برخی از نمادینترین قهرمانان دنیای بازیهای ویدیویی حتی پس از پایان آخرین فصل ماجراجوییشان، در ذهن ما باقی میمانند؛ تا جایی که بارها و بارها به تجربه دوباره آثار آنها روی میآوریم تا حضورشان را در خاطر خود زنده نگه داریم.
آنچه که شخصیت اصلی را بهیادماندنی میکند، صرفاً طراحی ظاهری یا صداپیشگی نیست، بلکه پیچیدگی و قابلیت همذاتپنداری آنها نیز نقش مهمی دارد. این ویژگیها باعث میشوند شخصیتها به انسانهایی چندبعدی با روابط و پویاییهای جذاب بدل شوند.
برای دستیابی به چنین جایگاهی، شخصیتهای اصلی نیازمند ویژگیهای ناقص و ضعفهایی هستند که گاهی موجب لغزش یا حتی رفتارهای غیراخلاقی آنها میشود. در غیر این صورت، همانند شخصیتهای بیچهره و فراموششده، بخشی از پسزمینه خواهند بود. هر قهرمان بزرگ باید بر این تمایلات منفی غلبه کند تا به فردی پختهتر تبدیل شده و روایتهای بهیادماندنی خلق کند. با این حال، برخی از این خصوصیات منفی در میان محبوبترین شخصیتها بیش از دیگران خودنمایی میکنند.
در این مقاله به بررسی چند نمونه از این قهرمانان دنیای بازیهای ویدیویی میپردازیم.
هشدار: این مطلب بخشهایی از داستان بازیها را اسپویل میکند
حضور در یک گروه تبهکار و بیرحم معمولاً موجب ایجاد بدترین ویژگیهای شخصیتی میشود، اما برای آرتور مورگان این شرایط به نحوی او را به بهترین نسخه ممکن از خودش بدل کرد. با این حال، یکی از خصوصیات او هرگز بهطور کامل تغییر نکرد، اگرچه این ویژگی را میتوان تا حدی قابل توجیه دانست. آرتور تقریباً در برابر همهچیز و همهکس به جز دوست صمیمیاش لنی شکایت دارد.
هر زمان که نقشهای طبق انتظار پیش نمیرفت یا کوچکترین مشکلی مانع موفقیت کامل میشد، آرتور دائماً از عملکرد ضعیف اطرافیانش گلایه میکرد. حتی مایکا، که شخصیتی منفور و خائن است، نیز این موضوع را به او گوشزد میکند، چرا که آرتور به ندرت دیدگاهی خوشبینانه نسبت به شرایط دارد. البته این موضوع با توجه به اوضاع گروه، چندان هم بیدلیل نیست.
اِلی برخلاف همسن و سالانش ناچار بود با سرعتی بسیار بیشتر رشد کند؛ زیرا باید در عین حال مصون بودن خود را پنهان میکرد. او باید سفری دشوار را در سرزمینی مملو از هیولاهای آدمخوار و انسانهایی که گاه خطرناکتر بودند، پشت سر میگذاشت. این شرایط، الی را در مسیری قرار داد که تنها با ارادهای پولادین و عزم راسخ میتوانست ادامه یابد. این ویژگیها برای بقای او ضروری بودند و حتی در دوران نسبتاً آرام زندگیاش در جکسون نیز کمرنگ نشدند.
با این حال، نقطه ضعف اِلی از همان اراده راسخی سرچشمه میگیرد که او را به زنده ماندن واداشت. سرسختی بیش از حد باعث شد که او نپذیرد اعمالش موجب رنج اطرافیان میشود. این روحیه لجوجانه به تدریج او را بیرحم و گاه سنگدل نشان داد. هرچند الی از این موضوع آگاه بود، اما همچنان مصمم ماند تا رؤیای شخصیاش را حتی اگر به بهای آسیب دیدن دیگران باشد، به واقعیت تبدیل کند.
Baldur’s Gate 3 مملو از شخصیتهایی است که با عمق احساسی استثنایی نوشته شدهاند و داستانهایی دارند که به وضوح با مخاطبان سراسر جهان ارتباط برقرار کردهاند. حتی Dark Urge، شخصیتی که بازیکن کنترل کامل آن را در دست دارد، نقشی در داستان ایفا میکند که او را به شکلی همهجانبه و رضایتبخش در روایت جای میدهد.
با این حال، تنها نکته تأسفآور این است که شخصیت Tav در مقایسه با این همراهان برجسته، بسیار بیرمق به نظر میرسد. حتی در نسخهای اولیه از گیمپلی، Tav صداگذاری شده بود، اما این تصمیم کنار گذاشته شد تا بازیکنان احساس محدودیت کمتری داشته باشند. متأسفانه، در کنار جادوگری و جذابترین خونآشام در Sword Coast، شخصیت تاو نتوانسته آنطور که باید برجسته شود.
زندگی در Night City، یا واقعاً در هر نقطهای از دنیای سایبرپانک، تیره و تلخ بوده و میانگین عمر مردم در آن حدود ۳۵ سال است. این قاعده حتی برای شخصیتی مانند V، شخصیت اصلی بازی Cyberpunk 2077، نیز صدق میکند. او فردی است که به شکلی سرسختانه خود را به سوی نابودی سوق میدهد. اتصال به تصویر هوشمند یک راکربوی خودکشیطلب که قصد دارد کنترل بدن او را در دست بگیرد، فوراً جهانبینیاش را به چالش میکشد و مسیر داستان را تحت تأثیر قرار میدهد.
این امر باعث شده است تا V نسبت به سرنوشت خود دچار بیتفاوتی و ناامیدی شدید شود و مراقبت از خود برایش دشوار گردد. اگرچه او میتواند تمرکز خود را روی هرجومرج و شورش در برابر خطرات معطوف کند و این امر تا حدی بر افرادی که به او اهمیت میدهند نیز تأثیر میگذارد.
این بازی یکی از داستانهای کاوشگرانه و جذاب دنیای بازیهای ویدیویی است که در هر مرحله، لحظاتی تکاندهنده ارائه میدهد و بازیکن را ترغیب میکند تا همراه با گوستاو، شخصیت اصلی داستان، و سایر اعضای Expedition به ماجراجویی ادامه دهد. با این حال، گوستاو در برابر عهدهدار شدن مسئولیتهای خود به عنوان رهبر با دشواری زیادی مواجه بوده و بارها نیازمند اطمینانبخشی، متقاعد شدن و دلجویی است.
این بدان معنا نیست که دیدگاه نسبتاً تاریک گوستاو نسبت به ماموریتشان غیرقابل توجیه باشد، اما در مقایسه با سایر اعضای اکسپدیشن، به نظر میرسد او به تنهایی قادر به مواجهه با چالشها نیست. با این حال، این امر مانع از آن نمیشود که او همه تلاش خود را برای محافظت از کسانی که به آنها اعتماد دارد، در برابر تهدیدها انجام ندهد. تنها تفاوت این است که گوستاو به حمایت دوستان خود بیشتر نیاز دارد تا آنها به حمایت او.
در آینده بسیار دور، جایی که حیوانات رباتیک در برابر قبایلی مجهز به نیزه و تیر و کمان میجنگند، Aloy در متوجه میشود که در واقع توسط یک خدای هوش مصنوعی متولد شده تا بار دیگر از پایان جهان جلوگیری کند. او به طرز شگفتانگیزی توانسته این بار سنگین را به تنهایی به دوش بکشد و مأموریت زندگی خود را مقابله با تهدیدهایی قرار دهد که بقای جهان را تهدید میکنند.
بدترین ویژگی Aloy، بیاعتمادی اوست. این نتیجه ناخوشایند از دوران طردشدگیاش به بزرگسالی نیز کشیده شد. او احساس میکرد نمیتواند آنقدر به دیگران تکیه کند و حتی در بخش اعظم داستان Forbidden West، الوی تقریباً مجبور میشود تا با نزدیکترین دوستانش همکاری کند نه آن که علاقهای به این کار داشته باشد.
این بازی در مورد زوجی ناسازگار است که مجبور میشوند اختلافات خود را از طریق شورش سنجابها و گیاهان گوشتخوار حل کنند. این شکل غیرسنتی از مشاوره قرار نیست مشکل را به درستی حل کند. Cody و May در نهایت به این موضوع پی میبرند و ریشه آن به یک مسئله مشترک بازمیگردد؛ اینکه هر دو در هر موقعیتی بیش از حد نسبت به نیازهای یکدیگر بیتوجه بودهاند
May به قدری غرق کار خود است که خانوادهاش را فراموش کرده است و Cody نیز از این موضوع بهعنوان بهانهای برای فاصله گرفتن بیشتر از او و رها کردن علایق شخصیاش استفاده میکند. البته با وجود مشاجرات مداوم، آنها توانستند خود را بهتر درک کنند، حتی اگر قادر به آشتی کامل با این بخشهای وجودی یکدیگر نبودند.
کمتر کسی مسیری دشوارتر از کریتوس را پیموده. او فردی است که پس از نابودی کامل خدایان المپ تلاش میکند زندگی پیشین خود را دوباره از نو بسازد. یکی از چشمگیرترین تغییرات لحن در میان بازیهای ویدیویی، در دوگانه نورس God of War دیده میشود. در اینجا کریتوس بهرغم یادآوریهای مداوم از خشم پایانناپذیر و ناتوانیاش در رهایی از میل به انتقام، تا واپسین لحظات داستان همچون مردی پخته و فرزانه به نظر میرسد.
این خشم، بیاعتمادی و سرسختی در برابر پذیرش نیازهای خانواده، نزدیک بود به نابودی کریتوس و پسرش منجر شود و در این مسیر حتی بسیاری از اعضای خاندان اودین را نیز از میان برداشت. با این حال، کریتوس که به معنای واقعی کلمه خدایی انتقامجو و نماد خشونت است، موفق میشود بر این جنبههای تاریک وجود خود غلبه کرده و با وجود تمام دشواریها، جهانی بهتر برای زیستن خلق کند.
گرالت شخصیتی است که به خوبی مستند شده و در طول سالها در قالبهای گوناگون اقتباس شده است. او ویچری است که به شکار هیولاهای مرگبار در سینترا، ردانیا و فراتر از آن میپردازد. با این حال، وجه مشترکی که در اغلب این اقتباسها به درستی به تصویر کشیده میشود، بیمیلی و بیعلاقگی گرالت به درگیری با دنیایی است که فراتر از نیازها و خواستههای آنی او قرار دارد.
این بیتفاوتی برای گرالت بهعنوان یک ویچر مفید واقع میشود؛ چراکه او در سرزمینها پرسه میزند و تنها زمانی که لازم باشد قراردادهای شکار را میپذیرد. با این حال، او تنها زمانی از مهارتهای خود برای ایجاد تغییر مثبت در جهان استفاده میکند که شرایط او را به آن وادار کند یا تأثیر مستقیمی بر زندگیاش داشته باشد. این رویکرد بیتردید با توجه به نحوه برخورد مردم با او و همنوعانش توجیهپذیر است، اما گرالت اغلب از آن بهعنوان بهانهای برای کنارهگیری از هر موقعیتی که امکانپذیر باشد، استفاده میکند.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید