جشنواره فیلم فجر با تمام حواشی و کش و قوسهای فراوان به پایان رسید. حال در این مقاله قصد داریم تا به ۴ فیلم با ۴ ژانر متفاوت از این جشنواره بپردازیم.
جشنواره چهل و سوم فیلم فجر نیز به مانند سالهای گذشته با تعداد بسیار زیادی فیلم برگزار شد. در بخش سودای سیمرغ جشنواره چهل و سوم ۳۲ فیلم حضور داشتند. همواره تعداد این آثار مورد بحث بوده و مشخص نیست که آیا این تعداد فیلم برای حضور در جشنواره مناسب و واجب است؟ بنظر میرسد در حال و روز سینمای ایران تلاش بیهوده برای افزایش تعداد آثار جشنواره تنها منجر به پذیرش آثار ضعیف و افت کیفیت جشنواره خواهد شد. در این مقاله ۴ فیلم را از جشنواره چهل و سوم انتخاب کرده و قصد داریم تا نگاهی کلی به آنان داشته باشیم. این ۴ فیلم به گونهای انتخاب شدهاند که از ۴ ژانر متفاوت بوده تا نگاهی به یک اثر از هر یک از گونههای کمدی، درام، جنگی و تاریخی داشته باشیم.
آنتیک یکی از چند اثر کمدی حاضر در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر بود. پرسش بزرگ آنجاست که اصلا آیا جشنواره محلی برای اکران آثار کمدی است؟ آثار کمدی که در هر روزی از سال به اکران برسند در نهایت مورد توجه و فروش بالا قرار خواهند گرفت. بنظر بهتر است تا جشنواره را به آثاری اختصاص دهیم که شاید کمتر در معرض توجه باشند. اما ظاهرا قانونی عجیبی نیز وجود دارد که میگوید اگر قصد اکران نوروزی فیلمتان را دارید باید حتما در جشنواره شرکت کرده باشید. آنتیک اما به خودی خود اثری است که نمیتوان گفت قبل از نقد است، چرا که این فیلم به طور قطع قبل از سینما است. آنتیک را به سختی میتوان یک فیلم نامید چه رسد به آنکه در جشنواره حضور یابد که ویترینی برای سال آینده سینمای کشور است.
فیلم آنتیک با بازی پژمان جمشیدی و بیژن بنفشه خواه یک کپی دسته چهارمی از آثار سخیف و مبتذل کمدی سینمای ایران است. فیلمی که با وجود استفاده از شوخیهای جنسی و آبکی شاید بیشتر از یک بار نتوانست از سالن خنده درست و حسابی بگیرد. آنتیک به قدری ناچیز است که در همان پیش از میانه که متوجه کمبود قصه خود میشود، مجبور به تغییر قصه و مسیر کلی فیلم شده تا با اثری شلخته و لوس و ناموفق در تمام ابعاد روبرو باشیم. فیلم در ساخت شخصیت، در خلق موقعیت کمدی و حتی در گریم بسیار ضعیف بوده و نکته جالب آنکه مدت زمان بسیار طولانی دو ساعته دارد. این در حالی است که شاید بتوان گفت فیلم به اندازه نیم ساعت هم مایه و قصه ندارد.
بازی را بکش اثری درام با بازی محسن کیایی و هدی زین العابدین بود که در جشنواره امسال اکران شد. این فیلم را شاید بتوان اثری تا حدی هدر شده دانست. بازی را بکش قصه و موضوعی تقریبا متفاوت و جدید به نسبت سایر آثار داشته و روایتی را با محوریت شرطبندی و قمار در فوتبال روایت میکند. فیلم گرچه که قصهای ملتهب، جذاب و پر حاشیه دارد، اما مشکل اصلی آن تبدیل این قصه و ایده یک خطی به یک فیلمنامه قرص و محکم است. قصه فیلم درباره مرگ یک بازیکن فوتبال است که در هنگام بازی و در برخورد با بازیکن دیگری رخ میدهد. این اتفاق باعث باز شدن پروندهای مرتبط با شرطبندی در فوتبال میشود. چرا که اگر خطایی که منجر به مرگ بازیکن شد از عمد و با هماهنگی قبلی جهت سود عدهای در قمار اتفاق افتاده باشد، با یک قتل عمد روبرو خواهیم بود.
بازی را بکش در همان لحظه شروع ما را با مرگ شخصی روبرو میکند که محرکه اصلی درام نیز میباشد. این اتفاق به قدری زود و سریع در فیلمنامه رخ میدهد که در ادامه فیلم تا نیمه چیزی برای ارائه ندارد. بنظر فیلم نیاز داشت تا قبل از مواجه مخاطب با مرگ کاراکتر، کمی او و خانوادهاش را برای ما معرفی کرده و بسازد. مرگ در فیلمنامه سریع رخ داده و ما بدون هیچ شناختی از فرد کشته شده وارد فضای فیلم میشویم که این اتفاق لطمه شدیدی به درک درست مخاطب از شرایط زندگی او و رابطه مرحوم با همسرش میزند. محسن کیایی در نقش برادر مقتول در طول فیلم تلاش میکند تا پرده از واقعیت پشت خطای اتفاق افتاده بر روی برادرش بردارد. فیلم اما متاسفانه به دلیل پرداخت سطحی و ضعیف بر روی کاراکترها و به ویژه مقتول، ابدا به عمقی کافی برای روایت این قصه مهم و خطرناک نمیرسد. در پایانبندی نیز با عملکردی غیر دراماتیک تنها تلاش کرده تا فیلم را جمع کند که این موضوع به آرمانهای کاراکتر اصلی فیلم (محسن کیایی) ضربه زده است. بازی محسن کیایی در نقش موسی مربی فوتبال پایه از نکات شاخص فیلم است.
فیلم موسی کلیم الله به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا از مورد انتظارترین آثار جشنواره چهل و سوم فیلم فجر بود. موسی کلیم الله یک پروژه سریالی طولانی است که حاتمی کیا مدت زیادی است بر روی آن کار میکند. اما در جشنواره امسال تصمیم گرفته شده تا یک نسخه سینمایی از آن آماده پخش شود. تصمیمی که پر حرف و حدیث بوده و همچنان دلیل اکران این نسخه سینمایی از سریالی که در آینده پخش خواهد شد، مشخص نیست. موسی کلیم الله به معنای واقعی کلمه یک پروژه عظیم و پر هزینه است. فیلم تماما در استودیو و با استفاده از تولید مجازی، video wall و تمام تکنولوژیهای روز ساخته شده است. بنابراین اثر ابراهیم حاتمی کیا از نظر بصری بجز در مواردی که تصنعی بودن آن در ذوق میزند، یک نتیجه موفقیتآمیز است. فیلم اما کاملا بنظر میرسد که با عجله و سرسری برای جشنواره جمع شده است.
موسی کلیم الله نیز به مانند بسیاری از آثار سینمای ایران مشکل فیلمنامه دارد. فیلم قصد دارد تا قصهای را از خواب فرعون مربوط به نابودی حکومتش تا تولد موسی و سپردن او به نیل روایت کند. فیلم به گونهای تکه تکه و پاره پاره است؛ بدان معنا که با اثری روبرو هستیم که گویا اتفاقات مختلف قصه موسی از کتب مدرسه تا احادیث را صرفا بدون طراحی مسیر قصه به یک ما به ازای تصویری تبدیل کرده است. فیلم قصه و روایت ندارد و تنها سکانسهای از موقعیتهای مختلف است که چندان چفت و بستی با یکدیگر ندارند. در چنین آثار تاریخی و مذهبی فیلمساز باید تمام احادیث و قصهها را خوانده و سپس آنها را کنار گذاشته و از ابتدا دوباره قصه موسی را بنویسد و آن را تبدیل به متنی مناسب سینما کند. این اتفاق در موسی کلیم الله رخ نداده و گویا ما بیشتر شاهد تئاتری هستیم که صحنههایش مدام عوض شده و لحظات و وقایع مختلفی از زندگی مردم آن دوره را به تصویر میکشد. فرعون (با بازی بهنام تشکر) در تمام فیلم از یک شمایل فراتر نرفته و ما هیچ چیز از فرعون نمیبینیم. فرعون این فیلم تنها در خوردن غذا و جام شراب خلاصه شده و ابدا ساخته نمیشود. بازی مریلا زارعی در نقش یوکابد مادر موسی از نکات برجسته فیلم موسی کلیم الله است.
شمال از جنوب غربی اثری در ژانر جنگی و یا همان دفاع مقدس است. مخاطبین و منتقدین درباره این اثر نظر متفاوتی داشته و برخی آن را فیلمی خوب و برخی آن را اثری ضعیف میدانند. شمال از جنوب غربی اما فیلم ناقصی است که بسیاری از پتانسیل خود را از دست داده است. این فیلم در ژانر خود کمی با سایر آثار متفاوت است؛ این تفاوت به آن جهت بوده که با اثری جنگی روبرو هستیم که بجای جنوب و غرب کشور در شمال روایت میشود. نام فیلم انتخاب بسیار درستی است که درکی از شرایط کلی قصه به مخاطب میدهد. قصه فیلم مربوط به مزدورانی است که در شمال کشور در زمان جنگ قصد خرابکاری داشته و مهمات این گروه از سمت عراق تامین میشود. در نتیجه نام فیلم که شمال از جنوب غربی است بیانگر جنگی در شمال کشور است که از مبدا آن جنوب غربی بوده و از آنجا شارژ میشود.
ایراد اصلی شمال از جنوب غربی اما نبود آدم است. یک فیلم جنگی پیش از هر چیز نیازمند ساخت آدم است، تا آدم شکل نگیرد تمام شجاعت و رشادتها معنا پیدا نمیکنند. این فیلم در ساخت شخصیت ناقص بوده و در طول مدت زمان خود نمیتواند کاراکترهایی به یادماندنی خلق کند. در اجرای صحنههای اکشن و جنگی نیز فیلم با مشکل ریتم روبرو است. سکانسهای جنگی و درگیری شمال از جنوب غربی بعضاً بسیار طولانی و در عین حال یکنواخت است. این سکانسهای طولانی نقاط عطف و هیجانانگیزی نداشته و صرفا شاهد تیراندازی به مدت زمان زیاد هستیم که به شکلی خطی و بدون فراز و فرودی تصویر میشود. فیلم نه تنها در ساخت قهرمان بلکه در ساخت ضد قهرمان نیز مشکل داشته و ضد قهرمان آن تنها در شمایل با نوع خاصی پوشش خلاصه شده و ابدا آن موجود شیطانی و خبیث شکل نمیگیرد که مخاطب را درگیر اثر کرده و یا به طریقی با ایجاد تعلیق شما را به نگرانی برای سرنوشت عملیاتهای این گروه وادار کند. شمال از جنوب غربی قصد داشته تا فضایی متفاوت از جنگ را بسیار دورتر از مرز عراق به تصویر بکشد اما به یقین در تلاش خود دچار نقص بوده و موفق به ساخت این لحظات مهم نمیشود.
به دلیل تعداد زیاد آثار طبیعتاً امکان پرداخت به تمام فیلمها در این قالب وجود ندارد. اما تلاش کردیم تا با نگاهی به ۴ فیلم کاملا متفاوت دیدگاهی کلی نسبت به جشنواره فیلم فجر امسال داشته باشیم که یقینا کم رمق و کم جان بود.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید