تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: جمعه , ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
X
جان ویک در زوتوپیا ۳! نقش غافلگیرکننده کیانو ریوز فاش شد

جان ویک در زوتوپیا ۳! نقش غافلگیرکننده کیانو ریوز فاش شد

تصور کنید در خیابان‌های رنگارنگ و پرجنب‌وجوش زوتوپیا، میان جمعیت شاد خرگوش‌ها و گورخرها، سایه آرام و مرموز یک لامای مسن با نگاهی خسته از جنگل‌های تاریک گذشته عبور کند. این ایده‌ای نیست که از یک فیلم فن‌محور ساخته شده باشد، بلکه احتمالاً قلب تپنده سومین قسمت از پرفروش‌ترین فرنچایز انیمیشنی دیزنی خواهد بود.

تبلیغات

در جهانی که سینما اغلب به دو قلمروی متمایز تقسیم‌شده است (قلمروی سرگرمیِ خالصِ کودکانه و قلمروی دغدغه‌های جدیِ بزرگسالانه) فیلم‌هایی مانند «زوتوپیا» به‌عنوان پدیده‌هایی درخشان و نادر ظاهر می‌شوند که این مرزهای ساختگی را درمی‌نوردند. آن‌ها اثبات می‌کنند که یک داستانِ به‌ظاهر ساده درباره یک خرگوش پلیس مصمم و یک روباه مکار می‌تواند نه‌تنها یک ماجراجویی رنگارنگ و پرتحرک، بلکه یک رساله اجتماعی ظریف و هوشمندانه درباره پیش‌داوری، تعصب و جاه‌طلبی باشد. اکنون، با خبرهای تازه‌ای که از دل استودیوهای دیزنی برمی‌خیزد، به نظر می‌رسد دنیای «زوتوپیا» در آستانه تحولی دیگر، و شاید حتی غافلگیرکننده‌تر است: تحولی که ممکن است یک قاتل افسانه‌ای را به قلب این شهر رنگارنگ حیوانات بیاورد.

شوک بزرگ جان ویک وارد دنیای زوتوپیا می‌شود

خبری که نخست توسط اسکرین‌رنت منتشر شد، حاکی از آن است که کارگردانان جرد بوش و بایرون هاوارد، همراه با تهیه‌کننده ایوت مرینو، به‌طور آشکار درباره ایده‌های جسورانه برای «زوتوپیا ۳» صحبت می‌کنند. اما آنچه بیش‌از همه توجه را جلب می‌کند، اشاره غیرمستقیم و تقریباً شوخی‌گونه جرد بوش به درخواست پسرش است: حضوری از کیانو ریوز، نه به هر شکلی، بلکه در نقشی که به شخصیت نمادین او، جان ویک، شباهت دارد؛ یک شخصیت به نام «بابا لاما». این ایده، در نگاه اول، ممکن است عجیب و حتی ناهمگون به نظر برسد. اما آیا واقعاً چنین است؟ شاید این ایده، آن‌قدرها هم دیوانه‌وار نباشد.

ابتدا باید به موفقیت خیره‌کننده «زوتوپیا ۲» بپردازیم، که بستر این گفت‌گوها را فراهم کرده است. این فیلم، پس از نزدیک به یک دهه انتظار، نه‌تنها محبوبیت دیرینه خود را زنده کرد، بلکه آن را به ابعادی جدید گسترش داد. گزارش‌ها حاکی از شکسته شدن رکوردهای گیشه است، از جمله جذب نیم‌میلیارد دلار در تنها چند روز اول اکران. از زمان موفقیت سهمگین فیلم «زوتوپیا» (۲۰۱۶) در گیشه تقریباً یک دهه پیش، منتقدان و مخاطبان همواره این کمدی ماجراجیانه درخشان ساخته بایرون هاوارد، ریچ مور و جارد بوش را در میان بهترین آثار انیمیشن دیزنی قرار داده‌اند. اما با درآمد کلی ۵۵۶ میلیون دلاری در اولین آخر هفته اکران — که تنها ۲۷۲ میلیون دلار آن از چین به‌دست آمده — «زوتوپیا ۲» در گیشه جهانی طوفان به‌پا کرده است. این فیلم نه‌تنها چهارمین آغاز قوی تاریخ سینما شد — پس از «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (۵۸۷ میلیون)، «انتقام‌جویان: جنگ ابدیت» (۶۳۰ میلیون) و «انتقام‌جویان: پایان بازی» (۱۲۰۰ میلیون) — بلکه همچنین به بهترین آغاز جهانی یک فیلم انیمیشن در تمام دوران تبدیل شده است. علاوه‌براین، این فیلم تنها در اولین آخر هفته خود از درآمد جهانی «شرور: بخش دوم» پیشی گرفت.

جان ویک در زوتوپیا ۳! نقش غافلگیرکننده کیانو ریوز فاش شد - گیمفا

اما موفقیت واقعی آن، صرفاً مالی نبود. موفقیت پایدار یک فیلم در گرو توانایی آن در ایجاد ارتباط با مخاطب در سطحی فراتر از هیجان‌های لحظه‌ای است. «زوتوپیا ۲» با حفظ هسته اخلاقی و طنز اجتماعی قسمت اول، و هم‌چنین با گسترش دنیای فیلم از طریق معرفی شخصیت‌های جدید و صداپیشه‌های ستاره‌ (یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های بازیگران صدا در تاریخ استودیو)، نشان داد که این جهان توانایی رشد و غنی‌تر شدن را دارد. بازگشت صداپیشگان اصلی مانند جیسون بیتمن و جنیفر گودوین، همراه با حضور چهره‌هایی مانند کی هوی کوان و اد شیران، ثابت کرد که «زوتوپیا» تبدیل به یک نهاد فرهنگی محترم و جذاب برای بازیگران شده است.

این دنباله هوشمندی و کاریزمای فیلم اول را دست‌نخورده حفظ کرده است. همچنین اشاره‌های دوست‌داشتنی به آثار بزرگ تاریخ سینما، فیلمنامه «زوتوپیا ۲» را اشباع کرده است. از «وقتی هری سالی را دید» (۱۹۸۹) گرفته تا «راتاتویی» (۲۰۰۷)، «پدرخوانده» (۱۹۷۲)، «سکوت بره‌ها» (۱۹۹۱) یا «درخشش» (۱۹۸۰).

شوک بزرگ جان ویک وارد دنیای زوتوپیا می‌شود

حال، در این بستر، ایده آوردن کیانو ریوز به عنوان یک «بابا لاما» با حال‌وهوای جان ویک، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ از منظر یک منتقد مثل من، این می‌تواند یک حرکت استراتژیک هوشمندانه باشد. دنیای «زوتوپیا»، با تمام رنگ‌آمیزی و ظاهر بی‌آزارش، همیشه مکانی با زیرلایه‌های تاریک‌تر بوده است. در قسمت اول، با موضوعاتی مانند تبعیض سیستماتیک، کلیشه‌سازی و فساد سیاسی روبه‌رو بودیم. معرفی یک شخصیت که ذاتاً متعلق به ژانر خشونت‌بار و خاکستری نئو-نوآر (مانند دنیای جان ویک) است، اما در قالب یک حیوان و با احتمالی از طنز، می‌تواند راهی برای کاوش در جنبه‌های تاریک‌تر این جامعه حیوانی، بدون شکستن چهارچوب خانوادگی فیلم، باشد. تصور کنید یک لامای مسن، آرام، اما به‌طرز مرگباری کارآمد، که از دنیای زیرین زوتوپیا سر در می‌آورد. این می‌تواند استعاره‌ای بامزه و هوشمندانه از جنایت سازمان‌یافته، یا حتی نمادی از کهن‌الگوی «نگهبان» یا «قاتلِ خسته» باشد که حالا در شهری از حیوانات قرار گرفته است.

اما جذابیت این ایده، فراتر از یک استعاره ساده است. این یک طنز چندلایه می‌سازد. اولین لایه، طنز ظاهری است: تقابل تصویر یک لامای بی‌حال و پشمالو با هاله ترس و احترامی که یک قاتل افسانه‌ای دارد. لایه عمیق‌تر، طنز ژانری است: «زوتوپیا» از ابتدا، با پرداختن به توطئه، فساد و دنیای زیرین، وام‌دار فیلم‌های نوآر و جنایی بوده است. آوردن یک “جان ویک” حیوانی، در واقع همان ژانر مادر را به شکل متا و خودآگاهانه به متن فیلم دعوت می‌کند. مانند این است که فیلم به مخاطب بزرگسال می‌گوید: “ما هم می‌دانیم که داریم از چه قالبی استفاده می‌کنیم و حالا می‌خواهیم با آن شوخی کنیم.” این دقیقاً همان عاملی است که فیلم‌هایی مانند «شرک» یا «داستان اسباب‌بازی» را برای همه‌سنین جذاب کرد: طنزی که هم کودک را می‌خنداند و هم به اشاره‌های هوشمندانه‌اش بزرگسال را سر ذوق می‌آورد.

شوک بزرگ جان ویک وارد دنیای زوتوپیا می‌شود

نکته جالب دیگر، اشاره بایرون هاوارد به گسترش جغرافیای دنیای فیلم است: «آوردن یک کانگورو» و کاوش در «جزیره‌ها». این نشان‌دهنده تمایل سازندگان برای نگاه به بیرون از شهر زوتوپیا و معرفی فرهنگ‌ها و گونه‌های حیوانی جدید است. استرالیا، با حیوانات منحصربه‌فردش، بستری غنی برای ادامه تم‌های اجتماعی فیلم، مانند مهاجرت، انزوا یا برخورد تمدن‌ها فراهم می‌کند. شاید «بابا لاما» از چنین جایی آمده باشد؛ یک مهاجر مرموز با گذشته‌ای تاریک که قصه‌اش قرار است با جودی هاپس و نیک وایلد گره بخورد. این ارتباط جغرافیا و شخصیت می‌تواند کلید اصلی داستان باشد. «بابا لاما» نمی‌تواند یک شخصیت تصادفی باشد. او احتمالاً نگهبان اسرار یا مجری قوانین عرفی در آن «جزایر» دوردست و ناشناخته است که بایرون هاوارد به آن اشاره کرده. شاید مشکل اصلی فیلم از آنجا آغاز شود: تخطی از یک قانون باستانی توسط ساکنان زوتوپیا که «بابا لاما» را مجبور به ترک انزوا و سفر به این شهر می‌کند تا نظم ازدست‌رفته را بازگرداند. این رویکرد، نه تنها شخصیت را از یک شوخی به یک محرک داستانی ضروری تبدیل می‌کند، بلکه به دنیای فیلم عمق تاریخی و اساطیری می‌بخشد. به این ترتیب، «زوتوپیا ۳» می‌تواند از محدوده یک شهر مدرن فراتر رفته و به یک افسانه‌گستری جذاب درباره تمدن‌های مختلف حیوانات تبدیل شود.

اما بزرگ‌ترین سؤال این‌جاست: آیا چنین ترکیبی کار می‌کند؟ آیا حضور یک شخصیت با انرژیِ سینماییِ کیانو ریوز/جان ویک، تعادل ظریف دنیای زوتوپیا را برهم نمی‌زند؟ پاسخ در اجرا نهفته است. موفقیت این ایده به لحن فیلم بستگی دارد. اگر کارگردانان بتوانند این شخصیت را با همان هوشمندی و ظرافتی که در ساختن دنیای اصلی به کار بردند، پرداخت کنند، نتیجه می‌تواند درخشان باشد. طنز این موقعیت (یک قاتل حرفه‌ای اما در قالب یک لامای بی‌حال) پتانسیل زیادی برای خنده و حتی موقعیت‌های اکشن خلاقانه دارد. کلید کار، حفظ روحیه فیلم است: اینکه خشونت، هرچقدر هم که فانتزی باشد، بیشتر به شکل مُضحک و اغراق‌آمیز ارائه شود، نه واقع‌گرایانه و هراس‌انگیز. این همان فرمولی است که در بهترین فیلم‌های خانوادگی با لبه‌های تیره (مانند برخی از آثار تیم برتون یا شرکت هیولاها) به خوبی عمل می‌کند.

شوک بزرگ جان ویک وارد دنیای زوتوپیا می‌شود

در پایان، باید به خاطر سپرد که این هنوز در حد یک ایده و یک دعوت غیررسمی است. اما همین که سازندگان به‌صورت عمومی درباره آن صحبت می‌کنند، نشان از جسارت و اشتیاق آن‌ها برای نوآوری دارد. «زوتوپیا ۲» ثابت کرده که این فرانچایز همچنان حیات و تنفسی قوی دارد. قدم بعدی می‌تواند یک جهش خلاقانه باشد. آیا کیانو ریوز این نقش را می‌پذیرد؟ آیا دیزنی اجازه چنین طنز پارادوکسیکالی را خواهد داد؟ پاسخ این پرسش‌ها را زمان خواهد داد. اما یک‌چیز مسلم است: سینما در بهترین حالت خود، هنگامی است که مرزها را می‌شکند و ژانرهای به‌ظاهر نامربوط را در هم می‌آمیزد تا چیزی کاملاً جدید خلق کند. شاید ترکیب یک خرگوش پلیس خوش‌بین و یک لامای قاتل بدخلق، همان چیزی باشد که سینمای انیمیشن امروز برای غافلگیر کردن و خوشحال کردن ما، هم کودکان و هم درونِ کودکانه بزرگسالان، به آن نیاز دارد. دنیای جودی و نیک قرار است زیرورو شود، و شاید این دقیقاً همان چیزی باشد که به آن نیاز داریم.

در نهایت، صرف نظر از اینکه آیا کیانو ریوز این نقش منحصربه‌فرد را بپذیرد یا خیر، اهمیت این ایده در بیانیه نگرش سازندگان نهفته است. آن‌ها نشان می‌دهند که برای «زوتوپیا ۳» به فکر تکرار ساده فرمول موفق نیستند، بلکه جسارت آمیختن امضاهای سینمایی متضاد را دارند. موفقیت این ترکیب به یک چیز بستگی دارد: حفظ آن حس تعادل شکننده‌ای که از ابتدا ستون فقرات این فرانچایز بوده است؛ تعادل میان شادی و جدیت، رنگ و سایه، سادگی کودکانه و پیچیدگی اجتماعی. اگر این تعادل با مهارت مدیریت شود، ما شاهد تولد یکی از به یادماندنی‌ترین شخصیت‌های مکمل انیمیشن خواهیم بود. شخصیتی که هم کودکان را با شکل بامزه و اکشن‌های خنده‌دارش می‌خنداند، و هم بزرگسالان را با ادای احترام زیرکانه‌اش به دنیای سینمای جنایی و عملکرد کم‌حرف ولی پرابهت کیانو ریوز، سر ذوق می‌آورد. بنابراین، این خبر تنها درباره یک بازیگر نیست؛ درباره تمایل به نوآوری در قلب یک امپراطوری موفق است. و این دقیقاً دلیلی است که باعث می‌شود چشم‌ها به سمت سومین ماجرای جودی هاپس و نیک وایلد دوخته شود.

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *