شاید سوال اصلی این باشد که هنرمند چه کسی است؟ این روزها که رقاص و آرایشگر و باریستا به خودش هنرمند میگوید، تعجبی هم نخواهد بود وقتی که سلبریتی خودش را هنرمند بداند. از فتح قلهها در موسیقی گذشته و وارد سینما هم بشود. ویکند در اصل گلزار آمریکایی هاست. از خوانندگی، نویسندگی، کارگردانی و بازیگری یکی به یکی درحال فتح است و خودش هم باور کرده که چیزهایی بلد است. اما ایشان نه بازیگر خوبی است و نه اصلا هنر میفهمد. موسیقیهایش خوب یا بد (مهم نیست) صرفا مصرفِ عام دارند. پس یک سلبریتی باید مرزی میان خود و جهانش کشیده و به همه جا ورود نکند.
فیلم فردا عجله کن (Hurry Up Tomorrow) یک درام روانشناختی با عناصر مثلا سورئال و هیجانانگیز محصول سال ۲۰۲۵ به کارگردانی تری ادوارد شولتس است که بر اساس ایدهای از ابل تسفای (د ویکند) ساخته شده و فیلمنامه آن توسط شولتس، تسفای و رضا فهیم نوشته شده است. این فیلم همراه با آلبوم همنام د ویکند، به عنوان بخشی از سهگانه موسیقی او (پس از After Hours و Dawn FM) ارائه شده و داستان آن حول محور یک موسیقیدان مشهور با بازی تسفای میچرخد که با بحرانهای روانی و هویتی دست و پنجه نرم میکند.او با افسردگی، بیخوابی و فشار شهرت درگیر است. او پس از جدایی اخیر عاطفیاش، دچار فروپاشی روانی شده و در کنسرتی به دلیل استرس روانی و تشخیص دیسفونیا (اختلال عضلانی صدا)، صدایش را از دست میدهد و صحنه را ترک میکند. در این میان، او با پیامهای صوتی مرموزی از دختری ناشناس (با بازی رایلی کیو) مواجه است که او را آشوبزدهتر میکند. در یکی از شبهای بیقراری در لسآنجلس، ابل با زنی مرموز به نام آنیما (با بازی جنا اورتگا) آشنا میشود که به نظر میرسد او را عمیقاً میشناسد. آنیما، که خود با مشکلات روانی و گذشتهای آشوبناک دست و پنجه نرم میکند، ابل را به سفری عجیب و رویاگونه میکشاند. آنها شبی را در پارک پسیفیک و سپس در هتلی میگذرانند، جایی که آنیما پس از شنیدن بخشی از آهنگ ناتمام “Hurry Up Tomorrow” به دلیل احساس همذاتپنداری با مضامین تنهایی و رها شدن، گریه میکند. با پیشروی داستان، لی (با بازی بری کیوگان)، مدیر برنامههای ابل با نیات نامشخص، وارد ماجرا میشود. ابل با خاطراتی از کودکیاش (با بازی ابراهیم ایوان تروی سیمونین) و ترسهای مدفون مواجه میشود و شروع به تردید در واقعیت و هویت خود میکند. آنیما، که به نظر میرسد بین راهنما بودن یا بخشی از توهمات ابل در نوسان است، رفتارهای غیرقابلپیشبینی نشان میدهد. او پس از مشاجرهای، ابل را با بطری بیهوش میکند…
متن بالا تلاشی برای نگارش خلاصه داستان و محتوای کلی اثر بود. اما اگر دقت کنید نوشتم که ایده و فیلمنامه از ویکند است. بازی را هم خودش به عهده داشته و تهیه کننده هم بوده است. این موضوع مشخص میکند که فیلم، مصرف تجاری دارد. او ساخته تا پشتوانه آلبوم جدیدش را محکمتر کند. خب همین یعنی ما با یک فیلم سینمایی طرف نیستیم. نهایت با یک فیلم تبلیغاتی بسیار ضعیف روبرو هستیم که چیزی جز شکست ندارد. تا اواسط نیم پرده دوم ما با یک کاراکتر ضعیف و عجیب و غریب طرف هستیم که در ترکیب با بازی افتضاح ویکند به راستی غیر قابل تحمل میشود. بازی ویکند، ساعتهای غذابآوری از آه و ناله است. یعنی بازی ویکند در سطح شبکه های محلی ایرانی است. کسی که از بازیگری این را فهمیده که باید گریه کند. آن هم چه گریههایی! منزجرکننده و اگزوتیک با نالههای شنیع. خب سوال این است که چرا ویکند با اینکه چیزی از بازیگری و سینما نمیداند، آمده تا خودش را مسخره عام کند؟ پاسخ ساده است. باور شده که هنر را میفهمد! حجم عظیم طرفدار و فدایی، این ذهنیت را در او تقویت کرده که میداند هنر چیست. گمان میکند که هنر در خونهای او جریان دارد و نیازی نمیبیند که تمرین کرده و کلاس بگذراند. همین ذهنیت هم در آخر پاشنه آشیل او میشود. ضربه میخورد و تحقیر میشود. هرچند که بازهم قرار نیست از خواب غفلت بیدار شود اما خب ما سهم خودمان را انجام میدهیم. کوتاه درباره جنا اورتگا هم بگویم که اصلا بازی ندارد. خندههای هیستریک و رقصِ روانپریشانه او که مثلا قرار بود تداعی کننده جوکر باشد، از او یک مسخره ساخته است. البته ویدیویی از ایشان دیدم که درباره بازی با عضله صورت و اینها صحبت کرده و نظر میداد؛ طفلکی گویا باورش شده که بازیگر است. اما خب در فیلم قبلی که نقدش را هم بنده نوشتم (Winter Spring Summer or Fall) بازی ساده و قابل قبولی داشت. به نظر من ایشان نباید نقشهایی این چنین را قبول کنند. آثاری ساده به دور از هرگونه مفاهیم پیچیده برای ایشان مناسبتر خواهد بود.
فیلم بر روی روانشناسی تاکید بسیاری دارد. از کودکی سخت (کلیشه) گرفته تا تروماهای معروفیت. فیلم حتی سعی کرده دست به دامن مفاهیم فرویدی همچون اید، ایگو و سوپرایگو شود. اما خب این مفاهیم کجا فیلم Hurry Up Tomorrow کجا. فیلمساز حتی برای بُعد دادن به این مفاهیم روانشاسی از رنگ تیره و خفه و قاب مربع استفاده کرده است که آن هم فقط اداست. تیپ است. مثل کسی که سوادش را از سرچ گوگل به دست آورده. کارگردان، عنصر رویا را هم به اثرش اضافه کرده است. یک خواب تصعنی که به جای تاکید بر سورئالیسم، بر وحشت تاکید دارد. این درحالی است که سورئال به خودی خود درونش وحشت دارد اما وحشت لزوما سورئالیسم ندارد. کسی که میخواهد در سینما رویا بسازد، باید ساعتها و ساعتها برگمان ببیند. در سینما هیچکس به خوبی او رویا نساخته است.
در پایان چنین میشود گفت که فیلم Hurry Up Tomorrow تلاشی خام و خودشیفتهوار برای ترکیب موسیقی، سینما و روانشناسی است که نه تنها شکست میخورد، بلکه در لحظاتی به مرز فاجعه نزدیک میشود. The Weeknd که در این فیلم هم بازیگر، هم نویسنده و هم تهیهکننده است، ظاهراً آنقدر غرق در تصویر ذهنی خودش شده که فراموش کرده سینما چیزی فراتر از آینهی شخصی یک ستاره است. از همان دقایق ابتدایی، فیلم غرق در نماهای اسلوموشن، مونولوگهای توخالی و نورپردازی اغراقآمیز است؛ انگار موزیکویدئویی کشدار است که بیدلیل به دو ساعت تبدیل شده. نه داستانی در کار است، نه شخصیتهایی که بخواهیم دنبالشان کنیم و نه حتی انگیزهای برای ماندن تا پایان. کاراکتر اصلی – که در واقع نسخهای بیروح از خود The Weeknd است – قرار بود نمایندهای از پیچیدگی درونی یک هنرمند معذب باشد، اما چیزی جز ترکیبی بیرمق از غر زدن، نگاههای خیره و رفتارهای بیمنطق نیست. تمام بازیها از ریتم افتادهاند، دیالوگها تصنعیاند و حتی صحنههای موسیقایی هم که انتظار میرفت نقطه قوت فیلم باشند، غرق در کلیشه و بیجان اجرا شدهاند. مشکل اصلی فیلم، بیش از هر چیز، این است که با نوعی اعتماد به نفس کاذب و بدون فیلتر ساخته شده؛ انگار هیچکس در روند تولید جرأت نکرده به The Weeknd بگوید: «این کار نمیگیرد.» نتیجه، چیزی است میان یک نمایشنامهی مدرسهای پرمدعا و یک ویدیوی تبلیغاتی برای برند شخصی او. زنها در این فیلم یا موجوداتی وسواسیاند یا ابزار روایی برای گناه و رنج مرد اصلی. هیچکدام شخصیت ندارند، فقط دکورند. گویی فیلم در جهانی ساخته شده که زنان فقط یا اغواگرند یا شکننده، بیآنکه فرصتی برای بودن فراتر از کارکردشان در ذهن مردانه فیلم داشته باشند. در نهایت، Hurry Up Tomorrow نه تأثیرگذار است، نه نوآور، نه حتی سرگرمکننده. فیلمی است درباره سقوطِ جذابیت یک ستاره، اما خودش آنقدر در خود غرق شده که این سقوط را هم ندیده. یک اثر بلندپروازانه که بهجای اوج گرفتن، تنها سقوط آزاد میکند آن هم مستقیم به قعر فراموشی.
نمره نویسنده به فیلم: ۱ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید