در گپفا فرصتی فراهم میشود تا در مورد موضوعات مختلف پیرامون بازی های ویدیویی صحبت کنیم و با رعایت احترام به سلایق یکدیگر نظرات خود را به اشتراک بگذاریم.
در این قسمت از گپفا میخواهیم عناوین مختلف سری Assassin’s Creed را رتبهبندی کنیم. هیچ قانونی در انتخاب بهترینها اعمال نکردهایم و اعضای تیم تحریریه هر آنچه تجربه کردهاند را آنطور که میخواستند رتبهبندی کردند.
رضا شیرمردی؛ خبرنگار و منتقد
۶- AC 1
صدالبته که حضور این عنوان در ردههای پایانی فهرست، به معنی ضعیفبودن آن نیست، بلکه مهر تأییدی بر جذابیت عناوین این سری در اوایل و رقابت تنگاتنگ میان عناوین آن است. شخصاً به این دلیل که پس از تجربه دیگر عناوین سری سراغ بازی AC: 1 رفتم، گیمپلی آن را خشک و ضعیفتر از دیگر بازیهای AC میدانم.
۵- AC 4: Black Flag
حضور این عنوان در این رتبه، تنها یک دلیل دارد و آن سلیقه شخصی است. شخصاً هیچگاه از مکانیکهای کشتیرانی لذت نبرده و همچنین از کمتر بودن ارتباط و پیوند این سری با تاریخ که از نقاط مثبت دیگر ACها بود، دلخوشی نداشتم. مجدداً تکرار میکنم که AC: Black flag شاید برای من از برترین ACها نباشد، اما هنوز هم یک سر و گردن بالاتر عناوین جدید یوبیسافت قرار دارد.
۴- AC: Revelations
بازی AC: Revelations، پایانی زیبا برای سهگانه اتزیو بود و غیرممکن است خداحافظی این شخصیت دوستداشتنی از فرقه، مواجه شدن او با پیکر الطائر و در نهایت رویارویی او با دزموند باعث احساساتی شدن شما نشود. اما متأسفانه، تکراری شدن گیمپلی این عنوان که بسیار مشابه دو عنوان قبلی بود و کمبود محتوای قابل انجام، باعث شد نتواند تبدیل به بهترین Assassin برای من شود.
۳- AC 3
شاید حضور بازی AC: 3 در رده سوم کمی غیرمنطقی بنظر برسد، اما باید به یاد داشته باشید که پیشرفت یوبیسافت در بخشهای مختلف در این عنوان نسبت به AC Revelations، مثالزدنی بود. گیمپلی جذاب و روان، پارکور بهبودیافته، داستان قابل قبول و در مواقعی جذاب، باعث محبوبیت این اثر در نزد من شده بود. متأسفانه به دلیل اینکه AC3 پس از سهگانه اتزیو منتشر شده بود، کاراکتر کانر بسیار با آن اساسین افسانهای مقایسه شده که در نهایت به منفور شدن نسبی او میان طرفداران منجر شد. اما اگر منصفانه قضاوت کنیم، شخصیت و داستان کانر، خصوصاً به دلیل پیوند آن با کاراکتر های بینظیری مانند هیثم، شایسته این منفوریت نبود.
دو نکته جذاب دیگر، پیوند عمیق آن با تاریخ واقعی آمریکا (که همیشه برای من نقطه مثبت بزرگی محسوب میشد) و داستان زمان حال آن است. هرچند که تصمیم یوبیسافت در پایان داستان دزموند کمی عجولانه بود، اما نمیتوانید انکار کنید که دنبالکردن آن برایتان به اندازه داستان کانر، جذاب نبود.
۱&2 – بازیهای AC 2 و AC: Brotherhood
در حالی که اگر بخواهم به شکل کلی و سختگیرانه، رتبهبندی ای برای این عناوین انجام دهم، AC:BH در رده بالاتری قرار میگیرد؛ به نظر من، نمیتوان این دو اثر را بدون دیگری تجربه کرد. سهگانه اتزیو، به خوبی تمامی وجههای زندگی و شخصیت این کاراکتر، از غرور و بازیگوشی جوانی تا تجربه و خردمندی کهن سالی او را به خوبی به تصویر کشیده و به مخاطب منتقل میکند. دلیل برتری این دو عنوان برای من البته، فقط شخصیت اتزیو نیست، بلکه علاقه شدیدی که به ایتالیا، فرهنگ، معماری و زبان این کشور دارم نیز هست. دیدن مکانهای تاریخی ایتالیا، افراد معروف (پاپ، داوینچی، ماکیاولی و…) و یادگیری دست و پا شکسته زبان این کشور، از جذابترین بخشهای این دوگانه برای من بود. اما از آنجا که این لیست تنها بر اساس سلیقه شخصی است و نه برتری از یک دیدگاه نقد و بررسی، من AC:BH را به دلیل اینکه اولین تجربه من از سری بود، شایسته برترین بازی سری میدانم.
متاسفانه، دیگر عناوین این سری را به دلیل نبود سیستم مناسب در دوران نوجوانی، تجربه نکردهام که بتوانم درباره آنها نظری بدهم و بازیهای جدید این سری نیز در جلب نظر و ترغیب کردن من به بازگشت، موفق نبودهاند.
محمد عرفان علیپوری؛ نویسنده
۷. AC Valhalla
۶. AC Unity
۵. AC Syndicate
۴. AC IV: Black Flag
۳. AC Revelations
۲. AC III
۱. AC Brotherhood
در دنیای بازیهای ویدیویی، Assassin’s Creed همواره یکی از فرنچایزهای کلیدی بوده و برخی از نسخههای آن به عنوان شاهکارهای تاریخی و ماجراجویی به حساب میآیند. هر قسمت آن، داستانی متفاوت و احساسی منحصربهفرد را ارائه میکند. البته برای من، نسخههایی که از جنبههای داستانی تاثیرگذار و روایت تاریخی دقیق و خوبی دارند، حائز اهمیت هستند.
در میان عناوین این سری، Brotherhood به عنوان نقطه عطف این مجموعه میتواند به خوبی نشاندهندهی توانایی بازی در برقراری تعادل میان گیمپلی داستان و روایت تاریخی باشد. داستان Ezio Auditore در دوران رنسانس، محیطهای باستانی و مبارزات دقیق، نه تنها فضای تاریخی را با جذابیت به نمایش میگذارد، بلکه هم زمان حس همکاری و اتحاد میان گروهی از مبارزان را برای بازیکن به ارمغان میآورد.
پس از Brotherhood، عنوان Assassin’s Creed III به دلیل جایگاه تاریخی متفاوت و روایت انقلاب آمریکا، تجربهای نو و متفاوت از فرهنگ و تمدن را به بازیکن ارائه داد. فضای تاریخی، مبارزات چالشبرانگیز و داستانهایی که به نوعی فراسوی ماجرای یک قهرمان کلیشهای میروند، این بازی را برای علاقمندان به ماجراجوییهای تاریخی جذاب میکند. روایت پیچیده و تلاش برای یافتن هویت فردی در این نسخه، آن را به یکی از بهترین و مهمترین عناوین فرنچایز تبدیل کرده است.
در ادامه، Revelations به عنوان ادامه داستان Ezio، با صحنههایی به شدت احساسی و معماری غنی، حس تکمیل و پایان بخشی به داستانهای قدیمی را به نمایش میگذارد. اگرچه این نسخه از نظر روائی و داستانی میتواند به عنوان آخرین فصل تجربه Ezio شناخته شود، اما از نظر من نسبت به Brotherhood کمی کمتر تاثیرگذار است.
یکی از جذابترین عناوین این فرنچایز Assassin’s Creed IV: Black Flag است. این بازی تجربهای کاملاً متفاوت از روایتهای کلاسیک ارائه میدهد؛ دنیای دریایی، ماجراجوییهای متفاوت و اکتشاف در فضای وسیع اقیانوس باعث میشود که این نسخه با تغییر سبک و ایجاد حس آزادی بیشتر، برای علاقمندان به اکتشاف و ماجراجویی جذاب باشد؛ اما از نظر روایت و عمق داستانی ممکن است به اندازه عناوین پیشین مورد توجه قرار نگیرد.
نسخه Syndicate به دلیل نمایش عصر صنعتی لندن و مسائل اجتماعی مربوط به آن دوره، دارای جنبههای متفاوتی است. در این نسخه، فضای مدرنتر و روایت تغییرات اجتماعی، برای کسانی که بیشتر به داستانهای تاریخی و روایتهای کلاسیک علاقه دارند، به نسبت جذابیت کمتری داشته باشد؛ اگرچه از نظر برخی از طرفداران تجربهای متفاوت و تازه ارائه میداد.
در نهایت، Assassin’s Creed: Valhalla با تم وایکینگ و دنیای گستردهی خود، به عنوان آخرین نسخهای که تجربهای نوین و مدرن را به نمایش میدهد، از نظر بصری و گیمپلی بسیار جذاب است. اما از نظر من این بازی به دلیل سبک متفاوت و زمینهی داستانی منطبق بر وایکینگها، به سختی خود را در این فرنچایز جا داده است. همه این موارد باعث میشوند که جذابیت آن کمتر حس شود. Assassin’s Creed Valhalla یک بازی خوب است و تجربه آن را به همه توصیه میکنم؛ ولی شاید بهتر بود که این بازی با پسوند Assassin’s Creed عرضه نمیشد.
رضا حیدرعلی؛ نویسنده
سادهترین دیدی که میتوان نسبت به ساخت ادامه یک سری داشت این است که در ادامه مسیری هموارتر خواهیم داشت. حقیقت ماجرا دقیقا برعکس این پیشفرض میباشد؛ هر بار که از یک فرمول برای ساخت یک اثر میشود، خروجی حاصل به شکلی فزاینده بیکیفیتتر خواهد شد؛ بنابراین استودیوها هر بار که میخواهند به سراغ ساخت یک نسخه جدید از ادامه یک سری بروند، در وهله اول این موضوع را بهخوبی درک کنند که خروجی فرمول همیشگی هر بار بدتر و بدتر خواهد شد.
صورت مسئله چیست؟ اگر تغییرات زیادی در فرمول اصلی ایجاد شود، خروجی را نمیتوان ادامهای از سری خطاب کرد؛ در نقطه مقابل اگر میزان تغییرات کم باشند نمیتوان نسخه جدید را “جدید” خطاب کرد. سری Assassin’s Creed از سال ۲۰۰۷ به بعد تا حال، همواره در کش و واکش بوده است؛ ریشه و علت وجود این کش و واکشها و صعود و سقوطهای فراوان این سری کجاست؟
ریشه این مشکل تنها و تنها در ناتوانی سازندگان در تمرکز و پرداختن بر موضوعات و مسائل اشتباهی است. تقریبا در همه نسخهها میتوان نکات منفی تکراری یافت که دست نخورده باقیماندهاند؛ در ادامه هر نسخهجدید با پشتکردن هرچه بیشتر به هویت منحصربهفرد این سری همان نقاط قوت نسخههای سابق را نیز از بین برده است. پیرنگ، شخصیتپردازی، مکانیکها، گیمپلی و در نهایت جهانی منحصربهفرد المانهای هستند که هر چهقدر هم که عالی و دست اول باشند، تنها میشود به تعداد دفعات محدود از آنها برای بهدست آوردن دوباره یکسری دستآورد استفاده کرد. سریهای اول Assassin’s تا حد ممکن از این المانها بهره کافی را بردهاند و مسیر ساخت نسخههای بعدی را هربار دشوار و دشوارتر کردهاند.
زمانی که ایدهها تکراری میشوند، استودیوها معمولا برای بهدست آوردن سود بیشتر دست به ایجاد تغییرات رادیکالی میزنند.
خروجی یکی از همین تغییرات رادیکالی نسخه Valhalla است که با اختلاف بسیار زیادی رتبه بدترین نسخه این سری را از آن خود کرده است؛ این نسخه در راه ایجاد تغییرات بزرگ برای جلب رضایت طرفداران خود بهقدری دستخوش تغییر شده است که اگر واژه Assassin’s Creed را ابتدای نام این بازی ننویسیم بهسختی میتوان آن را یک اساسینز دانست.
راه فرار این استودیو از دست این مشکلات چیست؟ ۱: وفاداری به فرمول ساخت اساسینها. ۲: رفع مشکلات بزرگی که سالها از آن چشمپوشی کردهاند. به جز چند مورد اول این لیست کمابیش مشکلاتی قبیل داستان و روایت ضعیف و کمعمق، شخصیت پردازی بسیاربد، طراحی مراحل تکراری، گیمپلی پرنقص و از همه اینها مهمتر مشکلات فنی فراوان و عجیب که حضور آنها در این مدل بازیهایی که بودجههای فراوانی دارند تحت هیچ شرایط قابلقبول نیست.
با همه این تفاسیر چرا سری Assassin’s Creed هنوز فروش دارد و توجه گیمرها را هربار با پخش خبر انتشار یک نسخهجدید از این سری به سوی خود جلب میکند؟ طرفداران این سری هربار به این امید به سراغ تجربه نسخههای جدید این سری میروند تا شاید بتوانند با شخصیتهایی مانند الطایر، اتزیو و ادوارد کنوی آشنا شوند و در تجربه حضور در جهانی مانند جهان دنیای اساسین یونیتی داشته باشند.
۱: Assassin’s Creed
۲: Assassin’s Creed 2
۳: Assassin’s Creed 3
۴: Assassin’s Creed Black Flag
۵: Assassin’s Creed Unity
بدترین: Assassin’s Creed Valhalla
رضا ویسینیا؛ نویسنده
۱. Assassin’s Creed 2
۲. Assassin’s Creed IV: Black Flag
۳. Assassin’s Creed: Brotherhood
۴. Assassin’s Creed 1
۵. Assassin’s Creed 3
۶. Assassin’s Creed: Revelations
سری Assassin’s Creed یکی از نمادینترین فرنچایزهای استودیوی یوبیسافت و صنعت گیم است. ریشههای تاریخی در کنار گیم پلی برپایه مخفیکاری و پارکور، چنان در کنار یکدیگر به خوبی قرار گرفتهاند که وسوسه تجربه را دستکم یکبار در سر هر گیمری بوجود آوردهاند. AC فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده و امسال با نسخه Shadow’s که دستاوردهای خوبی داشته، باری دیگر خود را بر سر زبانها انداخته و راه خود را به کنسولها و رایانههای شخصی باز کرده است. به باور من، سری AC در گذر زمان از ریشههای خود فاصله گرفته و تلاش میکند با افزودن هرچه بیشتر المانهای نقشآفرینی، خود را به عناوین پر طرفدار امروزی همگون و همسو کند؛ اوج این نکته را میتوان در بازی Valhala دید. آیا این جریان به زیان فرنچایز خواهد بود؟ دادههای آماری و ارقام فروش که اینگونه نمیگویند؛ به بیان دیگر درآمدزایی نسخهای همچون Valhala سیاستهای یوبیسافت در زمینه دگرگونسازی درونمایه هویتی AC را شتاب و تثبیت بخشید. از سویی دیگر اما آیا میتوان نسخههای جدید را ادامهدهنده راه نسخههای پیشین دانست؟ آیا بازیهای تازه این سری میتوان Assassin’s Creed نامید؟
در آغاز AC تلاش میکرد تا تمرکز خود را بر سیستم مبارزات نزدیک، مخفیکاری و همچنین داستانگویی بگذارد؛ نکتهای در گذر زمان و با ساخت نسخههای جدید و با افزودهشدن المانهای همچون سطحبندی دشمنان، سیستم تاثیرگذاری بر داستان بازی و نقشه بزرگتر و جهان باز کمرنگتر شدهاند. این گسست از ریشه و همرنگشدن با سلیقه و ترند روز، به دلیل جذب هرچه بیشتر مخاطب صورت پذیرفته و اینگونه مینماید که یوبیسافت در این زمینه پیروز بوده است. اما نتیجه کار آنگونه که باید نیست و نسخههای جدید AC از یک بحران وجودی و هویتی رنج میبرند، به گونهای که با نام AC عرضه میشوند اما به نظر میرسد که از به هم پیوستن عناصر چند بازی بزرگ و شناختهشده دیگر ساخته شدهاند. آیا هزینهکردن هویت یک IP ارزش جذب مخاطب را دارد؟ سیاستهای مالی یوبیسافت به ما پاسخ بله را خواهند داد اما اگر اندکی به کنکاش جهان AC بپردازیم، خواهیم یافت که خودفروشی این شرکت هیچ سود و دستاوردی برایش نداشته است.
به هر روی لیست برترینهای سری Assassin’s Creed از دیدگاه من اینگونه بود، شایان یادآوری است که بازیهایی که نامی از آنها به میان نیامده را یا به تجربه ننشستهام یا ارزش تجربهشدن را نداشتهاند!
آرمین مُکاری؛ نویسنده
Assassin’s Creed (2007)Assassin’s Creed IV: Black FlagAssassin’s Creed Unityسهگانه EzioAssassin’s Creed RogueAssassin’s Creed IIIAssassin’s Creed SyndicateAssassin’s Creed OriginsAssassin’s Creed ValhallaAssassin’s Creed MirageAssassin’s Creed OdysseyAssassin’s Creed Shadows
رتبهبندی بنده اساساً نشاندهندهی ترجیح عمیق من به دوران کلاسیک و فلسفه طراحی اولیه Assassin’s Creed در مقایسه با مسیر نقشآفرینی (RPG) است که عناوین جدیدتر در پیش گرفتهاند. بازیهایی که در صدر لیست من قرار دارند، نمایندهی دورانی هستند که این سری با ترکیبی منحصر به فرد از مخفیکاری هدفمند، پارکور روان در محیطهای تاریخی پرجزئیات، روایتهای درگیرکننده و شخصیتهای به یاد ماندنی، هویتی متمایز و جادویی برای خود ساخت. عناوینی چون نسخهی اول، Black Flag، سهگانهی اتزیو و Unity، هر کدام به شکلی، آن حس ناب ماجراجویی، اتمسفر گیرا و تمرکز بر مکانیکهای اصلی اساسینها را به اوج رساندند. برای من، ارزش این بازیها در تجربه منسجم، محوریت داستان و گیمپلیای بود که حس یک اسسین واقعی را القا میکرد، نه لزوماً گستردگی نقشه یا تعداد ساعات مورد نیاز برای اتمام.
قبل از پرداخت به دوران RPG این سری، میخواهم به صورت اختصاصی به Assassin’s Creed Unity اشاره کنم، چرا که به عقیدهام آندرریتدترین (کمتر قدر دیده شدهترین) نسخهی سری با اختلاف Assassin’s Creed Unity است؛ عنوانی که با وجود مشکلات اولیهاش، به خاطر پیشرفتهای فنی و بصری، پارکور و بلوغ مخفیکاریاش شایسته توجه بسیار بیشتری بود و هرگز نتوانست به حق واقعی خود برسد.
با ورود به دوران جدید که با Origins آغاز و با Odyssey و Valhalla ادامه یافت، این مجموعه فرسنگها از آن هویت اصلی خود فاصله گرفت و تا قبل از آن اگر به تکرار یک فرمول موفق مشغول بود، حال تبدیل به یک خط بازیافت بیهدف از ماموریتهای بیهدف شده بود. تمرکز بیش از حد بر عناصر RPG، دنیاهای بسیار وسیع اما خالی از محتوای معنادار، ساختار تکراری ماموریتها و تجربههایی که به شکل عذابآوری طولانی شده بودند، باعث شد تا آن جذابیت متمرکز و هدفمند اولیه برایم کمرنگ شود. اگرچه Origins تا حدی توانست با شخصیتپردازی Bayek و فضای مصر باستان مرا جذب کند، اما دنبالههایش بیش از پیش این حس فاصله گرفتن از ریشهها را تقویت کردند و با نقطه افولی به نام Odyssey روبهرو شدیم که تنها نکته مثبتش موسیقی متن جذاب بود. حتی تلاش Mirage برای بازگشت به فرمول کلاسیک، در عمل نتوانست آن عمق و جذابیت پایدار را احیا کند و بیشتر شبیه به تلاشی گذرا برای بازگشت به گذشته بود.
در نهایت، این روند نزولی باعث شده تا حتی جدیدترین عنوان، Shadows، نتواند کوچکترین انگیزهای برای تجربه در من ایجاد کند. برای کسی که با جادوی AC1 و بلندپروازی Black Flag این سری را شناخته، نسخههای اخیر دیگر نشانی از آن هویت اولیه ندارند و تنها روزنهی امیدم، وعده ریمیک Black Flag است تا شاید بتوانم دوباره آن عطش ماجراجویی اصیل را تجربه کنم. ماجراجویی با ادوارد کنوی تنها نسخهای است که آن را ۱۰۰ درصد و به اصطلاح فول اچیومنت کردهام و حتی پس از آن، باز هم به اکتشاف و گشتوگذار در دنیای بازی ادامه دادم. درواقع، اگر روزی قرار باشد تنها یک نسخه از این مجموعه را پیشخرید کنم، بدون شک آن نسخه ریمیک احتمالی Black Flag خواهد بود.
حالا نوبت شما است تا برترین عناوین سری را رتبهبندی کنید.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید