تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: دوشنبه , ۱۰ آذر , ۱۴۰۴
X
نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم

نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم

«درام همان زندگی است، فقط تکه‌های خسته‌کننده‌اش از آن جدا شده» (آلفرد هیچکاک)

تبلیغات

سینمای قصه‌گوی هالیوود هر زمان که به سمت سینمای شخصیت‌محور اروپا قدم برداشته، با چالش‌هایی اساسی روبه‌رو شده که در اغلب موارد، شکست‌خورده از آن‌ها بیرون آمده است. البته بسیاری از کارگردانان بزرگ هالیوودی توانسته‌اند آثاری خلق کنند که قهرمان فیلم، محوریت اثر را بر عهده داشته باشد و داستان حول شخصیت او شکل بگیرد. اما به‌طور کلی این امر (شخصیت‌محوری) جز مولفه‌های اساسی سینمای اروپا بوده و هالیوود با داستان‌پردازی توانسته است خود را به اوج قله هنر هفتم برساند. در این مقاله قصد داریم جدیدترین اثر آقای کلینت بنتلی (Train Dreams) را به بوته نقد بگذاریم تا مشخص شود این فیلم‌ساز کمتر شناخته شده که پیشتر کارگردانی فیلم Jockey و نویسندگی اثر تحسین‌شده Sing Sing را به عهده داشته، تا چه میزان توانسته است داستان خود را حول شخصیت قهرمان فیلم (رابرت با بازی جوئل اجرتون) بازگو کند و اثری هالیوودی با درون‌مایه اروپایی خلق کند.

نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم - گیمفا

کارگردان در همان ابتدای کار، خشت اول را کج می‌گذارد. تشریح گذشته قهرمان داستان به شکلی سریع و بدون جزئیات، مخاطب را با کاراکتری کم‌هویت مواجه می‌کند که به‌سختی می‌توان با او ارتباط برقرار کرد. البته در مدیوم سینما نیازی نیست که همواره گذشته کاراکتر برای مخاطب شرح داده شود و کارگردان می‌تواند اثرش را از هر مکان و زمانی که نیاز می‌بیند آغاز کند اما در مواردی که فیلم به سمت شخصیت‌محوری می‌رود، باید گذشته کاراکتر تا حد مقبولی برای مخاطب ساخته شود تا اتفاقات زمان حال و آینده او، بیننده را با خود همراه کند. فیلم Train Dreams در ساختن رابطه میان کاراکترهای اصلی خوب عمل می‌کند. دوربین در کنار زن و شوهر است و خیلی ساده زندگی آن‌ها را به تصویر می‌کشد. کارگردان منتظر اتفاق خاصی نیست و روزمرگی کاراکترهای داستانش را نشان می‌دهد. رابرت با همسرش (گلادیس با بازی فلیسیتی جونز) خانه‌‌شان را بنا می‌کنند، غذا می‌پزند، فرزندشان را بزرگ می‌کنند، به شکار می‌روند و ماهی‌گیری می‌کنند. این موارد جز المان‌هاییی است که در سینمای اروپا به‌شدت به چشم می‌خورد و اگر بیننده به این نوع آثار علاقه‌ای نداشته باشد، فیلم برایش در لحظاتی خسته‌کننده خواهد بود.

نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم - گیمفا

فیلم در بیان خرده‌داستان‌ها خوب عمل می‌کند. زندگی آرن پیپلز (با بازی ویلیام اچ میسی) خود یک فیلم کوتاه است. پیرمرد حرافی که به شکل طنزگونه‌ای از زیر کار در می‌رود و این امر به خوبی در کاراکترش شخصیت‌پردازی می‌شود. مرگ دراماتیکش نیز مخاطب را متاثر می‌کند. اما مشکل اساسی فیلم که در ادامه نقد به آن می‌پردازیم، انسجام نداشتن این خرده‌داستان‌ها است. قصه‌هایی که هرکدام روایت مناسبی دارند اما هیچ‌گاه یک کل منسجم را شکل نمی‌دهند. علت اساسی این امر شکل نگرفتن شخصیت قهرمان داستان است. بعد از معارفه ضعیف رابرت در ابتدای داستان، فیلم Train Dreams وارد مسیر معماگونه‌ای می‌شود که نه برای کاراکتر اصلی فیلم قابل هضم است و نه برای مخاطب. کارگر چوب‌بری که توسط عده‌ای به پایین دره پرتاب می‌شود، چه نقشی در داستان ایفا می‌کند؟ آیا قرار است فقط به کابوسی مبدل شود که رابرت را درگیر خود کند؟ حتی کابوس او نیز کمکی به حل مسئله نمی‌کند. زیرا تا چرایی مرگ مشخص نشود، مخاطب درگیر چگونگی کابوس نخواهد شد. همین امر در نیمه دوم فیلم و پس از آتش‌سوزی خانه رابرت و مفقود شدن زن و دخترش نیز تکرار می‌شود. در این‌جا نیز چگونگی مواجهه رابرت با این مسئله دغدغه کارگردان است و عملا کاری با ناپدید شدن زن و بچه‌اش ندارد. کابوس نصفه و نیمه رابرت و دیدن عزیزانش در خواب نیز کمکی به روایت داستان نمی‌کند. قاعده کلی‌ای که کارگردان در نظر گرفته کاملا درست است زیرا در سینما چگونگی، سوژه است اما زمانی می‌توان از این مهم بهره جست که شخصیت رابرت به‌قدری دقیق شکل گرفته باشد که مخاطب بتواند تمام این کابوس‌ها و فقدان‌ها را با او تجربه کند. متاسفانه فاصله مشخصی که میان مخاطب و قهرمان داستان وجود دارد، مانع این کار می‌شود.

نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم - گیمفا

رابرت کاراکتری نسبتا منزوی، گوشه‌گیر و کم حرف است. زمانی که قرار است چنین شخصیتی محوریت داستان را به دست بگیرد، باید مخاطب به او نزدیک شود تا تحت سیطره درونیات او واقع شود اما قهرمان داستان Train Dreams با بیننده نیز ارتباطی نمی‌گیرد و سعی می‌کند در دنیای خود سیر کند. به همین خاطر است که کارگردان از یک نریشن سوم شخص استفاده می‌کند تا تعریف او از حالات درونی رابرت، مخاطب را با او همراه کند که در این کار نیز موفق نمی‌شود. صدایی که به دلخواه خود هر زمانی حاضر و غایب می‌شود نریشن موفقی نخواهد بود. همچنین نریشن باید نقش ابژه‌ی شخصیت‌پردازی را ایفا کند، نه این‌که خود به سوژه تبدیل شود. همین امر در خصوص فلش‌بک‌های ذهنی رابرت نیز صدق می‌کند. فلش‌بک و مرور خاطرات زمانی با حس و یا حتی احساس مخاطب کار می‌کند که پروسه همذات‌پنداری با کاراکتر تکمیل شده باشد. باید یک «این همانی» مشخص بین بیننده و رابرت شکل گرفته باشد تا بتوان مرور این خاطرات را با او تجربه کرد. خاطراتی که در واقع همان تصاویری است که مخاطب در نیمه ابتدایی فیلم مشاهده کرده بود. هر چقدر این تصاویر در بار اول، میان رابرت و همسرش رابطه مستحکمی شکل می‌دهد، تکرار آن در بار دوم قادر به منقلب کردن بیننده نیست و تنها ترحم کوچک و منفعلی نسبت به رابرت ایجاد می‌کند.

نقد و بررسی فیلم Train Dreams | تکه‌هایی از یک کل نامنسجم - گیمفا

فیلم Train Dreams در لحظاتی به دام دیالوگ‌محوری نیز می‌افتد. کاراکتر کلر (با بازی کری کاندون) تنها در دو سکانس حضور دارد. سکانس‌هایی که نسبتا طولانی هستند اما چیزی جز دیالوگ ارائه نمی‌دهند. کلر به‌طور ناگهانی وارد داستان می‌شود. تمام شناخت مخاطب از این کاراکتر، اطلاعاتی در خصوص گذشته و شغل او است که از طریق نریشن بیان می‌شود. حال چنین کاراکتری با این حجم از بی‌هویتی با گفتن جملات انگیزشی و دادن اعتماد به نفس به رابرت، قرار است قهرمان داستان را با خودش آشتی دهد. کاراکتر زمانی می‌تواند چنین نقشی ایفا کند که شخصیتش شکل گرفته باشد تا جملاتی که بیان می‌کند رنگ و بوی شعارزدگی به خود نگیرد. متاسفانه کارگردان از این مساله نیز غافل است. کلر باید تندبادی باشد که درون رابرت را به تلاطم بی‌اندازد اما بیشتر شبیه به نسیمی گذرا است که حتی قابلیت تکان دادن پر کاهی را ندارد.

امتیاز نویسنده به فیلم: ۵ از ۱۰         

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *