تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: پنج شنبه , ۱۷ مهر , ۱۴۰۴
X
پایان عصر طلایی هالیوود؟

پایان عصر طلایی هالیوود؟

صنعت سینمای هالیوود این روزها بیش از هر زمان دیگری شبیه به یک ماشین عظیم ولی خسته به نظر می‌رسد؛ ماشینی که سوخت خلاقیتش در حال اتمام است و تنها با تزریق پول و تکرار فرمول‌های گذشته به راه خود ادامه می‌دهد. دیگر کمتر کسی است که متوجه افت کیفیت، جذابیت و سودآوری فیلم‌های بزرگ نشده باشد. اما ریشه این بحران که امروز گیشه را به تسخیر خود درآورده، در کجا نهفته است؟

تبلیغات

نگاهی به گذشته: تکرار تاریخ

زوال امپراتوری چرا هالیوود دارد شکست می‌خورد

بحران در صنعت سینما و به‌ویژه در حوزه فیلم‌های بلاک‌باستر هالیوودی، اصلاً موضوع جدیدی نیست. در دهه ۱۹۶۰، تعداد زیادی فیلم تاریخی پرهزینه و موزیکال ساخته می‌شد که بخش عمده‌ای از آن‌ها چنان درآمد ناچیزی داشتند که به‌سرعت از نظر تجاری خالی از جذابیت شدند، با‌این‌که همین ژانرها کمی قبل‌تر مورد استقبال تهیه‌کنندگان قرار گرفته بودند. ساده‌ترین مثال، فیلم تاریخی «کلئوپاترا» ساخته جوزف ال. منکویچ با بازی الیزابت تیلور است. این فیلم هم از نظر ایده و هم از نظر میزان شکست، عظیم بود: با بودجه‌ای بیش از ۳۰ میلیون دلار، تنها حدود ۴۰ میلیون دلار فروخت. پس از «کلئوپاترا»، سیستم استودیویی شروع به فروپاشی کرد و درنهایت به تولد «هالیوود نو» منجر شد.

اما این مثال قدیمی بود. نمونه‌های جدیدتر هم وجود دارد: در دهه ۲۰۱۰، بحث‌هایی درباره این که فیلم‌های پرخرج استودیویی توجیه مالی ندارند، مطرح شد. در سال ۲۰۱۳، استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس پیش‌بینی کردند که در صورت شکست ۵ یا ۶ فیلم با هزینه بیش از ۲۵۰ میلیون دلار، قیمت بلیت‌ها افزایش یافته و صنعت سینما «منفجر» خواهد شد. در سال ۲۰۱۳، «رنجر تنها» با شکست سنگینی مواجه شد (۲۶۰ میلیون فروش در مقابل ۲۵۰ میلیون بودجه).

در سال ۲۰۱۴ «هفتمین پسر» (۱۱۴/۱۱۰)، در سال ۲۰۱۵ «صعود ژوپیتر» (۱۸۴/۲۱۰) و به‌همین ترتیب فیلم‌های دیگری نیز شکست خوردند. اما رکورد بیشترین تعداد «بمب‌های گیشه‌ای» (فیلم‌های پرخرجی که در اکران شکست می‌خورند) متعلق به دهه ۲۰۲۰ است: در سال‌های ۲۰۲۰، ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ هر سال ۸ فیلم، در ۲۰۲۳ تنها ۵ فیلم و در ۲۰۲۴ فقط ۳ فیلم شکست خوردند، اما در عین حال بودجه فیلم‌های شکست‌خورده به‌صورت نمایی رشد کرد. سه شکست بزرگ تاریخ سینما در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۵ اتفاق افتاد: «کاپیتان مارول ۲» (۲۰۶ میلیون فروش در مقابل ۲۷۰ میلیون بودجه)، «سفیدبرفی» (۲۰۵/۲۷۰) و «ایندیانا جونز و گردونه سرنوشت» (۳۲۶/۳۸۴).

بیماری مزمن «سیکوئلایت» و ترس از نوآوری

زوال امپراتوری چرا هالیوود دارد شکست می‌خورد

اگر به سال ۲۰۲۴ نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که از میان ۱۰ فیلم پرفروش سال، تمامی آن‌ها دنباله‌ها، اسپین‌آف‌ها، بازسازی‌ها و سایر انواع فیلم‌هایی هستند که نه بر اساس داستانی اصیل، بلکه بر پایه گسترش ایده‌های قدیمی ساخته شده‌اند. در دهه ۲۰۱۰، اصطلاح طنزآمیز «سیکوئلایت» (Sequelitis) در مطبوعات آمریکا رواج یافت؛ یک «بیماری تولیدی» که در آن ساخت دنباله‌ای از یک داستان موفق، تنها راه جمع‌آوری پول به‌حساب می‌آید. و این بیماری، همان‌طور که می‌بینیم، نه‌تنها در زمان تشخیص درمان نشد، بلکه گسترش یافت و کل صنعت سینمای تجاری را دربرگرفت. بیماری که در آن استودیوها تنها به ساخت دنباله فیلم‌های موفق گذشته متوسل می‌شوند.

جالب است که این پدیده به سایر مناطق غیر از هالیوود هم سرایت کرده است. مثلاً در ایران خودمان، تهیه‌کنندگان، حتی با انکار واقعیت‌های آشکار، همیشه سعی کرده‌اند مدل‌های تولید هالیوود را کپی کنند؛ یکی از این مدل‌ها، شکار یک «ترند» و سپس استخراج حداکثر سود از آن تا زمانی است که به کلی از بین برود. محبوبیت اقتباس‌های سینمایی از افسانه‌ها نتیجه مستقیم این روند است: به‌جای طرح‌های اصیل، فیلمسازان ما مدام به میراث «امتحان‌شده» گذشته متوسل می‌شوند، و حدس زدن این که این روند به‌زودی به پایان برسد، سخت نیست. و درنتیجه، دقیقاً همان چیزی اتفاق می‌افتد که اسپیلبرگ و لوکاس پیش‌بینی کرده بودند: قیمت بلیت‌ها افزایش می‌یابد. اما این موضوع را برای فرصتی دیگر بگذاریم.

اگر به هالیوود، به‌عنوان تعیین‌کننده مُد بازگردیم، باید به این واقعیت واضح اعتراف کنیم: استودیوهای آمریکایی به بن‌بست رسیده‌اند. «سیکوئلایت» یک بیماری جدید است و صادقانه بگوییم، هنوز درمان واضحی برای آن پیدا نشده است. مثلاً دیزنی نمی‌تواند یک‌باره ساخت فیلم‌های ابرقهرمانی پرتعدادش را متوقف کند، چرا که این فیلم‌ها از قبل در «دنیای سینمایی مارول» جا افتاده‌اند. چرا؟ چون برای استودیو، این یک مسئله اعتبار است، و اعتبار بخشی جدایی‌ناپذیر از تجارت بزرگ سینماست.

بحران در دنیای ابرقهرمانی؛ پایان یک سلطه؟

زوال امپراتوری چرا هالیوود دارد شکست می‌خورد

«فاز پنجم» مارول با اکران «تاندربولتس*» (یا بهتر است بگوییم «انتقام‌جویان جدید!») به پایان رسید؛ فیلمی که هیچ‌کس امید چندانی به آن نداشت، پس جای تعجب نیست که انتظارات را برآورده نکرد. هیچ شکی نیست که «چهار شگفت‌انگیز» جدید که «فاز ششم» را آغاز می‌کند، علیرغم حضور پدرو پاسکال (ستاره محبوب بین‌المللی)، موفقیت چشم‌گیری نخواهد شد. چون سیستم ستاره‌سازی بازیگران جای خود را به برندهای شخصی مانند دواین جانسون و رایان رینولدز داده است، و از طرفی خود کمیک «چهار شگفت‌انگیز» هرگز اثری فراگیر و محبوب نبوده است. و اگر «مرد عنکبوتی: روز کاملاً جدید» بعدی فروش خوبی داشته باشد (شاید حتی خیلی خوب)، اما درباره «انتقام‌جویان جدید» (دو قسمت!) که قرار است «فاز» را تمام کنند، ابهامات زیادی وجود دارد. اخیراً مشخص شده که قرار بود این فیلم‌ها حتی بدون فیلمنامه ساخته شوند! این موضوع به‌خوبی هرج‌ومرج درون استودیو مارول را نشان می‌دهد.

اما نکته اصلی این است: خب، مارول تا آخرین قطره از ابرقهرمان‌ها استفاده خواهد کرد. دنیای سینمایی دی‌سی که توسط جیمز گان راه‌اندازی مجدد شد و از قبل هم وضعیت خوبی نداشت، پس از «سوپرمن» کاملاً از بین خواهد رفت، و برادران وارنر متحمل ضررهای هنگفتی خواهند شد، درست مانند دیزنی. درباره سونی و دنیای نیمه‌تمامش که حول محور مرد عنکبوتی می‌چرخد، حتی صحبت هم نمی‌کنیم، شکست «کریون شکارچی» گواه روشنی است. اما این فقط مربوط به ابرقهرمان‌هاست؛ دیگر عنوان‌های بزرگ چه؟ همان استودیوی معروف در حال تلاش برای احیای «جنگ‌ ستارگان» است که به سریال‌های غیرضروری تقلیل یافته‌اند، و انگار نمی‌داند با آن‌ها چه کند. مشکلات انیمیشن‌ها هم مشابه است: به نظر می‌رسد دیگر کسی به آن‌ها اهمیت نمی‌دهد، اصلاً درباره دو انیمیشن «دنیای عجیب» و «آرزوی ممنوعه» چیزی شنیده‌اید؟ آمار فروش دو عنوان اخیر دیزنی نشان می‌دهد که پاسخ منفی است. «تبدیل‌شوندگان»، «دزدان دریایی کارائیب»، «ماموریت غیرممکن»، شکست، شکست، فراموشی، شکست. فقط «گودزیلا» و «پارک ژوراسیک» هستند که هنوز پول جمع می‌کنند، چون همه دایناسورها را دوست دارند. اما حتی آن‌ها هم ممکن است با افراط، تکراری شوند.

ریشه‌یابی مشکل: چه عواملی در شکست نقش دارند؟

زوال امپراتوری چرا هالیوود دارد شکست می‌خورد

آیا واقعاً فقط به این دلیل است که تماشاگران از فیلم‌های گران‌قیمت اشباع شده‌اند و دیگر میلی به آن‌ها ندارند؟ مسلماً نه، و اینجا باید خطی بکشیم: چیزی که ما از روی عادت «بلاک‌باستر» می‌نامیم، اغلب در واقعیت بلاک‌باستر نیست.

بلاک‌باستر به فیلم‌هایی گفته می‌شود که واقعاً توانسته‌اند مخاطبان زیادی را به سالن‌های سینما بکشانند، نه فیلم‌هایی که قرار است چنین کنند. در آمریکا به فیلم‌های پرهزینه‌ای که با هدف کسب درآمد بیشتر ساخته می‌شوند، «تنت‌پول» (Tentpole) می‌گویند، مثل تیرک کمکی چادر که علاوه بر اسکلت، سقف چادر را نگه می‌دارد. به عبارت ساده، این فیلم‌ها درآمد پایدار استودیو را تضمین می‌کنند، اما لزوماً بلاک‌باستر نیستند. چون یک تنت‌پول (با عرض پوزش برای استفاده از واژه انگلیسی) ممکن است اصلاً «کرادپلیزر» (Crowdpleaser – فیلمی که توجه جلب می‌کند و مخاطب را به سالن‌ها می‌کشاند) نباشد. مقصر می‌تواند کیفیت پایین فیلم، بازاریابی ضعیف یا حتی عملکرد نادرست تهیه‌کنندگان در برنامه‌ریزی پروژه‌های آینده باشد.

بحران سینمای هالیوود از اشباع ابرقهرمانی تا بن‌بست خلاقیت

اما در اکثر قریب‌به‌اتفاق موارد، نمی‌توان یک عامل را به‌عنوان دلیل شکست یک فیلم معرفی کرد، آن را حذف نمود و بعد با خوشحالی منتظر فروش بالا بود. سینما یک سیستم پیچیده است که در آن ده‌ها، صدها، هزاران یا حتی ده‌ها هزار نفر همزمان روی یک فیلم کار می‌کنند. و در این دوره خاص (دهه بسیار بی‌ثبات ۲۰۲۰) عوامل متعددی بر تولید تأثیر می‌گذارند که اغلب به‌ظاهر ارتباط چندانی با هم ندارند.

مثلاً جهانی‌سازی: تهدیدهای اخیر دونالد ترامپ برای «ملی‌کردن» تولیدات آمریکایی، صنعت را به وحشت انداخت، چرا که بسیاری از فیلم‌ها توسط تیم‌های بین‌المللی ساخته می‌شوند. مثلاً جلوه‌های کامپیوتری ممکن است توسط ده‌ها یا صدها هنرمند از استودیوهای سراسر جهان طراحی شود. سرعت بالای تولید باعث می‌شود استودیوها بخش‌های مختلف فیلم را بین چندین شرکت پخش کنند، و در نتیجه کیفیت کار یکدست نباشد. و وقتی فیلم‌برداری‌های مجدد (که این روزها محبوب شده‌اند) به این معادله اضافه می‌شوند، هرج‌ومرج واقعی آغاز می‌شود: گاهی کار باید از صفر شروع شود، که قطعاً بر کیفیت نهایی تأثیر می‌گذارد. این موضوع به‌ویژه در کاهش کیفیت جلوه‌های بصری بلاک‌باسترهای اخیر مشهود است. مثال ساده، «فلش» اندی موشییتی است که گرافیک آن توسط همه به باد انتقاد گرفته شد.

راه حل چیست؟ نگاهی به آینده

پایان عصر طلایی هالیوود؟

صنعت سینمای غرب امروزه شدیداً تحت تأثیر افکار عمومی قرار دارد، اما راضی‌کردن این افکار کار بسیار دشواری است: برخی از «سفیدبرفی» ناراضی‌اند چون به اندازه کافی «روشن» نیست، برخی دیگر از کمبود شخصیت‌های رنگین‌پوست شکایت دارند. بعضی می‌گویند ایده‌های جدید کافی نیست، بعضی دیگر می‌گویند ایده‌های جدید خسته‌کننده‌اند. برخی از حضور یک ستاره جنجالی در فیلم ناراضی‌اند، و اگر همان ستاره در مراحل تولید حذف شود، معترضان به «حذف بی‌دلیل» هم به سینما نمی‌روند. و این‌ها جدای از این واقعیت است که مردم واقعاً از فیلم‌های بزرگ اما توخالی با جلوه‌های بصری متوسط خسته شده‌اند؛ فیلم‌هایی که اغلب فقط مقدمه‌ای برای چیزی بزرگتر هستند و باید سال‌ها منتظر ادامه ماند.

راه‌حل چیست؟ هنوز چندان مشخص نیست، اما یک چیز روشن است: صنعت سینمای آمریکا به نقطه‌ای رسیده که باید پارادایم‌های قدیمی را کنار بگذارد، و پس از آن، سینمای تجاری به سمتی کاملاً جدید حرکت خواهد کرد. این سمت کجا خواهد بود؟ زمان نشان خواهد داد.

فعلاً می‌توانیم تماشا کنیم و تعجب کنیم که چرا «لیلو و استیچ» جدید در گیشه موفق شده است. طبق نقدهای منتشرشده، به نظر می‌رسد این اولین فیلم دیزنی در مدت‌هاست که از ابتدا تا انتها مصنوعی به نظر نمی‌رسد. شاید دلیلش این باشد که کارگردان آن، دین فلیشر-کمپ، فردی بااستعداد و اصیل است که قبلاً اثر دست‌ساز «مارسل، صدف با کفش» را ساخته بود، یک اثر کوچک خانوادگی که به‌وضوح تمام روحش را در آن گذاشته بود. و اینجا باید به حرف اسپیلبرگ و لوکاس برگردیم: این که هالیوود در تعقیب پول، از همکاری با کارگردانان جوان بااستعداد و دارای دیدگاه اصیل دوری می‌کند. شاید درمان «سیکوئلایت» این باشد: بالاخره باید سرعت تولید را کم کرد، بودجه‌ها را کاهش داد، روی یافتن استعدادهای جدید تمرکز کرد که بتوانند به ماشین خسته و بی‌حال هالیوود جان تازه‌ای بدهند، و به جای پول‌سازی، به ساختن فیلم فکر کرد. شاید این کار یک‌شبه ممکن نباشد، اما قطعاً ارزش فکرکردن دارد.

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است