تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: چهارشنبه , ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۴
X
سریال The Last of Us نقد و بررسی قسمت سوم فصل دوم- گیمفا

سریال The Last of Us نقد و بررسی قسمت سوم فصل دوم- گیمفا

قسمت سوم از فصل دوم سریال The Last of Us پر از سکوت‌ها و اندوه‌های سنگین است.

تبلیغات

قسمت سوم فصل دوم سریال The Last of Us، روایتی درخشان و تأثیرگذار است که با نگاهی موشکافانه به شخصیت‌ها، روابط انسانی و فضای پرتنش جهان پسا آخرالزمانی می‌پردازد. فصل دوم تاکنون با وفاداری تحسین‌برانگیزی، هرچند گاهی اوقات ناراحت‌کننده، به منبع اصلی پایبند بوده، اما همواره این پرسش مطرح است که سریال تا چه حد در بازآفرینی، گسترش یا حتی انحراف از مسیر بازی، جسارت به خرج خواهد داد. قسمت سوم، با عنوانی ساده که پیچیدگی درونش را پنهان کرده، به اثری مثال‌زدنی از تنش، شناخت شخصیت و پیش‌زمینه‌سازی تبدیل می‌شود؛ قسمتی که پس از پایان نیز تأثیری عمیق بر جای می‌گذارد.

در این قسمت، روایت از خشونت بی‌پرده مرگ جوئل فاصله می‌گیرد و به تأملی آرام درباره معنای اندوه در جهانی از‌ هم پاشیده تبدیل می‌شود. این قسمت به کارگردانی پیتر هور، وقفه‌ای وهم‌آلود در داستان است؛ نه درباره حرکت به جلو، بلکه درباره‌ی سنگینی انتخاب‌هایی است که در سایه‌ی غم گرفته می‌شوند.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

از همان لحظات آغازین، این قسمت با ایجاد یک فضای بصری و احساسی متمایز، مسیرش را مشخص می‌کند. چشم‌اندازهای آشنای شمال غربی که زمانی پر جنب و جوش و سرزنده بودند، اکنون حال‌وهوایی پژمرده دارند که بازتابی از وضعیت روحی شخصیت‌های ماست. فیلم‌برداری در برخی سکانس‌ها عامدانه تنگ و فشرده است، تا حس محصور بودن و تهدید دائمی پنهان در پس‌زمینه را القا کند. این زبان بصری به‌خوبی از تغییری در پویایی داستان و فشاری عاطفی که در حال افزایش است، خبر می‌دهد.

قسمت با تضادی آشکار آغاز می‌شود: تامی با بازی گابریل لونا در حالی که صدایش می‌لرزد، در کنار پیکر جوئل زمزمه‌ای وداع‌آمیز می‌گوید، در حالی‌ که الی با بازی بلا رمزی با فریادی در تخت بیمارستان بیدار می‌شود. این لحظات آغازین، بی‌پرده و صادقانه، زخم‌های تازه و دردناک فقدان را به تصویر می‌کشند. سه ماه از زمان گذشته و اکنون جکسون، پس از حمله‌ی موجودات آلوده و قتل جوئل، در شوک و اندوه فرو رفته و مردم آن نیز بین بقا و وسوسه‌ی انتقام گرفتار مانده‌اند.

با این حال، هسته اصلی روایت بر رابطه در حال رشد و البته پیچیده میان الی و دینا در جامعه جکسون متمرکز است. اگرچه در دو قسمت قبلی نشانه‌هایی از این پیوند دیده بودیم، اما در قسمت سوم، با نگاهی دقیق، بی‌پرده و لطیف به ابعاد مختلف آن پرداخته می‌شود. نویسندگان با هوشمندی از کلیشه‌های عاشقانه‌ای که معمولاً در داستان‌های پسا آخرالزمانی دیده می‌شود، اجتناب کرده‌اند و به‌جای آن، رابطه‌ای را به تصویر کشیده‌اند که بر پایه تجربیات مشترک، درک متقابل و آسیب‌پذیری‌های پنهان بنا شده است.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

یکی از نقاط قوت برجسته این قسمت، استفاده استادانه از نشانه‌ها و نشانه‌گذاری‌های بصری برای پیش‌بینی حوادث آینده و عمق بخشیدن به شخصیت‌هاست. گفت‌وگویی به ظاهر ساده درباره رابطه قبلی دینا، وزنی پنهان دارد که نوید مشکلات و دل‌شکستگی‌های بعدی را می‌دهد. نگاه‌های گذرا، لحظات سکوت و حرکات ظریف میان الی و دینا، احساساتی عمیق را منتقل می‌کنند که از طریق کلام بیان نمی‌شوند. حتی فعالیت‌های روزمره مانند گشت‌زنی‌ها یا لحظات آرام کنار رودخانه، حامل حسی از شکنندگی و یادآوری مداومی از موقتی بودن این آرامش است.

روایت محیطی نیز با دقت بسیار انجام شده است. جزئیاتی مانند باغ‌های مشترک، دیوارهای دفاعی موقت، یا ساختارهای ساده، تصویری زنده از تلاشی جمعی برای بازسازی زندگی به نمایش می‌گذارند. اما در دل این پناهگاه نیز نشانه‌هایی از تزلزل دیده می‌شود؛ مکالمه‌ای که الی آن را می‌شنود، از اختلاف نظرها و تنش‌های پنهان حکایت دارد.

ورود شخصیت‌های جدید نیز هرچند کوتاه، با کارآمدی بالا انجام می‌شود. هر چهره جدید، با برخوردی مختصر، بافت اجتماعی جکسون را غنی‌تر می‌کند، بی‌آنکه صرفاً در نقش ابزار روایی ظاهر شود. هرکدام، بخشی از جامعه‌ای زنده و پویا هستند. ریتم روایت به‌صورت عمدی کند و سنجیده است. این کندی، به رابطه میان الی و دینا فرصت می‌دهد تا به‌صورت طبیعی رشد کند و مخاطب را عمیق‌تر با احساسات آن‌ها درگیر کند. این تغییر ریتم در مقایسه با قسمت‌های پیشین که شدیدتر و پرتنش‌تر بودند، تصمیمی هوشمندانه است.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

دیالوگ‌ها نیز به طرزی استادانه نوشته شده‌اند. گفت‌وگوهای میان الی و دینا صادقانه، واقعی و از کلیشه به دورند. لحظات طنزآمیز و شوخی‌های کوچک، حس نزدیکی و راحتی را منتقل می‌کنند، در حالی که هم‌زمان عمق عاطفی این رابطه را نیز تقویت می‌کنند. طراحی صدا در این قسمت به طور خاص قابل‌توجه است. صداهای محیطی مانند خش‌خش چوب‌ها، صدای دوردست طبیعت و نجواهای آرام، حس واقع‌گرایی و حضور در فضا را تشدید می‌کنند. در لحظات تنش، سکوت به اندازه یک انفجار ناگهانی مؤثر است.

از نظر بصری، قسمت سوم همچون دو قسمت پیشین از استاندارد بالایی برخوردار است. نورپردازی به‌ویژه در صحنه‌های داخلی بسیار تأثیرگذار است و فضایی صمیمی خلق می‌کند، در حالی که در نماهای بیرونی، حس آسیب‌پذیری را القا می‌کند. طراحی صحنه، لباس‌ها و محیط نیز با دقت تمام انجام شده تا باورپذیری جهان سریال تقویت شود.

یکی از جنبه‌های جذاب این قسمت، پیش‌آگاهی‌های بسیار ظریف آن است. یک جمله کوتاه، نمایی طولانی از یک شیء، یا حتی تغییر جزئی در چهره شخصیت‌ها، همگی حسی از پیش‌بینی و نا‌آرامی ایجاد می‌کنند. برای مخاطبان آشنا با بازی، این نشانه‌ها سنگینی خاصی دارند. برای تازه‌واردان نیز، به‌مثابه بذرهایی از اضطراب عمل می‌کنند.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

بازی‌ها در این قسمت درخشان‌اند. بلا رمزی همچنان تصویری چندلایه و دقیق از الی ارائه می‌دهد. او هم‌زمان استحکام و شکنندگی شخصیتش را به نمایش می‌گذارد. جذبه میان او و الیزابت مرسد (در نقش دینا) بسیار قوی است. حرکات کوچک، لبخندهای کوتاه و نگاه‌های معنادار میانشان، حسی ملموس از نزدیکی ایجاد می‌کند.

جذاب‌ترین بخش این قسمت، شخصیت گیل با بازی کاترین اوهارا در نقش یک درمانگر سالخورده است که الی را به رویارویی با خشم خود وا‌می‌دارد. جلسات آن‌ها، ابتکاری تازه برای سریال به شمار می‌رود و لایه‌ای روان‌شناختی به داستان می‌افزاید؛ هرچند گاهی لحن نیش‌دار کاترین اوهارا برای فضای سریال بیش از حد مدرن به نظر می‌رسد.

این قسمت همچنین به زیبایی به مضامینی چون اجتماع، اعتماد و جست‌وجوی نرمال بودن در دنیایی غیرنرمال می‌پردازد. جکسون نمادی از امید است، اما در عین حال چالش‌های حفظ این امید نیز به‌خوبی نشان داده می‌شود. جزئیاتی مانند عکس‌های قدیمی و باغچه‌های کوچک، حسی از گذشته ازدست‌رفته و امیدی شکننده به آینده ایجاد می‌کنند. این عناصر کوچک، حس زندگی را به سریال تزریق می‌کنند.

ساختار روایی نیز با دقت بالا طراحی شده است. داستان به‌آرامی اوج می‌گیرد، ابتدا فرصت رشد عاطفی را می‌دهد، سپس به‌تدریج تنش و تضاد را وارد می‌کند. انتقال بین صحنه‌ها نرم و یکپارچه است. الی در این قسمت سفری احساسی را تجربه می‌کند؛ میان ترس از صمیمیت و میل به آن، میان زخم‌های گذشته و اشتیاق به بازسازی. بلا رمزی این درگیری درونی را با دقتی مثال‌زدنی نشان می‌دهد. دینا نیز تنها یک معشوقه نیست، بلکه شخصیتی قوی با انگیزه‌های مستقل است. گذشته او، تاب‌آوری‌اش، و نگاه او به آینده، باعث می‌شود رابطه‌اش با الی مساوی و دوطرفه باشد.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

عنوان قسمت که در ابتدا ساده به نظر می‌رسد، در روند داستان معنای عمیق‌تری می‌یابد؛ اشاره‌ای به پیوندی صمیمی، اما شکننده. حس لطافت و در عین حال خطر، در سراسر این قسمت حضور دارد. تصاویر طبیعت، از جنگل‌های انبوه گرفته تا آسمان وسیع، هم زیبایی جهان را به تصویر می‌کشند و هم تهدید دائمی پشت آن را نشان می‌دهند. طنز موجود در گفت‌وگوها، به‌ویژه میان الی و دینا، گرچه لحظاتی شیرین خلق می‌کند، اما اغلب با اندوهی نهفته همراه است.

موسیقی نیز در خدمت روایت است؛ اغلب خاموش و کم‌صدا، اما در لحظات کلیدی با قدرت احساسی خود همراه می‌شود. مفهوم خانواده انتخابی به‌خوبی پرداخت شده است. در جهانی که خانواده‌های زیستی فروپاشیده‌اند، روابطی چون رابطه الی و دینا ارزشمندتر می‌نمایند.

در نیمه اول قسمت، خشونت به طور کامل غایب است، اما تنش احساسی جای آن را گرفته است. همین تأخیر در ورود تهدیدات فیزیکی، فرصت ایجاد پیوند عاطفی را فراهم می‌کند. اشاره‌های جزئی به فایرفلای‌ها و تنش‌های سیاسی جهانی، به ما یادآوری می‌کند که تهدیدها فقط بیرونی نیستند، بلکه از گذشته و اعتقادات نیز ناشی می‌شوند.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

معرفی گروه‌های W.L.F و سرافیت‌ها با کمترین توضیح و بیشترین حس رمزآلودگی انجام می‌شود. مواجهه‌ای وهم‌آلود با خانواده‌ای از سرافیت‌ها که چهره‌هایی زخمی و نجواهایی آمیخته با دعا دارند، به طرز دلخراشی با قتل آنان به دست اعضای W.L.F به پایان می‌رسد، صحنه‌ای که نمایش داده نمی‌شود، بلکه کشف اجساد توسط الی و دینا، شوک واقعی را منتقل می‌کند.

نمای نهایی، تصویر هوایی خیره‌کننده‌ای از سیاتل است؛ شهری غرق‌شده که در آن گشت‌های W.L.F همچون مورچه‌هایی بر نقشه‌ای ویران در حرکت‌اند. همین نیز وعده‌ای بصری از خشونتی قریب‌الوقوع می‌دهد که در تضاد با سکون مرگ‌بار این قسمت است.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

با این حال، تمرکز این قسمت بر زمینه‌چینی داستان، تاوان خود را نیز دارد. ضرباهنگ روایت در میانه سست می‌شود؛ سکانس سرافیت‌ها از نظر احساسی و روایی، پیوندی اندک با جکسون دارد. کمبود صحنه‌های اکشن، هرچند عامدانه است، شاید مخاطبانی که به هیجان فیزیکی سریال عادت کرده‌اند را دل‌سرد کند. همچنین، صحنه شورا با وجود کشمکش‌های درونی، گاه به ورطهٔ شعار و تکرار مضامین اخلاقی بازی می‌افتد.

پایان قسمت، حس امید و نگرانی را به طور هم‌زمان القا می‌کند. رابطه الی و دینا نوری در تاریکی است، اما پیش‌آگاهی‌ها هشدار می‌دهند که این نور ممکن است پایدار نباشد. تم آسیب‌پذیری یکی از برجسته‌ترین خطوط داستانی این قسمت است. هر دو شخصیت، با وجود ظاهری سخت، در برابر یکدیگر نرمش و صداقت نشان می‌دهند. این صمیمیت، عنصر انسانی اصلی در دنیایی بی‌رحم است.

قسمت سوم فصل دوم سریال the last of us

استفاده از سکوت نیز به اندازه دیالوگ یا موسیقی مؤثر است. این لحظات فرصت تأمل و همدلی را برای مخاطب فراهم می‌کند. این قسمت همچنین از طریق نشانه‌های بصری به جهانی ازدست‌رفته اشاره دارد. این یادآوری‌ها، ارزش روابط باقی‌مانده را افزایش می‌دهند.

در نهایت، قسمت سوم فصل دوم The Last of Us  شاهکاری در روایت تلویزیونی است. با تمرکز بر رابطه الی و دینا در دل محیط نسبتاً امن جکسون، سریال تصویری صادقانه، تأثیرگذار و پیچیده از عشق، اجتماع و جست‌وجوی زندگی عادی ارائه می‌دهد. بازی‌های عالی، فیلم‌برداری خلاقانه، و نویسندگی دقیق، همگی در خلق قسمتی مشارکت دارند که هم امیدبخش و هم نگران‌کننده است. این قسمت ثابت می‌کند که سریال، فراتر از اقتباسی صرف، یک اثر مستقل، پخته و ماندگار در دنیای تلویزیون است.

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است