بود که در ابتدای شیوع، از روستای خود خارج میشد و از شهر سر در میآورد. در مجموع داستان سطحی و بیهیجان است. بازی سال ۲۰۰۵ انتشار یافت، زمانی که آثار اول شخص بسیار باکیفیتی مثل TimeSplitters: Future Perfect یا SWAT 4 هم عرضه شدند، اما این عنوان در مقایسه با رقبایش حرفی برای گفتن نداشت.
گیمپلی فقط شامل وارد شدن به یک محیط خیلی ساده و خالی، کشتن چند زامبی و خارج شدن از آنجا میشد. نه انیمیشن اسلحهها جالب و واقعگرایانه بود نه زامبیها واکنش قابلقبولی از خود نشان میدادند. در انتها قصه به طور ناگهانی در کمتر از سه ساعت، آن هم بدون گرهگشایی خاصی بهپایان میرسید. مشخصا هدف از تولید بازی Land of the Dead این بود که فقط از شهرت فیلم اندکی پولی بهدست آید، بدون اینکه هیچ استانداردی رعایت شود.

مجموعه RoboCop بازی بیخود و ضعیف کم ندارد. نمونهاش هم همین نسخه سال ۲۰۰۳. بازی توسط استودیویی تولید شده بود که خودش هم بعد از سالها فعالیت در صنعت بازی ورشکسته شد. این محصول از نظر داستانی دنباله یا مقدمه دقیقی بر فیلمها نیست، بلکه صرفا داستان تکراری دیگری از جرم و جنایت در شهر دیترویت و مبارزه پلیسِ آهنی با آن را روایت میکند؛ بدون این که پیچش داستانی یا خلافیتی وجود داشته باشد.
بازی یک تیراندازی اول شخص بد قلق با کنترلهای آزاردهنده است که اگر در اواسط مرحلهها به هر دلیلی شکست بخورید، باید از اول شروع کنید. دشمنانِ سمج شما هم راحت قهرمان بازی را از بین میبرند درحالیکه بهخاطر طراحی ضعیف مراحل، معمولا در تیررس آنها هستید. حرکات، هدفگیری و راه رفتن Robocop هم شدیدا آهسته و طاقتفرسا است. به هر حال، توسعهدهنده بازی گروهی است که Superman را برای Nintendo 64 ساخته بود، اثری که به عنوان یکی از بدترین بازیهای ویدیویی تاریخ شناخته میشود!
دیدگاهتان را بنویسید