Castle of Heart یک بازی مستقل و کوچک است که در سال ۲۰۱۸ میلادی فقط برای کنسول نینتندو سوییچ عرضه شده بود.
حالا طبق روال امروزی بازار، نسخه بهبود یافته آن با پسوند Retold نیز منتشر شده تا شاید فرصتی دوباره به بازی داده شود. به طور کلی رابط کاربری، انیمیشنها، مبارزات، عملکرد هوش مصنوعی و بهخصوص عناصر سمعی و بصری بهبود یافتهاند. گرافیک برای یک اثر مستقل قابلقبول است، اما از منظر صوتی شاهد کیفیت چندان چشمگیری نیستیم. بهخصوص که مکالمات صداگذاری نشدهاند و موسیقیهایی که پخش میشوند هم کمتعداد و تکراری هستند. هدف این بررسی مقایسه دو بازی قدیمی و جدید با یکدیگر نیست، بلکه به طور مستقل به نقد و بررسی نسخه Retold میپردازیم.
برخی عناوین شاید در نگاه نخست داستان کلیشهای داشته باشند اما در ادامه از بازگویی مکررات فراتر رفته یا حداقل اندک خلاقیتی را به نمایش درمیآورند. اما در Castle of Heart: Retold داستان اصلا اولویت نیست. قصه بازی بر اساس افسانههای اسلاوی (شامل روسیه و شرق اروپا) شکل گرفته، اما از نظر عمق و محتوا تفاوت چندانی با محصولات دوره میکرو و سگا ندارد!
در واقع، تنها جهت خالی نبودن عریضه داستانی آبکی بهصورتی کاملا سرهم بندی شده فراهم آمده است. در این اثر یک شوالیه دلیر بهدنبال معشوقه اسیرش روانه قلعه جادوگری خبیث میشود و این قصه در ابتدا با توضیحی شتابزده و عجولانه به پلیر انتقال مییابد؛ انگار که راوی معذوریتی داشته و میخواسته زودتر از استودیوی ضبط صدا بگریزد!
در طول مراحل، قهرمان داستان با چند نفر همصحبت شده و از آنها راهنماییهایی دریافت میکند که چیزی به کلیت داستان نمیافزایند. صحبتهای آنان کوتاه، صامت و بدون بار عاطفی یا بهطورکلی هر عاملی است که بازی را ارتقا دهند. Castle of Heart: Retold یک اکشن سکوبازی دو و نیم بعدی به شمار میآید، یعنی گرافیک سه بعدی است اما گیمپلی روی محور X و Y جریان دارد. چنین چیزی به خودیخود نقطه قوتی بهحساب نمیآید، اما اگر در طراحی مراحل از پتانسیل سهبعدی بودن بازی استفاده شود میتوان به نتایج جالبی رسید.
متاسفانه سهبعدی بودن گرافیک تقریبا هیچ کاربردی در Castle of Heart: Retold ندارد. البته معدود موانعی مثل تبرهای عظیمی که انیمیشن آونگی دارند در عمق حرکت میکنند اما بازی پا را فراتر از آن نمیگذارد. حتی خود کاراکتر اصلی هم هیچ مدل فعالیتی وابسته به عمق ندارد و تنها روی یک خط ثابت به راست و چپ حرکت میکند.
یکی دیگر از عناصر تشکیلدهنده بازی که خیلی بیخود و بیکاربرد به نظر میرسد، اکشن و مبارزه با دشمنان است. شوالیهی ما یک شمشیر به همراه خود دارد و میتواند سلاحهای دیگر را هم از روی زمین بردارد و مدتی از آنها استفاده کند. شما ضربات سبک را در اختیار دارید و با زدن دکمه مثلث هم میتوانید ضربه قدرتی بزنید. سه مدل بمب هم در طول بازی بهدست میآورید که چندان کاربردی نیستند. در واقع، مبارزات اینجا یک چیز اضافه و بیاهمیت است.
غیر از معدود مواقعی که به با باسها طرف میشوید، اصلا جنگیدن با دشمنان لازم نیست. آنها پرتعداد اما تکراری هستند (هرچند ظاهرشان عوض میشود) و تنوع بالایی در نوع حملاتشان وجود ندارد. از سوی دیگر، شکست دادن آنها سود چندانی به شما نمیرساند، مگر کمی افزایش میزان سلامتی که آن هم توجیهی برای اتلاف زمان نیست، زیرا نقاط بازیابی متعدد بوده و نزدیک به هم هستند و جان شوالیه را کامل پر میکنند. از سوی دیگر، در هر گوشهوکنار آیتمهای افزایش سلامتی پیدا میشوند. از اینرو حتی با این که قهرمان داستان نفرین شده و بهصورت ممتد از جانش کم میشود، باز هم به کشتن موجودات افسانهای و شیطانی بازی نیازی پیدا نمیکنید.
شما میتوانید به آسانی با غلتیدن روی زمین یا پریدن از روی دشمنها به سفرتان ادامه دهید. به غیر از مواقعی که مانعی سد مسیرتان میشود تا مقدار معینی از دشمنان را ناکار کنید، تا انتهای هر مرحله تقریبا هیچوقت به جنگیدن نیازی نخواهید داشت. شخصا بازی را بدون زدن بیش از نود درصد دشمنانِ سر راهم بهپایان رساندم. برای من آنها مثل بقیه چالههایی بودند که صرفا باید از رویشان میپریدم.
البته باسهایی که میبایست شکست دهید وضعیت بهتری دارند، زیرا هم حسابی قوی هستند و هم الگوی حملات بهتری دارند که گیمپلی را از حالت ملالآور خارج میکنند. البته تعداد این باسها کم است (فقط چهار عدد) و استراتژی خاصی هم برای شکستشان لازم ندارید. کافی است چند ضربه وارد و سپس موقتاً از حملاتشان دوری کنید.
بخش مهم دیگر، سکوبازی است که بیشتر از همه مبانی دیگر شما را درگیر خواهند کرد. اینجا تعداد موانع و سکوها زیاد اما تنوع و عملکردشان نحیف است. هر مانعی که سر راهتان میبینید را بارها در آثار مشابه دیدهاید. اینجا از خلاقیت و نوآوری خبری نیست. شما از ابتدا تا انتهای در حال زدن دکمه پرش خواهید بود زیرا قهرمان بازی جز پریدن و غلت زدن کار دیگری بلد نیست.
بعد از مدتی هم که پیش رفتید خواهید توانست تقریبا ناخودآگاه مراحل را پشت سر بگذارید؛ چرا که بسیار تکراری و خطی هستند. البته بعضی راههای مخفی هم پیدا میشوند که در آنها آیتمهای افزایش دائم نوار سلامتی پیدا میشوند. کشف این مکانها دشوار نیست و یافتنشان در همان بار اول که یک مرحله را آغاز میکنید امکانپذیر است.
در گیمپلی نه از پازل خبری است و نه از پتانسیل وسایلی که دارید بهرهبرداری شده. مثلاً بمبهای آتش و یخ که در اختیار شوالیه هستند میتوانستند برای حل معماهای مختلفی مورد استفاده قرار گیرند. اما Castle of Heart: Retold ابتداییتر از آن است که پازلهایش پا را فراتر از کشیدن اهرمها بگذارند.
در بعضی مراحل برای تنوع بخشیدن به روند یکنواخت و خطی بازی، بخشهای سُر خوردن در نظر گرفته شده است. در این قسمتها شما در مسیرهای سراشیبی میلغزید و خودکار به پیش میروید و فقط باید حواستان باشد که چه زمانی بپرید یا سر خم کنید تا به تلهها برخورد نکنید. این بخشها نیز در نیمهدوم بازی جادویشان را از دست داده و خسته کننده میشوند.
Castle of Heart: Retold از چهار بخش اصلی تشکیل شده که هرکدام از آنها شامل پنج مرحله و در نهایت یک غول آخر است. در هر مرحله هم میتوانید چهار آیتم افزایش نوار سلامتی پیدا کنید که شاید مقداری ارزش تکرار را بالاتر ببرند. بازی قابلیت ذخیرهسازی ندارد؛ پس اگر وسط یک مرحله از بازی خارج شوید بعدا باید آن مرحله را از ابتدا آغاز کنید. با این حال، هر مرحله در چند دقیقه تمام میشود. در مجموع نیز تمام بازی در چهار ساعت به سرانجام میرسد و پانزده دلاری که بابت خرید آن پرداخت شده نابود میشود!
بازی Castle of Heart: Retold ظرفیتهایی دارد که توسعهدهنده اصلا از آنها استفاده نکرده. درست است که بازی به عنوان یک نسخه بهبود یافته پیشرفتهایی داشته، اما کماکان اثر ناقصی است که تقریبا در همه عناصر تشکیل دهندهاش، بهخصوص گیمپلی، بسیار ضعیف ظاهر میشود.
گرافیک سهبعدی قابل قبول
کوتاه بودن بازیداستانی بیارزشطراحی مرحله بسیار خطی و ملالآورموسیقیهای کمتعداد و تکرار شوندهاکشنی که بود و نبودش مهم نیست
این بازی بر اساس کد ارسالی ناشر (۷Levels) و روی PS5 بررسی شده است
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید