تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: چهارشنبه , ۵ آذر , ۱۴۰۴
X
نقد سریال Tulsa King ‌‌(فصل اول تا سوم)

نقد سریال Tulsa King ‌‌(فصل اول تا سوم)

یک اثر داستانی موفق، صرف‌نظر از ژانر، در نهایت باید درباره انسان‌ها باشد. شخصیت‌ها، انگیزه‌های آن‌ها، تضادهای درونی و بیرونی، و مسیری که برای یافتن جایگاه خود در جهان طی می‌کنند، هسته اصلی هر روایت ماندگاری را تشکیل می‌دهند. «پادشاه تالسا» یا Tulsa King به هدایت و تهیه‌کنندگی تیلور شریدان و با بازی خیره‌کننده سیلوستر استالونه، از این منظر، اثری است که اگرچه در پوشش یک درام جنایی مدرن قدم برمی‌دارد، اما در عمق خود، حکایتی غریب و انسانی درباره بازتعریف هویت، تنهایی و مقاومت در برابر زوال است. سه فصل اول این سریال، سفر «دوایت مانفردی» را روایت می‌کند؛ گانگستری کهنه‌کار نیویورکی که پس از ۲۵ سال حبس، به قلمروی ناشناخته و بی‌رحمانه تالسا، در اکلاهما تبعید می‌شود.

تبلیغات

سریال «پادشاه تالسا» یک درام جنایی درباره زندگی جدید یک گانگستر تازه آزاد شده است. دوایت مانفردی ۲۵ سال را پشت میله‌های زندان گذرانده و در زندان احترام و نفوذ پیدا کرده است. با این حال، در بیرون، او متوجه می‌شود که زمانش گذشته است. دنیا تغییر کرده و جایی برای او در خانواده اصلی تبهکار نیویورکی‌اش وجود ندارد. برای خلاص شدن از شر این «سگ پیر»، رئیسش او را به اوکلاهما تبعید می‌کند، ظاهراً برای یک مأموریت مهم. اما دوایت به سرعت متوجه می‌شود که اکنون تنهاست.

تیلور شریدان، نویسنده و خالق این جهان، قصه‌گویی است با یک تمِ همیشگی: مردی سرسخت که از قلمرو، خانواده یا امپراتوری‌اش با قلبی سرشار از ارزش‌های کهنه‌ و مشتی آهنین دفاع می‌کند. از «یلوستون» تا «لندمن» و اکنون «سلطان تالسا»، این نغمه همیشگی اوست. برای درکِ جوهرهِ این سریال، باید به اسطورهِ خود استالونه رجوع کرد. افسانه‌ای که می‌گوید او برای بازی در «راکی» اولتیماتوم داد: یا خودش نقش اصلی را بازی می‌کند، یا هیچ. این سرسختیِ خلل‌ناپذیر، همان چیزی است که کاراکتر «دوایت مانفردی» را می‌سازد. استالونه در این نقش، همان استالونه در زندگی واقعی است: مصمم، خودمحور و غیرقابل‌سازش. او این نقش را نه با بازی، که با زیستن بر پرده حاضر می‌کند. این بزرگ‌ترین نقطه قوت مجموعه است و در عین حال، تراژدی پنهان آن. زمانه اما، بر این پیکرِ فولادی نیز اثر گذاشته است. استالونه، اگرچه با همان حرارت و تعهد همیشگی می‌درخشد، اما دیگر آن شوخطبعی سبک‌پای گذشته را ندارد. دیالوگ‌هایش گاهی نامفهوم از دهانش خارج می‌شوند، نه تنها به واسطهِ سن، که به دلیل همان لکنتی که یک عمر با آن جنگیده. او بر صحنه تسلط دارد، اما این تسلط، دیگر طبیعی به نظر نمی‌رسد. اینجا دیگر با یک بازیگر روبه‌رو نیستیم، بلکه با یادگاری از یک بازیگر روبه‌روییم که با تمام وجود بر جایگاهش ایستاده است.

فصل اول: تولد یک پادشاه در سرزمین طلوع خورشید

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

نقش‌آفرینی قدرتمند، اغلب حول محور شخصیت‌پردازی‌های پارادوکسیکال می‌چرخد و دوایت مانفردی نمونه درخشانی از این امر است. استالونه در این نقش، تمام کاریزمای کهنه‌کار نقش‌آفرینی‌های پیشین خود را به‌کار می‌گیرد، اما این‌بار آن را با لایه‌هایی از آسیب‌پذیری، طنز تلخ و خستگیی که بر استخوان‌های یک مرد نشسته، می‌آمیزد. صحنه آغازین، خروج او از زندان و مواجهه با جهانی که او را فراموش کرده، بلافاصله طنین عاطفی داستان را مشخص می‌کند. این جهان‌بینی، یادآور فیلم‌هایی است که به خاطر پرداخت انسانی‌شان تحسین شده‌اند؛ داستان افرادی که در حاشیه جامعه به سر می‌برند اما رویاها و ترس‌های بزرگی دارند.

ایده مرکزی سریال (تبعید یک گانگستر شهری به قلب حاشیه آمریکا) نه تنها یک طرح جذاب، بلکه یک استعاره قدرتمند است. تالسا برای دوایت، مانند مریخی است که به زمین آمده باشد. قوانین، کدهای اجتماعی و حتی نحوه انجام کسب‌وکار در اینجا برایش بیگانه است. این تقابل جغرافیایی-فرهنگی، یکی از نقاط قوت روایت است. دوایت با سلاح کهنه اما کارآمد «منطق خیابان» و اخلاقِ خاصِ خود، به مصاف دنیایی می‌رود که با وام‌های بانکی، شرکت‌های نفتی و فرهنگ کابوی‌ها اداره می‌شود. این تقابل، منبع طنز موقعیت‌سازی بسیار هوشمندانه‌ای است، اما در عین حال، نشان‌دهنده شکاف بین دو آمریکای کاملاً متفاوت است.

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

پیرنگ اصلی فصل اول ساخت یک امپراتوری جنایی از هیچ با ریتمی روان و مطبوع پیش می‌رود. دوایت با جذب افرادی از حاشیه جامعه تالسا، مانند «تایسون» (با بازی تحسین‌برانگیز جی ویل) راننده تاکسی که تبدیل به دست راست او می‌شود، و «بودی» (با بازی مارتین استار) مغازه‌دار ماری‌جوانای قانونی، نه تنها یک گروه را رهبری می‌کند، بلکه خانواده‌ای جایگزین برای خود می‌سازد. این همان نقطه قوتی است که یک نقد بر آن تأکید می‌کند: توانایی یک داستان در نشان دادن نیاز اولیه انسان به تعلق خاطر. ما شاهد هستیم که چگونه دوایت، در عین گسترش قلمرویش، به آرامی دیوارهای دفاعی دور خود را فرو می‌ریزد و با جامعه جدیدش ارتباط برقرار می‌کند.

با این حال، فصل اول بی‌اشکال نیست. برخی از شخصیت‌های مقابل، مانند مأمور ای‌تی‌اس «سنت بیلز» (با بازی آندرهآ ساواج) و دختر دوایت، «تینا»، در ابتدا کمتر پرداخته شده‌اند و بیشتر به عنوان محرک‌های طرح عمل می‌کنند تا شخصیت‌هایی کامل. اما عملکرد استالونه آنقدر مسلط است که این ضعف‌های جزئی را می‌پوشاند. پایان‌بندی نفس‌گیر فصل اول با تیراندازی و ربوده شدن دوایت توسط رقیبان بومی نه تنها یک کلیف‌هنگر مهیج، بلکه نمادی از این حقیقت است که ساختن یک پادشاهی، همواره با خطر سرنگونی همراه است.

فصل دوم: تاج‌و‌تختِ متزلزل و سنگینی تاج

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

اگر فصل اول درباره فتح بود، فصل دوم درباره حفظ قدرت و پیامدهای آن است. دنباله‌ها یا فصل‌های بعدی، زمانی موفق هستند که شخصیت اصلی را در موقعیت‌های اخلاقی پیچیده‌تری قرار دهند و Tulsa King در فصل دوم دقیقاً همین کار را می‌کند. دوایت که اکنون به لطف یک محموله بزرگ کوکائین، قدرت و نفوذ بیشتری دارد، درگیر جنگ‌های داخلی با باندهای رقیب، به‌ویژه خانواده مک‌لوسکی، می‌شود.

اینجاست که سریال از یک کمدی-درام جنایی جذاب، به اثری تاریک‌تر و پیچیده‌تر تبدیل می‌شود. هزینه رهبری برای دوایت به وضوح آشکار می‌شود. او دیگر آن مرد تنها و سرگرم‌کننده فصل اول نیست؛ اکنون یک پادشاه است و پادشاهان دائماً در معرض توطئه و خیانت هستند. فشار این موقعیت جدید، شکاف‌های درونی او را عمیق‌تر می‌کند. رابطه او با «تینا» که اکنون به تالسا نقل مکان کرده، پررنگ‌تر شده و بار عاطفی سنگینی به داستان می‌افزاید. تلاش دوایت برای بازیابی رابطه ازدست‌رفته با دخترش، یکی از عمیق‌ترین و انسانی‌ترین بخش‌های فصل دوم است و استالونه در این صحنه‌ها، بازی ظریف و تأثیرگذاری ارائه می‌دهد.

نقد سریال Tulsa King ‌‌(فصل اول تا سوم) - گیمفا

فصل دوم همچنین با گسترش دنیای سریال، شخصیت‌های فرعی را پرورش بهتری می‌دهد. «تایسون» با چالش‌های جدید اخلاقی و شخصی روبه‌رو می‌شود و «بودی» از یک شخصیت کمیک به فردی تبدیل می‌شود که باید تصمیم‌های سرنوشت‌سازی بگیرد. حتی مارگارت، صاحب یک تشکیلات محلی که رابطه‌ای عاشقانه با دوایت دارد، به عاملی فعال در داستان تبدیل می‌شود. این رشد شخصیت‌های فرعی، دنیای داستان را غنی‌تر و باورپذیرتر می‌کند.

با این حال، گاهی به نظر می‌رسد سریال در فصل دوم با اضافه کردن خطوط داستانی متعدد، کمی از تمرکز اصلی خود یعنی سفر دوایت دور می‌شود. درگیری با باند مک‌لوسکی گاهی به تکرار می‌افتد و ممکن است بیننده احساس کند که سریال دارد در ژانر خودش گیر می‌کند. اما آنچه این فصل را نجات می‌دهد، همان چیزی است که از ابتدا ستون فقرات سریال بود: عملکرد سیلوستر استالونه. او در نقش دوایت، مردی را تصویر می‌کند که با وجود تمام قدرت و هراسش، از درون احساس بیگانگی و پشیمانی می‌کند. نگاه خسته و صدای آهسته‌اش گویای قصه‌هایی است که هرگز تعریف نشده‌اند.

فصل سوم: وقت ویسکی است!

نقد سریال Tulsa King ‌‌(فصل اول تا سوم) - گیمفا

فیلم‌ها و سریال‌های موفق، حتی در ژانرهای به ظاهر سرگرمی‌محور، همواره درباره چیزی فراتر از خود هستند. آنها درباره شرایط انسانی، انتخاب‌های دشوار، و تنش بین سرنوشت و اراده آزاد سخن می‌گویند. «پادشاه تالسا» در فصل سوم خود، به رهبری تیلور شریدان و با بازی همیشگی سیلوستر استالونه، همچنان به کاوش در زندگی دوایت «ژنرال» مانفردی می‌پردازد گانگستر کهنه‌کاری که در شهری بیگانه به ساخت امپراتوری خود ادامه می‌دهد. اما این فصل، بر خلاف فصل‌های پیشین، بیشتر شبیه به کارناوالی است که در آن خطرات واقعی به حاشیه رانده شده‌اند و شخصیت اصلی به چهره‌ای تقریباً شکست‌ناپذیر تبدیل شده است.

در نقدنویسی، همواره بر اهمیت اصالت و احساس خطر واقعی تأکید می‌شود. فصل سوم Tulsa King متأسفانه از این نظر دچار کاستی جدی است. دوایت مانفردی که در فصل اول به عنوان فردی آسیب‌پذیر و در حال سازگاری با دنیایی جدید معرفی شد، اکنون به قهرمانی افسانه‌ای تبدیل شده که موانع پیش رویش به سادگی و بدون هزینه‌ای واقعی حل می‌شوند. این همان نقطه ضعف مهلکی است که می‌تواند یک درام جنایی را به کمدی موقعیت تقلیل دهد. صحنه‌های متعددی در این فصل وجود دارد که در آنها دوایت در موقعیت‌های به ظاهر مرگبار قرار می‌گیرد، اما بیننده به خوبی می‌داند که هیچ خطری واقعاً شخصیت اصلی را تهدید نمی‌کند. این فقدان حس خطر، از تأثیر دراماتیک داستان می‌کاهد. همان‌طور که اغلب اشاره می‌شود، وقتی شخصیت‌ها از پیامدهای اعمال خود مصون باشند، داستان وزن عاطفی خود را از دست می‌دهد.

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

نکته قابل تأمل دیگر حضور رابرت پاتریک در نقش جرمایا دانمایر است‌‌‌،‌ آنتاگونیستی که از نظر ظاهری کاملاً باورپذیر و ترسناک به نظر می‌رسد. پاتریک، با آن چهره حک‌شده و نگاه نافذش، استاد بازیگری نقش‌های شرور است و در اینجا نیز عملکرد درخشانی دارد. دانمایر به عنوان نسخه کابویی‌شده پدر پیس‌میکر، مردی است که بدون لحظه‌ای درنگ پسر خود را قربانی اهدافش می‌کند. اما مشکل دقیقاً همینجاست: ساخت آنتاگونیستی قدرتمند در مقابل قهرمانی شکست‌ناپذیر، تنشی ایجاد نمی‌کند بلکه بیشتر به رقصی برنامه‌ریزی‌شده شباهت دارد که نتیجه آن از پیش مشخص است. این تقابل می‌توانست به درگیری اخلاقی عمیق‌تری بین دو جهان‌بینی متفاوت منجر شود، اما به نظر می‌رسد نویسندگان ترجیح داده‌اند بر جذابیت سطحی شخصیت استالونه تمرکز کنند.

یکی از ویژگی‌های نقدنویسی، توجه به وحدت اثر و انسجام دراماتیک آن است. فصل سوم پادشاه تالسا متأسفانه از این نظر نیز دچار مشکل است. انبوه شخصیت‌ها و پیرنگ‌های فرعی از بودی (مارتین استار) در پی انتقام، تا تایسون (جی ویل) که به تدریج کنترل خود را از دست می‌دهد، و بویلآکوا (فرانک گریلو) که همیشه عصبانی به نظر می‌رسد باعث شده تمرکز داستان از دست برود. برخی از این داستان‌ها به قدری با خط اصلی بی‌ارتباط هستند که بیننده احساس می‌کند در حال تماشای سریال‌های متفاوتی است. این پراکندگی روایی، زمانی مشکل‌سازتر می‌شود که می‌بینیم هیچ‌کدام از این خطوط داستانی واقعاً تهدیدی برای شخصیت اصلی ایجاد نمی‌کنند یا عمق لازم برای تبدیل شدن به مضامین معنادار را ندارند.

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

با همه این انتقادها، باید اعتراف کرد که از نظر زیبایی‌شناسی و ایجاد حس مکان، Tulsa King همچنان درخشان است. تیلور شریدان، همان‌طور که در آثار دیگرش مانند «یلوستون» نشان داده، استاد به تصویر کشیدن زندگی در غرب آمریکا است. شهر تالسا در تمام زمختی و زیبایی خود به نمایش درآمده است مردانی با ظاهری قدیمی در کت‌وشلوارهای جین و کلاه‌های کابویی، زنان با لباس‌های تنگ برجسته در پیراهن‌های فلانل، و مناظری که هم‌زمان هم دلباز و هم خشن به نظر می‌رسند.

موسیقی متن سریال نیز شایسته تحسین است. ترکیبی از آثار کلاسیک و مدرن کانتری که با چند قطعه خوانده شده توسط گارت هادلند (بازیگر نقش میچ) کامل شده است. این موسیقی‌ها نه تنها فضاسازی می‌کنند، بلکه بر ویژگی رمانتیک «غرب وحشی» تأکید دارند و به صحنه‌ها عمق عاطفی می‌بخشند. اما مشکل اصلی فصل سوم این است که بیننده از همان ابتدا می‌داند همه چیز چگونه پایان خواهد یافت: تا اپیزود هشتم همه درگیری‌ها به صورت مرتب حل خواهند شد و در پایان فصل، فقط حل کردن چند موضوع ناتمام و معرفی فصل بعدی باقی می‌ماند. این پیش‌بینی‌پذیری، همان عاملی است که می‌تواند یک درام را به مجموعه‌ای از تصاویر زیبا اما بی‌معنا تبدیل کند.

پادشاه تالسا در فصل سوم خود، تولیدی است که در مرز بین حساسیت و تکرار قرار گرفته. از یک سو، بازی استالونه همچنان تماشایی است و او با کاریزما و طنز خاص خود، بیننده را همراه نگه می‌دارد. از سوی دیگر، این فصل فاقد همان عمق و احساس خطر لازم برای تبدیل شدن به یک درام جنایی ماندگار است. اگر بیننده انتظار سرگرمی ساده و خالی از پیچیدگی را دارد، پادشاه تالسا همچنان می‌تواند او را راضی کند. اما برای کسانی که به دنبال داستانی با پیامدهای واقعی، شخصیت‌پردازی عمیق و توسعه معنادار هستند، این فصل ناامیدکننده خواهد بود. همان‌طور که اغلب اشاره می‌شود، بزرگترین شکست یک اثر داستانی این نیست که ما باور نکنیم چه اتفاقی می‌افتد، بلکه این است که اصلاً اهمیت ندهیم چه اتفاقی می‌افتد. متأسفانه در فصل سوم، بسیاری از اتفاق‌ها آنقدر بی‌هزینه و قابل پیش‌بینی هستند که دیگر اهمیت دادن به آن سخت است. بااین‌حال، چیزی در این مجموعه هست که شما را پای صفحه نگه می‌دارد. شاید جذابیتِ خود استالونه باشد، یا حضور ساموئل ال. جکسون در قسمت‌های پایانی. این سریال، با تمام فرازونشیب‌هایش، کلاسی دارد که نادیده گرفتنش سخت است. فصل سوم سلطان تالسا ممکن است یک شاهکار نباشد، اما بی‌شک اثری پرشرافت و سرشار از لحظاتِ درخشان یک اسطوره است.

سخن پایانی: میراث یک پادشاه

نقد سریال tulsa king ‌‌فصل اول تا سوم | غریبه در سرزمین عجایب

هر سه فصل Tulsa King در مجموع، یک درام جنایی بسیار سرگرم‌کننده و خوش‌ساخت است که حول یک اجرای خارق‌العاده بنا شده. اما فراتر از خشونت، طنز و کشمکش‌های قدرت، این سریال در نهایت داستانی انسانی درباره شروع دوباره است. داستان مردی که بهترین سال‌های زندگی خود را پشت سر گذاشته، اما از پذیرش نقش یک بازنده سر باز می‌زند. او با شجاعت، طنز و درک عمیق از ماهیت بشر، به ساخت دنیایی جدید برای خود در جایی که هیچ‌کس انتظارش را ندارد، می‌پردازد. این سریال به خاطر شخصیت‌پردازی قوی، استفاده هوشمندانه از مکان به عنوان یک شخصیت داستانی و توانایی‌اش در ترکیب ژانر با مضامین عمیقاً انسانی تحسین‌برانگیز است. پادشاه تالسا ممکن است داستان یک پادشاه باشد، اما پادشاهی‌اش نه با تاج و تخت، که با اراده آهنین یک انسان برای یافتن خانه، حتی در دورافتاده‌ترین مکان‌ها، تعریف می‌شود. و این، ماده اولیه تمام داستان‌های ماندگار است.

امتیاز منتقد: ۷.۵ از ۱۰

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *