این روزها فیلمهای توقیفی پیشین، یکی پس از دیگر در حال اکران روی پردۀ سینما هستند که یکی از آنها «غریزه» است. این فیلم نخستین بار در جشنوارۀ فجر ۴۰ام در سال ۱۴۰۰ نمایش داده شد و پس توقیف بودن به مدت ۴ سال بالاخره به تازگی روی پردۀ سینما اکران شده و با استقبال خوبی هم مواجه شده است.

فیلم «غریزه» نخستین بار در جشنوارۀ فجر ۴۰ام نمایش داده شد و پس از آن توقیف شد. اما سال گذشته و در جشنوارۀ فجر ۴۳، این فیلم همانند «پیرپسر» در بخش خارج از مسابقه برای اهالی رسانه نمایش داده شد و زمزمههایی مبنی بر احتمال اکران آن در آینده به گوش رسید. حالا آن زمان فرارسیده و این فیلم روی پردۀ سینما اکران شده است.
«غریزه» چهارمین اثر سیاوش اسعدی پس از «حوالی اتوبان»، «جیببر خیابان جنوبی» و «در خونگاه» است. در این اثر «امین حیایی»، «پانتهآ پناهیها» و «ژاله صامتی» به ایفای نقش پرداختهاند و چهرههای جدیدی به نام «ساینا روحانی» و «مهدیار شاهمحمدی» را معرفی کرده است. در ادامه با نقد و بررسی اثر همراه باشید.
این مطلب تا جای ممکن فاقد اسپویل است.
داستان فیلم «غریزه» به دهۀ ۴۰ هجری شمسی بازمیگردد. جایی که یک مادر و دختر که در تهران زندگی میکردند حالا روانۀ خانۀ شهرستانی یکی از آشناهایشان شدهاند. در این بین عشقی میان دختر و پسری نوجوان شکل میگیرد و در ادامه شاهد اتفاقات غیرقابل پیشبینی هستیم.
یکی از جذابیتهای «غریزه» سینماتوگرافی آن است که در این بین از نقش لوکیشن نمیتوان گذشت. اسعدی به جای روایت یک عاشقانۀ شهری در سالهای دور، تصمیم گرفته است عاشقانهای را در دهۀ ۴۰ و در یکی از شهرستانهای شمالی کشور روایت کند. روایتی که با گذشت چند روز پس از تماشای فیلم روی پردۀ سینما، کماکان بوی خاک هنگام بارندگیاش به مشامم میرسد. بوی خوش طبیعت و برگهای درختان بارانزده! چیزی که ماههاست برای ما تهرانیها چیزی شبیه به رؤیا شده است! تقریباََ تمام مدت فیلم در یک خانۀ تقریباََ جنگلی روایت میشود و بخش مهمی از صحنههای فیلم در دل طبیعت رقم میخورد که به خلق فضایی عاشقانه و بهیادماندنی کمک شایانی کرده است.
فیلمساز به خوبی توانسته از منظر تصویری دهۀ ۴۰ را بازسازی کند. کار طراح لباس و طراح صحنه حقیقتاََ خوب است و به فضاسازی اثر کمک کرده است. مثلاََ آن سکانسی که کاراکتر امین حیایی به خانۀ کاراکتر ژاله صامتی میرود را به یاد بیاورید که چقدر طراحی صحنه و طراحی لباس و گریم خوب است.
امین حیایی در این اثر با گریمی متفاوت ظاهر شده است که از پس این نقش هم موفق برآمده است. به جرئت میتوان گفت امین حیایی از بهترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران است که با وجود تنوع نقش بالا بازی باکیفیتی را ارائه میدهد. او در همین امسال در چندین و چند فیلم ظاهر شده است. از نقشهای کمدی در فیلمهای «کوکتل مولوتوف» و مهمتر از آن «آقای زالو» گرفته تا نقش پدری بیمار در فیلم قدرتمند رسول صدرعاملی «زیبا صدایم کن»! سالهاست امین حیایی از بازی در نقشی ثابت اجتناب کرده و بازیهای متفاوتی را ارائه کرده که شایستۀ تقدیر است. او در این فیلم در نقش پدری قوی و با جَنَم ظاهر شده که با آن سیبیلی که دارد ما را به فضای داشمشتیهای آن دههها میبرد. حیایی به خوبی توانسته آن ابهت و اقتدار یک مرد قوی را در آن جامعۀ مردسالار به تصویر بکشد.
تصویری از امین حیایی در فیلم «غریزه» | حیایی بیتردید از بهترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران است که نقشهای گوناگونی را تصویر میکند.
اما مهمتر از او دو چهرۀ نوجوانی هستند که در این فیلم معرفی شدهاند چرا که نقش بازیگران مشهورتری همچون امین حیایی، پانتهآ پناهیها و ژاله صامتی در طول فیلم کم است و شخصیتهای اصلی فیلم یک دختر و پسر نوجوان با نقشآفرینی ساینا روحانی و مهدیار شاهمحمدی هستند که عاشقانۀ تینیجری متفاوتی را در این فیلم به تصویر کشیدهاند که در سینمای ایران بیبدیل است. پیش از اینکه به ارزیابی بازی این دو چهرۀ جدید بپردازم لازم است که به این عشق بپردازم که هستۀ مرکزی اثر را در برگرفته است.
از همان ابتدای فیلم عشق میان این دو نوجوان با کلیشههای ژانری در دکوپاژ و تدوین، از جمله ارتباط چشمی طولانی (Eye Contact) نمایش داده میشود. بنابراین «غریزه» خیلی زود این عشق را به ما به شکلی کلیشهای معرفی میکند. اما چیزی که آن را جذاب و بهیادماندنیتر کرده است محوریت عشق در این فیلم، پرجزئیات بودن آن و استفاده از اِلِمانهای جالبی در طول فیلمنامه است که به آن اشاره خواهم کرد.
این عشقِ به تصویرکشیده شدۀ میان این دو نوجوان تمام مدت نیمۀ اول فیلم را در برمیگیرد. یعنی چیزی حدود ۱ ساعت! بنابراین این عشق نقشی محوری در طول فیلم دارد که فیلمساز از پس آن موفق برآمده است که در این بین از خط قرمزهایی هم عبور کرده و همین سبب توقیف فیلم به مدت ۴ سال شده بود! مخاطبانی که فیلم را دیدهاند به خوبی میدانند که چنین عشقی در سینمای ایران بیبدیل است. نه از منظر عمق این عشق، -که مثالهای به مراتب بهتری هم وجود دارد- بلکه در شیوۀ پرداخت به چنین عشق نوجوانانهای، کارگردان به سبک فیلمهای هالیوودی عمل کرده است که همین مورد یکی از نکات برجسته و متمایز اثر است. از همان بدو آغاز این عشق میان یک پسر دستوپا چلفتی و یک دختر جذاب مسلط، بیننده با کاراکترها ارتباط برقرار میکند. در این بین فیلمساز علاقۀ خود به سینمای کلاسیک آمریکا را هم به شکلی جذاب در فیلم میگنجاند. لوکیشنهایی مانند ماشین یا اتاق تاریکی که پسر همانند آپاراتچی سینما در آن ظاهر میشود جزو لحظههای نابی هستند که در سینمای ایران کمنظیرند! در طول فیلم اشاراتی به فیلمهای مهم کلاسیک و افرادی همچون ناتالی وود، همفری بوگارت و جان وین میشود. حتی در صحنۀ دعوایی در مدرسه موسیقی وسترن به گوش میرسد. یا در پلانهای چشمچرانی پسر، ما یاد ابرشاهکاری همچون «روزی روزگاری در آمریکا» و یا آثار جوزپه تورناتوره میافتیم! همۀ این بازیگوشیها به خلق یک عاشقانۀ تینیجری کمک کرده است. حتی در فیلمنامه هم ظرافتهایی وجود دارد و از تکنیک کاشت – برداشت استفاده میشود. مثلاََ بازی «یادم تو را فراموش» را به یاد بیاورید که هر باری که این دو کاراکتر به یکدیگر وسیلهای را میدهند کلمۀ «یادم» را به زبان میآورند و در نهایت در یکی از صحنههای تأثیرگذار در نیمۀ دوم فیلم شاهد دیالوگ «یادم تو را فراموش» هستیم.
اگرچه در برخی دیالوگها و یا برخی تصمیمات فیلمنامه ضعفهایی وجود دارد، اما شخصیتپردازی قابل قبول در کنار این اِلِمانهای جذاب، موفق شده عشقی تینیجری بسازد که مخاطبان را درگیر خود میکند. اما همانطور که میدانید در نیمۀ دوم اثر ورق کاملاََ برمیگردد و با نیمهای کاملا متفاوت طرف هستیم. در همین نیمه است که آزمون اصلی بازیگران جویای نام اثر شروع میشود و حالا باید بتوانند کاراکترهای بحرانزدۀ خود را به تصویر بکشند و در اینجا دقیقاََ عیار هر یک مشخص میشود.
با ساینا روحانی شروع میکنم. بازیگری که با طراحی لباس و گریمش توانسته شمایل یک دختر اغواگر را در نیمۀ اول به تصویر بکشد. حقیقتاََ در ابتدا با یک سری از اُوراَکتهای او مشکل داشتم که با گذر زمان متوجه شدم ربطی به بازی بازیگر ندارد و مشخصاََ خواستۀ فیلمساز و فیلمنامه بوده است چرا که در نیمۀ دوم دلایل این رفتارها بازگو میشود. ساینا روحانی در نیمۀ اول خوب ظاهر میشود و نشان میدهد که بازیگری را خوب بلد است. او مکمل بسیار خوبی برای مهدیار شاهمحمدی هست. اما در نیمۀ دوم که در اصل عیار او مشخص میشود او فراتر از انتظار ظاهر میشود و بازی درخشانی را دارد. در درگیریها و مشاجرههایی که با مادر (پانتهآ پناهیها) و امین حیایی دارد قدرت بازی خود را به تصویر میکشد. با اطمینان میتوان گفت ساینا روحانی با این دست فرمان میتواند به زودی به یکی از ستارههای پرفروغ سینمای ایران تبدیل شود!
اما در طرف مقابل مهدیار شاهمحمدی را در نقش پسربچه داریم. شاهمحمدی باید یک کاراکتر نوجوان عاشقِ دلباختۀ مظلوم بسازد که در نیمۀ اول کمابیش در انجام این کار موفق است. اگرچه شخصیتپردازی او به گونهای است که سمپاتی مخاطب را برمیانگیزد و کاراکتر او میتوانست با یک بازی قدرتمندتر به مراتب همدلی مخاطب را بیشتر برانگیزد. اما در نیمۀ دوم عملاََ او از رده خارج میشود! این گریم است که بر بازی او غالب شده است! در نیمۀ دوم ما تنها شاهد یک پسری با چشمانی پف کرده هستیم که حتی فیلمساز جرئت نمیکند کلوز-آپ او را به ما نمایش دهد! برخلاف ساینا روحانی که در طول فیلم هر کاری دلش میخواهد میکند و از پس این آزمون دشوار سربلند بیرون میآید و «غریزه» به سکوی پرتاب او تبدیل میشود اما مهدیار شاهمحمدی در همین گام نخست ضربه فنی میشود و مشخصاََ لقمهای بزرگتر از دهانش برداشته است!
«غریزه» اثر قابل بحثی است و میتوان دربارۀ جنبههای روانشناسی کاراکتر دختر صحبت کرد. اینکه آن اتفاقی که در نیمۀ دوم از آن پرده برداشته میشود چه تأثیراتی روی رفتار او گذاشته است تا حدی از منظر روانشناسی در فیلمنامه قابل بحث است. همچنین تصمیمات کاراکتر امین حیایی با فضای فکری-فرهنگی و شخصیت مرد قدرتمند و شریف او در طول فیلم جور در میآید.
انتخاب عنوان فیلم هم بسیار انتخاب درستی است. فیلم در جای جای خود توانایی تعبیر کلمۀ غریزه را دارد. از غریزۀ آن فرد گمنامی که در طول فیلم دیده نمیشود و چنان کار وحشتناکی کرده گرفته تا غریزۀ پسر ۱۴ سالهای که به دور از منطق، در همان نگاه اول دلش را به این دختر باخت. یا حتی میتوان غریزه را در تضاد با مرد شریف و سن و سالداری همچون امین حیایی دانست که تصمیماتی برخلاف میل خود میگیرد.
موسیقی متن فیلم برعهدۀ فرزین قرهگوزلو است. موسیقی قرهگوزلو گرچه جدا از فیلم، به لحاظ تنوع موسیقی خوبی محسوب میشود اما از منظر موسیقی متن نمرۀ بالایی نمیگیرد! موسیقی متن بسیار عیان است و قصد دارد جلوتر از فیلم احساسات مخاطب را در دست بگیرد. در صحنههایی که بیننده باید با دیالوگ میان کاراکترها وارد آن حس و حال عشق شود، موسیقی قرهگوزلو پیش از هر دیالوگ و هر کنشی بیننده را به مسیری خاص هدایت میکند. درجایی که بیننده باید احساساتی شود و تحت تأثیر قرار بگیرد بیننده پیش از تصویر و تعامل کاراکترها، از موسیقی متن احساساتی میشود! چنین چیزی یک نقطۀ منفی برای خود سیاوش اسعدی هم محسوب میشود. اینکه موسیقی متن به شدت غنی، دارای تمهای مختلف و حتی هدایتگر باشد به هیچ وجه ضعف نیست. مگر بزرگتر از انیوموریکونه در فیلمهای سرجیو لئونه یا آنجلو بادالامنتی در فیلمهای لینچ داریم؟! موسیقی متن آنها حیرتانگیز و بهشدتکمککننده است. اما در کنار تصویر و مکمل قدرتمند آن است، نه جلوتر از تصویر!

«غریزه» متشکل از دو نیمه متفاوت است. یک نیمه عاشقانه نوجوانانه جالب که در سینمای ایران بیبدیل است و یک نیمه پرالتهاب که با پیچشی غافلگیرکننده همراه است. «غریزه» روایتگر یک عاشقانه تینیجری در دهه ۴۰ هجری شمسی است. اسعدی در این فیلم ارجاعاتی به فیلمهای مشهور گوناگون دارد، از پخش موسیقی وسترن در صحنه دعوای داخل مدرسه تا نماهایی از فیلمهای کلاسیک. هر چقدر نقشآفرینی مهدیار شاهمحمدی در نقش پسر، کمجان و کمرمق است؛ این ساینا روحانی است که میدرخشد و نوید ستارهای جدید در سینمای ایران را میدهد. همچنین از نقش گریم و برخی ظرافتهای فیلمنامه نمیتوان گذشت. مجموعا «غریزه» با وجود تمام ضعفهایش اثری متفاوت است که ارزش تماشا دارد.
نمره نویسنده به فیلم: ۶ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید