سری Borderlands، ساخته استودیوی Gearbox Software، از زمان آغاز به کار خود در سال ۲۰۰۹، به عنوان پیشگامی بیبدیل در تلفیق ژانرهای شوتر اول شخص (FPS) و نقشآفرینی (RPG) شناخته شده است. این مجموعه با تعریف سبک «شوتر-لووتر» (Looter-Shooter)، استانداردی جدید را بنا نهاد که بسیاری از بازیهای پس از خود را تحت تأثیر قرار داد.
ویژگی انقلابی و امضای بصری Borderlands، سبک هنری سل-شید (Cel-Shaded) آن است که دنیایی را خلق می کند که گویی یک کتاب کمیک دیجیتال و زنده شده است. این انتخاب هنری هوشمندانه نه تنها به بازی هویتی متمایز و جاودان بخشیده، بلکه کاملا با گیمپلی و جنبههای دیگر اثر گره خورده است.
اما هسته اصلی جذابیت این فرنچایز در حلقه گیمپلی اعتیادآور آن نهفته است: «بکش، لووت جمع کن، قویتر شو». وعده «میلیاردها سلاح» خود انگیزهای بیپایان برای کشتار دشمنان و جستوجوی صندوقهای گنج به شمار میآید. این حس پیشرفت مداوم و کشف یک اسلحه افسانهای با ترکیبی بینظیر، موتور محرکه اصلی تجربه بازیکن است.
دنیای Borderlands همواره به واسطهی ترکیب طنز تلخ، خشونت اغراقآمیز و داستانی پر از شخصیتهای عجیب و متفاوت شناخته شده است، اما نسخهی چهارم مسیر متفاوتی را در روایت انتخاب میکند. این بار بازیکن به سیارهای تازه به نام Kairos قدم میگذارد؛ مکانی که بیش از هر چیز به زندانی بزرگ شباهت دارد. در این سرزمین همهچیز تحت کنترل حکومتی مرموز به رهبری فردی به نام Timekeeper قرار گرفته است. او شخصیتی منظم، خونسرد و تا حد زیادی بیاحساس به نظر میرسد، اما همین آرامش سرد است که هیبت او را بهعنوان دشمن اصلی داستان ترسناکتر میسازد. Timekeeper با استفاده از فناوری پیشرفته و ساختاری که بر نظارت و سرکوب استوار است، زندگی ساکنان Kairos را به کلی دگرگون کرده و آنها را از هرگونه آزادی محروم کرده است.
یکی از ابزارهای کلیدی این حکومت ایمپلنتی به نام Bolt است. این وسیله در گردن افراد کاشته میشود و امکان کنترل و نظارت کامل بر آنها را به Timekeeper میدهد. از طریق این ابزار، او میتواند هر حرکتی را زیر نظر بگیرد، صدای درون ذهن افراد را بشنود و حتی در مواقع لزوم بدنشان را خاموش کند. وجود چنین سازوکاری باعث شده مردم Kairos نه تنها آزادی فیزیکی بلکه استقلال روانی خود را نیز از دست بدهند. در آغاز بازی، «والت هانترها» – همان مزدوران و ماجراجویان همیشگی سری – به این سیاره کشانده میشوند و ناچارند خود نیز تحت این سیستم کنترل قرار گیرند. همین نقطهی شروع، تعارض اصلی روایت را شکل میدهد: مبارزه برای بازپسگیری آزادی در برابر ماشینی تمامیتخواه که هیچ خطری را تحمل نمیکند.
در پسزمینهی این وقایع، بازیکن همچنان ردپای نسخههای قبلی را مشاهده میکند. پایان Borderlands 3 با اقدامی قهرمانانه از سوی Lilith همراه بود که برای نجات جهان، قمر Elpis را از مسیر برخورد با سیارهای دیگر منحرف کرد. اما همین اقدام به طور ناخواسته باعث شد Elpis در مدار Kairos قرار بگیرد و پوشش حفاظتی این سیاره از بین برود. نتیجه آن شد که قلمروی پنهان Timekeeper آشکار گردید و فرصتی برای مقاومت و شورش در دل مردم ایجاد شد. بنابراین وقایع نسخهی پیشین همچون جرقهای است که آتش داستان تازه را روشن میکند و به ما یادآوری میکند که سرنوشت شخصیتها و جهان بازی به هم پیوسته است.
نقش شرور اصلی در این قسمت نسبت به دشمنان گذشته متفاوت است. اگر در نسخههای قبلی بیشتر با آنتاگونیستهایی پر سروصدا، کاریزماتیک و حتی مضحک روبهرو بودیم، Timekeeper رویهای وارونه دارد. او داد نمیزند، شوخیهای سبکسرانه نمیکند و سعی ندارد توجه را با رفتارهای نمایشی جلب کند. قدرت او در سکوت و حضور نامرئی نهفته است؛ هر لحظه حس میشود که او همهجا حضور دارد، حتی اگر دیده نشود. همین ویژگی باعث میشود بازیکن پیوسته زیر سایهی تهدید او قرار داشته باشد و اضطرابی مداوم بر تجربهی داستان حاکم گردد. این تفاوت لحن نشان میدهد که سازندگان قصد داشتهاند داستانی جدیتر و سنگینتر ارائه دهند، داستانی که بیش از گذشته به مفاهیمی چون کنترل، آزادی و هویت فردی میپردازد.
در دل این ساختار سرکوبگر، جنبشهای مقاومت شکل گرفتهاند. گروههایی همچون Outbounders یا Electi هر یک به شیوهی خود علیه حاکمیت Timekeeper قد علم کردهاند. این جناحها نمادی از امید و سرسختی انسانهایی هستند که حاضرند برای بهدست آوردن اختیار دوباره زندگیشان خطر کنند. بازیکن در طول مسیر با این گروهها آشنا میشود، در کنارشان میجنگد و از طریق آنها بخشهایی از تاریخچهی Kairos و رازهای حکومت مرکزی را کشف میکند. چنین ساختاری به روایت عمق میبخشد و باعث میشود مبارزه صرفاً نبردی شخصی نباشد، بلکه به حرکتی جمعی و اجتماعی تبدیل گردد.
داستان Borderlands 4 بیش از هر زمان دیگری به سرنوشت انسانها در برابر تکنولوژی و قدرت مطلق میپردازد. اگرچه همچنان شوخطبعی خاص مجموعه در جایجای روایت حضور دارد، اما خط اصلی داستان جدیتر و تاریکتر شده است. بازیکن مدام با این پرسش مواجه میشود که تا چه حد آزادی ارزش خطر کردن دارد و آیا میتوان با سیستمی جنگید که حتی افکار و حرکات کوچک را هم رصد میکند. همین پرسشها به تجربهی بازی لایهای فلسفی میبخشند که در نسخههای پیشین کمتر شاهد آن بودیم.
در نهایت میتوان گفت که داستان نسخهی چهارم با ترکیب عناصر آشنا و مضامین تازه توانسته هویتی منحصربهفرد پیدا کند. هم پیوندی با اتفاقات قبلی دارد تا طرفداران قدیمی احساس استمرار کنند، و هم فضای جدیدی میسازد که بازیکنان تازه بتوانند بدون پیشزمینه وارد آن شوند. شخصیت شرور بازی با طراحی متفاوت خود ضربآهنگ تازهای به روایت داده و بستر اجتماعی و سیاسی Kairos بستری غنی برای روایت درگیریها فراهم کرده است. این ترکیب از گذشته و حال، از شوخطبعی و تاریکی، از قهرمانی فردی و مبارزهی جمعی، داستان Borderlands 4 را به یکی از کاملترین و پختهترین خطوط داستانی این مجموعه تبدیل کرده است.
گیمپلی Borderlands 4 در عین پایبندی به سنتهای این مجموعه، بهوضوح نشان میدهد که سازندگان قصد داشتهاند تجربهای عمیقتر و ساختارمندتر ارائه کنند. آنچه در همان ساعات ابتدایی بازی جلب توجه میکند، تلاش برای بازتعریف ریتم مبارزه و ارزش غنیمتهاست؛ چیزی که در نسخهی سوم تا حدی دچار افراط شده بود و احساس اشباع به بازیکن القا میکرد.
یکی از نقاط قوت اصلی بازی، طراحی شخصیتهای قابل کنترل یا همان Vault Hunterهاست. چهار شخصیت جدید با تواناییهای کاملاً متمایز معرفی شدهاند و تفاوت آنها صرفاً در ظاهر یا چند مهارت سطحی خلاصه نمیشود. در این نسخه مسیر ارتقای مهارتها چندلایهتر و انعطافپذیرتر است و برخی قابلیتها مستقیماً با نوع سلاح انتخابی گره خوردهاند. این رویکرد جدید، بازیکن را مجبور میکند تا در انتخاب تجهیزات دقت بیشتری داشته باشد و همین انتخاب ساده، به تصمیمی استراتژیک بدل میشود. از منظر نقد، میتوان گفت این ویژگی باعث شده بازیکن بیش از گذشته احساس کند سبک بازی خود را میسازد، نه اینکه صرفاً بهدنبال بیشترین قدرت عددی باشد.
مکانیکهای حرکتی نیز یکی از مهمترین تغییرات مثبت نسخهی چهارم به شمار میآیند. وجود قابلیتهایی مانند پرش دوگانه، سر خوردن و استفاده از قلاب حرکتی باعث شده میدان نبرد پویاتر شود و بازیکن بتواند آزادانهتر تاکتیکهای خود را پیاده کند. این طراحی از دو جهت حائز اهمیت است: نخست، امکان بهرهبرداری خلاقانه از محیط در مبارزات و دوم، افزایش ریتم و سرعت درگیریها. با این حال، میتوان نقدی ظریف به این بخش وارد کرد. تنوع حرکتی، هرچند به غنای گیمپلی کمک کرده، در برخی لحظات باعث شلوغی بیش از اندازهی میدان نبرد میشود و اگر بازیکن تازهوارد باشد، احتمالاً در مدیریت همزمان حرکت و تیراندازی با مشکل روبهرو خواهد شد.
اما هستهی اصلی تجربه، همچنان تنوع سلاحهاست؛ نقطهای که Borderlands از ابتدا با آن شناخته شد. معرفی سیستم Licensed Parts در نسخهی چهارم باعث شده شخصیسازی و تنوع به سطحی تازه برسد. هر سلاح حاصل ترکیب قطعاتی از تولیدکنندگان مختلف است و این بدان معناست که بازیکن به ندرت دو سلاح یکسان در اختیار خواهد داشت. این رویکرد بدون تردید نقطهی قوت بازی است و احساس تازگی را حتی پس از ساعتها تجربه حفظ میکند. با این حال، نقدی که میتوان مطرح کرد این است که حجم بالای تنوع ممکن است برای برخی بازیکنان گیجکننده باشد. از آنجا که هر سلاح ویژگیهای منحصربهفردی دارد، مقایسه و انتخاب میان آنها گاهی بیش از اندازه وقتگیر میشود و ریتم بازی را کند میکند.
افزون بر تنوع قطعات، معرفی برندهای جدید مانند Ripper و Daedalus به افزایش عمق گیمپلی کمک کرده است. سلاحهای این برندها قابلیتهایی دارند که فراتر از تغییرات ظاهری یا آماری هستند؛ برای مثال، امکان تغییر حالت شلیک یا جابهجایی میان انواع مهمات. این نوآوریها باعث میشوند بازیکن در هر موقعیت، گزینهای تاکتیکی در اختیار داشته باشد. از منظر تحلیلی، این بخش نقطهی قوت بزرگی به شمار میآید، زیرا برخلاف نسخههای قبلی، انتخاب سلاح تنها بر اساس «قدرت شلیک» صورت نمیگیرد، بلکه به تطابق با شرایط میدان نبرد وابسته است.
یکی از اصلاحات مهم در Borderlands 4، بازنگری در ارزش و توزیع آیتمهای کمیاب است. در حالی که نسخهی سوم با افراط در ارائهی سلاحهای Legendary، حس خاص بودن این آیتمها را از بین برده بود، نسخهی جدید دسترسی به این نوع آیتمها را محدودتر کرده است. این تغییر، به تجربهی جمعآوری غنیمت معنا و هیجان بیشتری داده و باعث شده بازیکن هنگام یافتن یک آیتم نادر، واقعاً احساس پاداش و دستاورد کند. این تصمیم هوشمندانه در طراحی نشان میدهد که سازندگان به بازخوردهای پیشین توجه کردهاند و تلاش کردهاند تعادل میان فراوانی و ارزش را بازسازی کنند.
در کنار سلاحها، سیستم تجهیزات نیز تغییراتی اساسی یافته است. معرفی جایگاه Ordnance برای سلاحهای سنگین، که بهجای مصرف مهمات با یک چرخهی خنکشدن بازمیگردند، ریتم مبارزات را متحول کرده است. این قابلیت مزیتی بزرگ دارد: بازیکن دیگر مجبور نیست برای استفاده از سلاحهای قدرتمند نگران کمبود مهمات باشد و در لحظات حساس همیشه ابزاری نجاتبخش در اختیار دارد. از منظر نقد، این تصمیم دو لبه دارد. از یک سو هیجان مبارزه را افزایش میدهد، اما از سوی دیگر ممکن است برای برخی بازیکنان حس چالش در مدیریت منابع را کاهش دهد و تا حدودی از دشواری بازی بکاهد.
مبارزات با باسها نیز نسبت به گذشته غنیتر و چندمرحلهایتر طراحی شدهاند. دشمنان اصلی دیگر صرفاً تودهای با نوار سلامتی بزرگ نیستند، بلکه الگوهای رفتاری پیچیدهای دارند و بازیکن را وادار میکنند از تمام قابلیتهای حرکتی و تجهیزاتی خود بهره گیرد. این تحولات در کنار یکدیگر بهدرستی گامی در جهت ارتقای کیفیت مبارزات به شمار میآید و از یکنواختی جلوگیری میکند. تنها نقدی که میتوان وارد کرد، میزان سختی نامتوازن برخی از این مبارزات است. در مواردی، جهش ناگهانی در درجهی سختی باعث میشود بازیکن ناچار به تکرار چندبارهی یک نبرد شود، بدون آنکه احساس کند پیشرفت تاکتیکی واقعی داشته است.
بخش همکاری چندنفره نیز دستخوش بهبودهایی جدی شده است. پشتیبانی از Cross-Play و بازگشت حالت Split-Screen به تجربهی مشترک کمک کرده و تفکیک غنائم میان بازیکنان، مشکل رقابت ناسالم بر سر آیتمها را برطرف ساخته است. از دید تحلیلی، این تصمیم به شکل محسوسی کیفیت همکاری تیمی را افزایش داده است. با این حال، باید اشاره کرد که پیچیدگیهای ناشی از تنوع سلاحها و تجهیزات، ممکن است در تجربهی چندنفره باعث سردرگمی بازیکنان تازهوارد شود و نیازمند زمان بیشتری برای یادگیری باشد.
طراحی دنیای Borderlands 4 بیش از هر نسخهی پیشین نشان میدهد که سازندگان تلاش کردهاند از قالبهای خطی و سنتی فاصله بگیرند و جهانی یکپارچه، پویا و سرشار از جزئیات خلق کنند. سیارهی جدید بازی، Kairos، بهگونهای طراحی شده که نه تنها پسزمینهای برای روایت داستانی باشد، بلکه خود به یکی از شخصیتهای اصلی تجربه تبدیل میشود. محیطهای متنوع، چرخههای پویا و تعامل میان مناطق مختلف، ساختاری فراهم کرده که در آن اکتشاف اهمیت بیشتری نسبت به نسخههای قبل پیدا کرده است.
یکی از مهمترین ویژگیهای دنیای بازی، یکپارچگی و وسعت آن است. در نسخههای پیشین، بازیکن بیشتر با محیطهایی مواجه بود که از طریق بارگذاریهای مکرر به هم متصل میشدند و این مسئله پیوستگی تجربه را تحتالشعاع قرار میداد. در Borderlands 4، حرکت میان مناطق اصلی تقریباً بدون وقفه انجام میشود و این تصمیم به حس طبیعی بودن جهان بازی کمک زیادی کرده است. از منظر تحلیلی، این تغییر باعث شده بازیکن بیش از گذشته احساس کند در یک جهان واقعی و زنده قدم میزند، نه در مجموعهای از نقشههای جداگانه.
تنوع محیطی نیز از نقاط قوت مهم این نسخه محسوب میشود. مناطق مختلف Kairos نه تنها از نظر بصری متمایزند، بلکه سبک مبارزه و تاکتیکهای بازیکن را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. بیابانهای باز، شهرهای متراکم، سازههای صنعتی و زیستبومهای عجیب، هر یک چالشها و فرصتهای متفاوتی ایجاد میکنند. این تنوع باعث میشود بازیکن هنگام پیشروی، با احساس تکرار کمتر مواجه شود. با این حال، باید اشاره کرد که در برخی مناطق، چیدمان دشمنان و فعالیتها بیش از اندازه به الگوهای تکراری متکی است و میتوانست تنوع بیشتری در برخوردها ایجاد شود.
مراحل فرعی در این نسخه نقش پررنگتری نسبت به گذشته ایفا میکنند. اگرچه هنوز هم برخی از آنها حالت کلاسیک «جمعآوری و کشتن» را حفظ کردهاند، اما بخش قابل توجهی از مأموریتهای جانبی با روایتهای کوچک اما معنادار همراه شدهاند. شخصیتهای فرعی در این مأموریتها حضوری پررنگ دارند و اغلب با طنز، اغراق یا حتی تراژدی، بُعد تازهای به جهان بازی اضافه میکنند. از منظر نقدی، این تغییر رویکرد مثبت است، زیرا باعث میشود بازیکن مراحل فرعی را نه صرفاً برای پاداش، بلکه به خاطر جذابیت روایی دنبال کند. نقطهی ضعف این بخش اما آن است که کیفیت مأموریتها یکسان نیست و در کنار مأموریتهای خلاقانه، هنوز هم وظایفی کاملاً تکراری به چشم میخورند.
محتوای جانبی در Borderlands 4 دامنهای گستردهتر پیدا کرده است. فعالیتهایی مانند آزادسازی پایگاهها، نبردهای تصادفی، شکارهای ویژه و حتی رویدادهای محیطی، بخشی از این تجربه را تشکیل میدهند. طراحی این فعالیتها بهگونهای است که بازیکن در حین جابهجایی در جهان، به طور طبیعی با آنها روبهرو میشود و نیازی نیست همواره از طریق منو یا نشانههای مشخص به سمت آنها هدایت شود. این انتخاب به افزایش حس کشف و اکتشاف کمک میکند و جهان بازی را از حالت ایستا خارج میسازد. با این حال، برخی از این فعالیتها در طولانیمدت دچار تکرار میشوند و سازندگان میتوانستند با ایجاد اهداف متنوعتر، پویایی بیشتری به این بخش ببخشند.
یکی دیگر از وجوه مهم طراحی جهان، استفاده از رویدادهای پویا است. تغییرات آبوهوایی، هجوم ناگهانی دشمنان یا برخورد با شخصیتهای غیرقابلپیشبینی در مسیر، عواملی هستند که به بازیکن یادآوری میکنند جهان بازی زنده است و مستقل از او عمل میکند. این طراحی نه تنها به افزایش غوطهوری کمک میکند، بلکه مبارزات و اکتشاف را نیز غیرقابلپیشبینیتر و هیجانانگیزتر میسازد. نقدی که میتوان در این زمینه مطرح کرد آن است که این رویدادها در بعضی مواقع بیش از اندازه تکرار میشوند و تازگی خود را از دست میدهند.
ارتباط میان محتوای جانبی و پیشرفت بازیکن نیز یکی از نقاط قوت Borderlands 4 است. انجام مراحل فرعی و فعالیتهای جانبی تنها به دریافت تجربه و غنیمت ختم نمیشود، بلکه گاه مسیرهای تازهای در داستان اصلی یا دسترسی به تجهیزات خاص را باز میکند. این ارتباط به بازیکن انگیزهی بیشتری میدهد تا وقت خود را صرف مأموریتهای جانبی کند و باعث میشود محتوای فرعی به بخشی اساسی از تجربه بدل شود، نه فعالیتی حاشیهای و کماهمیت.
وسیلهی جدیدی به نام Digirunner نیز به طراحی جهان و محتوای جانبی پیوند خورده است. این وسیله علاوه بر آنکه امکان جابهجایی سریع در نقشههای وسیع را فراهم میکند، قابلیت ارتقا و شخصیسازی دارد و حتی در برخی فعالیتهای جانبی به کار میآید. از منظر نقد، Digirunner موفق شده فاصلهی میان اکتشاف و مبارزه را پر کند و پلی میان گیمپلی اصلی و محتوای جانبی باشد. البته باید اشاره کرد که سیستم ارتقای آن میتوانست پیچیدگی بیشتری داشته باشد تا ارزش بلندمدت بالاتری پیدا کند.
در مجموع، طراحی دنیای Borderlands 4 و محتوای جانبی آن تلاشی جدی برای افزایش عمق و پویایی تجربه است. جهان بازی بیش از گذشته یکپارچه و زنده به نظر میرسد و مراحل فرعی با رویکردی رواییتر، جذابیت بیشتری پیدا کردهاند. فعالیتهای جانبی نیز به ایجاد حس اکتشاف کمک میکنند و بازیکن را تشویق میکنند تا فراتر از خط اصلی داستان به جستوجو بپردازد. در عین حال، تکرارپذیری برخی فعالیتها و نابرابری در کیفیت مأموریتهای فرعی از ضعفهایی هستند که مانع رسیدن این بخش به کمال میشوند. با وجود این کاستیها، میتوان گفت که Borderlands 4 در زمینهی طراحی جهان و محتوای جانبی موفق شده سطحی بالاتر از نسخههای پیشین ارائه کند و تجربهای کاملتر و غنیتر برای بازیکن فراهم سازد.
از منظر هنری، Borderlands 4 بار دیگر به همان سبک بصری سلشید (Cel-Shaded) وفادار مانده است، اما این بار جلوهای پختهتر و غنیتر از گذشته ارائه میدهد. خطوط پررنگ و رنگبندی اغراقآمیز که هویت این مجموعه را شکل داده بودند، حالا با سایهزنی واقعگرایانهتر، نورپردازی دینامیک و بافتهایی با جزئیات بالاتر ترکیب شدهاند. این تصمیم باعث شده تا بازی بتواند هم حس کمیکبوکی و اغراقآمیز خود را حفظ کند و هم از نظر تکنیکی به استانداردهای عناوین نسل جدید نزدیکتر شود.
از منظر بهینهسازی، بازی عملکرد خوبی روی کنسول PS5 دارد. ممکن است در برخی لحظات بسیار انگشت شمار، افت نرخ فریم به چشم بخورد اما این اتفاق بسیار به ندرت رخ میدهد. از بعد فنی، سیستم بارگذاری بافتها گاهی کند عمل میکند و در لحظات ورود به مناطق جدید، برای چند ثانیه وضوح محیط کاهش مییابد و شاهد Texture Pop-in هستیم (نمایش ناگهانی اشیاء و اجزاء). بهطور کلی میتوان گفت Borderlands 4 در بخش بصری و بهینهسازی گامی رو به جلو برداشته، اما هنوز به سطح بینقص در پایداری فنی دست پیدا نکرده است.
در حوزهی موسیقی و صدا، Borderlands 4 همچنان به سنت مجموعه وفادار است و با استفاده از قطعاتی پرانرژی، فضایی پرهیجان و هماهنگ با ریتم سریع مبارزات خلق میکند. موسیقی متن متناسب با موقعیت تغییر میکند؛ قطعات پرشتاب در نبردها و ملودیهای آرامتر در لحظات اکتشاف، باعث ایجاد تنوع شنیداری میشوند. صداگذاری سلاحها، انفجارها و جلوههای محیطی با دقت بالا انجام شده و حس قدرت و وزن لازم را به بازیکن منتقل میکند. صداپیشگی شخصیتها نیز یکی از نقاط برجسته بازی است؛ لحن اغراقآمیز و طنزآلود شخصیتهای فرعی در کنار جدیت شخصیتهای اصلی، به تعادل روایی و حفظ فضای خاص مجموعه کمک میکند. این ترکیب باعث شده بخش صوتی نه تنها مکمل گرافیک و گیمپلی باشد، بلکه خود به یکی از ستونهای اصلی هویت Borderlands 4 تبدیل شود.
بازی Borderlands 4 به ریشههای سری بازگشته و در عین حال، ویژگیها و موارد جذاب جدیدی را ارائه میدهد. از گیمپلی دلچسب و محتویات دیوانهوار و جذاب گرفته تا میلیونها سلاح و جهانی بزرگ برای کاوش، هر چه از یک Borderlands انتظار دارید در نسخهی چهارم پیدا میکنید. اگر به عناوین لوتر شوتر علاقه دارید، Borderlands 4 تجربهای فوقالعاده برای شما به ارمغان میآورد.
گیمپلی جذاب و اعتیادآورگرافیک هنری و سبک طراحی خاص و چشم نوازتنوع فوقالعاده سلاحها و قابلیتهاتنوع مناسب فعالیتها و مراحل فرعیطراحی جذاب و به هم پیوسته Kairosجزئیات عمیق مکانیزمهای مختلفطراحی جالب دشمنان و تنوع مطلوب آنها
شخصیت پردازیها هنوز جای کار داردبرخی مشکلات متعادلسازی و سطح چالش بازی در برخی باسفایتها و نبردهاتکراری شدن برخی فعالیتها و مراحل در یک سوم پایانی
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید