تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: دوشنبه , ۱۹ آبان , ۱۴۰۴
X
نقد سریال Countdown | اکشن‌ نفس‌گیر با داستان کم‌جان

نقد سریال Countdown | اکشن‌ نفس‌گیر با داستان کم‌جان

یک تهدید تروریستی مرموز، یک واحد مخفی، یک توطئه بزرگ، چند مأموریت مهم و انفجارهای دیدنی، سریال «شمارش معکوس» یا Countdown کمی از همه‌چیز دارد، از آنچه در سریال‌های جنایی دهه ۲۰۰۰ عاشقش بودیم. اما آیا این یک مزیت است یا نقطه ضعف…

تبلیغات

اگر ترفند روایی‌ای وجود دارد که هرگز قدرت خود را از دست نمی‌دهد، آن تشکیل یک گروه ویژه برای انجام یک مأموریت خاص و تبدیل شدن آن‌ها به یک تیم واقعی است، چه درباره گروه‌های ابرقهرمانی مانند «انتقام‌جویان» باشد یا گرد هم آمدن مجرمان حرفه‌ای برای یک سرقت بزرگ. به دام انداختن شخصیت‌هایی که اغلب برای یکدیگر غریبه هستند و مجبور به همکاری برای هدفی بزرگتر می‌شوند، همیشه ماده اولیه جذابی است: تنش، درگیری، درام، و صمیمیت احساسی؛ اکنون سریال جنایی جدید Prime Video، یعنی Countdown، دقیقاً روی همین موضوع تمرکز دارد.

نقد سریال countdown

دِرِک هاس، سازنده سریال‌های پلیسی «اف‌بی‌آی» و «شیکاگو» که با پخش خطی تلویزیون آموزش دیده، این بار سعی کرده این فرمول کلاسیک سریال‌های جنایی دهه ۲۰۰۰ را به قالب فشرده‌تر استریمینگ منتقل کند. «شمارش معکوس» نه‌تنها در روایت، بلکه با بازیگرانش نیز دنیای دهه ۲۰۰۰ را زنده می‌کند. جنسن اکلس، به‌عنوان چهره کلیدی سریال «سوپرنچرال»، تقریباً با تلویزیون آن دوران عجین شده است. حتی با حضورش در «پسران» به‌عنوان سرباز محبوب مخاطبان، هنوز نتوانسته کاملاً از شخصیت شکارچی شیطان که در طول یک و نیم دهه بر او نقش بسته، رها شود. با پانزده فصل بازی در نقش اصلی، او فرصت یا انرژی کافی برای امتحان کردن نقش‌های دیگر را نداشته و موفقیت‌های سینمایی نیز تقریباً از او دور بوده‌اند. این دسته از بازیگران جالب هستند: با‌این‌که برای نقش‌های اصلی ساخته شده‌اند، با‌این‌که کاریزماتیک هستند، و با‌ این‌که به‌ظاهر می‌توانند ستاره سینما باشند، اما درهای سینما اغلب به روی آن‌ها بسته می‌ماند.

تیموتی اولیفنت (مرد قانون، ددوود) نیز به همین سرنوشت دچار شد، و پدرو پاسکال (ماندالورین، آخرین بازمانده از ما) نیز به‌عنوان پدری محبوب که همه از او دفاع می‌کنند، به سمت موفقیت‌های سینمایی پیش می‌رود، این لیست طولانی است. شاید فیلمسازان می‌ترسند که نقش‌های تلویزیونی نمادین آن‌ها بیش‌ازحد روی این ستاره‌ها سایه بیندازد و نتوانند فراتر از یک یا دو شخصیتی که سال‌ها فرصت پرورش آن‌ها را داشته‌اند، بروند. یا شاید خود آن‌ها نیز چندان از این پیشرفت ناگهانی ناراضی نیستند و از پادشاهی در صفحه کوچک لذت می‌برند، چراکه در سریال‌ها همچنان عالی عمل می‌کنند‌‌، همان‌طور که اکلس و Countdown جدیدترین نمونه آن هستند.

نقد سریال countdown

حوادث سریال «شمارش معکوس» با قتل یک مقام امنیتی مهم (مایلو ونتیمیلیا، یکی دیگر از نمادهای عصر طلایی تلویزیون) در روشنایی روز آغاز می‌شود. تحقیقات با سرعتی تقریباً مشکوک پیش می‌رود و یک گروه کاری بین‌سازمانی تحت رهبری ناتان بلیث (اریک دین، یکی دیگر از نمادهای عصر طلایی تلویزیون) از بهترین مأموران سازمان‌های امنیتی منطقه (اف‌بی‌آی، پلیس لس‌آنجلس، اداره مبارزه با مواد مخدر، خدمات مخفی ایالات متحده) تشکیل می‌شود. همان‌طور که انتظار می‌رود، پشت این پرونده قتل ساده، یک تهدید بسیار بزرگتر نهفته است. این تیم تازه‌ تشکیل‌شده پنج‌نفره باید در هر مأموریت مخفی، از یک عملیات به عملیات دیگر، به دنبال فعالیت‌های تروریستی مرموزی باشد که تهدید به نابودی جمعی می‌کنند.

علاوه بر این، سریال از همان دقایق اولیه در دام یک الگوی روایی بسیار آشنا و کهنه می‌افتد. معرفی یک گروه ویژه متشکل از مأموران نخبه از سازمان‌های مختلف، که هرکدام به ظاهر نماینده یک تخصص و یک سبک رفتاری هستند، بیش از آن‌که نویددهنده پیچیدگی روایی باشد، بیننده را به یاد ده‌ها سریال مشابه از «ماموریت غیرممکن» تا آثار مشابه می‌اندازد. مشکل اینجاست که «شمارش معکوس» هیچ تمایز یا ایده جدیدی به این فرمول تکراری اضافه نمی‌کند و صرفاً با تغییر نام سازمان‌ها و چهره بازیگران، همان داستان همیشگی را بازگو می‌کند. این احساس «تکراری بودن» از همان ابتدا مانند سایه ای سنگین بر کل سریال حک می‌شود و عملاً امکان هرگونه غافلگیری را از بین می‌برد.

اگرچه اعضای تیم عمدتاً هم‌رده هستند، اما مارک میچام (جنسن اکلس)، کارآگاه پلیس لس‌آنجلس، بیش‌ازهمه به عنوان شخصیت اصلی سریال برجسته می‌شود. میچام نوعی عدالت‌خواه است که فقط به قطب‌نمای اخلاقی درونی خود گوش می‌دهد. برای او، عمل درست یعنی زیر پا گذاشتن قوانینی که توسط مقامات بالادستی با انگیزه‌های مشکوک وضع شده‌اند، عصیان کردن و بازی دادن سیستم. در نگاه اول، او به‌نوعی قهرمان عمل‌گرای بیش‌ازحد تک و سرخود به نظر می‌رسد. اما «شمارش معکوس» یک پیچش جالب به این شخصیت می‌دهد: میچام با این رفتارهای مردانه‌وار، سعی در جبران یک بیماری مرگ‌بار دارد. رفتار قهرمانانه او نه‌تنها یک ژست، بلکه یک زره است. یک جور نگرش «چیزی برای از دست دادن ندارم»‌‌، بزرگ‌ترین ضعف او درعین‌حال بزرگ‌ترین نقطه قوت او نیز هست.

نقد سریال countdown

برای نفوذ به میان مجرمان خطرناک و فریب دادن حیله‌گرترین آن‌ها، نه‌تنها میچام، بلکه هم‌تیمی‌های او نیز باید در حین کار بداهه‌پردازی کنند و به بازی گروهی مبتنی بر اعتماد کامل تکیه کنند. این لحظات، بهترین بخش‌های Countdown هستند: زمانی که غریبه‌های مجبور به همکاری، شروع به کار کردن به‌عنوان یک تیم واقعی می‌کنند. ما می‌توانیم همراه با آن‌ها در موقعیت‌های تنش‌زا هیجان‌زده شویم یا وقتی عملیات موفقیت‌آمیز است، با هم آسوده نفس راحت بکشیم.

سرعت سریال «شمارش معکوس» بدون شک یکی از نقاط قوت آن است: هر قسمت یک عملیات مخفی جدید، یک محیط جدید از مبادله با قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی تا نقشه‌برداری از محل‌های ملاقات مخفی سازمان‌های جنایتکار اروپای شرقی. این سریال اگرچه سعی کرده فرمت کلاسیک «پرونده‌های هفتگی» را در قالب فصل‌های استریمینگ بازتعریف کند، اما همچنان ساختار «یک قسمت، یک پرونده» را حفظ می‌کند، جایی که هر قسمت حول محور مأموریت‌های کوچکی می‌چرخد که برای پیشبرد داستان اصلی لازم هستند. بااین‌حال، این مأموریت‌ها، با‌وجود حفظ تنش تا آخر، اغلب بیش‌ازحد روان پیش می‌روند. ارتباطات به‌راحتی آشکار می‌شوند، و راه‌حل‌ها و ارتباطات قابل پیش‌بینی هستند.

اما در چنین فضایی نیازی نیست به این فکر کنید که دیالوگ‌ها چندان اصیل نیستند، یا همه مثل هر شخصیت دیگری در هر سریال جنایی‌ای صحبت می‌کنند. به طور کلی نباید به واقعیت عملیات‌های به‌راحتی حل‌شده خیلی گیر دهید. البته بد نیست اگر بیننده بداند چه چیزی را شروع کرده و چه چیزی در پس‌زمینه می‌گذرد تا متوجه کاستی‌های احتمالی شود. اما نباید انتظار داشته باشید که این سریال به یک تریلر سیاسی جدی تبدیل شود، درحالی‌که «شمارش معکوس» از همان ابتدا مشخص کرده که به‌جای پیچیدگی واقعی، فقط به اکشن‌های جذاب متعهد است (هرچند شاید شرط‌ها کمی بزرگ باشند، اما بدون شرط‌های بزرگ، اکشن بزرگی هم وجود ندارد).

نقد سریال countdown

اما داستانی که از یک پرونده قتل ساده به تدریج پیچیده‌تر می‌شود، هرچند در صحنه‌های اکشن خوب عمل می‌کند و حوادث را پیش می‌برد، در این شتابزدگی چیزی مهم را از دست می‌دهد: شخصیت‌پردازی واقعی. اگرچه در تئوری، ما اعضای یک تیم متنوع با پیشینه‌های مختلف را می‌بینیم، اما بر اساس چیزی که در طول نمایش سریال دیدیم، میچام و اولیوراس (جسیکا کاماچو)، که با توجه به گفتگوهای مدام شوخ‌طبعانه و بازی‌گونه‌شان، احتمالاً شریک عشقی آینده هم هستند، تنها کسانی هستند که مشخص است چه مهارت‌ها و ارتباطاتی دارند تا تیم را تقویت کنند. این سریال به‌وضوح نمی‌داند با این تعداد شخصیت چه کند: بقیه اعضا بیشتر مثل سیاهی‌لشکر دور آن‌ها می‌چرخند و گاهی شاید یک جمله توضیحی برای بیننده به آن‌ها اختصاص داده می‌شود.

متأسفانه، Countdown نه‌تنها در روایت، بلکه در جنبه‌های سیاسی و حس برتری نیروهای امنیتی آمریکا نیز ما را به دهه ۲۰۰۰ بازمی‌گرداند، به سریال‌های پس از ۱۱ سپتامبر مانند «۲۴» یا شبیه به آن که پر از پارانویای تروریستی و بیگانه‌هراسی بودند. اما این‌بار تهدید واقعی از خاورمیانه نیست، بلکه، برای تکمیل یک کلیشه اجباری دیگر، از شروران شرق اروپایی می‌آید.

بنابراین، مخاطب عام ایرانی که با دیدن سریال‌های چون هشدار برای کبرا ۱۱ (Cobra 11) خاطره دارد، می‌تواند از دیدن این سریال سرگرم شود. «شمارش معکوس» دقیقاً می‌تواند این تجربه را زنده کند و در همین سطح، به آنچه وعده می‌دهد عمل می‌کند. این سریال به‌اندازه‌کافی سرعت دارد، موسیقی آن به‌اندازه‌کافی اثرگذار است و داستان را به‌اندازه‌کافی هیجان‌انگیز می‌چرخاند تا توجه بیننده را برای مدت زمان پنجاه دقیقه‌ای هر قسمت حفظ کند. با این حال، آن‌قدر قلب و روح در خود ندارد که واقعاً بتوانیم به شخصیت‌ها نزدیک شویم و برای آن‌ها نگران شویم (حال آن‌که واقعاً جای نگرانی وجود دارد، چون هیچ‌کس در امان نیست). فصل اول Countdown هرچند نگاهی اجمالی به زندگی شخصی بازیگران می‌اندازد، اما ارتباط احساسی واقعی هنوز وجود دارد. اینجاست که باید گفت این سریال یک کار صنعتی قابل قبول است؛ نه بیشتر، نه کمتر.

نقد سریال countdown

در لحظات کاملاً غیرمنتظره، سریال انگار یادش می‌آید که نه برای گفت‌وگو درباره سختی‌های کار پلیسی، بلکه برای ارائه صحنه‌های پرآدرنالین ساخته شده است. و البته اکلس می‌درخشد، کسی که خودش بیشتر اکشن‌ها را انجام داده و از نظر آمادگی جسمانی به قلمرو تام کروز نزدیک می‌شود. اما لحظات درخشان اکشن قدیمی به سرعت جای خود را به یک درام محلی دیگر یا بازی سیاسی ناشیانه پشت پرده می‌دهد و بیننده خمیازه‌کش بار دیگر با این انتخاب روبه‌رو می‌شود: صبر کند یا مثل مخاطب خسته چای تلویزیون، کانال را عوض کند. یکی از بارزترین نمودهای این ضعف، در پرداخت شخصیت‌های فرعی و به‌ویژه شرورهای داستان نمایان می‌شود. شرورهای شرق اروپایی سریال، فاقد هرگونه انگیزه، عمق یا حتی کاریزما قابل قبولی هستند و تنها به عنوان آدمک‌های بی‌احساسی تصویر می‌شوند که باید در پایان هر اپیزود توسط قهرمانان ما از پای درآیند. آن‌ها نه آرمانی دارند، نه ترسی را به مخاطب القا می‌کنند و نه حتی از هوش و ذکاوت خاصی برخوردارند. حذف بعد انسانی از چهره آنتگونیست‌ها، نبرد خیر و شر را از هرگونه تنش دراماتیک خالی کرده و آن را به یک رقابت پوچ و پیش‌پاافتاده تبدیل می‌کند که نتیجه آن از پیش مشخص است. این سطحی‌نگری در خلق ضدقهرمان، فرصت طلایی برای ایجاد تعلیق و درگیری احساسی واقعی را به راحتی از دست می‌دهد.

در مجموع «شمارش معکوس» با تمام کاستی‌ها، سریالی با چهره‌ای صادقانه باقی می‌ماند. انگار سازندگان واقعاً باور دارند که بینندگان چنین چیزی را قبلاً ندیده‌اند. که داستان‌های یک «تکرو» در قلب اف‌بی‌آی، یک پلیس قهرمان کابویی با نگاه نافذ جنسن اکلس و توطئه شرورهای حیله‌گر اروپای شرقی برای شگفت‌زده کردن کافی است. درک هاس از شیکاگوی بارانی به لس‌آنجلس آفتابی نقل مکان کرده، با چمدانی پر از کلیشه‌هایی که آخرین بار ده سال پیش جواب دادند، و از تمام آنچه در چمدان داشت، یک درام پلیسی ساخته که بیشتر از شخصیت‌ها، نگران زمان‌بندی آن هستید.

نقد سریال countdown

نکات مثبت

سریال Countdown با تکیه بر چند نقطه قوت مشخص، سعی می‌کند خود را از انبوه سریال‌های پلیسی هم‌رده جدا کند. در صدر این نقاط قوت، سکانس‌های اکشن خوش‌ساخت و فیزیکی قرار دارد که به‌ویژه با اجرای خودجوش و بی‌واسطه *جنسن اکلس جان می‌گیرند. اکلس که اکثر صحنه‌های خطرناک را شخصاً انجام می‌دهد، انرژی و باورپذیری قابل توجهی به نقش یک پلیس کهنه‌کار و بی‌پروا می‌بخشد و یادآور بازیگران اکشن دهه‌های گذشته است. دومین عامل برجسته، انتخاب هوشمندانه و نوستالژیک موسیقی متن است که با استفاده از قطعاتی از گروه‌های شناخته‌ای چون متالیکا، نه تنها به صحنه‌ها هیجان می‌بخشد، بلکه به عنوان یک شخصیت مستقل، فضاسازی موثری ایجاد می‌کند. در نهایت، بازی نسبتاً قابل قبول جسیکا کاماچو در نقش یک مأمور آسیب‌دیده و نیز رابطه کاری بین شخصیت‌های کهنه‌کار (اریک دین و جاناتان توگو)، اگرچه کلیشه‌ای، حاوی لحظاتی صمیمی و باورپذیر است که تا حدی از یکنواختی کلی داستان می‌کاهد.

نکات منفی

متأسفانه نقاط ضعف سریال به حدی پررنگ و فراگیر هستند که بر نقاط قوت آن سایه می‌اندازند. بزرگترین مشکل «شمارش معکوس» در فیلمنامه‌ای کاملاً پیش‌بینی‌پذیر و مملو از کلیشه‌های فرسوده نهفته است؛ از شخصیت‌پردازی‌های سطحی و تکراری (پلیس یاغی، رئیس خسته، شرور اسلاوی) تا طرح‌های توطئه‌ای که بارها در آثار دیگر دیده شده‌اند. دیالوگ‌های مصنوعی و فاقد عمق که گویی توسط یک الگوریتم نوشته شده‌اند، هرگونه امکان همذات‌پنداری با شخصیت‌ها را از بین می‌برند. به موازات این مشکل، ساختار روایی ناهمگون سریال باعث می‌شود تا ریتم داستان میان اکشن‌های کوتاه و پراکنده و درام‌های خانگی کشدار و کم‌کشش در نوسان باشد، به گونه‌ای که تماشاگر را در میانه‌های کسل‌کننده سریال به نگاه منفی وا می‌دارد. از سوی دیگر، سریال در به کارگیری کلیشه‌های جنسیتی نیز محتاطانه عمل نکرده است. شخصیت زن اصلی (جسیکا کاماچو) اگرچه در ظاهر مأموری مستقل و توانا نمایش داده می‌شود، اما در عمل به نقش یک «مکمل احساساتی» برای شخصیت مرد کاهش یافته و منتظر می‌ماند تا توسط میچام (اکلس) نجات یابد یا مجذوب کاریزمای او شود. این نگاه مردسالارنه و کهنه، نه تنها به رشد فردی این شخصیت لطمه می‌زند، بلکه فرصت خلق یک رابطه کاری برابر و پویا را که می‌توانست از جذابیت‌های اصلی سریال باشد، به کلی نابود می‌کند. در نهایت، به رغم حضور بازیگری مانند اکلس، اکثر شخصیت‌ها به اندازه‌ای معمولی و بدون جذابیت هستند که در نهایت تنها موسیقی متن در خاطر تماشاگر می‌ماند، نه ماجراجویی قهرمانان داستان.

امتیاز منتقد: ۵.۵ از ۱۰

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *