در بخش دوم معرفی بهترین آثار کمتر دیدهشدهی جهان اساطیری اینبار به سراغ موارد دیگری از این دست میرویم، مواردی که نمیتوان به «معنای واقعی کلمه» از تماشای آنها چشمپوشی کرد.
باغ پرومتئوس انیمیشنی استاپموشن، جهان شمول و همانطور که از نامش پیداست، به نوعی به اسطورهی پرومتئوس اشاره دارد. انیمیشن، مضامین پیچیده زیادی را در بر گرفته است. سفری پر از نمادگرایی، سورئال و رویاگونه به دنیایی است که شخصیتها در فضاهایی متغیر و پر از جزئیات عجیب حرکت میکنند و با روایتی غیر خطی و بدون تکیه بر دیالوگ، بر تجربهی بصری و حسی تأکید دارد.
در حین دیدن این صامت شگفتانگیز، به این فکر فرو رفتم که گویی ساختار خلقت از بدو وجود تا تکامل آن را جلوی خود میبینم و همین دلیلی موجه است برای تماشای اثری که نه تنها نام و یاد پرومتئوس را یدک میکشد، بلکه اشاراتی فراوان به دیگر اساطیر ملل دارد.
بسیار راحت میطلبد که از تراژدی ادیپ سالار به عنوان یکی از پریشاناحوالترین و دراماتیکترین تراژدیهایی که تابهحال با آن روبرو شدهایم یاد کرد. تراژدی که میتوان آن را به عنوان یک پارادایم بنیادین در جامعهشناختی، فلسفه، روانشناسی و دیگر حیطهها در نظر گرفت.
Antigone آخرین تراژدی از سهگانه حماسهی تبای است. این فیلم نمایش نهایی این تباهی است، و به قدری خوب این نمایش را به اجرا درآورده است که انگار با اصل ماجرا مو نمیزند. آنتیگونه در واکنش به فرمان پادشاه جدید تبای، «کرئون»، که خواستار گرامیداشت یکی از برادران و محرومسازی دیگری از حق دفن است، دست به نافرمانی میزند.
موسیقی فیلم از ارکان اصلی و منطبق با فضای اسطورهای اثر است. اما چیزی که بیش ازهمه تحسین مرا برانگیخت بازی بازیگران آن است. بازی بازیگران به قدری دیدنی است، که گویی هیچ شخص دیگری را نمیتوان در جای آنها متصور شد. آنها موفق میشوند تا به بهترین نحو ممکن هویت اسطورهای و تراژیک شخصیتها را به تصویر بکشند. ناگفته نماند دیالوگهای قوی تراژدی که در طول فیلم ادا میشوند، باعث میشود تا این اثر بیش از پیش برای تماشگر ملموس باشد.
سریال کمنظیر «The Outsider» نمایشی قوی از اساطیر کیهانی و لاوکرفتی است؛ سریالی که اقتباسی از رمانی با همین نام (نوشتهی استیفن کینگ) میباشد. موجودی به نام الکوکو که از ترس و رنج آدمی تغذیه میکند. هوشی کیهانی که منشاءیی ناشناخته دارد، داستانی آشنا برای طرفداران و خورههای اساطیر لاوکرفت است.
روایت سریال از نوع روایاتی است که از یک گره داستانی، از آن دست گرههایی که کششی مملو از ناشناخته و تعلیق را در بردارد. انسانهایی که از رویایی با ناشناخته بیم دارند، و ناتوانی آنها در ارائه توضیحی منطقی در پس این ماجرا با شکست روبرو میشود، و باید نابینا و ناشنوا در زوایای تاریک این مسیر، آشفتهوار و نابسمان گام بردارند.
شخصیتهای سریال از این رویایی به ستوه میآیند و با دردسری حتی فراتر از یک پرونده قاتل سریالی پیچیده مواجه میشوند. همین حس درماندگی، مواجهه با هوشی غیر انسانی و فضای سرد سریال خود یادآور این اساطیر کیهانی است، چه برسد به اینکه اقتباسی مستقیم از اثر فاخر «کینگ» باشد. آثاری که طبق گفته خود کینگ، اساطیر لاوکرفت چراغ راهش بودهاند.
نمایشی از یک موجود باستانی و فرقهای ناشناخته در دل جنگل در عصر مدرنیته همان عنصر و المان نوآورانهای است که برای تماشای یک اثر اسطورهای نیاز داریم. پرستش موجودیت های باستانی امری رایج و آشنا در دل تاریخ کهن است. با همهی این اوصاف اینکه بگویم هر چند از تعداد این فرقهها بسیار کم شده، اما همچنان در خفا وجود دارند و به پرستش موجوداتی خداگونه میپردازند، بیراه نگفتهام.
فیلم دقیقن دست روی همین نقطه میگذارد و سعی میکند تا روایتی نوین و تاریک از یکی از این موجودیتهای اساطیری، و با الهام از اساطیر نورس داشته باشد. فیلم ما و شخصیتهایش را به دل جنگلهای اسکاندیناوی میبرد؛ درست جایی که فرقهای مذهبی به پرستش موجودیتی اسطورهای که در آنجا ماواء دارد میپردازد.
روایتی مینیمال و هنرمندانه از کارگردان صاحب سبک ژاپنی «کنجی میزوگوچی» که تمی اساطیری و پندآموز دارد. دو روستایی در دوران جنگهای داخلی ژاپن، سعی بر این دارند تا با فرصت طلبی از هرج و مرج موجود نهایت استفاده را ببرند و به شوکت و جلال برسند.
یکی از ویژگیهای برجستهی فیلم، استفاده نمادین و شاعرانه از عناصر ماورایی است. همین جنبهی ماورایی و ترکیب آن با عناصر واقعی اثر است که مرز میان خیال و واقعیت را محو میکند و آن را با اساطیر کلاسیک و فولکلور ژاپنی همسو میسازد. موسیقی کاملن در اختیار فیلم است، و استفاده از سازهای شرقی و سنتی ژاپنی به عنوان یک المان کمکی ویژه در پیشبرد بهتر روایت و عمق بخشیدن به تصاویر عمل میکند و موجب میشود تا اثر میزوگوچی با ریتمی آرام و شونیاتایی پیش برود، به طوری که این روند تا پایان فیلم ادامه دارد.
در میان آثار سینمایی که از دل اسطورهها زاده شدهاند، فیلمهای کمتر شناختهشدهی جهان اساطیری، فرصتی متفاوت برای کشف روایتهایی نو و کمتر دیدهشده فراهم میکنند. این آثار، با فاصله گرفتن از کلیشههای رایج و چهرههای آشنای اسطورهای، تجربهای تازه و گاه عمیقتر از مواجهه با آثار شناختهشده ارائه میدهند؛ روایاتی که ما را به سرزمینهایی رازآلود و نمادین میبرند. شاید همین فیلمها، با تمام سادگی یا پیچیدگیشان، ما را به یاد این حقیقت بیندازند که هنوز هم روایتهای نابی در گوشههای خاموش سینما منتظر دیده شدن هستند. مایلید در بخش بعدی به معرفی کدام آثار مشابه پرداخته شود؟ کدام اثر دارد گوشهای از جهان سینما خاک میخورد و منتظر یک یادآوری دوباره است؟ نظرات گرانقدرتان را با ما به اشتراک بگذارید.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید