تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: پنج شنبه , ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۴
X
نقد و بررسی فیلم Presence | خلق هنر به وسیله ژانر

نقد و بررسی فیلم Presence | خلق هنر به وسیله ژانر

اما زنی که دوست می‌دارد، وای از زن عاشق، حتی گناهان و زشتی‌های معشوقش را می‌پرستد. به‌طوری که خود مرد نمی‌تواند جنایاتش را آن طوری تبرئه کند که زن عاشق تبرئه می‌کند. (از کتاب نازنین، نوشته فئودور داستایفسکی)

تبلیغات

سینمای ژانر واژه‌ای است که به عاملی مخرب و ضربه زننده بر پیکر انسانی و متعالی هنر تبدیل شد و به مانند یک چماق در دستان هنرمندنماهایی قرار گرفت که برای دفاع از آثار فاقد ارزش خود آن را بر سر مخالفان و منتقدان می‌کوبند. ژانر وحشت یکی از ژانرهایی است که با زیرژانرهایی که به مرور و به زور به آن چسباندند آن را از مسیر اصلی خود که در سینمای کلاسیک در دست بزرگانی همچون «هیچکاک» بود، خارج کردند و هر تصویر مبتذل و شنیعی را که با روح هنر کوچک‌ترین سازگاری‌ای ندارد، به اسم سینما بر ناخودآگاه مخاطب دیکته کردند. در نقد فیلم Presence که از جدیدترین آثار «استیون سودربرگ» کارگردان آمریکایی است، قصد داریم به این موضوع بپردازیم که آیا در سینمای مدرن و حتی پست‌مدرن امروز می‌توان فیلمی ساخت که همانند آثار کلاسیک (مانند فیلم روانی هیچکاک) فرم هنری خود را حفظ کند و نوآوری‌هایی نیز به آن اضافه شود که در راستای برانگیختن حس مخاطب باشد، نه اضمحلال احساسات او.

نقد و بررسی فیلم Presence | خلق هنر به وسیله ژانر - گیمفا

دوربین کارگردان در فیلم Presence مهم‌ترین عاملی است که می‌تواند اثر او را به ورطه نابودی بکشد یا آن را به فرم هنری برساند. در واقع «سودربرگ» با ساخت این فیلم دست به ریسک بزرگی زده است. ریسکی که موجب شده کارگردان در تمام مدت فیلم بر لبه پرتگاهی حرکت کند که اگر از آن جان سالم به‌دربرد، قله موفقیت در انتظار او است. از لحظه شروع فیلم مشخص است که با دو نگاه متفاوت دوربین طرف هستیم. نگاه اول از زاویه دید شبحی که در خانه وجود دارد، داستان را روایت می‌کند و نگاه دوم دوربین سوبژکتیو کارگردان است که نقش راوی را ایفا می‌کند. نکته حائز اهمیت این است که این دو نگاه در لحظاتی از فیلم به‌قدری هنرمندانه در هم تنیده می‌شوند که مخاطب متوجه جابه‌جایی میان آن‌ها نمی‌شود. به‌طور کلی روایت چنین داستانی در ادبیات بسیار آسان‌تر از سینما است زیرا ادبیات خود مدیومی سوبژکتیو (ذهنی) است و روایت یک داستان سوبژکتیو در آن که با تصور مخاطب سر و کار داریم، آسان‌تر از سینمایی است که در آن تصویر جای تصور را می‌گیرد. به همین خاطر است که پیش‌تر اشاره کردیم، کارگردان با ساخت فیلمی با این نوع روایت داستان دست به ریسک بزرگی زده است.

حال می‌خواهیم به مسئله شخصیت‌پردازی کاراکترها در فیلم Presence بپردازیم. روایت داستان با دو نوع نگاهی که از زاویه دید شبح و دوربین سوبژکتیو کارگردان اتفاق می‌افتد، به‌شدت می‌تواند شخصیت‌پردازی کاراکترها را مختل کند اما «سودربرگ» از پس این امر مهم نیز برآمده است. باز بودن دست کارگردانان در استفاده از دوربین، کات‌هایی که در هر سکانس می‌زنند، نوع قاب‌بندی، قرارگرفتن در جلو یا پشت کاراکتر و موارد تکنیکال بیشمار دیگری، همگی در شخصیت‌پردازی کاراکترها نقش اساسی ایفا می‌کنند اما در این نوع روایت، دست کارگردان به‌شدت بسته است زیرا هر سکانس این فیلم تنها شامل یک پلان است بنابراین کات زدنی بین پلان‌ها اتفاق نمی‌افتد تا جای دوربین به‌سادگی عوض شود. به همین خاطر دوربین که گاهی مستقل است و گاهی از نگاه شبح داستان باید به‌قدری استادانه حرکت کند که هم منطق نوع نگاهش را حفظ کند و هم در مکان‌هایی قرار گیرد که بتواند کاراکترها را شخصیت‌پردازی کرده و رابطه میان آن‌ها را بسازد. کارگردان با میزان‌سن‌هایی که می‌چیند، این امر را نیز محقق می‌کند. بهترین مثال برای این موضوع سکانسی است که «لیسا» برای کمک به خانواده «کلویی» وارد خانه می‌شود اما درست در لحظه ورود، دوربین به سمت او حرکت می‌کند و مانع ورود او به خانه می‌شود. ترس «لیسا» در این لحظه هم منطق روایت داستان از دید شبح را تایید می‌کند و هم خود او را به‌گونه‌ای شخصیت‌پردازی می‌کند که مخاطب متوجه صداقتش می‌شود. این میزان‌سن درست و حرکت منطقی دوربین و از پس آن شخصیت‌پردازی «لیسا»، از او کاراکتری می‌سازد که هشدارش به «کریس» (پدر کلویی) در خصوص پنجره، تعلیقی در فیلم به وجود می‌آورد که مخاطب را آماده پذیرش نقش پنجره در سرنوشت داستان می‌کند. اکثر میزان‌سن‌ها و حرکات دوربین در طول فیلم به همین شکل درست برگزار می‌شود تا مخاطب را با خانواده‌ای چهار نفره مواجه کند که رابطه دو به دو و کلی آن‌ها کاملا ساخته و پرداخته می‌شود. مادری که به پسرش بیشتر از دخترش اهمیت می‌دهد، پدری که درصدد جبران این کمبود محبت به دخترش است و برادر و خواهری که اختلافات فراوانی با یکدیگر دارند. با تمامی این مشکلات شاهد یک خانواده هستیم. در واقع مخاطب هم اختلافات و روابط میان آن‌ها را باور می‌کند و هم انسجامشان به عنوان یک خانواده که این امر در سکانس نجات جان «کلویی» توسط برادرش «تایلر» به اوج خود می‌رسد.

نقد و بررسی فیلم Presence | خلق هنر به وسیله ژانر - گیمفا

تکنیک روایت داستان نیز به اندازه نوع روایت در فیلم Presence اهمیت دارد. دوربین روی دست در بسیاری از فیلم‌ها به‌صورت اشتباه استفاده می‌شود و منطقی پشت آن نیست. بالا و پایین شدن قاب تصویر در تکنیک دوربین روی دست به‌شدت آزار دهنده است و ذهن مخاطب را خسته می‌کند اما در این فیلم نه‌تنها استفاده از این تکنیک با توجه به نوع روایت داستان، درست و منطقی است بلکه سرعت حرکت آن نیز به‌خوبی و در راستای پیش‌برد داستان اتفاق می‌افتد. زمانی که دوربین برای اولین بار با کاراکتر «رایان» مواجه می‌شود، ابتدا به همراه او وارد اتاق «تایلر» شده و در فاصله‌ای نزدیک از صورتش قرار می‌گیرد تا او را شناسایی کند. سپس خیلی سریع به اتاق «کلویی» بازمی‌گردد و چون او را جلوی در اتاق به‌صورت فال‌گوش می‌بیند، متوجه این امر می‌شود که «رایان» توجه او را به خود جلب کرده است. به همین دلیل در اتاق را می‌بندد تا مانع از رابطه‌ای شود که خطرناک بودن آن در پایان فیلم هویدا می‌شود. نکته جالب این‌جا است که در لحظه بستن در، دوربین روایت‌گر داستان از نگاه شبح جای خود را به دوربین مستقل کارگردان می‌دهد و این کار با ظرافت تمام و بدون جلب توجه اتفاق می‌افتد. فاصله‌ میان دوربین و دری که در حال بسته شدن است این موضوع را نشان می‌دهد.

کنش‌گر بودن شبح فیلم Presence نیز موضوعی نیست که بتوان به‌سادگی از کنار آن عبور کرد. همان‌طور که در ابتدای نقد اشاره کردیم، در سینمای امروز جهان شاهد ورود المان‌هایی به قاب تصویر هستیم که جز ادعا و نابلدی چیز دیگری ندارند. در واقع بسیاری از کارگردانان هستند که در الفبای ابتدایی سینما دست و پا می‌زنند اما همین‌ها با ادعای فراوان نوآوری‌هایی را در بحث تکنیک و روایت داستان وارد می‌کنند که به ابتذال هنری ختم می‌شود. «استیون سودربرگ» با ساخت این فیلم ثابت کرد که نه‌تنها ایده بکرش مبتذل و به دور از شان هنر نیست بلکه به‌قدری هنرمند است که این ایده بکر را در اجرا به فرم هنری می‌رساند و دوربینی کنش‌مند می‌سازد که کاملا با روح هنر هم‌خوانی دارد. این کنش‌مندی دوربین (شبح داستان) در تمام لحظات فیلم به تصویر درمی‌آید. پلان بستن در که پیش‌تر به آن اشاره کردیم را اگر در کنار پلان افتادن آویز از دیوار و ریختن آب‌ میوه «کلویی» که «رایان» داخل آن مواد مخدر حل کرده بود بگذاریم، همگی نشان از شبحی کنش‌مند دارد که در تلاش است تا جان «کلویی» را نجات دهد. این کنش‌گری تعلیقی را در فیلم ایجاد می‌کند که باعث می‌شود مخاطب ترغیب به دیدن چندباره فیلم شود. در واقع کارگردان در تمام مدت فیلم به وسیله کاراکتر نامرئی خود در تلاش است که مانع ایجاد رابطه میان «کلویی» و «رایان» شود که این امر در پایان فیلم و مشخص شدن قاتل، شوکی در دل تعلیق داستان بر مخاطب وارد می‌کند که باعث می‌شود با دیدن دوباره فیلم، المان‌های قاتل بودن رایان را در طول داستان حس کند. یک کارگردان کارنابلد با ایجاد یک شوک آنی می‌توانست دیدن این اثر را یک بار مصرف کند اما «استیون سودربرگ» به‌قدری هنرمندانه المان‌های تعلیق را در داخل اثرش جای می‌دهد که مانع از این شوک آنی به مخاطب می‌شود. کنش‌گری دوربین (شبح داستان) در پایان فیلم به اوج خود می‌رسد یعنی زمانی که موفق می‌شود «تایلر» را از خواب بیدار کند تا مانع از مرگ خواهرش شود.

نقد و بررسی فیلم Presence | خلق هنر به وسیله ژانر - گیمفا

متاسفانه فیلم Presence یک سکانس به‌شدت اضافی دارد که امتیاز این اثر را تا حدودی تقلیل می‌دهد. سکانسی که در آن شبح داستان کتاب‌های «کلویی» را از روی تخت بلند می‌کند و روی میز قرار می‌دهد، فرم فیلم را دچار سکته می‌کند. زیرا تا قبل از این سکانس، داستان به‌قدری درست روایت شده بود که هم «کلویی» متوجه حضور شبح در خانه شد و هم مخاطب این موضوع را باور کرده بود. در واقع کارگردان با این توضیح اضافی، سختی کار خود را که به‌خوبی از عهده آن برآمده است، بی‌ارزش می‌کند و همچنین عدم اعتمادش به حس مخاطب نامطلوب است. سکانس پایانی فیلم نیز اصلا خوب نیست. مادری که شبحی را در آینه می‌بیند و با بیان جمله «او برگشت تا نجاتت بده»، کاراکتر اصلی داستان را به مخاطب اعلام می‌کند. اگرچه در طول زمان فیلم اتفاقاتی به تصویر کشیده می‌شود که شاید بتوان به کمک آن‌ها شبح داستان را حدس زد اما شک «کلویی» که دوستش «نادیا» را شبح خانه می‌داند و اتفاقاتی که به این شک دامن می‌زند، سکانس آخر را با شوکی روبه‌رو می‌کند که بر خلاف شوک مشخص شدن قاتل، هیچ‌گونه تعلیقی ندارد و به‌صورت آنی بر داستان فرود می‌آید. این امر باعث می‌شود که کارگردان مجددا اعتمادش به داستان و مخاطب را از دست بدهد و با دیالوگی که از زبان مادر «کلویی» بیان می‌شود، خیال خود را از شناساندن شبح داستانش به مخاطب راحت کند.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۷ از ۱۰       

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است