بازی برای به دست آوردن تاج و تخت در بین خاندانهای قدرتمند سرزمین خیالی وستروس. حماسهای برگرفته از رمانهای فانتزی ترانه یخ و آتش به قلم George R. R. Martin که از لحاظ منحصر به فرد بودن چیزی کمتر از رمانهای ارباب حلقهها همتای خود در این سبک به قلم John R. R. Tolkien ندارند.
سریال گات، با عناصر مجذوب کننده و خاصش از همان ابتدا توجه زیادی را به خود جلب کرد. خاندانهای مختلف با شعارهای با شکوهشان در نبردهای خونین، در آمیخته با موجودات فانتزی مثل اژدها و جادو به همراه شخصیتهای پیچیده و واقعگرایانه، همه و همه دست به دست هم داده بود تا اثری بسیار محبوب و دیدنی از شبکه HBO به تصویر کشیده شود. اما از جایی به بعد، سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) آن طور که باید انتظارات تماشاگران را برآورده نکرد تا جایی که پایانبندی آن نظرات منفی زیادی در پی داشت. در این مقاله به این موضوع که چرا و به چه دلیل بازی تاج و تخت (Game of Thrones) شکست خورد میپردازیم.
هشدار اسپویل
مجری برنامه: پایان بازی تاج و تخت رو توی یه کلمه توصیف کن؟ Kit Harington : ناامیدکننده!
قبل از اینکه وارد موارد جزئیتر بشویم، به صورت کلی دلیل عدم رضایت تماشاگران از پایان گات، انتظارات بالا از بازی تاج و تخت بوده. در فصل های ابتدایی، سریال پتانسیل بالای خود را در همه زمینهها نشان میدهد، چه در شخصیتها و داستان و چه فیلمبرداری و جلوههای ویژه. در نتیجه پایانی که از آن انتظار میرفت چیزی در حد و قواره شروعش تا فصل ششم بود که در بخش داستانی و شخصیت پردازی فصل های انتهایی برآورده نشد.
مجموعه پنج جلدی ترانه یخ و آتش که تا به حال توسط آقای مارتین نوشته شده، تنها تا فصل ششم سریال را پوشش میدهد. به عبارت بهتر، نویسندگی فصل هفتم و هشتم سریال، به دلیل پایان نیافتن دو جلد پایانی کتاب، کاملا توسط David Benioff و D. B. Weiss (معروف به D&D) انجام شد.
کاملا واضح است که افول داستانی بازی تاج و تخت از فصل هفتم شروع میشود. جان اسنو در کنار تعدادی از همراهانش باید یک وایت واکر را برای اثبات وجود آنها برای سرسی لنیستر ببرند! همچین سناریو پوچ و بی هدفی قطعا چیزی نبوده که طرفداران از این سریال انتظار داشتهاند. از اینجا به بعد، عمق و پیچیدگی شخصیتها از بین میرود و داستان چند لایه فصلهای قبلی کاملا سطحی و بدون تاثیرگذاری خاصی روایت میشود. اینها همه نشان دهنده این بوده که D&D هرچقدر که در فصلهای قبل به خوبی از پس اقتباس و گزیده چینی از کتاب و به تصویر درآوردن بخشهای مهم آن و حذف بخشهای اضافی موفق بودند، نتوانستند مستقلا داستان را به درستی به پیش ببرند.
آقای مارتین در هدایت دو فصل انتهایی نقش بسیار کمی داشت و جدایی او در فرایند تولید برای سازندگان گران تمام شد، به طوری که بزرگترین ضربه، به نویسندگی پر از ایراد بازی تاج و تخت ( Game of Thrones) وارد شد. هرچند جرج آر.آر. مارتین گفته پایانبندی کتابها مانند سریال خواهد بود اما قطعا اشتباهات سریال را تکرار نخواهد کرد. البته از اخرین جلد منتشر شده این سری ۱۳ سال میگذرد (کتاب رقصی با اژدهایان در سال ۲۰۱۱ منتشر شد) و اگر بخواهم صادقانه بگویم، فکر نمیکنم آقای مارتین این مجموعه را به پایان برساند!
توی بازی تاج و تخت یا میبری یا میمیری!
دو فصل انتهایی سریال برخلاف فصلهای قبلتر از تعداد قسمتهای کمتری برخوردارند! فصل ۷ در هفت قسمت و فصل ۸ در شش قسمت تهیه شد و این درصورتی بوده که فصلهای قبل هر کدام ۱۰ قسمت داشتند. همین عجله و عدم زمان کافی برای ارائه باعث شد تا تحولات شخصیتی، بدون پایه گذاری و پس زمینه مناسب شکل بگیرد، شخصیتهایی مثل دنریس و جیمی لنیستر در این مورد بیشترین ضربه را میخورند و برخی شخصیتها و موارد اضافه شده به سریال مثل Golden Company یا شخصیت Euron Greyjoy اصلا فرصت معرفی پیدا نمیکنند. حتی اشتباهات عجیبی مثل قرار داشتن لیوان استارباکس روی میز هنگام فیلمبرداری اتفاق میافتد که همه نشانه عجله بیش از اندازه و عدم وقت کافی در سریال است. شاید اگر دو فصل اخر در ۱۰ قسمت ساخته میشدند یا یک فصل اضافه نیز در ادمه در نظر گرفته میشد، نتیجه خیلی بهتر از الان بود.
همچنین پلات توئیستهای داستانی کاملا بی هدف روی داستان ریخته شدند و بدون اینکه به جذابیت سریال اضافه کنند، بیشتر موجب زنندگی آن شدند، کشته شدن غیرمنطقی اژدهای دنریس توسط ناوگان گریجوی و بعدها شیفت شخصیتی ناگهانیش نمونه بارز این موضوع است. یا مثلا برن به عنوان کسی که تنها نقش مهمش پیدا کردن هویت اصلی جان اسنو بوده جایگاه خیلی زیادی در پایان دریافت میکند. چه به خاطر هزینههای زیاد و چه به خاطر پروژههای دیگری در برنامه وجود داشته، بازی تاج و تخت تنها با هدف پایان یافتن هر چه سریعتر به پیش رفت و همین قضیه آسیب زیادی به آن وارد کرد.
اگر شخصیتهای شورای کوچک (The small council) قسمت آخر را با اعضای اولیه قسمت اول مقاسیه کنیم، متوجه افت فاحش پیچیدگی و عمق شخصیتها و تک بعدی شدنشان خواهیم شد.
از همان قسمت اول در فصل اول، اولین صحنهای که با آن مواجهه میشویم، تهدید وایت واکرها و پادشاه شب است. اصلا دیواری به آن بزرگی برای مقابله با آن ها ساخته شده. (هرچند که در فصل هفتم با یک نفس اژدها کل ابهتش به طرز ناباورانهای فرو میریزد.) در تمام طول سریال ما منتظر فرا رسیدن زمستان طولانی و مبارزه انسانها با وایت واکرها و دوئل تن به تن جان اسنو با پادشاه شب بودیم، اما در ایپزود سوم یعنی شب طولانی، شاهد هیچکدام نبودیم. در این اپیزود شخصیتها به طور قهرمانهای شروع به کشتار وایت واکرها میکنند، اما این در حالی بوده که در فصلهای قبلی استفاده بیهوده از صحنههای جنگی نمیشد و بقای هیچکس تضمین شده نبود. صحنههای مبارزه بدون جذابیت خاصی و کاملا کلیشهای هستند و در نهایت پادشاه شب، به راحتی توسط خنجر آریا از بین میرود.
البته بازیها، فیلمبرداری، جلوه های ویژه و صحنههای نبرد در فصل آخر همچنان و تا حدودی به قوت خود باقی هستند، اما بدون شک نمیتوانند ایرادات فراوان در نویسندگی را جبران کنند.
خوشبختانه بازی تاج و تخت (GOT) پایان کار نیست و داستانهای سرزمین وستروس به پایان نرسیده، سریال خاندان اژدها (House of the Dragon) که پیش درآمدی بر بازی تاج و تخت محسوب میشود، با تمرکز بر خاندان تارگرین نحوه تضعیف و سقوط قدرت آنها را روایت میکند و تا به حال عملکرد بسیار خوبی داشته.
همچنین پیش درآمد دیگری با عنوان شوالیهای از هفت پادشاهی (A Knight of the Seven Kingdoms) در اواخر سال ۲۰۲۵ از شبکه HBO Max پخش خواهد شد که خود جرج آر. آر. مارتین تهیه کنندگی آن را بر عهده گرفته است.
آیا پایان بازی تاج و تخت برای شما هم ناامیدکننده بود؟
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید