فیلم «کریون شکارچی» پس از کش و قوسهای بسیار در نهایت اکران شد! فیلمی که در ماه ژوئن ۲۰۲۳ تریلرش منتشر شد و قرار بود در اکتبر ۲۰۲۳ و پیش از فیلم «مادام وب» اکران شود اما به دلایل نامشخصی تأخیری یکساله خورد و بالاخره در انتهای سال ۲۰۲۴ میلادی اکران شد و هم از نظر منتقدین و هم از نظر مردم نمرات بسیار پایینی کسب کرد و به یک شکست تجاری هم تبدیل شد!
در سال ۲۰۱۸ بود که سونی تصمیم گرفت فیلمی براساس ویلن محبوب دنیای اسپایدرمن، ونوم، بر روی پردۀ سینما ببرد. «ونوم» با فروش ۸۵۶ میلیون دلاری به موفقیت قابل توجهی در گیشه هم رسید. پس از این فروش موفقیتآمیز و سود تجاری حاصل از آن، سونی تصمیم گرفت دنیای اختصاصی خودش را براساس کاراکترهای ضدقهرمان دنیای اسپایدرمن تعریف کند و برای هر یک از آنها فیلمی اختصاصی و جداگانه بسازد. این چنین بود که فیلمهای ضعیفی به نام «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید»، «موربیوس» و «مادام وب» تولید شدند. به تازگی و با شکست تجاری بزرگ «مادام وب» و «کریون شکارچی» و همچنین فروش نهچندان رضایتبخش «ونوم: آخرین رقص» ظاهرا این یونیورس فاجعه به ایستگاه پایانی خود رسیده است. یونیورسی که برپایۀ کاراکترهای نهچندان مطرح کمیکبوکهای اسپایدرمن ساخته شد و عجیب اینکه هستۀ مرکزی خود یعنی اسپایدرمن را در هیچ یک از فیلمها نداشت! حال در ادامه میخواهم به نقد و بررسی فیلم «کریون شکارچی» بپردازم. آیا «کریون شکارچی» نسبت به ۵ اثر دیگر SSU تفاوتی دارد؟! اگر دارد خوب یا بد؟!
سهخطی: رابطه پیچیده کریون با پدر بیرحمش او را در مسیر انتقام قرار میدهد و انگیزه میدهد که نه تنها به بزرگترین شکارچی جهان، بلکه به یکی از ترسناکترین شکارچیان جهان تبدیل شود.
برای کسانی که «کریون شکارچی» را نمیشناسند باید بگویم که کریون یک کاراکتر در کمیکبوکهای اسپایدرمن است که به عنوان شرور و یکی از دشمنان خونین مردعنکبوتی شناخته میشود. او قاتلی بیرحم و قدرتمند است که حیوانات و حتی انسانها را هم شکار میکند. یکی از مشهورترین داستانهای او در کمیکبوک، داستان «آخرین شکار کریون» است که از تمی دارک برخوردار است. حالا در فیلمی براساس همین کاراکتر همانند فیلمهای دیگر SSU (Sony’s Spider-Man Universe) قرار است تا با این کاراکتر و «اوریجین استوری» او روبرو شویم!
همانند دیگر فیلمهای SSU این فیلم هم چندان به کمیک وفادار نیست. صحبت دربارۀ سیاستهای سونی برای ساخت این یونیورس بیهوده است چرا که تمامی تصمیمات آنها یکی پس از دیگری غلط هستند و نقد چنین تصمیمات مضحک و احمقانهای وقت تلف کردن است! شما مولتیورسی براساس شخصیتهای فرعی اسپایدرمن میسازید و هیچ خبری از این ابرقهرمان محبوب نیست! این کاراکترها با وجود مردعنکبوتی است که معنا و هویت پیدا میکنند و سران سونی تصمیم گرفته بودند دنیایی بسازند که حتی در قالب خبری کوتاه و حرف و حدیثی هم خبری از اسپایدرمن نیست! طبق اخباری که اخیرا منتشر شده است ظاهرا هیچ مسئلۀ قانونی هم وسط نبوده و حق رایت کاراکتر اسپایدرمن کاملا در اختیار سونی بوده و میتوانسته در ابعاد دلخواهش از اسپایدرمن استفاده کند اما این تصمیم خودشان بوده که چنین حرکت نابی بزنند! این درحالی است که هواداران دوآتشه اسپایدرمن در سراسر دنیا (از جمله ایران) تشنۀ تماشای دوبارۀ اسپایدرمن توبی مگوایر و یا اندرو گارفیلد هستند و پتانسیلهای داستانی فراوانی برای بازگرداندن این دو بازیگر محبوب هست اما سونی انگار با همۀ دنیا مشکل دارد! البته با مرور کیفیت ۶ اثر سونیورس همگان به این تصمیم سونی افتخار میکنیم که چه بهتر که این دو بزرگوار در چنین فیلمهای ضعیفی حضور پیدا نکردند و خاطرات خوب گذشته به گند کشیده نشد!
اما نکتۀ عجیب دیگر در تصمیمات سونی این است که در این ۶ سالی که فرصت داشته تا همین چند کاراکتر را به یکدیگر وصل کند؛ هیچ پل ارتباطی میان آنها ایجاد نکرده است و هر یک از فیلمها مستقل از اثر دیگری است! البته سونی در پایان فیلم «موربیوس» و «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» در صحنۀ پس از تیتراژ سعی کرد تا دنیایش را به دنیای عظیم مارول (MCU) وصل کند اما مارول خیلی زیرکانه همۀ این تلاشها را سریعاََ بیاثر کرد! برای مثال در صحنۀ پس از تیتراژ «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» ظاهرا ونوم به دنیای MCU وارد شده است و حتی تصویر اسپایدرمن تام هالند را روی صفحۀ تلویزیون میبیند و اشاره میکند که قرار است نبردی بزرگ با او در پیش داشته باشد! طبق این صحنه انتظار میرفت در فیلم Spider-Man: No Way Home که تنها چند ماه پس از «ونوم ۲» اکران شد؛ کاراکتر ونوم با بازی تام هاردی هم حضور داشته باشد اما مارول رسما سونی را تحقیر کرد و در کل طول فیلم حتی یک صحنه هم از ونومِ تام هاردی نمایش نداد و در نهایت هم با یک صحنۀ پس از تیتراژ تام هاردی را به خانۀ خودش در سونیورس بازگرداند!!
اما فارغ از سیاستهای فاجعۀ سونی در ساخت یک فرنچایز، کیفیت آثار به خودی خود هم بسیار پایین بوده است و همگی در لیست بدترینهای سال قرار داشتهاند! دلیل این اتفاق هم واضحا به خاطر مدیریت فاجعهبار و فیلمنامههای افتضاحی است که نوشته شده است! سونی از منظر انتخاب بازیگر کمکاری نکرده و طی این ۶ سال، بازیگران مطرحی مثل «تام هاردی»، «وودی هارلسون»، «میشل ویلیامز»، «جرد لتو»، «مت اسمیث»، «آدریا آرجونا»، «مایکل کیتون»، «داکوتا جانسون»، «سیدنی سوئینی»، «طاهر رحیم»، «آرون تیلور جانسون»، «آریانا دبوز» و «راسل کرو» حضور داشتهاند! حتی کارگردانانی هم که انتخاب شده اگرچه کارگردانان تراز اولی نبودند اما غالبا فیلمهای قابل قبولی در کارنامه خود داشتهاند که میشد به آنها امیدوار بود اما مدیریت فاجعه همۀ این پتانسیلها را هدر میدهد و در نهایت سطحیترین آثار را ارائه میکند! به راستی که چه کسی فکر میکرد، دنیایی بدتر از DCEU هم ساخته شود؟!
اما از سیاستهای سونی و SSU عبور میکنم و به خود اثر پیشرو یعنی «کریون شکارچی» میپردازم. واقعا دلیل تغییر اوریجین استوری «کریون» را متوجه نمیشوم! اگر کریستوفر نولان میآید و اوریجین استوری «بتمن» را تغییر میدهد؛ اگر تاد فیلیپس میآید و اوریجین استوری «جوکر» را تغییر میدهد به خاطر این است که آنها به خوبی میدانند دارند چه میکنند و برای واقعگرایی و تاثیرگذاری بیشتر فیلم سینمایی این تغییرات را نسبت به دنیای خیالی کمیکبوک ایجاد میکنند. اما در فیلمی که قرار است اکشن، فانتزی و سرگرمکننده باشد و نه بیشتر؛ چه دلیلی دارد که پیشینۀ این کاراکتر چنین تغییری کند؟! البته این تنها خود کریون نیست که اوریجین استوریاش تغییر کرده است بلکه کاراکترهای فرعی همانند «راینو»، «کالیپسو»، «آفتابپرست» و «فارینر» هم دچار تغییراتی فراوان نسبت به دنیای کمیکبوک شدهاند! بنده شخصا مشکل خاصی با تغییر کاراکترها نسبت به دنیای کمیک ندارم اما به شرطی که همانند نولان، این تغییر در راستای ارتقای کیفیت فیلم پیشرو انجام گرفته باشد. اما در اینجا آیا این تغییرات به نفع داستانِ فیلم بوده است یا صرفا یک تصمیمی سونیوار بوده است تا با طرفداران اسپایدرمن لج کند؟!
فیلم با نمایش چند دقیقه از زمان حال آغاز میشود. جایی که سرگئی کراوینوف با نام مستعار «کریون» وارد زندانی در روسیه میشود و در نهایت با کشتن صاحب زندان از آنجا فرار میکند. سپس به عقب برمیگردیم و ۱۶ سال پیش نمایش داده میشود. این بازگشت به گذشته حدود نیم ساعت طول میکشد و در این مدت شاهد نوجوانی سرگئی و چگونگی تبدیل شدن او به «کریون شکارچی» -اوریجین استوری- هستیم. سرگذشت او نسبت به کمیکبوک تغییری اساسی کرده چرا که در کمیکها همانطور که گفتم کریون یک شکارچی خطرناک است که علاوه بر حیوانات، انسانها را هم برای لذت خود شکار میکند! اما در فیلم میبینیم که کریون محافظ حیوانات است و به همین دلیل شکارچیان را شکار میکند! چنین شخصیتپردازیای احمقانه است! در جایی از فیلم یک سری شکارچی، بوفالویی را شکار میکنند. سپس کریون به سراغ آنها میآید و دلیل انجام این کار را از آنها میپرسد و در نهایت آنها را به شکلی فجیع میکشد! یا در اوریجین استوری کریون میبینیم که پدرش (نقش آفرینی خوب راسل کرو) بدنبال شکار قویترین شیر دنیاست و به همین دلیل به شمال غنا سفر کرده است. در این میان -به طرزی مضحک- شیر جلوی سرگئی و برادر کوچکش دیمیتری ظاهر میشود اما سرگئی هیچ کاری نمیکند و صبر میکند تا شیر بیاید و او را بِدَرَد! در همین هنگام پدرش سر میرسد و شیر را زخمی میکند و بعدا این شیر را شکار میکند و سرش را به دیوار خانه نصب میکند! اما سرگئی پس از رهایی از مرگ هنگامی که متوجه این اتفاق میشود رو به پدرش میگوید: «کاشکی تو به جای اون {شیر} میمردی!!!» همینقدر ابلهانه و وقیحانه!
نکته جالبتر اینجاست که خود کریون در یکی از صحنهها از درون دریاچهای یک ماهی را بیرون میکشد و شکار میکند و آن را به طور خام میخورد! بنابراین مشخص است که مشکل کریون با شکارچیانی است که برای استفاده ابزاری و زینتی و یا برای قدرتنمایی حیوانات را میکشند که من هم به شخصه با چنین دیدگاهی موافقم. اما نحوۀ پرداخت این موضوع در آن فلش بک نیم ساعته به قدری ضعیف است که باعث میشود نتوانیم با کریون همراه شویم.
البته مشکلات فیلم «کریون شکارچی» تنها در اوریجین استوری، شخصیتپردازی و حتی فیلمنامه خلاصه نمیشود و بلکه جی.سی. چندور در کارگردانی عملکردی ضعیف داشته است. اولا من مشکلات نورپردازی را در بسیاری از صحنههای داخلی دیدم اما از این موضوع میگذریم. ولی چگونه کارگردانی در چنین سطحی با چنین بودجهای حتی به خوبی اندازۀ نماها را هم نمیشناسد؟! در همان فلشبک شاهد معرفی شخصیت پدر با نقشآفرینی راسل کرو هستیم که انصافا بازی خوبی دارد که در ادامه به آن خواهم پرداخت. فیلم سعی میکند از پدر یک کاراکتر خشن و بیرحم و قوی بسازد که در این امر هم موفق است و اتفاقا فیلمنامه در این زمینه خوب عمل میکند. اما به طرز عجیبی چند نما از پدر داریم که او را در لانگشات نمایش میدهد و کوچک میکند!
اما یک لحظه دست نگه داریم. داریم روی فیلمنامۀ فیلم بحث میکنیم و دربارۀ نماهای دوربین صحبت میکنیم؟! آن هم برای فیلمی از سونیورس؟! پس یقینا «کریون شکارچی» با اینکه فیلم ضعیفی است اما حداقل از چندین اثر سونی مثل «مادام وب»، «موربیوس» و «ونوم: بگذارید کارنیج بیاید» بهتر است و میتوانیم نام فیلم را روی آن بگذاریم. با اینکه ایرادات فراوانی در فیلمنامه و کارگردانی دارد اما حداقل میتوانیم درموردشان صحبت کنیم چون ویژگیهای مثبتی هم در آن دیده میشود. مثلا فیلمساز از همان دقیقۀ ابتدایی فیلم با استفاده از درجه سنی بزرگسال (R) توانسته لحنی نسبتا جدی را برای فیلم تدارک ببیند که شوخیهای فیلم هم دقیقا در همین فضای نسبتا سنگین شکل میگیرند و همین موضوع باعث جذابیت شوخیها میشود. فیلم به هیچ وجه لودگی نمیکند و لحن درستش را حفظ میکند. یا مثلا یک سری از دیالوگهای فیلمنامه واقعا جذاب و محکم هستند. حتی به نظرم فیلم زیرمتن نصفه و نیمهای هم دارد که قطعا قدمی روبهجلو نسبت به آثار دیگر سونی محسوب میشود که در توضیح پایانبندی به آن اشاره خواهم کرد.
نقشآفرینی خوب «راسل کرو» یکی از نقاط قوت فیلم «کریون شکارچی» است.
اما در زمینۀ بازیگری فیلم عملکرد قابل قبولی دارد. آرون تیلور جانسون به شکلی قابل قبول در نقش «کریون» ظاهر شده و علاوهبر شباهت ظاهری به این کاراکتر، توانسته کاراکتری قلدر و متکبر را به نمایش دربیاورد که با کسی شوخی ندارد. از طرفی راسل کرو در نقش کراوینوف یکی از بهترین ویژگیهای فیلم است. او که با لهجهای روسی کلمات را ادا میکند موفق شده است کاراکتری سیاهدل و محکم به تصویر بکشد که نمونهاش را در آثار چندسال اخیر مارول و سونی پیدا نمیکنیم. کسی که معتقد است انسان نباید هیچگاه بترسد چرا که ترس نشانۀ ضعف است و وقتی انسان از خود ضعف نشان دهد بقیه از آن نقطه به او ضربه میزنند و زندگیاش تباه میشود. کسی که معتقد است باید یک اسطوره را کشت تا اسطوره شد. دیالوگهای خوب کاراکتر کراوینوف از معدود نقاط قوت فیلمنامه است. نقش آفرینی «فرد هچینگر» ۲۵ ساله هم که به تازگی او را در فیلم «گلادیاتور ۲» دیده بودیم در نقش برادر کوچکتر خوب است. حتی به نظرم نقشآفرینی آریانا دبوز (برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن مکمل اسکار ۲۰۲۲) قابل قبول است. اما شخصیتپردازی کالیپسو به شدت ناقص و بد است. او در کودکی در یک صحنۀ مضحک (اغلب سکانسهای مربوط به گذشته از منظر فیلمنامه فاجعه است) دارویی جادویی به سرگئی (کریون) میدهد و باعث نجات جان او میشود. ۱۶ سال میگذرد و حالا او به یک وکیل درجه یک تبدیل شده است. اما در کمال تعجب او در طول فیلم به کریون -که یک قاتل بیرحم است- کمک میکند و حتی خودش تیر و کمان به دست میگیرد و دشمنان را میکشد! وکالت کجا و چنین قاتلی کجا!
سونی این فیلم را رها کرده بود و این را از همان تبلیغات ضعیف فیلم هم میتوان متوجه شد. با این اوصاف جلوههای ویژۀ فیلم حقیقتا بد نیست و حتی یک سری جاها واقعا جذاب است. البته جلوۀ ویژه راینو یا تعقیب و گریز کریون در ابتدای فیلم واقعا ضعیف است اما از طرفی سکانس اکشنی که در سطح شهر ساخته شده که کریون از روی ماشین قصد نجات برادرش -دیمیتری- را از دست گنگسترها دارد واقعا مهیج و دیدنی است.
هشدار اسپویل!
به نظرم پایانبندی «کریون شکارچی» بهترین پایانبندی کل دنیای SSU است. البته پایانبندی «ونوم: آخرین رقص» هم خوب بود و پایانی قابل احترام برای سهگانهای ضعیف رقم زد. اما اینجا حقیقتا پایانبندی سینمایی و جذاب است. طی یک پیچش داستانی میبینیم که کریون باعث مرگ پدرش میشود و پس از گذشت یک سال به کافۀ برادرش میرود تا از او حمایت کند. اما ناگهان متوجه میشود برادر همیشه مظلومش خودش سردستگی گنگسترها را عهدهدار شده است. و این تمام ماجرا نیست چرا که دیمیتری به سراغ دکتری رفته است و با آزمایشاتی قابلیتی ماورایی پیدا کرده و اکنون تبدیل به کاراکتر «آفتابپرست» شده است. همینکه میگویم «کریون شکارچی» برخلاف دیگر آثار سونیورس چیزی -هر چند ناپخته- در زیرمتن خود دارد همینجا مشخص میشود. دیمیتری به برادرش میگوید تو همان پدر هستی. شاید ظاهرتان با یکدیگر فرق کند و او شکارچی حیوانات باشد و تو شکارچی انسانها و محافظ حیوانات؛ اما هر دو از یک جنس هستید. قاتل بیرحم و سنگدل. در حقیقت کریون برای تبدیل نشدن به پدر، ویژگیهایی را برگزیده است که شاید در ظاهر او را به چیزی عکس پدر تبدیل کرده باشد اما ذاتا همان شخصیت پدر است. اینگونه است که آن لباس مشهوری که پدرش برایش به جا گذشته است را به تن میکند و در نهایت هویت خودش و پدرش را میپذیرد. همچنین در طول فیلم بارها به مقولۀ انسان قوی و انسان ضعیف اشاره میشود. دیمیتری در کل فیلم توسریخور و ضعیف است و هر کسی هر کاری دلش بخواهد با او میکند. اما تاب و تحمل انسانهای ضعیف هم حدی دارد. تحقیر انسان را به هیولا تبدیل میکند. همانطور که راینو به وجود آمد و همینطور که «آفتابپرست» به وجود میآید و به شکلی جالب، این بار او است که با دست به گوش کریون ضربه میزند و میگوید «برو خونه کریون!»
تصویری از فیلم Kraven the Hunter (2024) | این بار جای دو برادر عوض میشود. دیمیتری به کریون میگوید: « «تو میخوای که من ضعیف باشم که تو بتونی قوی باشی! اما دیگه من قوی شدم.» و ضربۀ نمادینی به گوش کریون میزند.
ظاهرا بالاخره SSU (Sony’s Spider-Man Universe) به پایان رسید. دنیایی که به دلیل سیاستگذاریهای فاجعهبار سونی هیچگاه بهوجود نیامد و جز هدر دادن بودجهای چند صد میلیون دلاری دستاورد خاصی نداشت. اما فیلم «کریون شکارچی» با اینکه همانند دیگر آثار سونیورس کماکان فیلم ضعیفی است اما حداقلها و چندین نکتۀ مثبت دارد که میتوان آن را نسبت به دیگر آثار سونی و بالاخص سه فیلم «موربیوس»، «ونوم ۲» و «مادام وب» در جایگاهی بالاتر دانست.
نمره نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید