ژانر اکشن-رزمی بیشک یکی از محبوبترین ژانرهای تاریخ سینماست که فیلمهای با کیفیت بسیاری هم در این سبک بر روی پرده رفته است. اسکات ادکینز نیز از رزمیکاران بزرگی است که سالها حضور درخشانی در این ژانر داشته است. بیشک یوری بویکا ماندگارترین کاراکتر و فیلم اوست که بنده به شخصه علاقه زیادی به آن سری فیلم دارم. فیلم Prisoner of War جدیدترین اثرِ این رزمیکار است. فیلمی که ما ناچار به نقد آن از منظر سینمایی هستیم نه رزمی. پس اگر رزمی را از فیلم جدا کنیم، با اثری بیقصه و فیلمنامهای بسیار ضعیف روبرو میشویم. پس سوال اصلی در این است که سینما برای شما اولویت دارد یا رزمی؟
فیلم Prisoner of War، محصول ۲۰۲۵ به کارگردانی لوئیس ماندیلور و با بازی اسکات آدکینز در نقش اصلی، یک تریلر جنگی-اکشن با عناصر هنرهای رزمی است که از رویدادهای واقعی جنگ جهانی دوم الهام گرفته شده. داستان در سال ۱۹۴۲، در جریان نبرد باتان در فیلیپین رخ میدهد. وینگ کامندر جیمز رایت (اسکات آدکینز)، افسر نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا (RAF) و متخصص هنرهای رزمی، هواپیمایش توسط نیروهای ژاپنی سرنگون میشود و به عنوان اسیر جنگی در یک اردوگاه کار اجباری خشن در فیلیپین زندانی میگردد. اردوگاه تحت فرماندهی افسران ژاپنی بیرحم قرار دارد که اسرا را برای سرگرمی خود وادار به مبارزههای مرگبار گلادیاتوری میکنند. رایت، که پیش از جنگ آموزشهای رزمی پیشرفتهای دیده، به سرعت به عنوان یک مبارز برجسته شناخته میشود. او نه تنها برای بقا میجنگد، بلکه روحیه همبندهایش را با آموزشهای مخفیانه و برنامهریزی برای شورش و فرار، تقویت میکند. با اینکه پلات داستان این قابلیت را دارد که از درونش فیلمنامهای جذاب بیرون کشیده شود، فیلم در بحث قصه و فیلمنامه بسیار ضعیف است. برای مثال فیلم با صحنهای کلیشهای آغاز میشود که رایت احتمالا در ژاپن است و به دنبالِ همان فرمانده ژاپنی. فیلم در همان نقطه نیز پایان مییابد بدون اینکه ما بفهمیم او چرا به این مکان آمده! به سراغ فرمانده؟ چرا قبلتر نیامده بود؟ یا از سوی دیگر در خودِ اردوگاه ما چیزی به نام فیلمنامه منسجم را شاهد نیستیم. کاراکترهای زندانی هیچ هویتی ندارند. فرمانده برخلاف تصور فیلم نه در چهره و نه در کاراکتر اصلا ساخته نشده است و شرور بودنِ او صرفا تیپ است. خودِ اردوگاه و جنگ جهانی نیز هویت ندارند. یعنی ما به عنوان یک بیننده تنشِ جنگ جهانی را حس نمیکنیم. گویی صرفا یک نبرد تن به تن یوری بویکا مدلی درون یک زندان است. فیلم با اینکه المانهای جنگ، اردوگاه و فرمانده را به خوبی به اثرش اضافه کرده است اما با این وجود هیچکدام را بسط نداده و نتوانسته آنها را بخشی از هویت و فضای فیلم کند. حضور فلیپینیها برای اعدام و کشتنهای بیدلیل هم صرفا به این دلیل انجامیده تا فرمانده ژاپنی را خشن نشان دهد که بازهم فیلم با شکست روبرو شده است. در مقایسه با آنتاگونیستهای رزمی معروف، فرمانده ژاپنی یک شوخی زشت با شخصیت ضد قهرمان است.
بحث دیگر سینمایی که فیلم Prisoner of War را در چشم من کمی ضعیف جلوه داد، بازی بسیار ضعیفِ تیم بازیگری بود. در اصل ما شاهد هیچ نوع هنر و تکنیک بازیگری نیستیم. شخصِ اسکات ادکینز در صحنههای بسیار دراماتیک، بازی بدون روحی ارائه میدهد که حس را در مخاطب میکشد. مثلا او چندینبار تا مرز اعدام پیش رفت اما در چهره و بازی او خبری از هیجان، استرس و یا ترس وجود نداشت. دیگر تیم بازیگری نیز بسیار معمولی و حتی سطح پایین بودند. کاراکترها بسیار بد نوشته شده و ما شاهد شخصیت در فیلم نیست. همین موضوع البته میتواند یکی از دلایل ضعف در بازیگری باشد. فرمانده نیز در بحث بازیگری اصلا جالب نیست. ضد قهرمانی که دیوانهبازیهایش فُرم ندارد و برای مخاطب جذاب نمیشود. حتی دلایل شخصیتی او نیز چندان قابل فهم نیست. او همواره از ضربه مرگ صحبت میکند. ضربهای که خود هویت ندارد و معلوم نیست که اصرار برای یادگیری آن به چه دلیل است. تنها شخصیتی که در فیلم میشود آن را کمی حس کرد، شخصیت رایت است. او نسبت به دیگر کاراکترها کمی جان دارد و در فیلم برای خودش اتمسفری را خلق میکند. این درحالی است که هیچ یک از کاراکترهای دیگر موفق به انجام این کار نمیشوند.
فیلم حتی تلاش کرد رابطهای میانِ رایت و فرمانده نیز بسازد. یک نوع شیمی میان این دو که محرک اصلی فیلم شود. نفرت در سایه احترام. اما این مورد نیز اصلا ساخته نشد. مشکل هم بازی نبود بلکه مشکل اصلی فیلمنامه و قدرت نویسنده در خلق درامِ داستان است که از عهده آن برنیامده است.
از بُعد سینمایی اگر بخواهم بنویسم، فیلم Prisoner of War واقعا اثر ضعیفی است. داستان، فیلمنامه، کارگردان و بازی همگی در سطح بسیار پایینی قرار دارند. اما اگر بخواهیم از سینما فاصله گرفته و از بُعد رزمی به فیلم نگاه کنیم، میشود به Prisoner of War امیدوار بود. اگر مخاطب، طرفدار این ژانر باشد؛ بیشک از نبردهای تن به تن لذت خواهد بود. هنرهای رزمی در این فیلم قابل احترام و هیجانی به تصویر کشیده شدهاند و مخاطبین این سبک از فیلمها قطعا جذب آن میشوند.
اسکات ادکینز که خود رزمیکار قابل احترام و بزرگی است، به خوبی در طراحی صحنههای اکشن عمل کرده و با اندوختههای خود در فیلمهای قبل، توانسته اکشن-رزمی قابل احترامی را خلق کند. هرچند که در سری فیلمهای بویکا ما اکشنِ به مراتب بهتر و خاصتری را شاهد بودیم اما این فیلم نیز در نوع خود قطعا برای طرفداران راضی کننده خواهد بود. منتهی ما در سری فیلمهای بویکا (مخصوصا سه قسمت نخست) در کنار این اکشن، فیلمنامه و داستان قابل قبولی را شاهد بودیم. اینبار اما فیلم نه قصه دارد و نه فیلمنامه. همهچیزهای سینمایی فدا شدهاند تا اکشن زاده شود. زاده شده است و من هم این را تایید میکنم. اما باید در نظر داشت که اینجا مدیوم سینماست و هر فیلمی در هر ژانر و موضوعی نخست باید از پنجره سینما روایت شود و چارچوبهای آن را رعایت کند.
در نهایت، Prisoner of War بیش از آنکه فیلم باشد، مجموعهای از صحنههای رزمی است که در جستجوی پیوندی گمشده میان درام و اکشن سرگردان مانده است. اثری که میخواهد از دل جنگ و اسارت، قهرمانی بسازد، اما در نهایت خودش به اسیری بدل میشود در بند کلیشهها و ضعف فیلمنامه. شاید برای دوستداران اسکات ادکینز، مبارزات تن به تن و دقت در حرکات بدنی لحظاتی از هیجان خالص را به همراه داشته باشد، اما برای مخاطبی که به دنبال روایت و هویت سینمایی است، تنها پوستهای پر سروصدا از فیلمی خام باقی میماند. Prisoner of War میکوشد از دل خاکستر نبرد، روحی حماسی بیرون بکشد، اما چون از روایت تهی است، ضربههایش هرچقدر هم محکم باشند، در نهایت بر دیوار سکوت فرود میآیند. فیلم جنگ را تصویر میکند، اما از درون خالیست؛ قهرمان دارد، اما بیداستان؛ خشونت دارد، اما بیهدف. و این شاید بزرگترین شکست آن باشد. فیلمی که میخواست قدرت را نشان دهد، اما در نهایت ضعفِ سینماییاش را عریان کرد.
نمره نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید