تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: پنج شنبه , ۱۳ شهریور , ۱۴۰۴
X
دیالوگ‌های برتر شخصیت عمر در سریال The Wire

دیالوگ‌های برتر شخصیت عمر در سریال The Wire

درست است که سریال The Wire در زمان پخش خود چندان مورد استقبال قرار نگرفت، اما از زمانی که به پایان رسید، به عنوان یکی از بهترین سریال‌های تاریخ تلویزیون از آن یاد می‌شود. داستان تلخ و واقع‌گرایانه‌ی فروش مواد در خیابان‌های بالتیمور شخصیت‌های پیچیده و قابل درکی را در جبهه‌ی قانون‌مداران و خلافکاران معرفی کرد که یکی از به یادماندنی‌ترین آن‌ها عمر لیتل با بازی مایکل کی. ویلیامز است.

تبلیغات

عمر با دزدی از دلالان مواد مخدر زندگی خطرناکی داشت. او همچنین برای زندگی خود قاعده و اصول خاصی داشت که او را تبدیل به یکی از محترم‌ترین شخصیت‌های سریال می‌کرد. متاسفانه مایکل کی. ویلیامز در سال ۲۰۲۱ به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر درگذشت، اما میراث او همچنان باقی است. در ادامه بهترین دیالوگ‌های شخصیت عمر در سریال The Wire را خواهید خواند.

۱۰- «بازی اون بیرونه، یا بازی می‌کنی یا بازیچه می‌شی.»

در این سریال The Game یا بازی به معنای دنیای خلافکاری و فروش مواد است، دنیایی که افراد زیادی برای بردن در آن دست به کارهای خطرناکی می‌زنند. عمر و پلیس برای شکست دادن یک دشمن مشترک دست به همکاری می‌زنند. اما برای روش‌های خشن عمر راحت نیست که با متود و تحقیقات پلیس جلو برود.

با این که عمر و پلیس باهم همکاری می‌کنند، اما عمر به آن‌ها یادآوری می‌کند که آن‌ها در دنیاهای مختلفی زندگی می‌کنند. او وقتی که نیاز باشد کمک می‌کند، اما از آن دسته آدم‌هایی نیست که کوتاه بیاید و جا بزند.

۹- «هر مرد باید برای خود قاعده و اصولی داشته باشد.»

عمر در دنیایی زندگی می‌کند که مجرمین و خلافکارها برای رسیدن به هدفشان حاضرند هر کار خشن و بی‌رحمی را انجام دهند. البته عمر هم جزو آن دسته از آدم‌هایی است که با خونسردی آدم می‌کشد، اما باز هم اصولی دارد که کمتر کسی از آن پیروی می‌کند.

اصول عمر این است که به هیچکس خارج از دنیای مواد مخدر آسیب نمی‌رساند و هیچوقت فرد بی‌گناهی را نمی‌کشد. همین اصول باعث شده تا او در میان عام تصویری قهرمانانه داشته باشد. از نظر عمر، همچین اصول و دیدگاه یک ضرورت است تا صرفا یک اوباش نباشد.

۸- «عمر نمی‌ترسه.»

در حرفه‌ی کاری عمر، نترسیدن یک ضرورته. او آدمی است که هرروز با احتمال مردن زندگی می‌کند و با دشمن‌های زیادی رو به رو می‌شود که می‌خواهند زندگی‌اش را به پایان برسانند. عمر واقعا مردی بدون ترس است.

بعد از این که افراد آون بارکسدیل دوستش را کشتند، او تصمیم گرفت تا با شهادت در ماجرای یک قتل انتقام بگیرد. وقتی به او یادآوری شد که این شهادت چقدر برای او خطرناک است، او با خنده این دیالوگ را گفت.

۷- «چطور انتظار داری که شب‌ با گرگ‌ها همراه باشی در حالی که تمام روز را با توله سگ‌ها گذراندی؟»

تنها دلیلی که باعث شده عمر در زندگی خطرناکش تا این مدت زنده بماند، هوش و ذکاوتش است. همچنین او آدم شجاع و با اعتماد به نفسی است و برای مواجه شدن با افراد کله‌گنده‌تر تعللی نمی‌کند.

پس از این که عمر به راحتی سر فروشندگان مواد سطح پایین کلاه گذاشت تا پول و موادشان را بدون مبارزه بگیرد، ادعا کرد که چنین کارهای آسانی برای او کسر شان است. او از این طریق می‌تواند درآمد خوبی داشته باشد، اما می‌داند که او در این سطح نیست و کارهای بزرگتری می‌تواند انجام دهد. اگر او می‌خواهد خطرناک‌ترین مرد خیابان باشد، باید به دیگران دلیلی بدهد که از او بترسند که نیازمند کارهای بزرگتری است.

۶- «گاهی اوقات آدمی که هستی کافی است.»

عمر در میان اهالی بالتیمور همچون یک قهرمان محلی است. اسم او در تمام خیابان‌ها شناخته‌شده است و محبوبیتش بیشتر می‌شود. وارد هر خیابانی که می‌شود، اسم او را فریاد می‌زنند و آمدنش را خبر می‌دهند. او نیازی به اسم فامیل ندارد و همان اسم عمر برای قهرمان بودنش کافیست.

وقتی که مک‌نالتی در خیابان مشغول صحبت با عمر بود، از این که او با خود تفنگ حمل نمی‌کرد تعجب کرد. عمر به او توضیح داد که اسمش به اندازه‌ی کافی می‌تواند از او محافظت کند و می‌داند هیچکس جرئت ندارد جلوی او بایستد.

۵- «پسر، تو منو با کسی که حرفاشو دوبار تکرار می‌کنه اشتباه گرفتی.»

موقع سرقت، عمر همیشه ترجیح می‌دهد کارها را به روش آسان انجام دهد، اما اگر نیاز باشد به روش سخت جلو برود، از آن امتناع نمی‌کند. او با سلاح‌های قوی وارد می‌شود و در صورت نیاز از آن‌ها استفاده می‌کند. او انتظار دارد تا همه به او گوش دهند و هر تعللی با خشونت پاسخ داده خواهد شد.

در حین اولین سرقت خود عمر نشان داد که آدم حرفه‌ای اما خطرناکی است. وقتی که او پرسید پول‌های نقد کجاست و در جواب شنید که پولی نیست، با این دیالوگ نشان داد که او آدمی نیست که بخواهند امتحانش کنند یا گولش بزنند.

۴- «من همیشه یک گلوله در تفنگ نگه می‌دارم، محض اطمینان برای وقتی که فکر دیگه‌ای به سرت بزنه.»

یکی از شخصیت‌هایی که جرئت داشت جلوی عمر بایستد، برادر موزون بود، آدمکش شناخته‌شده‌ای که توسط آون بارکسدیل آورده شده و او را به سمت عمر فرستاد. آن‌ها تقابل پرتنش اما محترمانه‌ای را داشتند و به یکدیگر نشان داند که می‌توانند خطرناک باشند.

برادر موزون تفنگش را به سمت عمر نشانه گرفته بود، اما عمر نیز با اعتماد به نفس بالا تفنگش را بیرون آورد و اعلام کرد که یک گلوله آماده‌ی شلیک دارد. عمر در خیابان‌ها بزرگ شده و چنین فردی می‌داند که در چنین شرایطی باید همیشه از قبل آماده باشد.

۳- «پول صاحب ندارد، فقط مصرف‌کننده دارد.»

پس از کنار زدن آون بارکسدیل و استرینگر بِل، عمر به سراغ حریف بعدی خود یعنی مارلو استنفیلد می‌رود. آن‌ها زمانی با هم آشنا می‌شوند که عمر در یک بازی پوکر پول‌های مارلو را به سرقت می‌برد. مارلو در این لحظه با وجود این که اسلحه روی او نشانه رفته، آرام است.

مارلو به عمر می‌گوید که این پول‌ها متعلق به اوست و عمر نیز در جواب چنین پاسخی می‌دهد. این دیالوگ نیز نشان می‌دهد که عمر از اطرافیانش باهوش‌تر است و همین مسئله او را به شخصیت فوق‌العاده‌ای تبدیل کرده است.

۲- «همه‌اش جزئی از بازیه.»

عمر خودش را آدم بدی نمی‌داند و به نسبت دیگر شخصیت‌های سریال، واقعا هم او آدم بدی نیست. او از افراد دیگر دزدی می‌کند، اما از نظرش آن‌ها هدف‌های منصفانه‌ای هستند و این جزوی از بازی است؛ این یعنی آن‌ها قبول کرده‌اند که در این دنیای بدون قانون و خطرناک زندگی کنند.

اصول سختگیرانه‌ی عمر به این معناست که او به شهروندان معمولی آسیبی نمی‌رساند، اما به کسانی که مثل او در این حرفه هستند، مثل خودشان رفتار می‌کند و همه‌ی این‌ها جزئی از بازی و قوانین نانوشته‌ی بین آن‌ها است. این دیالوگ در طول سریال تبدیل به شعار عمر می‌شود که با شخصیت او نیز همخوانی دارد.

۱- «وقتی به سراغ شاه میای، بهتره که خطا نزنی.»

هرچه عمر زندگی افراد بیشتری را تهدید کند، جان خودش بیشتر در خطر می‌افتد. او می‌داند که بخشی از این حرفه این است که همیشه برای مرگ آماده باشی، اما این به آن معنا نیست که به هر کس اجازه دهد بدون انتقام به زندگی‌اش ادامه دهد.

پس از این که افراد آون دوست عمر را کشتند، عمر به شکار آن‌ها رفت. او یکی از افراد بالارتبه‌ی آون و دست راستش، وی بِی، را کشت و در سایه‌ها این دیالوگ را فریاد زد تا به همه یادآوری کند که او آدمی نیست که بخواهند با او در بیفتند.

منبع: Screenrant

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است