کارگردان «چهار شگفتانگیز» (۲۰۰۵) و نسخه سینمایی «تام و جری»، این بار با فیلمی درباره سرقت با بازی ادی مورفی و پیت دیویدسون آمده است. اما نتیجه چگونه از آب درآمده؟ برای یافتن پاسخ با نقد فیلم The Pickup همراه گیمفا باشید.
داستان این تولید جدید استودیو آمازون امجیام بسیار ساده، کلیشهای و حتی میتوان گفت سطحی است. نویسندگان، کوین باروز و مت مایدر، ایدهای برای جذاب و غافلگیرکننده کردن فیلم، آنطور که در ژانر سرقت معمول است، نداشتند. حتی شخصیت منفی واضحی هم در فیلم وجود ندارد. به همین دلیل سازندگان به راهحلهای قابل پیشبینی متوسل شدهاند. این یعنی تمام فیلم بر اساس بازی دو کمدین عالی، یعنی ادی مورفی و پیت دیویدسون است که تمام تلاش خود را میکنند تا با شخصیتهایشان تا حدی مخاطب را جذب کنند. یکی دیوانهای است که روحیه جوانی دارد و به دنبال رویایش میدود. دیگری مردی میانسال است که تنها آرزویش گذراندن وقت بیشتر با همسر محبوبش است. دیگر چیز خاصی نیست. تمام ماجرا زمانی شروع میشود که راه این دو به هم میرسد.
اما قصه اینگونه شروع میشود که «تراویس استالی»، کارمند شرکت حمل محمولههای نقدی، از آن آدمهایی است که با دیدن یک دختر جذاب که شماره تلفنش را روی دستمال نوشته، دستپاچه میشود و به اسلحهاش چنگ میزند. همکار مسنترش، «راسل پیرس»، از آن مردهایی است که تمام عمرش را در یک شغل گذرانده و حتی در آستانه بازنشستگی مجبور است زیر دست رئیس بداخلاقش کار کند. امروز این دو باید یک محموله ارزشمند را جابهجا کنند. اما درگیری بین جوانمردی تراویس و غرغرهای راسل، کوچکترین مشکلشان خواهد بود، چون گروهی سارق به آنها حمله میکنند.
به نظر میرسد این روزها داستانهای سرقت از ماشینهای حمل پول زیاد شدهاند. همین چند ماه پیش، سیلوستر استالونه در فیلم بیمعنای «زرهپوش» تلاش کرد (بینتیجه) به یک ماشین حمل پول دستبرد بزند. کمی بعد، در تریلر جنایی «فرمان» یا The Order ساخته جاستین کورزل هم همین موضوع تکرار شد. حالا نوبت به فیلم جدیدی رسیده که باز هم داستان سرقت از یک محموله ارزشمند را روایت میکند. اما «The Pickup» فقط درباره یک سرقت نیست. این فیلم ترکیبی از یک داستان جنایی و یک فیلم دوستانه (buddy movie) است. بر اساس سنتی که ریشه در کمدیهای دهه ۷۰ (مثل «Silver Streak») و اکشنهای پلیسی دهه ۸۰ (مثل «اسلحه مرگبار») دارد، اینجا هم دو شخصیت سفیدپوست و سیاهپوست در کنار هم قرار میگیرند. خود ادی مورفی هم سابقه طولانی در این ژانر دارد: از «۴۸ ساعت» (۱۹۸۲) و «معامله بزرگ» (۱۹۸۳) گرفته تا «پلیس بورلی هیلز» (۱۹۸۴).
اما متأسفانه، این فیلم جدید بسیار دور از نمونههای موفق این ژانر است و بیشتر شبیه به فیلمهای پیشپاافتادهای مثل کمدی اکشنهای دم دستی است که همه چیز آن تا پایان تیتراژ از یادتان میرود. البته در نیمه اول، فیلم نسبتاً پرانرژی و جذاب است. تعقیب و گریز بین سارقان و مأموران حمل پول، برای حدود نیم ساعت، توجه بیننده را نگه میدارد. اما بعد از آن، داستان تبدیل به یک سری اتفاقات نامفهوم و فاقد طنر میشود که واقعاً آدم را متعجب میکند. «The Pickup» یادآور فیلم اخیر «هپی گیلمور ۲» است؛ آنجا هم انرژی و خلاقیت سازندگان فقط برای ۳۰ دقیقه کافی بود و بعد انگار نویسندگان کار را به هوش مصنوعی سپردند و کارگردان هم همه چیز را به حال خود رها کرد!
اما تیم استوری به عنوان کارگردان قبلاً هم فیلمهای دوستانه ساخته (مثل دو قسمت «Ride Along» با آیس کیوب و کوین هارت)، اما بیشتر به خاطر کار روی «چهار شگفتانگیز» (۲۰۰۵ و ۲۰۰۷) شناخته میشود. هرچند نسخه جدید آن فیلم را دیگران ساختند، اما استوری هرگز نتوانست در لیگ فیلمهای پرخرج هالیوود جایگاه محکمی پیدا کند. با این تفاسیر تیم استوری برای جذاب کردن سرنوشت شخصیتها و ایجاد لبخند روی صورت تماشاگران، از تکنیک اثباتشده «تبادل ادب و فرهنگ» دو شخصیت مرکزی استفاده کرده است. بنابراین مشخص است که دو کمدین درون فیلم هم در مقابل دوربین و هم خارج از آن رابطه خوبی دارند. حتی میتوانم این فرضیه را مطرح کنم که بخشی از دیالوگها بداهه بوده است. آنها دائماً در تقابل با هم بازی میکنند و به همین دلیل این رابطه به خوبی در نیمه اول فیلم کار میکند.
صحنههای مشترک مورفی و دیویدسون واقعاً طلایی هستند. اگر فقط فیلمنامه کمی با استعداد آنها هماهنگ بود، با یک اثر کمدی اکشن خوب طرف بودیم. متأسفانه اینطور نیست. داستان بسیار کشدار است و هر زمان که سازندگان سعی میکنند توضیح دهند که واقعاً در این داستان چه خبر است، تمام کاستیها آشکار میشود. البته ادی مورفی، ستاره اصلی فیلم، از نیمه اول فیلم به بعد، به طرز عجیبی بیحوصله به نظر میرسد. انگار خودش هم میداند در چه اثر متوسطی بازی میکند و فقط دارد وقت میگذراند. از طرفی، فیلمنامه هم فضایی برای نمایش استعداد کمدی مورفی ایجاد نکرده است. او قبلاً در سال ۲۰۱۱ در فیلم کمدی «سرقت آسمانخراش» (Tower Heist) بازی کرده بود که از هر نظر بسیار بهتر از این فیلم بود. اما بقیه بازیگران هم چندان به یاد ماندنی نیستند. فقط شاید بتوان به حضور کوتاه رومن رینز (کشتیگیر) اشاره کرد که هیچ تأثیری در داستان ندارد، یا اوا لونگوریا که با وجود سن بالا، هنوز ظاهر جذابی دارد.
به طور کلی شخصیتهای فرعی فیلم، پتانسیل هدررفتهای هستند، از کیکه پالمر که همراه این دو بازی میکند تا اوا لونگوریا که در این تولید کاملاً بیاستفاده مانده است. به نظر میرسد برخی بازیگران فقط برای این استخدام شدهاند که نامشان روی تریلرها و پوسترها به عنوان یک چهره شناختهشده تبلیغ شود. چرا که این بازیگران عملاً هیچ نقش جالبی برای بازی کردن نداشتتند. به نظر میرسد کارگردان هم نمیدانسته چگونه از استعداد برخی استفاده کند، بنابراین حضور آنها را تا حد امکان محدود کرده است.
با این تفاسیر، به نظر من تیم استوری، کارگردانی که قبلاً آثاری مانند «شفت» با ساموئل ال. جکسون و «چهار شگفتانگیز» با کریس ایوانز را ساخته بود، از ضعف فیلمنامهای که باید اجرا میکرد آگاه بود. بنابراین سعی کرد این کاستیها را با صحنههای اکشن بپوشاند. و باید اعتراف کرد که این جهتگیری بسیار خوبی است. در همین راستا هر تعقیب و گریز بین راهزنها و کامیون زرهپوش حاوی شخصیتهای اصلی، با ایدههای بزرگی اجرا شده است. سرعت، کمی آدرنالین و کمی طنز داریم، یعنی همه چیزهایی که در یک فیلم اکشن تابستانی ارائهشده توسط یک سرویس استریمینگ به دنبال آن هستیم. این نوع تولیدی است که میتوان بعد از یک روز کاری سخت برای سرگرمی تماشا کرد. و هنگام تماشا نیازی به تفکر عمیق نیست.
ولی بازهم «The Pickup» جشنواره فرصتهای از دست رفته است، و این واقعاً دردناک است، چون پتانسیل واقعاً بالایی داشت. اگر فقط یک نویسنده با تجربهتر فیلمنامه را اصلاح میکرد، یک فیلم سرقتی واقعاً محکم داشتیم. اما در عوض، سرویس استریمینگ یک فیلم معمولی دیگر به ما داده که بعد از یک ماه یا شاید حتی زودتر، فراموشش خواهیم کرد. حتی برای افسانهای مثل ادی مورفی هم متأسفم، چون مدتهاست که در کارنامه او تولیدات با کیفیت پایین غالب شدهاند.
در نتیجه باید گفت «The Pickup» با وجود شروع نسبتاً جذاب، در نهایت به یک فیلم متوسط و بیخاصیت تبدیل میشود که هرچه جلوتر میروید، بیشتر خودش را گم میکند. این فیلم آنقدر بیرمز و راز و تنبل است که حتی پوستر آن هم با کمترین زحمت طراحی شده و کاملاً تکراری به نظر میرسد. اینجاست که باید گفت این یک فیلم کاملاً معمولی و بیخاصیت با بازی بیحوصله ادی مورفی است. تنها کسی که اینجا سرقت شده، تماشاگر است و آن یک ساعت و نیم از عمرش را هیچکس به او برنمیگرداند، حتی اگر سرگرمکننده بوده باشد.
نقاط قوت:
شروع فیلم تا حدی جذاب است؛ اکشن در برخی صحنهها بد نیست؛ فیلم به شوخیهای احمقانه و کلیشهای تن نمیدهد که خودش یک نقطه مثبت است.
نقاط ضعف:
طرح داستان نامفهوم و غیرمنطقی؛ بیتفاوتی آشکار ادی مورفی در نقشآفرینی؛ کمبود شدید طنر و لحن کمدی در فیلم.
امتیاز نویسنده: ۵ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید