در آزمایشی شگفتانگیز، پژوهشگران دانشگاه کویین مری لندن نشان دادند که زنبورهای بامبوس میتوانند تفاوت چشمکهای سریع و کند نور را تشخیص دهند؛ این توانایی عملاً به آنها امکان میدهد چیزی شبیه کد مورس را یاد بگیرند. یافتههای این آزمایش نهتنها درک تازهای از هوش و پردازش اطلاعات در حشرات ارائه میدهد، بلکه میتواند الهامبخش طراحی شبکههای عصبی مصنوعی کارآمدتر باشد.
اگر بخواهیم در دنیای حیوانات دنبال یک جاسوس تمامعیار بگردیم، کدام حیوان بهترین گزینه خواهد بود؟ شاید کبوترها، چون تجربه همکاری در مأموریتهای محرمانه را دارند و این تجربه، مزیتی بزرگ برای مأموریتها به حساب میآید. شاید طوطیها یا کاکادوها، که میتوانند حرف بزنند و آنچه شنیدهاند را بازگو کنند، امتیازی که در عملیات مخفی بسیار ارزشمند است. سگها هم باهوش و وفادارند، دو ویژگی مهم که به آنها برای موفقیت در مأموریتهای پنهانی کمک میکند. موشها هم با قابلیت استتار بالا، روحیهی اجتماعی و یادگیری قویشان، میتوانند در هر محیطی جا بگیرند و بهراحتی از دیدها پنهان بمانند.
به عبارت دیگر، حیوانات شایسته بسیاری وجود دارند. اما نتایج این پژوهش از گزینهای غیرمنتظره پرده برمیدارند: زنبور بامبوس کوچک و ساده.
الکس دیویدسون (Alex Davidson)، دانشجوی دکترای دانشکده علوم زیستی و رفتاری دانشگاه کوئین مری لندن، در بیانیهای توضیح داد:
میخواستیم بفهمیم آیا زنبورهای بامبوس میتوانند تفاوت میان فواصل زمانی مختلف چشمک زدن نور را یاد بگیرند یا نه و دیدن اینکه واقعاً توانستند، فوقالعاده هیجانانگیز بود.
بله، درست خواندید: زنبورها میتوانند چیزی شبیه کد مورس را یاد بگیرند.
شاید اکنون این پرسش پیش بیاید که اصلاً چطور میشود به یک زنبور کد مورس یاد داد؟ پاسخ کوتاه این است: با یک فریب شیرین! یا بهقول تیم پژوهش، با استفاده از محلولهای تغذیه اشتهاآور.
در آزمایش، زنبورها وارد اتاقک کوچکی میشدند که در آن دو دایره نورانی در برابرشان چشمک میزد، یکی سریعتر و دیگری کندتر. زیر یکی از این دایرهها محلولی از شکر قرار داشت همان چیزی که زنبورها دوست دارند، و زیر دیگری چیزی که دوست ندارند یعنی محلولی از کینین (quinine).
پس از مدتی، وقتی زنبورها ارتباط بین سرعت چشمک و پاداش را یاد گرفتند، وارد مرحله بعدی شدند: همان شرایط، اما این بار زیر دایرههای چشمکزن فقط آب ساده قرار داشت. پرسش اصلی این بود: آیا زنبورها، بدون وجود جایزه، بازهم چراغی را انتخاب میکنند که الگوی چشمک زدن آن با آموزشی که دیدهاند مطابقت دارد؟
اگر زنبورها دایرهای با زمانبندی درست را انتخاب میکردند، نشانهای روشن بود که این موجودات میتوانند بین چشمکهای سریع و کند تمایز قائل شوند، مهارتی که تاکنون در هیچ بیمهره دیگری مشاهده نشده است. با اینکه این کار برای ما انسانها ساده به نظر میرسد، دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد برای حشرات بسیار دشوارتر است؛ مغز انسان حدود ۸۶ میلیارد نورون دارد، در حالی که مغز زنبورها کمتر از یک میلیون نورون را در فضایی به اندازه دانهی کنجد جای داده است. چنین توانایی برای حشرهای به این کوچکی واقعاً شگفتانگیز است.
و واقعاً هم همینطور بود، بیش از ۸۰ درصد زنبورها توانستند در نبود پاداش، همچنان دایره درست را انتخاب کنند.
دیویدسون اذعان داشت:
از آنجا که زنبورها در طبیعت با نورهای چشمکزن روبهرو نمیشوند، اینکه بتوانند از پس چنین کاری بربیایند واقعاً حیرتانگیز است.
این خبر بدون شک برای هر کسی که بخواهد پیامهای محرمانه را از طریق زنبورها ارسال کند، خبر خوبی است اما در حوزههای علمی که ظاهراً بیارتباط به نظر میرسند نیز پیامدهای مهمی دارد. الیزابتا ورساچه (Elisabetta Versace)، مدرس ارشد روانشناسی در دانشگاه کوئین مری و یکی از محققان این پژوهش، میگوید:
میگوید نتایج این مطالعه نمونهای از حل یک وظیفه پیچیده با کمترین بستر عصبی ممکن است و میتواند الهامبخش طراحی شبکههای عصبی مصنوعی باشد که باید در عین پیچیدگی، تا حد ممکن کارآمد باشند تا مقیاسپذیر بمانند.
از طرفی برای خود پژوهشگران، پرسش جالبتری نیز مطرح میشود: چرا مغز کوچک زنبورها اصلاً چنین توانایی دارد؟
ممکن است این مهارت، محصول جانبی یک توانایی کاربردیتر باشد، مانند گسترش مهارتهای ارتباطی یا پردازش حرکت.
ورساچه توضیح میدهد:
بسیاری از رفتارهای پیچیدهی جانوری، مانند جهتیابی و برقراری ارتباط، به توانایی پردازش زمان وابستهاند. لازم است با مقایسه گسترده گونههای مختلف از جمله حشرات درک بهتری از تکامل این مهارتها پیدا کنیم.
بااینحال، دیویدسون احتمال میدهد پاسخ سادهتر باشد:
شاید این توانایی شگفتانگیز در ثبت و پردازش مدت زمان، یکی از ویژگیهای بنیادی دستگاه عصبی باشد که در ذات نورونها نهفته است.
همچنین او افزود:
تنها با تحقیقات بیشتر میتوان به این پرسش، پاسخ قطعی داد.
دیدگاهتان را بنویسید