در این مقاله به بررسی طراحی مراحل یکی از بهترین و یکپارچهترین بازیهای ویدیویی تاریخ، یعنی The Last of Us part 2، میپردازیم.
داستان The Last of Us 2 حول انتقام و نفرت میچرخد. انتقام روان آرام هر انسانی را تبدیل به اقیانوسی ناآرام و جان آدمی را بازیچه امواج پرقدرت، وحشی و بیخرد خود میکند، اقیانوسی که بیرون آمدن از آن کاری بس دشوار و سخت است.
ما در طول قصه The Last of Us 2 در حال مشاهده ذرهذرهشدن جان و روان اِلی هستیم، کسی که اگرچه از ابتدای دوران نوجوانیاش مدام در دل خطر و در چنگال طبیعت بوده است، بااینحال هنوز ذات طبیعت و زندگی را درک نکرده و نگاهی بسیار سادهلوحانه به ذات وحشی طبیعت دارد. در ادامه این مطلب، به بررسی و تشریح دو بخش از داستان بازی میپردازیم که طی آن زندگی سیلیهای محکمی به کاراکتر الی میزند.
الی قصه انتقام خود را باهدف برقراری عدالت از طریق کشتن اَبی (Abby) و اعضای گروهش آغاز میکند. از دید اِلی، ابی و دوستانش فرقی با یکمشت حیوان وحشی ندارند و ذرهای انسانیت در وجودشان نیست، چرا که آنها جوئل، شخصی که به مانند پدری دلسوز برای او بوده را به بیرحمانهترین شکل ممکن و کاملاً بدون دلیل جلوی چشمانش سلاخی میکنند و به قتل میرساند. الی پس از این حادثه، مانند طوفانی از جنس نفرت بهسوی نابودی ابی و تکتک دوستانش میرود.
تصویری بالا قسمتی از بازی را نشان میدهد که الی متوجه میشود از هر زمانی به شخصیت اَبی نزدیکتر است. احساس خشم و نفرت الی نیز به همین نسبت افزایش مییابد و شدیدتر و دیوانهوارتر از قبل میشود. در این بخش از بازی، تعداد دشمنانی که در مقابل شما قرار میگیرند بسیار زیاد هستند، بنابراین منطقی خواهد بود که مخفیکاری را پیش بگیرید.
در ابتدای مرحلهای که در تصویر بالا مشاهده میکنید، پس از شنیده شدن یکصدای صوت بلند، ناگهان تیری به بدن الی برخورد کرده و او را بهشدت مجروح میکند. این اتفاق، به شما در مورد شیوه مبارزه افراد جدیدی که در مقابل شما هستند، چیزهایی را آموزش میدهد؛ اینکه آنها بیشتر با تیروکمان و بهصورت مخفیانه و ناگهانی حمله میکنند. از سوی دیگر، تیری که ناگهان به سمت الی پرتاب شد و شوک و ضربه شدیدی که به جسم او وارد آورد را میتوان استعارهای از شوک و ضربه روحی که در پایان این مرحله به روان او بهشکل ناگهانی وارد میشود دانست.
همانطور که کمی قبلتر ذکر کردم، مبارزات این مرحله بیشتر در حالت مخفیکاری صورت میگیرند و به همین دلیل، بیشتر درگیریها از فاصله نزدیک و با سلاحهای سرد و همچنین به خشونتآمیزترین شکل ممکن رخ میدهند. از ابتدا تا انتهای این مرحله، الی در خونسردترین و خشونتآمیزترین حالت ممکن، همواره در حال ازبینبردن دشمنان خود است.
الی به مسیر، هدف و اعمال خود ذرهای شک ندارد و خیال میکند همه چیز طبق انتظارات وی پیش میرود. اولین ضربه بر خیالات باطل الی زمانی به او وارد میشود که در کانال کولر بیمارستان در حال حرکت و استراق سمع است. او متوجه میشود که ابی اینجا نیست و با پیشروی در مسیر کولر، همراه با حس استرس و کنجکاوی، متوجه میشویم Nora، یکی از افرادی که در صحنه قتل جوئل حضور داشت، اینجا است و میداند که ابی کجا رفته.
ضربه دوم زمانی به الی وارد میشود که تصور میکند همه چیز را تحت کنترل دارد، نورا را گیر انداخته و او هم با کمی تهدید اعتراف میکند که ابی کجا است. اما ناگهان در حین صحبت، نورا از دست او فرار میکند. یکی از پرتنشترین و پراسترسترین مراحل کل بازی، همین بخش تعقیبوگریز دو شخصیت الی و نورا است. طی این مرحله اولاً هدفی که پاسخ به سوال اِلی را میداند در حال گریختن است و از طرفی فرار از دست سربازان نیز به یک دغدغه بزرگ و نهایت استرسی قابل توجه تبدیل میشود. این استرس زمانی افزایش مییابد که نورا با موفقیت میگریزد و اِلی در میان چند سرباز گیر میافتد. پس از ورود چند زامبی به آن اتاق و درگیرشدن سربازها با آنها، ما در حالی که داریم نفسی عمیق و راحت میکشیم، ناگهان وارد اتاقهایی میشویم که ویروس و قارچ در آنجا رشد کرده و ذرات آلوده این قارچ در هوا معلق هستند و این درحالی است که ما میدانیم نورا ماسکی بهصورت ندارد، بنابراین باید با سرعت هرچه تمامتر قبل از اینکه آلوده بشود، او را پیدا کنیم.
ضربه سوم که مهلکترین ضربه است، زمانی به الی وارد میشود که او به دلایل این اتفاقات پی میبرد. حال، الی با ابی و اعضای گروهش کمی همذاتپنداری میکند، زیرا او هم هیچوقت نتوانسته بود جوئل را بهخاطر دروغی که گفته بود، ببخشد. الی دید که دشمنش از این ماجرا آسیبدیدهاند و او نیز به دوستان خود و وفاداری اهمیت میدهد. نهایتاً درحالیکه مخاطب (در جایگاه الی) توسط احساسات پیچیده بسیاری محاصره شده است، با همان دستانی که بهسادگی سربازان بسیاری ازجمله یک سرباز کمسن را سلاخی میکرد و حالا به لرزه افتاده است، نورا را از دردی که میکشد خلاص میکند. پس از این اتفاق، برقراری عدالت از طریق بهقتلرساندن اَبی، به خواست خودآگاه و اولویت دوم الی تبدیل میشود و در نقطه مقابل، خواست ناخودآگاه و اصلی او، تلاش برای ازبینبردن احساس عذاب وجدان و بخشیدن جوئل است.
در مرحله بعد، اِلی به جسی میگوید فقط پیدا کردن تامی برایش اهمیت دارد و زمانی که ما احساس میکنیم برای الی همه چیز روشن شده و پایان یافته، ناگهان به جسی میگوید قصد دارد به سراغ اَبی برود؛ گویی طیکردن این فاصله طولانی همراه با جسی و کمتر مواجه شدن او با دشمنان، فرصت خوبی برای فکر کردن به اَبی بوده است. در طول این مسیر، خیلی کم مشغول مبارزه هستیم و اگر کمی به میزان شدت گرفتن بارش باران، متناسب با مسیری که پیش میرویم دقت کرده باشید، متوجه خواهید شد همانگونه که لحظه به لحظه فکر رسیدن به ابی و کشتن وی ذهن الی را بمباران میکند، بارش باران نیز شدیدتر میشود.
یکی از سادهترین و کمچالشترین بخشهای این بازی، مرحله رسیدن به آکواریوم (مکانی که گویا اَبی در آنجا حضور دارد) پس از جداشدن از جسی است. این مرحله در عین سادگی یکی از زیباترین و استعاریترین مراحل به شمار میرود. الی در ابتدا سوار بر قایق درحالیکه این قایق را بیش از او، جریان آب هدایت میکند، در مسیر پیش میرود. این جریان شدید آب که به قایق جهت میدهد، استعارهای از حس خشم و نفرت الی است که منطق او را به سوی اَبی هل میدهد.
در ادامه نیز هرچه بیشتر پیش میرویم، اتفاقات غیرمنتظرهای مانند خاموششدن ناگهانی موتور قایق، خالیشدن زیر پای او و گیرافتادن در دام یک Clicker و همچنین پرتشدن از کانال کولر و حمله ناگهانی یک سگ به او، رخ میدهند که در عین ایجاد غافلگیریهای ناگهانی، با ریتمی مناسب در دل بازیکن این حس را کمکم ایجاد میکنند که قرار نیست همه چیز طبق انتظار او پیش برود و شاید بهتر بود که الی به همراه دوستان خود بازمیگشت.
اوج این مجموعه لحظات بازدارنده که در دل بازیکن مدام شک ایجاد میکنند، لحظه است که در حال شناکردن در اقیانوس طوفانی هستیم که مانند اقیانوس نفرتی که در دل الی است، مدام ما را به هر سمتی که بخواهد میکشد و مانند یک بازیچه با ما برخورد میکند.
ما به همراه الی به دنبال گذر از یک مسیر طولانی، عجیبوغریب و پر از نشانه، زمانی که هنوز غرق در حس انتقام و نفرت هستیم، بازی یک ضربه محکمتر به روان ما وارد میکند و برای بار هزارم، به مخاطب و الی ثابت میکند که همیشه شکافی بزرگ میان انتظارات و واقعیت وجود دارد و تلاش برای نادیدهگرفتن آن، بس مذبوحانه است. ما و الی که هر دو پس از مواجهه با نورا، دیگر حس نفرتی نسبت به بقیه اعضا نداریم و انگیزه ما بیشتر ازبینبردن احساس عذاب وجدان و تلاش برای بخشیدن جوئل بهواسطهٔ کشتن ابی است، اما این بار باز هم طبیعت انتقام به شما و الی سیلی محکمی میزند و درحالیکه فقط برای چند ثانیه تنها امکان دفاعکردن از خود را داشتید، با جسد سه نفر روی زمین که یکی از آنها مطمئناً بیگناه بوده روبهرو میشوید، و بدینوسیله حس وحشتناک کشتن یک کودک بیگناه وجود شما را فرا میگیرد.
اگر نگاهی کلی به اجزای این دو مرحله داشته باشیم، بهخوبی متوجه خواهیم شد که چگونه طراحی مراحل و داستان بازی به زیبایی با یکدیگر ترکیب و تلفیق شدهاند و مانند اجزای یک سیستم کلی که هدفی معین دارند، با یکدیگر کار میکنند تا موضوع، تم و فرم کلی اثر، هر سه در یک راستا حرکت کنند. با بررسی این دو مرحله متوجه شدیم که چینش صحیح و ایجاد وحدت میان عناصر مختلف، چگونه در ما حس غافلگیری، استرس، تنش، تعلیق، ترس، اضطراب و گناه ایجاد کرده و از طرفی بدون سر دادن شعارهای پوچ و تنها با ارائه یک گیمپلی و داستان یکپارچه که در سراسر داستان فرم و تم اصلی خود را حفظ میکند و ما را در نهایت با جلوه واقعی طبیعت زندگی که رامنشدنی، غیرقابلپیشبینی و بیرحم است آشنا خواهد کرد.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید