لیام نیسون مرد کهنهکارِ ژانر اکشن است که نسبت به دیگر بازیگران بزرگ آنچنان دیده نشد اما میتوانست و این توانایی را داشت تا همچون کیانو ریوز با فیلم درخشانی همچون جان ویک، مُهر ماندگار خود را ثبت کرده و در تاریخ سینما به یادماندنی شود. با اینکه فیلم تیکن از او بسیار درخشان است، بازهم میشود گفت که لیام نیسون میتوانست چیزی فراتر باشد. البته لیام نیسون رفته رفته به جای پیشرفت در این مسیر، درحال تجربه یک پسرفت بزرگ است. بازی در فیلمهایی بسیار بیکیفیت به جایی رسیده که حتی بازیهای درخشان او را هم از یاد بُرده است. Ice Road: Vengeance یکی از آن فیلمهایی است که دارد لیام نیسون را نابود میکند. فیلمی بسیار ضعیف و درجه چند که میشود صحنههای اکشن آن را با سینمای بالیوود مقایسه کرد. Ice Road: Vengeance در کلامی بسیار ساده یک مزخرف به تمام معناست؛ اما سوال در این است که چرا لیام نیسون در آن بازی کرده است؟
فیلم Ice Road: Vengeance یک تریلر اکشن آمریکایی به کارگردانی و نویسندگی جاناتان هنزلی است که در سال ۲۰۲۵ اکران شد و دنباله مستقیم فیلم جاده یخی ۲۰۲۱ به شمار میرود. لیام نیسون در نقش مایک مککان، راننده کامیون جادههای یخ، بازمیگردد و در کنار بازیگرانی مانند فان بینگبینگ (در نقش راهنمای کوهستانی دانی)، برنارد کاری، سالیم فیاد و جف مورهل ایفای نقش میکند.
مایک مککان (لیام نیسون)، راننده ماهر کامیونهای سنگین در جادههای یخ کانادا، اخیراً برادرش گورتی را در یک حادثه تلخ از دست داده است. از همین رو مایک تصمیم میگیرد وصیت برادرش (پخش خاکستر در اورست) را اجرا کند. او به نپال سفر میکند و برای صعود به جاده خطرناک “Road to the Sky” (جادهای پرپیچوخم و مرگبار)، با دانی (فان بینگبینگ)، یک راهنمای کوهستانی محلی، همراه میشود. اما در مسیر حوادثی رخ میدهد که بیس داستان ما را شکل میدهد. داستانی کلیشهای که هیچ حسی را خلق نمیکند و حتی آنقدر مهم نیست که بخواهیم آن را بنویسیم.
قبل از شروع درگیری در فیلم، قصه یک اثر کلیشهای معمولی بود که میشد کمی با آن همراه شد. بعد از قسمت نخست این فیلم، مخاطب کمی با شخصیتها آشنا شده بود. اما نبودِ قصه منطقی و روایت درست همین فُرم کوچک را هم گرفته و کاراکترها را تبدیل به شخصیتهایی کرد که نه هدفشان مشخص است و نه انگیزهشان! اصلیترین سوالی که کلیت فیلم را به چالش میکشد این است که چرا باید این گروهِ مسافران حاضر به فداکاری برای یک جوان نپالی باشند؟ آن هم در حد مرگ! این سوالی است که فیلم برای آن پاسخ منطقی ندارد و همین فیلم را به نابودی میکشد. یعنی قبل از بررسی موارد تکنیکی فیلم، اثر در فُرم داستانی ایرادهای بسیار دارد و نمیشود با آن ارتباط برقرار کرد. نکته جالب توجه هم در این است که فیلمنامهنویس این اثر آقای جاناتان هنزلی است. نویسندهای که قبلا جانسخت ۳، جومانجی ۱۹۹۵ و مجازاتگر ۲۰۰۴ را نوشته است! چرا و چگونه از فیلمنامههایی قابل قبول به چنین آثار ضعیفی رسیده است، سوالی است که پاسخ به آن میتواند حداقل فیلمهای آینده آقای کارگردان را با کیفیتتر کند.
تکنیک فیلم Ice Road: Vengeance فاجعه است. بازیگریها به حدی مصنوعی و ضعیف هستند که گویی در شبکههای محلی استان ساخته شدهاند. حتی خود لیام نیسون هم نتوانسته بازی قابل قبولی را ارائه دهد. طراحی صحنههای اکشن و نبردهای تن به تن بسیار ضعیف هستند و هیچ هیجانی تولید نمیکنند. پرده سبز به راستی فاجعه است. یعنی در چشم مخاطب معمولی هم عمیق فاجعه مشخص است. ترکیب همه این موارد هم فیلمی درجه چهار است. یعنی فیلمهای ضعیفِ هالیوودی هم در این حد ضعیف نیستند. نه فیلمنامه، نه بازی و نه تکنیک سینمایی. این اثر بیشتر شبیه به آثار کارگردانهای جوانی است که هیچ تجربه و سوادی ندارد و تنها هدف آنها یا سرگرمی است یا کسب تجربه.
Ice Road: Vengeance در بهترین حالت یک تلاش بیرمق برای احیای فرمولهای فرسوده سینمای اکشن است و در بدترین حالت، فاجعهای تمامعیار. فیلم نه ریتم دارد، نه منطق روایی و نه حتی هیجان ابتدایی که بتواند تماشاگر را برای نود دقیقه روی صندلی نگه دارد. اما مسئله اصلی نه خود فیلم، بلکه حضور لیام نیسون در چنین پروژهای است. بازیگری که میتوانست با کاریزمای سرد و حضور خونسردش، به همان اندازهای که کیانو ریوز در John Wick بدل به اسطورهای تازه شد، به یک کاراکتر فراموشنشدنی در اکشن مدرن تبدیل شود. او در Taken جرقه زد و برای مدتی چهرهی انتقام شد، اما تکرار بیپایان نقشهای مشابه و پذیرفتن فیلمنامههای ضعیف، استعدادش را به مرز نابودی میکشاند. در این مرحله این پرسش جدی مطرح میشود که چرا بازیگری با چنین تجربه و ظرفیت، حاضر است در پروژههایی تا این اندازه بیاهمیت و شکستخورده ظاهر شود؟ آیا این انتخابها محصول یک صنعت بیرحم است که ستارههای سالخورده را در کلیشههای تکراری حبس میکند، یا نشانهای از فرسودگی و بیاعتقادی خود بازیگر به مسیر حرفهایاش؟ واقعیت این است که لیام نیسون هنوز میتواند درخشان باشد. صدای عمیق، چهره جدی و بدنیت سخت او همچنان ظرفیت خلق یک ضدقهرمان یا قهرمان ماندگار را دارد. اما هر فیلمی مانند Ice Road: Vengeance، نه تنها از او چیزی کم میکند، بلکه مخاطب را نیز نسبت به آیندهی هنریاش بیاعتمادتر میسازد. در نهایت، تماشای این فیلم بیشتر از آنکه تجربهای سرگرمکننده باشد، یادآوری تلخی است از نابودی تدریجی یک استعداد.
Ice Road: Vengeance نمونهی آشکاری است از آن که چگونه میتوان یک نام بزرگ را با پروژههای بیمایه فرسوده و بیاعتبار کرد. این فیلم نه تنها کوچکترین دستاوردی برای کارنامه لیام نیسون ندارد، بلکه حتی خاطرات شیرین Taken یا نقشهای پرهیجان گذشتهاش را هم مخدوش میکند. تماشای چنین اثری شبیه به دیدن یک قهرمان بازنشسته است که هنوز روی رینگ میرود اما دیگر هیچ ضربه قدرتمندی برای عرضه ندارد؛ تماشاگر بهجای هیجان، تنها دلسوزی میکند. نیسون روزگاری میتوانست رقیب جدی کیانو ریوز در ساختن یک کاراکتر نمادین باشد، اما امروز با انتخابهای اشتباه و فیلمنامههای سطح پایین، نه تنها از ساختن افسانهای تازه بازمانده، بلکه حتی سرمایه اعتبار گذشتهاش را هم خرج کرده است. پرسش اینجاست: آیا این سقوط تدریجی حاصل بیرحمی صنعت است که ستارهها را تا آخرین رمق میدوشد، یا نتیجهی بیانگیزگی و بیاعتنایی خود بازیگر به مسیر هنریاش؟ هر پاسخی که باشد، نتیجه یکی است: نابودی تدریجی یک استعداد. Ice Road: Vengeance آنقدر بیمایه و مصنوعی است که حتی فیلمهای اکشن درجه سه تلویزیونی هم در مقایسه با آن شاهکار به نظر میرسند. در پایان، آنچه برای مخاطب میماند نه یک تجربه سرگرمکننده، بلکه حسرتی تلخ است؛ حسرت دیدن سقوط بازیگری که میتوانست در قله ژانر اکشن بایستد، اما امروز تنها در جادهای یخزده، آرامآرام به فراموشی سپرده میشود.
نمره نویسنده به فیلم: ۱ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید