کمتر کسی است که با سری فیلمهای Harry Potter خاطره نداشته باشد و اگر هم اسم این مجموعه را نشنیده باشید، بدون شک حداقل چندین بار نام آن را شنیدهاید. جی. کی. رولینگ با مجموعه کتابهای خود توانست تا دنیایی پر از جادو و شگفتی را به افراد زیادی معرفی کند. او همچنین ما را با شخصیتهای دوست داشتنیای مثل هری پاتر، رون ویزلی و هرماینی گرنجر آشنا کرد که هیچ وقت فراموششان نخواهیم کرد.
مجموعه فیلمها Harry Potter همانند مجموعه کتابهای آن توانست تا مخاطبان زیادی را جذب کند و داستان آن را با افراد بیشتری در میان بگذارد. در طول هفت فیلم این مجموعه دیالوگهای عمیق و قابل تفکر زیادی گفته میشود که تا مدتها در ذهن مانده است. در ادامه با بهترین دیالوگهای این مجموعه آشنا میشویم.
۱۰- «شجاعت زیادی میخواد که در مقابل دشمنانت بایستی، اما شجاعت بیشتری نیاز داری تا در کنار دوستانت بمانی.» – دامبلدور در Harry Potter and the Sorcerer’s Stone
آلبوس دامبلدور در فیلمهای Harry Potter همیشه دیالوگهای خردمندانه میگوید. او تا آخر عمرش به عنوان یک مربی در کنار هری ماند و تجربههای خودش از جادو و حتی زندگی را در اختیارش میگذاشت.
در پایان فیلم Sorcerer’s Stone، دامبلدور به گریفیندور برای شکست دادن پروفسور کوییرل سه امتیاز اضافی میدهد. او همچنین به نویل لانگ باتم به خاطر تلاشش در متوقف کردن هری و دوستانش برای ترککردن اتاقهایشان در شب امتیاز میدهد. لانگ باتم که در آن زمان فرد ترسویی به نظر میرسد، جایگاه بهتری در بین افراد گریفیندور پیدا کرد.
۹- «ترس از یک اسم فقط ترس از اون چیز رو بیشتر میکنه.» – هرماینی در Harry Potter and the Chamber of Secrets
با اینکه تمام دنیا از ولدمورت میترسیدند، افراد بسیار کمی مثل هری، دامبلدور و هرماینی از لرد سیاه هیچ ترسی نداشتند. این دیالوگ هرماینی شجاعت و هوش او را نشان میدهند چرا که او فردی نبود که بخواهد کورکورانه از یک اسم بترسد.
رون و دیگر افراد هاگوآرتز میترسیدند تا اسم ولدمورت را به زبان بیاورد، اما هری و هرماینی او را به اسم صدا میکردند؛ هرماینی دلیلی نمیدید که بخواهد در برابر فرد شروری به اسم تام ریدل یا همان ولدمورت سر خم کند. هوش و شجاعت او در چنین سن پایینی باعث شد تا تبدیل به یکی از بهترین شخصیتهای سری فیلمهای هری پاتر شود.
۸- «خوشبختی حتی در تاریکترین لحظات نیز یافت میشود، فقط اگر کسی به یاد داشته باشد که چراغ را روشن کند.» – دامبلدور در Harry Potter and the Prisoner of Azkaban
دامبلدور فردی است که شاید در طول زندگیاش با موقعیتهای سخت و افراد شرور زیادی مواجه شده باشد، اما با توجه به تجربهاش، یادآوری میکند که امید همیشه یافت میشود، حتی اگر همه چیز به ضررمان باشد.
با حضور دیوانهسازهایی که از هاگوارتز نگهبانی میکنند و یک قاتل زنجیرهای که آزادانه میگردد، دامبلدور تاکید میکند که این سال با سالهای گذشته فرق خواهد داشت. همچنین فیلم Prisoner of Azkaban اولین فیلم از این مجموعه بود که فضای تاریکتری داشت و دامبلدور به نوعی به این مسئله نیز اشاره دارد.
۷- «کسانی که ما را دوست دارند، هرگز واقعاً ما را ترک نمیکنند. و تو همیشه میتوانی آنها را اینجا پیدا کنی.» – سیریوس بلک در Harry Potter and the Prisoner of Azkaban
بالاخره در این فیلم برخی از حقایق تلخ مرگ خانوادهی هری برای او برملا میشود. وقتی او متوجهی ارتباط سیریوس بلک با خانوادهاش میشود، او را مثل خانوادهاش میپذیرد.
مانند هری، سیریوس نیز عزیزترین افراد زندگیاش را از دست داده است. با این حال، به دلیل تجربه و خرد بیشتری که دارد، به هری نصیحتی میکند میگوید که عزیزان ما همیشه در قلبهای ما حضور دارند. این به هری اطمینان میدهد که والدینش همیشه مراقب او هستند، حتی با اینکه هیچوقت ملاقاتشان نکرده است.
۶- «روزهای تاریک و دشواری در پیش است. به زودی همه ما باید میان آنچه درست است و آنچه آسان، انتخاب کنیم.» – دامبلدور در Harry Potter and the Goblet of Fire
هری دید که ولدمورت بازگشته و چندین دانشآموز نیز جلوی چشم او کشته شدند، اما رسانهها از روی ترس حرف او را باور نمیکنند. دامبلدور اما میداند که هری حقیقت را میگوید، چرا که او همچین وضعیتی را پیشبینی میکرد.
دامبلدور به طور مخفیانه برای سالها میدانست که برای شکست دادن ولدمورت، هری باید بمیرد. این دیالوگ به نوعی تصمیم هری برای کشته شدن به دست ولدمورت را پیشبینی میکند تا بخشی از روح ولدمورت که در اوست از بین برود.
۵- «ما چیزی داریم که ولدمورت آن را ندارد: دلیلی با ارزش برای جنگیدن.» – هری پاتر در Harry Potter and the Order of the Phoenix
ولدمورت یکی از پلیدترین شرورهای تاریخ سینما است، اما با وجود این که تمام قدرتهای دنیا را دارد و هزاران جادوگر را به سمت تاریک کشانده، اما باز هم از یک نوجوان شکست میخورد. مشخصا ولدمورت دارای فقدانی است که نمیتواند بدون آن پیروز باشد، چیزی که هری و دیگر دوستانش آن را دارند.
هری خیلی زود پس از رویارویی با ولدمورت در وزارت سحر و جادو به این حقیقت پی برد. جاهطلبی ولدمورت صرفاً سلطه بر جهان و قدرت است. او هیچ انگیزهی شخصی در این نبرد ندارد. اما برخلاف او، هری برای محافظت از دوستانش و جادوگران بیگناه میجنگد. جنگیدن برای عشق همیشه بر جنگیدن برای قدرت پیروز خواهد شد.
۴- «چرا هر وقت اتفاقی میافتد، همیشه پای شما سه نفر در میان است؟» – پروفسور مگگوناگل در Harry Potter and the Half-Blood Prince
این دیالوگ بامزه به نوعی خلاصهی تمام فیلمهای هری پاتر را بازگو میکند. پس از آنکه هری، ران و هرمیون شاهد تسخیر شدن کتی بل در هاگزمید بودند، پروفسور مکگوناگل آنها را برای بازجویی فراخواند.
پروفسور مکگوناگل از این که دوباره این سه نفر در بدترین زمان و مکان ممکن حضور دارند شگفتزده میشود. هری نه تنها هدف مهمی در جامعهی جادوگری است، بلکه او و دوستانش به طرز عجیبی همیشه در مواقعی که نیازی به دخالت ندارند، درگیر میشوند.
۳- «چه جای زیبایی برای بودن در کنار دوستان. دابی خوشحال است که کنار دوستش است.» – دابی در Harry Potter and the Deathly Hallows – Part 1
دابی الف خانگیای است که در دومین فیلم معرفی شده بود و تا بخش اول فیلم Deathly Hollows نقش چندان مهمی نداشت. چون هری دابی را آزاد کرده بود، دابی همیشه آماده بود تا به هری کمک کند. در نهایت با اینکه دابی توانست هری را نجات دهد، اما خودش کشته شد.
دابی به دست بلاتریکس لسترنج کشته شد و در آغوش هری کنار ساحل جان سپرد. آخرین کلماتی که به هری گفت این بود که از بودن در کنار دوستانش در مکانی زیبا سپاسگزار است. این جمله یکی از عمیقترین دیالوگهای هری پاتر درباره مرگ است و احساسات جاری در این صحنه را بهشدت تأثیرگذار میکند. دابی نمادی از قربانیان بیگناه جنگ است که سزاوار چنین سرنوشت تلخی نبودند.
۲- «هری پاتر، پسری که زنده ماند… بیا و بمیر. آواداکداورا!» – ولدمورت در Harry Potter and the Deathly Hallows – Part 2
هری متوجه میشود که زمانی که ولدمورت در ابتدا سعی کرد او را بهعنوان یک نوزاد بکشد، عشق لیلی از او محافظت کرد. اما در عوض ولدمورت به طور تصادفی یک جانپیچ ایجاد کرد که درون هری باقی ماند.
این دیالوگ یادآوری میکند که هری تنها یک پسربچه است، با اینکه فقط هفده سال دارد اما زندگیاش مانند یک فرد بالغ پر از پستی و بلندی بود. او کودکی بود که در جنگی متعلق به بزرگسالان میجنگید و آماده بود تا برای نجات بهترینهای بشریت، خود را فدا کند. هیچ کودکی نباید مجبور به گرفتن چنین تصمیمی شود، اما این نشان میدهد که هری انسانی والاتر از آن بود که ولدمورت بتواند باشد، و همین باعث شد که در نهایت زنده بماند.
۱- «همیشه» – اسنیپ در Harry Potter and the Deathly Hallows – Part 2
با این که این دیالوگ فقط یک کلمه محسوب میشود، اما در همین یک کلمه داستانی تراژیک و پر از حسرت پنهان است. شاید بسیاری از شما هم موافق باشید که این دیالوگ یکی از به یادماندنیترین دیالوگهای این سری فیلم باشد. عشق جاودان اسنیپ به لیلی آنقدر عمیق بود که او تمام زندگیاش را وقف حفاظت از هری برای لیلی کرد. زمانی که اسنیپ از نقشه نهایی دامبلدور برای هری ابراز انزجار کرد، معلوم شد که پاترونوس او همانند لیلی، یک آهو است؛ نمادی از عشقی خالص که تنها تعداد کمی از جادوگران آن را تجربه کردهاند.
دامبلدور که از این موضوع شگفتزده شده بود، پرسید که آیا حتی پس از سالها از مرگ لیلی هنوز به او علاقه دارد و اسنیپ با یک کلمه پاسخ داد. جدای از ولدمورت، اسنیپ همیشه بهعنوان بدترین شخصیت در این مجموعه دیده میشد، اما در نهایت حقیقت او آشکار شد. او تمام زندگیاش را وقف جاسوسی برای دامبلدور کرد و در نهایت دروغی که ساخته بود، به قیمت جانش تمام شد. این جمله بسیار تأثیرگذار است، زیرا اسنیپ تنها با یک کلمه توانست دلیل واقعی زندگیاش را آشکار کند.
منبع: CBR
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید