پدینگتون را میشناسید. خرسی محبوب و دوست داشتنی که در دو قسمت قبلی مجموعه موفق شده بود آثاری ارزشمند، احساسی و مهمتر از همه سرگرمکننده را تحویل مخاطب دهد. حال بعد از گذشت چند سال قسمت جدید این مجموعه تحت عنوان Paddington in Peru راهی سینما شده و با وجود تمامی کاستیها، همچنان اثری سرگرمکننده و خانوادگی است که دیدنش خالی از لطف نخواهد بود. اما اگر بخواهیم این سه قسمت از فرنچایز پدینگتون را در نظر داشته باشیم، در یک روند دیالکتیکی قسمت سوم یعنی Paddington in Peru ضعیفترینِ مجموعه است. اثری که هر شوخی، هر کمدی و هر کششی قبلها مصرف شده بود. فکر میکنم بهترین تعریف همین یک جمله باشد: ایده مصرف شده…
با شروع فیلم اولین موردی که توجه مخاطب را به خود جلب میکند کیفیت بسیاری بالای تصویر است. قسمت سوم پدینگتون در بخش پرده سبز و دیجیتالی یک سر و گردن از دو قسمت قبلی جلوتر است و همین یک نکته بسیار حائز اهمیت است چرا که مخاطب در ابتدای کار باید با کیفیتی در اثر مواجه بشود که بقیه فیلم را هم دیده و اگر لذتی هست، تجربه کند. البته در همین نیم پرده اول ایرادات اصلی و بنیادین اثر کاملا مشخص میشود. ایراداتی که تا پایان ماندگار هستند و اگر ایراد دیگری باشد زیر مجموعه همین ایرادات اصلی است. برای مثال فیلم با اینکه رئالیسم جادویی است و ما مرز مشخص میانِ جادو و رئال را در قسمت قبلی فهمیدهایم؛ با این حال بخش رئالیسم قسمت سوم آنچنان که باید و شاید ساخته نشده است. مثلا خانواده براون شاید در یک هویت جمعی از دور چیز مناسبی به نظر برسند اما به صورت فردی کاراکترها به خوبی ساخته نشده و گویی این خانواده اصلا واقعی نیست. شخصیت پسر و دختر خانواده در حد یک تیپ باقی مانده و به هیچ وجه بسط داده نمیشوند. البته این مورد تنها به دو کاراکتر نام برده شده محدود نمیشود و بیشتر کاراکترهای Paddington in Peru فاقد شخصیتپردازی مناسب هستند. برای مثال کاراکتر راهبه، ملوان اسپانیایی، دختر این ملوان و حتی جولی والترز در نقش خانم پرنده. همه این کاراکترها یک تیپ بسیار ساده و دم دستی هستند که من فکر میکنم حتی اگر در اثر حضور هم نمییافتند، پیشبرد فیلم با هیچ ایرادی روبرو نمیشد. همین شخصیتپردازی ضعیف نسبت به دو قسمت قبلی پسرفت بزرگی به حساب میآید و هر چقدر که پشت این کاراکترهای ضعیف، پیام اخلاقی ایستاده باشد مهم نیست. چرا که در سینما مهم این است که بتوانیم نخست وظایف سینمایی خود را ادا کرده و از پس آن به مفهوم یا مفاهیمی دست پیدا کنیم.
مسئله بعدی پلات اصلی و داستان است. پدینگتون در دو قسمت قبلی با وجود ساده بودن، داستانی داشت که خوب و درست طرحریزی شده بود. اما قسمت سوم در بخش اول داستان بسیار ضعیف و خسته کننده است که شاید حتی بشود آن را ندید. اما بخش دوم داستان و حضور در جنگل کمی موفق میشود مخاطبان را به ادامه ترغیب کند. با اینکه داستان چندان مهم و نیست و حتی من میتوانم آن را کلیشه بنامم. با این حال چیز خسته کنندهای نیست و اگر پدینگتون را در محوریت قصه قرار دهیم، میتوانیم در حد یک لذت دم دستی از آن استفاده کرده و ادامه فیلم را ببینیم. البته اگر کلیت داستان را کنار گذاشته و به داستانهای فرعی نیز توجه کنیم، باز هم به این نکته پی خواهیم برد که اثر عملا حول محور یک قصه زیبا نوشته نشده و هر عنصری را فدای خود کرده تا داستان کمی بتواند ادامه یابد و به پایان برسد. مثلا داستان راهبه را در نظر بگیرید. در مقام یک داستان فرعی چه کمکی به پیشبرد اثر کرده است؟ کاراکتر راهبه وقتی که موسیقی را اجرا کرده و از آمدن پدینگتون به پرو خبر میدهد، فیلم در ضعیفترین حالت خود است. یا وقتی که همین راهبه با پرواز به سمت پدینگتون میرود، فیلم دیگر یک اثر خانوادگی صرفا حال خوب کن نیست؛ در این لحظه فیلم یک اثر بیمنطق است که به راستی هم جذابیتی خلق نمیکند. از همین رو من فکر میکنم که در بحث قصه و پیشبرد داستان، دو قسمت قبلی بسیار بهتر از قسمت سوم بودند و Paddington in Peru فاقد پرداخت خوب، روایت مناسب و قصه شیرین است.
همهچیزِ این فرنچایز درباره پدینگتون است. کاراکتر اصلی و محوریت داستان که هر اجرای او بر کلیت فیلم اثر میگذارد. در دو قسمت قبلی ما با پدینگتونی طرف بودیم که به محیط شهری و زندگی مخصوص آن آگاهی نداشت و به راستی یک جنگلی بود. منطق روایت حکم میکند که در قسمت سوم حداقل شاهد برخورد ناشیانه با محیط نباشیم. در قسمت نخست پدینگتون نمیدانست که مثلا وان حمام چیست و همین مواجه اول، خرابکاری جذاب و کمدی بامزهای را خلق میکرد. اما اگر قرار باشد در قسمت سوم نیز همین خرابکاری و ناشیانه بودن استفاده شود، قصه دیگر منطق روایی درستی ندارد. در قسمت سوم پدینگتون پشت سرهم خرابکاری انجام داده و همان دست و پا چلفی همیشگی است. تا جایی این کمدی موفق میشود مخاطب را همراه خود کند اما وقتی که در قسمت سوم هستیم و این موارد را قبلا تجربه کردهایم، این خرابکاریها در دام کلیشه میافتد و عملا موفق به خلق هیچ موقعیت کمدی نمیشود. قسمت سوم ضعیفترین و کلیشهترین پدینگتون فرنچایز را دارد. کاراکتری که به اندازه سه قسمت قبلی بامزه نیست و حتی در این قسمت بیشتر از دو قسمت قبلی، در دام درس اخلاقی میافتد.
در پایان چنین میشود گفت که Paddington in Peru اثری ساده، سرگرمکننده و خانوادگی است که به هیچ وجه موفق به تکرار موفقیتهای دو قسمت قبلی نمیشود. Paddington in Peru در بحث داستان، بازیگری، کمدی و حتی کارگردانی از قسمتهای قبلی خود ضعیفتر است و عدم پرداخت مناسب به کاراکترهای جدید، اثر را از ریتم میاندازد. با این حال باید به این نکته توجه کرد که تمامی قسمتهای پدینگتون آثاری بیادعا هستند که صرفا آمدهاند تا کمی ما را مهمان فضای خود کنند. با اینکه قسمت سوم این مجموعه مهمانی خوبی نبود، با این حال من پیشنهاد میدهم که آن را تماشا کرده و تا حد امکان لذت ببرید. البته به این نکته توجه داشته باشید که Paddington in Peru فینفسه اثر خوبی نیست ولی اگر دو قسمت قبلی را دیدهاید، تماشای این فیلم خالی از لطف نخواهد بود.
نمره نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید