Bye Sweet Carole یکی از خاصترین بازیهای ویدیویی ترسناک چند سال اخیر محسوب میشود که امروز قصد داریم به بررسی آن بپردازیم.
Bye Sweet Carole یکی از عناوین مورد انتظار من در سال ۲۰۲۵ محسوب میشد که از همان لحظهی معرفی مرا مجذوب خودش کرده بود. نسخهی ابتدایی Clock Tower یکی از بازیهای ترسناک مورد علاقهی من به شمار میآید و Bye Sweet Carole نیز دقیقاً در ساختار و قالب خود بهطور مستقیم از این اثر الگوبرداری میکند. از طرف دیگر نیز، ما با یک آرتاستایل بسیار خاص با الگوبرداری از انیمیشنهای کلاسیک دیزنی روبهرو هستیم که برای یک تجربهی وحشت، انتخابی بسیار جالب است. اما در راستای تمامی این موارد، آیا این اثر توانسته است تجربهای جذاب و سرگرمکننده ارائه دهد یا خیر؟
بازی Bye Sweet Carole در قرن بیستم انگلیس در جریان بوده و روایتکنندهی داستان دخترکی به نام Lana Benton است که در یتیمخانهی Bunny Hall زندگی میکند. زمانی که دوست Lana یعنی Carole به شکل عجیبی ناپدید میشود، او تصمیم میگیرد دنبال او گشته و از راز ناپدید شدنش پرده بردارد. این مسیر، Lana را از راهروهای باریک Bunny Hall به سرزمینی عجیب به نام Corolla میکشاند. این سرزمین که تحت سلطهی فردی اهریمنی به نام Mr. Kyn و جغد ترسناک او Velenia قرار دارد، سرزمینی خاکستری و افسرده بوده که زیباییهای آن در میان قیر و خاکستر فراموش شده است.
Lana در حالی که سرنخهای مربوط به Carole را دنبال میکند، با کاراکتر جالبی به نام Mr. Baesie آشنا میشود که به او در این راه کمک میکند؛ این در حالی است که Mr. Kyn نیز قصد گرفتار کردن Lana را دارد. همین مسئله آغازی بر معمای اصلی داستان، چگونگی اتصال Carole و Lana به آن و مهمتر از همه، معنای پشت دو دنیایی خواهد بود که Lana در بین آنها گرفتار شده است.
داستان و روایت Bye Sweet Carole بسیار یادآور انیمیشنهای فانتزی گذشته است، با این تفاوت که کمی بیشتر به سمت ترس و معما سوق پیدا میکند. اما لزوماً ما با اثری روبهرو نیستیم که خودش را بیش از حد جدی بگیرد، چرا که این بازی در کنار المانهای ترس، سعی دارد روایتگر یک ماجراجویی باشد. کاراکترهایی همچون Mr. Baesie در کنار اهمیت روایی، بهعنوان محرکهایی برای تزریق برخی لحظات جالب و بهاصطلاح “Light-hearted” در بازی عمل میکنند.
از طرف دیگر، Lana نیز بهعنوان پروتاگونیست بسیار خوب به پلیر ارائه شده و قابل درک است؛ بهطوری که بهراحتی میتوانید با او ارتباط برقرار کرده و در داستانش همراهیاش کنید. شخصاً میتوانم Lana را به Jennifer از بازی Rule of Rose تشبیه کنم؛ لحن کلی بازی هم شباهتهایی با آن عنوان دارد. در طرف دیگر، Mr. Kyn آنتاگونیستی مرموز است که بهخوبی شما را تا اواخر بازی کنجکاو نگه میدارد.
البته با پیشروی در این اثر، ابعاد تازهای به روایت آن اضافه میشوند که شخصاً فکر میکنم برخی از آنها اضافه بوده و صرفاً روایت را گیجکننده میکنند. تقریباً میتوان گفت در نیمهی ابتدایی بازی با برخی المانهای روایی مشخص روبهرو هستیم؛ اما با ورود به نیمهی دوم و پردهبرداری از برخی مباحث، ابعاد تازهای به داستان معرفی میشوند که با وجود جذابیت بعضی از آنها، ثبات روایی و یکپارچگی اثر را متزلزل میکنند.
اما با گذر از این مسئله، در همینجا باید از صداپیشههای بازی نیز صحبت کنم که عملکردی بسیار خوب را به نمایش گذاشتهاند. تمامی صداپیشگیها به شکلی عالی با لحن و تم کلی بازی منطبق هستند و هر کدام حسوحال خاص خودشان را به تجربه تزریق میکنند. از صداپیشگی معصوم Lana و لحن کامیکال Mr. Baesie گرفته تا صدای اهریمنی و وحشتناک Mr. Kyn، همگی توانستهاند بهخوبی این کاراکترها را به دنیای بازی معرفی و حضورشان را در ذهن پلیر تثبیت کنند؛ که برای یک اثر مستقل، بسیار تحسینبرانگیز است.
همانطور که در ابتدا اشاره کردم، Bye Sweet Carole الگوبرداریهای بسیاری از Clock Tower میکند؛ از قالب کلی گیمپلی گرفته تا پازلها. شخصاً همیشه اعتقاد داشتم عناوینی همچون Clock Tower، Haunting Ground یا Rule of Rose برخی از برترین رویکردها برای ارائهی یک تجربهی وحشت بقا بدون «اکشن» را دارند. این بازی نیز الگوبرداریهای مختلفی از آنها کرده و برخی المانهای اختصاصی خودش را نیز به آن اضافه میکند.
روند کلی گیمپلی بازی حول محور حل پازلهای محیطی متعدد و جذاب میگردد، در حالی که بهطور همزمان سعی دارید از خطراتی که در قالب “Hunter”ها یا در واقع همان Stalkerها جلوی پایتان قرار میگیرند، دوری کنید. بازی همچون بسیاری دیگر از عناوین وحشت بقا، بهصورت محیطبهمحیط پیش رفته و هر محیط، پازلها، ساختار، تم و حتی Stalker اختصاصی خودش را دارد! Lana با پیدا کردن آیتمهای کلیدی مختلف میتواند پازلها و معماها را حل کرده و راه پیشروی را باز کند.
در کنار این موارد، ما با برخی بخشهای پلتفرمینگ نیز روبهرو هستیم که البته نمیتوان گفت دقیقاً در مقیاس یک اثر پلتفرمر کامل است، اما همچنان یکی از ابعاد مهم روند بازی به شمار میآید. Lana همچنین توانایی تبدیل شدن به یک خرگوش را دارد که نهتنها در این بخشهای پلتفرمینگ کارآمد است، بلکه برخی از پازلها نیز نیازمند استفاده از حالت خرگوش Lana هستند. گاهی اوقات شما با موانعی روبهرو میشوید که Lana توانایی عبور از آن را ندارد، بنابراین نیازمند تغییر شکل و استفاده از حالت خرگوش او هستید. این مکانیزم درهای مختلفی را به روی گیمپلی و پازلها باز کرده و از لحاظ سمبلیک نیز اهداف روایی دارد.
اما این تمام مکانیزمهای بازی نیست؛ در بخش روایت به کاراکتری به نام Mr. Baesie اشاره کردم. جالب است بدانید که این کاراکتر در برخی نقاط خاص بازی، در کنار Lana قابلبازی خواهد بود و تواناییهای خاص خودش را دارد! Mr. Baesie توانایی جدا کردن سر خود از تنش و استفاده از آن برای عبور از موانع را دارد. مورد حائز اهمیت آن است که سر این کاراکتر به فشار، ضربه، آتش و بهطور کلی هر چیزی که میتواند Lana را بکشد، مقاوم است. این خصوصیت باعث شده برخی پازلهای خلاقانهی دوگانه در بازی تعبیه شود که نیازمند استفاده از خصوصیات Mr. Baesie و Lana بهطور همزمان است.
یکی دیگر از خصوصیات Mr. Baesie، توانایی استفاده از چتر برای مبارزه است. Lana هیچگونه توانایی مبارزه یا مقابلهای ندارد، اما در برخی بخشها Mr. Baesie میتواند از او دفاع کند. البته لازم به تأکید است که بهطور کلی سناریوهای مبارزه در این بازی بسیار محدود هستند و همانطور که گفتم، بخش عمدهای از تجربه در جستوجوی محیط و حل پازلها معنا میشود. وجود این دو کاراکتر با قابلیتهای خاصشان باعث شده بازی از تنوع مناسبی برخوردار باشد و تکراری نشود. همچنین یک مورد مطلوب دیگر آن است که این دو کاراکتر همیشه در کنار هم نیستند؛ Mr. Baesie در بخشهای خاصی بهعنوان کاراکتر قابلبازی در کنار Lana حضور دارد که تعادل مطلوبی در تجربه به وجود آورده است.
یکی از خصوصیات برجستهی این اثر، تنوع Stalkerهای آن است، بهطوری که هر یک از آنها نهتنها با تم محیط خود منطبقاند، بلکه خصوصیات خاصی دارند که Exploration و روند پیشروی در محیط را تحتالشعاع قرار میدهد. بهعنوان مثال، یکی از این موجودات دخترکی تشکیلشده از قیر است که به نور حساس بوده و در تاریکی فقط رد پای او دیده میشود. از همینرو، Lana باید با استفاده از کبریت، چراغهای محیط را روشن کند تا این موجود را از خود دور نگه دارد! همین خصوصیات خاص و طراحی منحصربهفرد هر یک از این موجودات باعث میشود هر محیطی حسوحال و روند پیشروی خاص خودش را داشته باشد.
اما بهطور کلی، متأسفانه تعاملات چندانی با این موجودات وجود ندارد. Lana در اکثر مواقع باید از آنها فرار کرده و در محیط پنهان شود. همچنین قابلیت نگهداشتن نفس نیز در این عنوان تعبیه شده که در صورت نزدیک شدن هیولاها باید از آن استفاده کنید؛ در غیر این صورت آنها شما را پیدا میکنند. لازم به ذکر است که شخصاً هیچ مشکلی با این روند گیمپلی ندارم؛ بلکه برعکس، همیشه در بازیهای این چنینی از آنها لذت میبرم.
مشکل اصلی من در ایجاد تعاملات جذاب و بعضاً حتی تصادفی است. بهعنوان مثال، در Clock Tower شما میتوانستید از محیط بر علیه Scissor Man استفاده کنید. این مسئله روند تعقیبوگریز را بسیار پویا و داینامیک میکرد و در عین حال، محیط و اجزای آن را برجسته و مهم جلوه میداد.
حتی نقاطی که Jennifer میتوانست در آنها پنهان شود نیز متنوع و جالب بودند. Bye Sweet Carole متأسفانه از این سطح عمق در گیمپلی خود برخوردار نیست. محیط بازی هیچ ظرفیت قابلتوجهی برای مقابلهی طبیعی با این هیولاها ارائه نمیدهد و Lana نیز امکان استفاده از آیتم خاص یا پنهان شدن در مکانهای متنوع را ندارد.
همین مسئله باعث میشود که بهغیر از برخی موارد خاص، روند تعقیبوگریز در این بازی تکراری و یکنواخت باشد و پس از مدتی چندان دلهرهآور جلوه نکند. حتی با وجود تنوع عالی Stalkerها، متأسفانه بهصورت متعادل از خصوصیات متمایز آنها استفاده نشده است.
یکی دیگر از موارد منفی که میتوانم به آن اشاره کنم، گلیچی بودن نسبی بازی است. البته لازم به ذکر است که شخصاً بهجز یک مورد، با هیچ باگ مخربی روبهرو نشدم. اما با این وجود، گاهی اوقات Promptها با وجود فشردن دکمهها پاسخگو نبودند و همچنین در زمینهی پلتفرمینگ نیز گاه بیثباتیهایی دیده میشود. هیچیک از این موارد در حدی نبودند که بهطور کلی تجربهی بازی را مختل یا خدشهدار کنند، اما همچنان وجه مطلوبی نداشته و امیدوارم با آپدیتهای آینده حل شوند.
بهطور کلی میتوان گفت Bye Sweet Carole در طراحی پازل و Stalkerهای خود میدرخشد و خوشبختانه بخش عمدهای از تجربه نیز حول محور همین بخش است، اگرچه پتانسیلهایی وجود دارد که بازی میتوانست از آنها بهرهی بیشتری بگیرد. با این حال، میتوانم با قاطعیت بگویم طی تجربهی این بازی، بهندرت پیش میآمد که روند آن خستهکننده شود.
اما بگذارید از بخشی بگویم که از همان لحظهی ابتدایی مرا مجذوب و محو خودش کرده بود، و آن هم رویکرد هنری و آرتاستایل Bye Sweet Carole است. ما با اثری روبهرو هستیم که تمامی انیمیشنهای آن، درست همچون انیمیشنهای کلاسیکی که بسیاری از ما با آنها بزرگ شدیم، بهصورت دستی طراحی و نقاشی شدهاند! زمانی این مسئله شگفتانگیزتر میشود که میزان توجه و تنوع انیمیشنها در این بازی را مشاهده میکنیم. از انیمیشنهای صورت گرفته تا حرکات بدن و حتی جزئیاتی همچون بالا رفتن از پلهها، تماماً بهصورت دستی طراحی شدهاند و واقعاً فوقالعاده به نظر میرسند.
شخصاً حتی نمیتوانم تصور کنم که یک توسعهدهندهی مستقل تا چه حد بر سر چنین رویکرد هنری زحمت کشیده است، اما چیزی که از آن مطمئن هستم، این است که بازی بهشدت زیبا جلوه میکند. تکتک انیمیشنهای بازی با ظرافت و دقت پیادهسازی شدهاند و نشاندهندهی میزان اهمیت و علاقهی سازندگان به اثری است که خلق کردهاند.
طراحی محیطها و Hunterهای بازی نیز بسیار متنوع بوده و هر کدام به نوبهی خود، حسوحال خاصی را به تجربه تزریق میکنند. اکثریت Hunterها و طراحی آنها بر تم کلی محیطی که در آن حضور دارند منطبق بوده و این مسئله کمک بسیاری به یکپارچگی تجربه میکند. محیطهای بازی همچنین از پسزمینههای ثابتی برخوردارند که بهصورت کاملاً دستی نقاشی شدهاند و بهراستی یادآور دوران طلایی پسزمینههای از پیش رندر شده هستند.
از طرف دیگر، این رویکرد هنری تأثیر بسیار بزرگی بر فضاسازی و اتمسفر بازی بهعنوان یک تجربهی ترسناک داشته است! در برخی از لحظات، این تجربه حسوحال انیمیشن Alice in Wonderland را به من القا میکرد؛ دنیایی مرموز، عجیب و حتی گاه دلهرهآور، بدون آنکه بازی مستقیماً سعی کند با استفاده از المانهای سطحی شما را بترساند. Bye Sweet Carole از آن دست آثار ترسی است که لزوماً قصد ندارد کاری کند که از ترس از جای خود بپرید، بلکه سعی دارد با فضاسازی خاص خود، داینامیکی را ارائه دهد که یک حس نابسامانی دائمی را همراه خود داشته باشید.
البته قطعاً طراحی برخی از Stalkerها دلهرهآور و ترسناک است، اما بهطور کلی رویکرد ترس این اثر در خدمت رویکرد هنری و استایل خاصی است که سعی در پیادهسازی آن دارد. در همین راستا، بد نیست به ساندترک عالی بازی نیز اشاره کنم که مجدداً سعی دارد همراستا با آرتاستایل آن، حسوحال انیمیشنهای کلاسیک را با سمفونی ترسمحور به شما ارائه دهد.
Bye Sweet Carole به خوبی یادآور میشود که چرا توسعهدهندگان مستقل جایگاه ویژهای در ژانر وحشت دارند. ما با اثری روبهرو هستیم که تجربهای متفاوت از ترس را به لطف نحوه ارائه خاص خود به ارمغان میآورد. تکیه بر رویکرد هنری انیمیشنهای کلاسیک، بهرهگیری از المانهای ترس فانتزی جذاب و خلق پازلهای خلاقانه، باعث شده این اثر قطعا به یادماندنی و متمایز ظاهر شود. البته ما لزوما با اثر بینقصی روبهرو نیستیم؛ پتانسیلهای مختلفی در گیمپلی وجود دارد که مورد استفاده قرار نگرفتهاند و همچنین برخی ابعاد داستانی بعضا گیجکننده یا اضافی هستند. با این وجود، Bye Sweet Carole تجربهای ریسکی و بسیار قابل احترام در ژانر ترس است که مخصوصا به طرفداران عناوینی همچون Clock Tower پیشنهاد میشود.
روایت کلی جذاب، مرموز و گیراشخصیتپردازیهای مطلوب و به یادماندنیپازلهای درگیرکننده و بهرهگیری از مکانیزمهای مختلف در راستای حل آنهاتنوع مطلوب گیمپلی به لطف وجود دو کاراکتر قابل بازی با قابلیتهای خاصرویکرد هنری فوقالعاده زیباتنوع بسیار خوب محیطها و Hunterهاطراحی کاملا دستی انیمیشنهای بازیساندترک، صداگذاری و صداپیشگیهای بسیار خوب
پلتفرمینگ بازی گاهی اوقات بیثبات ظاهر میشودنبود تعاملات معنادار با Hunterهابرخی از ابعاد داستانی اضافه که صرفا روایت را بیثبات میکنند
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (Maximum Entertainment) و روی PS5 تجربه و بررسی شده است
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید