امروز میخواهیم نگاهی بیندازیم به استودیو Aardman و ۱۰ اثر برتر آن؛ در دنیایی پر از انیمیشنهای CGI و سه بعدی، این شرکت ما جذابیت Claymation خود را حفظ کرده است.
هیچکس انتظار آن را نداشت که Chicken Run 2 به قدرت قسمت اول آن باشد؛ در نهایت نتیجه هم همین بود.
در میان آثار استودیو آردمن، Chicken Run 2 Dawn of the Nugget (۲۰۲۳) بهعنوان دنبالهای جسورانه پس از ۲۳ سال، جایگاه ویژهای دارد. این فیلم با حفظ روح استاپموشن افسانهای Aardman، ماجرای تازهای از جینجر و راکی را روایت میکند که اینبار نه برای فرار از مزرعه، بلکه برای نفوذ به یک مجتمع صنعتی مرموز و نجات نسل مرغها از تهدید دست به عملیاتی خطرناک میزنند. اگرچه برخی منتقدان داستان را فاقد اصالت و شخصیتها (بهویژه راکی) را نسبت به نسخه اول کمرنگتر توصیف کردهاند اما تکنیک انیمیشنسازی آن حیرتانگیز است: صحنههای پیچیدهای مانند راهرفتن خانم تیدی روی پلکان شیشهای با نورپردازی دقیق یا صحنههای اکشن هیجانانگیز، گواه تمرکز فوقالعاده تیم تولید بر جزئیات بصری و حرکتی است.
این زیباییشناسی به قیمت عمقبخشی به روایت تمام شده اما طنز هوشمندانه و طراحی خلاقانه دنیای جدید Funland همچنان نشاندهندهٔ امضای هنری Aardman میباشد. صداپیشگان جدید چون تندی نیوتون و زکری لیوای اگرچه جایگزین بازیگران اصلی شدهاند اما با اجرایی پرانرژی همراه میشوند و بلا رمزی در نقش مالی نماد نسل کنجکاوی است که خطر را درک نمیکند. فیلم با وجود انتقاداتی درباره تکراری بودن طرح داستان، از طریق معکوسکردن فرمول اولیه («ورود به مزرعه بهجای فرار از آن») و افزودن لایههایی درباره مسئولیت والدین و طمع صنعت غذا، تلاش میکند تا حرفهای تازه بزند.
هرچند فروش ۱۷۸ میلیون دلاری آن در برابر بودجه ۱۴۹ میلیونی و تحسینهای پراکنده، نتوانست کاملاً هواداران نسخه کلاسیک را راضی کند اما اثبات کرد که Aardman حتی پس از دههها، در خلق جهانهای خمیری جذاب و ماجراهای خانوادگی هوشمندانه، همچنان پیشرو است.
همه ما با ایفای نقش وولورین هیو جکمن آشنا هستیم اما رادی هیچ شباهتی به قهرمان زرد مارول ندارد.
انیمیشن Flushed Away محصول ۲۰۰۶ که سومین و آخرین همکاری Aardman با Dreamworks بود، با وجود خروج از سنت استاپموشن این استودیو، یکی از شاهکارهای جسورانه و کمترتقدیرشده آنها محسوب میشود. این فیلم که نخستین تجربه تماماً CGI استودیو Aardman بود، بهدلیل چالشهای فنی نمایش آب در انیمیشن خمیری انتخاب شد. آب واقعی به مدلهای پلاستیکی آسیب میزد و ترکیب CGI در صحنههای آبی پرهزینه بود. داستان این انیمیشن موش مرفهزادهای به نام رادی، با صداپیشگی هیو جکمن، را روایت میکند که توسط موشی فاضلابی به نام سید از توالت آپارتمان مجللش به فاضلاب لندن فرستاده میشود و در شهر موشها با ریتا، به صداپیشگی کیت وینسلت، یک ماجراجوی فقیر، آشنا میشود.
این دو برای بازگشت رادی به خانه و مقابله با قورباغهای شرور که نقشه نابودی رتروپولیس را دارد، متحد میشوند. اگرچه برخی منتقدان مانند IndieWire آن را «ضعیفترین اثر Aardman» دانستهاند اما نمره ۷۴ از ۱۰۰ در متاکریتیک و امتیاز ۷۳٪ در راتن تومیتوز با اجماع «هوشمندانه و جذاب برای کودکان و بزرگسالان» خلاف این را ثابت میکند. طنزِ ظریف انگلیسی (مثل شوخی درباره باخت انگلیس در پنالتیهای جام جهانی)، طراحی شخصیتهایی با روح آثار خمیری Aardman (علیرغم فنآوری CGI) و اجرای درخشان صداپیشگان بهویژه مککلن در نقش شرور بهیادماندنی داستان، از نقاط قوت فیلم هستند. صحنههای اکشن پرشور و شوخیهای هوشمندانه (مثل حلزونهای گروه کُر که «Proud Mary» را میخوانند)، آن را به تجربهای منحصربهفرد تبدیل میکنند.
با بودجه ۱۴۹ میلیون دلاری، این فیلم ۱۷۸ میلیون دلار در گیشه فروخت و هرچند بهظاهر ناموفق بود اما ۸ نامزدی جایزه Annie را کسب کرد و ۵ جایزه از جمله «بهترین صداپیشگی» برای ایان مککلن و «بهترین فیلمنامه» را برد. Flushed Away، با وجود پایان همکاری Aardman و Dreamworks بهدلیل اختلافات خلاقانه، اثری پیشرو و جذاب در کارنامه این استودیوی محبوب باقی مانده است.
عنوان Early Man برای طرفداران فوتبال اثری سرگرمکننده و ایدهآل است.
در میان فهرست شاهکارهای استودیو Aardman، عنوان Early Man (۲۰۱۸) بهکارگردانی نیک پارک، خالق Wallace and Gromit، با وجود نقدهای دوگانه و عملکرد ضعیف گیشه، اثری درخشان شده است که اصالت هنری این استودیو را با طنز ناب بریتانیایی و نوستالژی استاپموشن دستساز تلفیق میکند. داستان این انیمیشن که در آغاز تاریخ بشر میگذرد، حول محور داگ، شکارچی عصر حجری میچرخد که همراه خوک وحشی وفادارش، هاگناب، برای نجات دره سبز قبیلهاش از چنگال لرد نوت، با ایفای نقش تام هیدلستون، وارد نبردی ورزشی میشود: یک مسابقه فوتبال مرگوزندگی که سرنوشت تمدنهای بدوی را تعیین میکند.
اگرچه طرح داستانی «ضعیفترها برنده میشوند» قابل پیشبینی توصیف شده اما قدرت فیلم در اجرای خلاقانه این فرمول است: نیک پارک با بهرهگیری از طنز هوشمندانه مبتنی بر کلام و بصر، فیلمی خلق کرده که هم کودکان را میخنداند و هم بزرگسالان را با لایههای طنز اجتماعیاش درگیر میکند. انیمیشنسازی اثر مذکور، با وجود استفاده محدود از CGI برای صحنههای شلوغ استادیوم، عمدتاً وفادار به سنت خمیری Aardman باقی میماند: رد انگشتان روی بدنه شخصیتها، حرکتهای نامتقارن و طراحی اغراقشده چهرهها (بهویژه لرد نوت با لهجه تمسخرآمیز فرانسوی)، همگی یادآور حس Wallace and Gromit هستند. شخصیتپردازی حیوانات نیز درخشان است: هاگناب بیکلام با نگاههای معنادار و حرکات پانتومیم، وارث Gromit است و اردک غولپیکر دنداندار، نماد عشق Aardman به هیولاها.
هرچند برخی منتقدان فیلم را بهدلیل اتکای بیشازحد به شوخیهای فیزیکی (مثل زمینخوردن و صداهای بامزه) و شخصیتهای کمعمق (بهجز دوگ و نوت) ضعیف خطاب کردهاند اما صحنه نیمساعته مسابقه نهایی، با ریتم سریع، شوخیهای موقعیتمحور و لحظههای حماسیِ ورزشی، موتور محرک هیجانی فیلم است و طنز «فوتبال بهعنوان جنگ تمدنها» را به اوج میرساند. عملکرد گیشه (۵۴ میلیون دلار در برابر بودجه ۵۰ میلیونی) و مقایسههای ناعادلانه با شاهکارهای قبلی Aardman نباید باعث غفلت از دستاورد این اثر شود: Early Man گواهی است بر اینکه استودیوی بریستولی حتی با موضوعی بهظاهر پیشپاافتاده میتواند جهانسازی خلاقانه، طنز چندلایه، و گرمای انسانی را در قالبی کاملاً دیدنی ارائه دهد.
ماجراجویی بزرگ دوم Shaun the Sheep جنبه متفاوتی از دنیای گوسفند محبوب ما را نشان میدهد.
این عنوان نه تنها دنبالهای درخشان برای فیلم اول (۲۰۱۵)، بلکه یکی از خلاقانهترین و متفاوتترین انیمیشنهای استاپموشن قرن بیستویکم است. این اثر که بدون هیچ دیالوگ انسانی ساخته شده، قدرت داستانگویی تصویری Aardman را به اوج میرساند. داستان با ورود یک موجود فضایی مرموز، لولا، به مزرعه آغاز میشود. گوسفند زرنگ ما با کمک گله و سگ وفادار باید لولا را از دست سازمان شرور M.A.D، به رهبری عامل خشن و فناوریدوست آن، نجات دهد و او را به سفینهاش بازگرداند.
فیلم با طنز بصری درخشان و اکشن قدرتمند همیشگی این کمپانی، سنت کمدی فیزیکی Aardman را احیا میکند. طراحی لولا نماد نبوغ بصری استودیو است: او بدون یک کلمه، کنجکاوی و معصومیت را منتقل میکند و تقابلش با دنیای روستاییِ ساده Shaun، هم فضایی دلنشین میسازد و هم طنزی لطیف درباره ترس از ناشناختهها.
نکته کلیدی، وفاداری به هویت بیکلام Shaun the Sheep است: تمام احساسات؛ از ترس Shaun برای نجات لولا تا خشم کشاورز از خرابیها، تنها با ایما و اشاره، صداهای نامفهوم و موسیقی دقیق تام هوو بیان میشوند. این سکوت طلایی، فیلم را جذابتر میکند. طراحیهای خلاقانه (مزرعه قرونوسطایی در برابر پایگاه فضایی مُدرن M.A.D) نشاندهنده جسارت Aardman در نوآوری، بدون فراموشی ریشههایش است.
با بودجه ۲۵ میلیون دلاری، این فیلم ۸۳٪ نمره منتقدان در راتن تومیتوز و ۸۰ از ۱۰۰ در متاکریتیک را کسب کرد و نامزد اسکار بهترین انیمیشن و برنده جایزه بفتا شد. Farmageddon ثابت کرد که Aardman میتواند بدون تکیه بر ستارههای صداپیشه یا دیالوگهای پیچیده، تنها با حرکت، ریتم و خلاقیت تصویری، اثری ماندگار خلق کند؛ گواهی زنده بر اینکه هنر استاپموشن در عصر CGI، نه تنها زنده است بلکه روشنتر از همیشه میدرخشد.
واقعاً به جرأت میتوانم بگویم که Arthur Christmas یکی از بهترین آثار کریسمسی تاریخ است.
در میان فهرست شاهکارهای استودیو Aardman، عنوان Arthur Christmas (۲۰۱۱) بهعنوان نخستین همکاری این استودیو با Sony Pictures Animation پس از جدایی از Dreamworks، اثری درخشان و نوآورانه است که اسطوره بابانوئل را در عصر تکنولوژی بازتعریف میکند. این انیمیشن که با بودجه ۱۰۰ میلیون دلاری ساخته شد، داستان آرتور (با صداپیشگی جیمز مکآووی)، پسرِ بابانوئل فعلی را روایت میکند که در بخش پاسخ به نامههای کودکان کار میکند. وقتی متوجه میشود هدیه یک کودک جا مانده، با وجود ترس از پرواز، با کمک پدربزرگش و سورتمه قدیمی گوزنها راهی مأموریتی پرچالش میشود تا پیش از طلوع آفتاب، کریسمس را برای این کودک نجات دهد.
فیلم با کمدی، تقابل سنت و مدرنیته را به تصویر میکشد: سازمان قطب شمال زیر نظر برادر آرتور، استیو، با تکنولوژی پیشرفته اداره میشود اما بیتفاوتی او نسبت به یک خطای انسانی، روح کریسمس را تهدید میکند. طراحی شخصیتها، از آرتورِ احساساتی تا پدربزرگ نوستالژیک و استیوِ خشک، لایههای دراماتیک عمیقی خلق میکند. صحنههای اکشن مانند تعقیبوگریز در آفریقا یا فرار از پلیس کانادا، با شوخیهای موقعیتمحور ترکیب میشوند.
اگرچه فروش جهانی آن ۱۴۷ میلیون دلار بود اما تحسین منتقدان را برانگیخت: ۸ نامزدی جایزه Annie از جمله بهترین صداپیشگی برای بیل نای و اشلی جنسن و نامزدی بفتا بهترین انیمیشن. نکات ظریف فیلم حس شوخطبعی سازندگان را نشان میدهد. عنوان Arthur Christmas با وجود استفاده از CGI (برخلاف سبک استاپموشن نمادین Aardman)، کمدی همیشگی بریتانیایی و تمرکز روی خانواده و مهربانی را حفظ میکند. این اثر ثابت کرد Aardman حتی در همکاریهای بینالمللی نیز اصالت هنریاش را فدای تجارت نمیکند؛ پیامی جاودانه که هر کریسمس با تماشای Arthur Christmas زنده میشود.
اگر به دنبال تجربهای بینهایت سرگرمکننده هستید، حتماً این عنوان را تماشا کنید.
عنوان The Pirates! In an Adventure with Scientists (۲۰۱۲) با وجود عملکرد درخشان گیشه (فروش ۱۲۳ میلیون دلاری در برابر بودجه ۵۵ میلیونی)، گوهری درخشان و کمتقدیرشده است که روح طنز بریتانیایی و نوآوریهای بصری این استودیو را در اوج نشان میدهد. کارگردانی پیتر لرد (از بنیانگذاران Aardman) و اقتباس از رمانهای گیدئون دفو، داستانِ کاپیتان دزدان دریایی (با صداپیشگی تحسینبرانگیز هیو گرانت) را روایت میکند که با خدمه عجیبوغریبش، که هر یک از آنها نامی با توجه به ظاهر خاص خود دارند (مانند دزد دریایی شال به گردن)، برای کسب عنوان «دزد سال» در رقابتی سخت با غولهایی چون کاتلس لیز (با صدای سالما هایک) و بلک بلامی (با ایفای نقش جرمی پیون) تلاش میکند. شانس وقتی به آنها رو میآورد که چارلز داروین (دیوید تننت با اجرایی طنز) کشف میکند طوطی محبوب کاپیتان، پالی، درواقع آخرین دودوی باقیمانده روی زمین است؛ کشفی که سفر آنها را به لندن ویکتوریایی و رویارویی با ملکه ویکتوریای دزدستیز رقم میزند.
فیلم با طنز هوشمندانه چندلایه، ترکیبی از شوخیهای فیزیکی برای کودکان (مانند صحنههای تعقیبوگریز پرشتاب) و کمدی ظریف نوشتاری و اشارههای فرهنگی برای بزرگسالان (شوخیهای ادبی، تابلوهای پانتایی در خیابانهای لندن و اشارات متعدد تاریخی)، اثری استثنایی خلق کرده که هر دو گروه را همزمان میخنداند. طراحی شخصیتهای فراموشنشدنی با نامهای طنز و مدلسازی استاپموشنِ پیشرفته (ارتقاء یافته نسبت به آثار اولیه Aardman اما با حفظ حس «دستساز» معروف این استودیو)، همراه با فضاسازی خلاقانه (نقشههای دوبعدی برای نشاندادن سفر کشتی) دنیایی رنگارنگ و زنده میسازد. موسیقی متن مبتکرانه با استفاده از آهنگهایی از The Clash و Blur نیز انرژی فیلم را دوچندان میکند.
اگرچه برخی منتقدان آن را از نظر عمق عاطفی در سطح Wallace and Gromit ندانستهاند اما برخی از منتقدان اشتباه میکنند. این اثر با اجرای کمدی (طنزِ «آتشی» با شوخیهای پشتسرهم)، شخصیتپردازیهای بهیادماندنی (خصوصاً ملکه ویکتوریا بهعنوان آنتاگونیستی ترسناک و خندهدار) و وفاداری به اصالت طنز بریتانیایی (با تأثیرپذیری از مجموعههایی مانند Black Adder)، اثبات میکند که Aardman حتی با مفاهیم بهظاهر ساده (رقابت دزدان دریایی) میتواند انیمیشنی هوشمندانه، بصری خلاق و سراسر سرگرمکننده خلق کند؛ نمونهای درخشان از اینکه «انیمیشن خانوادگی» لزوماً به معنای سادهلوحانه بودن نیست بلکه میتواند مغز افراد بالغ را هم به کار بیندازد.
اولین انیمیشن طولانی کاراکتر محبوب Shaun the Sheep توانست با قدرتی غیرمنتظره عمل کند.
انیمیشن Shaun the Sheep: The Movie (۲۰۱۵) بهعنوان نخستین تجربه سینمایی شخصیت محبوب Shaun، نه تنها وفاداری خلاقانه به روح سریال تلویزیونی را ثابت کرد بلکه با نمره ۹۹٪ در راتن تومیتوز و نامزدی اسکار بهترین انیمیشن و جایزه بفتا، یکی از درخشانترین آثار این استودیو محسوب میشود. این فیلم که اسپینآفی از دنیای Wallace and Gromit است با روایتی کاملاً بیکلام، تنها با استفاده از صداهای نامفهوم، حرکات بدن و موسیقی، داستانی سرگرمکننده خلق کرده که مخاطبان هر سن و زبانی را جذب میکند: Shaun و گله برای نجات «کشاورز» که پس از یک سانحه حافظهاش را از دست داده و به عنوان آرایشگری افسانهای در شهر مشغول کار شده، راهی سفر پرمخاطره به محیط شهری میشوند.
کارگردانی مارک برتون و ریچارد استارزک با استاپموشن دستساز Aardman، شامل طراحی شخصیتهای خمیری با حالات چهرهای بیانگر و محیطهای پرجزئیات، جهان روستایی را در تقابل طنزآمیز با آشوب شهری قرار میدهد. صحنههای کمدی فیزیکی همزمان هم هوشمندانه و هم پرشور هستند؛ یادآور سبک کمدیهای صامت باستر کیتون. شخصیتپردازی ظریف نیز نقش کلیدی دارد: سگ نگهبان که با کلاه ایمنی و نقشههای پیچیده تبدیل به شخصیت منفی ناخواسته میشود…
موفقیت تجاری فیلم، فروش ۱۰۶ میلیون دلاری جهانی در برابر بودجه ۲۵ میلیونی، و تحسین منتقدان برای «تلفیق ظرافت هنری با سرگرمی مخصوص خانواده»، گواهی بر این است که Aardman تنها با اصالت بصری و طنز ملموس میتواند اثری ماندگار خلق کند. این فیلم نه تنها پایهای محکم برای فرنچایز Shaun شد بلکه پس از یک دهه، همچنان بهعنوان یکی از بهترین آثار استاپموشن در عصر دیجیتال میدرخشد.
بازگشت شروری به شناختهشدگی فدرز مکگرا نمیتوانست بهتر از این اثر رقم بخورد.
زمانی که حرف از دنبالههای موفق Aardman میشود، Wallace and Gromit: Vengeance Most Fowl (۲۰۲۴) پس از ۱۷ سال انتظار، نه تنها بازگشتی باشکوه برای دو شخصیت محبوب بریتانیایی را رقم زد، بلکه با تلفیق اصالت استاپموشن و کمدی هوشمندانه کلاسیک، یکی از درخشانترین آثار این استودیو محسوب میشود. کارگردانی نیک پارک و مرلین کراسینگهام داستانی را روایت میکند که در آن والاس با اختراع ربات باغبانی خود زندگی را آسانتر میکند اما این ربات به ظاهر مفید توسط فدرز مکگرا، پنگوئن شرور داستان کلاسیک The Wrong Trousers، هک میشود. والاس به اشتباه متهم به جرائم پیدرپی میشود و گرومیت وفادار باید بار دیگر برای نجات اربابش وارد عمل شود.
این فیلم با حفظ DNA هنری آردمن، طراحی دستساز چهرهها ، لباسهای پرجزئیات و حرکات پانتومیم گرومیت که تنها با نگاههایش دنیایی از احساسات را منتقل میکند، پیامی امروزی را نیز بررسی مینماید: هشدار درباره خطرات هوش مصنوعی کنترلنشده، بهویژه زمانی که «نوربات» به دست شرورانی مثل فدرز میافتد و به ابزاری برای انتقامجویی تبدیل میشود. صحنههای اکشن مانند تعقیبوگریز با قایق در کانالها، با وجود سرعت کم، بهلطف طنز موقعیتمحور و طراحی دقیق، هیجانی منحصربهفرد خلق میکند و حتی با صحنههای اکشن Mission: Impossible مقایسه شده است.
صداپیشگی بن وایتهد به جای پیتر سالیس (صداپیشه فقید والاس) آنقدر بینقص است که برخی منتقدان گمان بردند از فناوری هوش مصنوعی برای بازسازی صدا استفاده شده اما این اجرای زنده، احترامی عمیق به میراث سالیس است. بازگشت شخصیتهای محبوبی مانند افسر مکینتاش و کاراکترهای جدیدی مانند موخرجی، دنیای والاس و گرومیت را غنیتر میکنند. فدرز مکگرا نیز با حرکات مرموز و سکوت ترسناکش، همچنان بهعنوان یکی از بهیادماندنیترین شرورهای تاریخ انیمیشن میدرخشد.
عنوان Chicken Run یکی از بهترین آثار انیمیشنی تاریخ است که بدون شک تا ابد به یاد خواهد ماند.
عنوان Chicken Run (۲۰۰۰) بهعنوان نخستین انیمیشن بلند این استودیو، نه تنها یک موفقیت تجاری تاریخی (با فروش ۲۲۷ میلیون دلاری و عنوان پرفروشترین انیمیشن استاپموشن تمام دوران تا آن زمان)، بلکه گوهری هنری است که با ترکیب طنز سیاه، شخصیتپردازی عمیق و تکنیکهای پیشرفته استاپموشن، DNA خلاقانه Aardman را به جهان معرفی کرد. کارگردانی مشترک پیتر لرد و نیک پارک با فیلمنامهای از کری کرکپاتریک، داستان گروهی از مرغهای اسیر در مزرعهای تحت سلطه خانم توییدی را روایت میکند که با رهبری جینجر و کمک راکی، خروس آمریکایی ماجراجو، برای فرار از سرنوشت شوم تبدیل شدن به «پای مرغ» نقشه میکشند.
این فیلم با الهام از فیلمهای زندان و ژانر فرار، استعارهای هوشمندانه از مقاومت در برابر ستم را خلق میکند: مرغداری خانم توییدی با سیمهای خاردار و نگهبانهای سگ، شبیه اردوگاههای کار اجباری آشویتز، نمادی از نظام صنعتی بیرحم است. قدرت روایی فیلم در تعادل بین کمدی فیزیکی (صحنههای سقوط مرغهای دستوپاچلفتی) و لایههای تراژیک (ترس دائمی از مرگ) نهفته است. تکنیک استاپموشن آن نیز انقلابی بود: ۳۰ تیم انیماتور طی ۱۸ ماه تنها برای تولید ۶ ثانیه فیلم روزانه کار میکردند و جزئیاتی مانند طراحی چهرههای بیانگر مرغها و دکورهای پرکاربرد (ماشین پایسازی عظیم) استانداردهای جدیدی در انیمیشن خمیری تعریف کردند.
با وجود تحسین جهانی (امتیاز ۹۷٪ در راتن تومیتوز و تعریف و تمجید راجر ایبرت بهعنوان اثری «جادویی»)، نادیده گرفتن آن در جوایز اسکار موجب تغییر قوانین آکادمی شد و زمینهساز ایجاد رشته «بهترین انیمیشن» از سال ۲۰۰۲ گردید. عنوان Chicken Run با شوخیهای زیرکانه درباره طبقات اجتماعی تا دیالوگهای کنایهآمیز و شخصیتهای بهیادماندنی، نه تنها میراث Aardman را تثبیت کرد بلکه پس از دو دهه، همچنان بهعنوان نماد مبارزه جمعی و آزادیخواهی در سینمای انیمیشن میدرخشد.
هیچ شاهکاری در لیست عناوین Aardman قدرت رقابت با The Curse of the Were-Rabbit را ندارد.
زمانی که حرف از شاهکارهای Aardman میشود، Wallace and Gromit The Curse of the Were-Rabbit (2005) بهعنوان اولین فیلم بلند این شخصیتها و تنها انیمیشن استاپموشنی که جایزه اسکار بهترین انیمیشن را از آن خود کرد، نه تنها اوج هنر این استودیو، بلکه یکی از درخشانترین انیمیشنهای تاریخ سینماست. نیک پارک و استیو باکس با ترکیب کمدی موقعیت محبوب انگلیسی، ژانر وحشت گوتیک و طنز اجتماعی، داستانی خلق میکنند که در آن مخترع عجیبوغریب ما، والاس و سگ نابغه او، گرومیت، با کسبوکار جدیدشان به جنگ خرگوشهای مزاحم باغهای سبزیجات روستا میروند. وقتی آزمایشهای والاس برای تغییر رفتار خرگوشها با دستگاه جدیدش بهطور فاجعهباری اشتباه میشوند، موجودی عجیب، خرگوشنمایی غولآسا، شبها محصولات را نابود میکند و کل روستا را به وحشت میاندازد؛ بهویژه باغبانها و لیدی تاتینگتون (هلنا بونهام کارتر) که قصد دارد جایزه «سبزیجات طلایی» را ببرد.
فیلم با استاپموشن پیچیده و بینظیر، استفاده از ۳۰ مدل مختلف صورت برای والاس جهت نمایش احساسات، طراحی لباسهای پرزدار با جزئیات حیرتانگیز و صحنههای اکشن پرهیجان، مرزهای فنی این تکنیک را جابجا کرد. طنز فیلم فوقالعاده و فراموشنشدنی است: از شوخیهای فیزیکی و کلامی صرفاً خندهدار (مانند دستگاه صبحگاهی والاس که او را از تخت بیدار میکند) تا نقد ظریف جامعه طبقاتی بریتانیا (تضاد والاس عامی با اشرافزادهای مثل لیدی تاتینگتون) و اشارات سینمایی به آثار ترسناک کلاسیک چون Werewolf و King Kong. شخصیت گرومیت، بدون هیچ دیالوگی، تنها با حرکات چشم و ابرو عمق احساسات، وفاداری و هوش سرشارش را منتقل میکند و قلب عاطفی داستان است. حضور سگ شرور ویکتور به نام فیلیپ و شخصیت پردازی شخصیت منفی ظاهراً نجیبزادهای مثل ویکتور کوارترماین هم لایهای از تعلیق و کمدی سیاه میافزاید.
موفقیت چشمگیر فیلم، فروش ۱۹۲ میلیون دلاری جهانی در برابر بودجه ۳۰ میلیونی، امتیاز ۹۵٪ در راتن تومیتوز و برنده جوایز بفتا و اسکار، ثابت کرد که اصالت هنری و طنز هوشمندانه میتواند مخاطبان جهانی را مجذوب کند. The Curse of the Were-Rabbit جواهری است که DNA شرکت Aardman (عشق به فناوریهای احمقانه، شخصیتهای شکستخوردهِ قهرمان و نوستالژی صنعتگری دستساز) را در کمال ظرافت به تصویر میکشد و پس از دو دهه، همچنان بهعنوان نماد بیرقیب انیمیشن استاپموشن و برترین اثر کارنامه درخشان Aardman میدرخشد؛ عنوانی که ثابت میکند سادگیِ روایت همراه با عمق تکنیک و طنز، همواره جاودانه میشود.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید