پس از تولید فیلم سینمایی «Winnie The Pooh: Blood And Honey» و فروش بالا و بیمارگونهی آن در سالنهای سینما، گروهی از سازندگان آثار مستقل به فکر تولید فیلمهای ترسناک با محوریت شخصیتهای انیمیشنی کودکانه افتادند؛ شخصیتهایی که تاریخ کپیرایت آنان به پایان رسیده بود و امکان استفادهی آزاد از آنها فراهم شده بود. در این میان کمپانی ITN بهعنوان پیشگام این سبک، آثاری ضعیف و کمکیفیت را روانهی پرده کرد و با موجی از نقدهای منفی از سوی منتقدان مواجه شد. همین مسیر سبب شد برخی دیگر از تولیدکنندگان مستقل حاضر در این مجموعه تلاش کنند با فیلم «Bambi: The Reckoning» شکستهای گذشته را جبران کرده و نظر مثبت مخاطبان را به دست آورند. در این نوشتار به بررسی و نقد این اثر میپردازیم.

در همان آغاز باید به این نکته اشاره داشت که داستان فیلم بسیار ساده و کلیشهای است. خط اصلی روایت بر پایهی نخنماترین ایدهی فیلمهای ترسناک علمیـتخیلی بنا شده است: حس انتقامجویی، از دست رفتن آرامش و تبدیل شدن به هیولایی غیرقابل کنترل، ورود به دنیای انسانها و تلاش برای گرفتن انتقام از همهی آنان. این ایده سالهاست که دیگر کارکرد خود را از دست داده و برای مخاطب نیز پذیرفتنی نیست؛ زیرا دههها آثار مستقل با همین محور پیش رفتهاند و هیچ نوآوری تازهای عرضه نکردهاند. داستان اصلی فاقد ظرفیت لازم برای درگیر کردن مخاطب است و او را به سرعت از همراهی با فیلم دلسرد میکند. خردهروایتها و موضوعات فرعی فیلمنامه نیز نه تنها کمکی به پیشبرد اثر نمیکنند، بلکه با زیادهگویی و پراکندگی، قصه را بیش از پیش به انحراف میکشانند و فضای داستان را، برای مخاطب، مبهمتر میسازند. چنین وضعیتی برای یک فیلم تقریباً فروش آن را غیرممکن میکند. با این حال نکتهای که در پس استقبال غیرمنطقی از این آثار وجود دارد، جنجال ناشی از نمایش چهرهای خشن و ترسناک از شخصیتهای کودکانه است؛ عاملی که بهطرز عجیبی باعث جذب مخاطب میشود.
کارگردانی اثر نیز، بسیار بینظم و آشفته است. مشخص نیست که دن آلن، خالق فیلم، دقیقاً قصد انجام چه کاری داشته است. او که پیشتر تجربهی کارگردانی آثاری چون «Mummy Reborn» و «Unhinged» را در کارنامه دارد، این بار به نظر میرسد همه چیز را رها کرده، و صرفاً با تکیه بر همان فرمول تکراری آثار ترسناک مستقل، تصمیم به ساخت این فیلم گرفته است. این ضعف در کنار فیلمنامهی بیثمر، بیش از پیش به چشم میآید. آنگونه که از محتوای کلی اثر برمیآید، نیت کارگردان این بوده که روایت قاتل را، موازی با روایت سایر شخصیتها پیش ببرد، اما به دلیل ناتوانی در دکوپاژ و هدایت بازیگران، این هدف محقق نشده است. حتی در سکانسهای ترسناک ناگهانی (jump scare) نیز کارگردانی، بیبرنامه و سطحی عمل میکند و هیچ تأثیر عمیقی بر مخاطب نمیگذارد.
دن آلن، کارگردان Bambi: The Reckoning در اکران Winnie The Pooh: Blood And Honey 2
بازیگران فیلم نیز، وضعیتی مشابه دارند. از جمله بازیگران این اثر میتوان به روکسان مککی، تام مولهرون، نیکولا رایت و سمیرا میتی اشاره کرد. تمامی بازیها سطحی، بیارزش و تیپیکال هستند. هیچیک از شخصیتها بهدرستی ساخته و پرداخته نمیشوند و این امر، به قدری سادهانگارانه است که حتی رفتارها، احساسات و حرکات چهرهی بازیگران نیز کمکی به مخاطب برای پذیرش خط داستانی نمیکند. در نتیجه، مخاطب با شخصیتهایی بیروح و فاقد عمق مواجه میشود که توانایی ایجاد همذاتپنداری ندارند.
جلوههای ویژه در «Bambi: The Reckoning» اگرچه در برخی بخشها نوآورانهاند، اما باورپذیر نیستند. جلوهها معمولاً بیارتباط با سکانس یا نمای قبلی هستند و همین امر، فضای فیلم را فانتزی و غیرواقعی جلوه میدهد. در برخی صحنهها نیز، جلوههای ویژه به قدری اغراقآمیز عمل میکنند که نه تنها موجب پویایی اثر نمیشوند، بلکه خنده و تمسخر تماشاگران را برمیانگیزند. با این حال، میتوان گفت این بخش، نسبت به سایر عناصر فیلم، عملکردی بهتر (هرچند در سطح پایین) داشته است. البته این نکته در مورد شخصیت قاتل (بامبی) صدق نمیکند؛ چرا که او همچنان در قالب یک CGI، ضعیف به نمایش گذاشته میشود و به هیچ وجه قابل قبول نیست.
نمایی از فیلم Bambi: The Reckoning که بازیگری ضعیف و جلوه های ویژه باور ناپذیر در آن، بسیار مشهود است
موسیقی متن فیلم نیز، یکی دیگر از نقاط ضعف این اثر است. موسیقی، نه تنها کلیشهای و ساده است، بلکه از استانداردهای فعلی سینمای ترسناک نیز عقبتر است. گرگ بیرکومشاو که پیشتر در «Peter Pan’s Neverland Nightmare» با گروه ITN همکاری داشت، این بار نیز نتوانسته از عناصر مناسب بهره ببرد و در نتیجه، موسیقیای بیروح و فاقد جذابیت، حتی در سطح یک قطعهی بیکلام، تولید کرده است. بخشی از این ضعف ناشی از کلیت اثر و عدم باورپذیری آن، برای مخاطب است. باید توجه داشت که ناتوانی در کارگردانی، بهطور طبیعی مشکل در آهنگسازی را نیز به همراه دارد.
از دیگر مشکلات فیلم «Bambi: The Reckoning» میتوان به تدوین آن اشاره کرد. تدوین، که بر عهدهی دن آلن بوده، بیش از حد سریع انجام شده است. این روش که به نوعی سبک شخصی آلن محسوب میشود، مشابه آثار گذشتهی اوست، اما تمرکز بیش از اندازه بر فیلمنامه، باعث شده مخاطب از همراهی با اثر باز بماند و نتواند روند وقایع را، در مونتاژ بهدرستی تحلیل کند. به نظر میرسد آلن تلاش کرده تمامی تصاویر موجود در طرح را با سرعت به نمایش بگذارد، بیآنکه متوجه سردرگمی مخاطب، در مواجهه با این حجم اطلاعات باشد. شاید بتوان گفت تدوین واترفیلد در فصل نخست «Winnie The Pooh: Blood And Honey» با وجود آنکه نخستین تجربهی حرفهای او در این سبک بود، بسیار جلوتر از کار آلن قرار دارد.
تصویربرداری، شاید بهترین بخش فیلم باشد. تصاویر به طور کلی ساده، اما متناسب با تم و اتمسفر سینمایی ثبت شدهاند. وینس نایت، مدیر تصویربرداری، تلاش کرده است، با حفظ ساختار کلی آثار ترسناک، فضا را با زاویهدیدهای متنوع، ترکیب کند و شکل تازهای از روایت بصری ارائه دهد. این رویکرد، در سطح کلان، میتواند امیدی برای آیندهی آثار ترسناک مستقل ایجاد کند، هرچند در برخی صحنههای ناگهانی، کیفیت کار افت میکند.
وینس نایت، مدیر تصویربرداری فیلم Bambi: The Reckoning
طراحی صحنه نیز اگرچه ساده است، اما نسبت به سایر بخشها جایگاهی بالاتر دارد. طراحیها فکر شده و قابل قبولاند، هرچند در برخی صحنهها، شاهد شلختگی در عناصر موجود هستیم. با این حال روند کلی طراحی صحنه مثبت ارزیابی میشود و توانسته تا حدی فضای فیلم را سامان دهد.
در پایان باید گفت «The Bambi: Reckoning» شاید بدترین فیلم ترسناک کمپانی ITN نباشد، اما بیتردید یکی از ضعیفترین آثار این شرکت است. فیلمی که با وجود ایرادات فراوان، به فروشی در حدود ۵۴۰ هزار دلار دست یافت و با بیتوجهی به مخاطب و انبوه نقدهای منفی توانست صرفاً از نظر مالی جایگاهی قابل قبول کسب کند. این موفقیت مالی اما نمیتواند ضعفهای بنیادین اثر را پنهان کند و نشان میدهد که صرفاً جنجال و حاشیه توانسته مخاطب را به سالنها بکشاند، نه کیفیت هنری یا روایی فیلم.
امتیاز نویسنده به فیلم: ۲ از ۱۰
دیدگاهتان را بنویسید