سریال The Last Of Us تنها دربارهی زامبیهای آخرالزمانی نیست و بسیاری از اوقات شخصیتهای آن دربارهی انسانیت و معنای آن صحبت میکنند، انسانیتی که شاید از دید هر شخص معنای متفاوتی داشته باشد. در دنیای سریالی که معنا و مفهوم انسانیت بر اساس امیال و حرص انسانها تغییر میکند، معلوم است که با دیالوگهای خوبی مواجه خواهیم شد.
در این سریال با شخصیتهای آشنا میشویم که علی رغم مرگ دنیای اطرافشان، هوز عشق و انسانیت در آنها زنده است؛ شخصیتهایی مثل الی که میتوانند دوباره به قلب مردهی جوئل گرما ببخشند. دنیای The Last Of Us، انسانیت حقیقی آدمها را حتی در تاریکترین لحظات را نشان میدهد. در ادامه با بهترین دیالوگهای این سریال آشنا خواهیم شد.
۱۰- «این آدمهای معمولی هستند که من رو میترسونند.» – بیل
یکی از موضوعات اصلی دنیای The Last Of Us، ظلم و شرارت آدمها نسبت به هم است. بله موجودات مبتلا شده ترسناک هستند، اما آدمهای سالم دارای طمع و حرصی هستند که آنها را خطرناکتر میکند. نکته جالب این است که در دنیای پسا آخرالزمانی، انسانها بیشتر سعی میکنند تا خودشان را از دست دیگر آدمها نجات دهند و نه از دست مبتلا شدهها.
از همان ابتدا بیل نسبت به دیگران خیلی شکاک بود و البته دلیل خوبی هم برای این کار داشت. او میدانست که بزرگترین خطر افرادی هستند که برای منافع خود هر کاری میکنند. بیل وقتی میفهمد که فرانک با تِس و جوئل در تماس است و میخواهد آنها را دعوت کند، به شدت عصبانی میشود، چرا که معتقد است ارتباط با دیگر انسانها، میتواند مشکلاتی را ایجاد کند. همچنین این دیالوگ در دنیای واقعی نیز قابل درک است، چرا که میدانیم انسانهای حریص و قدرت طلب، همیشه میتوانند به دیگران آسیب زنند.
۹- «تنها کسانی که میتوانند به ما خیانت کنند، کسانی هستند که به آنها اعتماد داریم.» – ماریا
ماریا میلر رهبر یکی از جامعههای امن جکسون میباشد و همسر برادر جوئل، تامی، است. ماریا برای این که از مردمش در مقابل مبتلا شدگان و انسانهای شرور محافظت کند؛ مجبور است تا باهوش، قوی و سختگیر باشد.
ماریا در صحبت با الی نصیحتی به او میکند که شاید سختگیرانه باشد، اما حقیقت دارد. The Last Of Us دنیایی را به تصویر میکشد که مردم برای نجات خودشان دیگران را به راحتی میکشند. با اینکه در نهایت جوئل اعتماد الی را به دست آورد، اما طبیعی بود که الی در ابتدا به او اعتماد نداشته باشد، چرا که او در دنیایی بزرگ شده که نمیتوان به هیچکس اعتماد کرد.
۸- «همیشه یک چیز بد وجود داشت.» – جوئل
در آخرین قسمت سریال The Last Of Us، تغییرات اساسیای را در شخصیتهای جوئل و الی دیدیم که منطقی هم است، آن دو وضعیت به شدت مرگباری را گذرانند. آنها در نهایت به بیمارستان میرسند تا با کمک الی، بتوانند برای بیماری واکسن تولید کنند. اما جوئل مثل همیشه بیاعتماد است و به انگیزههای بیمارستان خوشبین نیست، در واقع او نسبت به همه چیز محتاط است و دیدگاه نسبتا بدبینانهای دارد.
این دیالوگ تلخ است و از چندین دیدگاه میتواند درست باشد، شاید شرارت عضو جدا نشدنیای از دنیا باشد و همیشه باید مراقب آن باشیم. با این حال، جوئل درست میگفت و حق با او بود، بیمارستان تصمیم داشت تا برای رسیدن به واکسن الی را بکشد، چیزی که جوئل به راحتی آن را نمیپذیرد.
۷- «هرکسی که من بهش اهمیت میدادم یا مرده یا ترکم کرده.» – الی
در قسمت ششم سریال The Last Of Us، جوئل از تامی میخواهد تا مسئولیت رساندن الی به گروه فایرفلای را خود تامی برعهده بگیرد. الی فکر میکند که جوئل نمیخواهد تا دیگری کاری با الی داشته باشد، اما در واقع جوئل از این نگران است که الی را ناامید کند. در نهایت این دو به شدت باهم بحث میکنند و جملات ناراحتکنندهای را به یکدیگر میگویند.
الی در نهایت میگوید که چه احساسی نسبت به جوئل دارد، البته او این مسئله را به طور مستقیم به جوئل نمیگوید؛ جوئل تنها کسی است که در این دنیا برای او باقیمانده است. در این لحظه، الی از ماجرای دختر جوئل خبر دارد و به او اطمینان میدهد که او مثل دخترش نیست و قرار نیست سرنوشت یکسانی داشته باشند.
۶- «قسم میخورم.» – جوئل
این دیالوگ دو کلمهای شاید خیلی کوتاه باشد و به نظر اهمیت چندانی نداشته باشد. اما اگر سریال را تماشا و یا بازی The Last Of Us را تجربه کرده باشد، پی میبرید که تنها این دو کلمه تا چه اندازه میتواند عمیق، احساسی و دردناک باشد.
در پایان سریال، جوئل به بیمارستان حمله میکند و الی را نجات میدهد، اما دربارهی این که چه رخ داده، به الی دروغ میگوید. الی از جوئل میخواهد تا قسم بخورد که راستش را بگوید و جوئل هم قسم میخورد. جوئل توانسته تا جای خالی سارا را با الی پر کند، اما با دروغ گفتن به او همه چیز را خراب کرد. البته قضاوت جوئل در این لحظه و پس از تمام اتفاقاتی که گذارنده، سخت است.
۵- «این گذر زمان نبود که این کار را کرد.» – جوئل
قسمت نهم سریال The Last of Us با پایان یافتن سفر جوئل و الی در سراسر آمریکا و رسیدن به مقر فایرفلایها، به شکل دراماتیکی خاتمه یافت. اما پیش از آن لحظات بسیار احساسیای بین این دو شخصیت رقم میخورد.
در یکی از غمانگیزترین لحظات سریال، جوئل توضیح داد که پس از مرگ سارا نتوانسته بود با این فقدان کنار بیاید و حتی تلاش کرده بود به زندگی خود پایان دهد، اما هنگام کشیدن ماشه دچار تردید شد. الی اشاره میکند که گذر زمان میتواند زخمها را التیام ببخشد و جوئل این دیالوگ را میگوید. این لحظه زیبا، آسیبپذیری هر دو شخصیت را نشان میدهد و پیوند عاطفی عمیق بین جوئل و الی را مستحکمتر میکند.
۴- «چیزی تحت عنوان شانس وجود ندارد. معتقدم که هر اتفاقی به دلیلی رخ میدهد.» – دیوید
درست است که دیدار اولیهی بین دیوید و الی خوشایند بود، اما در نهایت متوجه میشویم که دیوید یک هیولای واقعی است. قبل از اینکه دیوید توضیح دهد جوئل یکی از افراد او را کشته، این دیالوگ را میگوید و باور دارد هر چیزی علتی دارد.
این دیالوگ تأملبرانگیز باعث شد تا مخاطبان به تفاوت میان شانس و سرنوشت فکر کنند. در طول رویدادهایی که به این جمله منتهی میشود، تنش بهتدریج افزایش مییابد، به ویژه برای مخاطبانی که به شخصیت دیوید مشکوک هستند و در نهایت متوجهی ذات شرور دیوید میشویم.
۳- «شهرت بد به این معنی نیست که واقعا بد هستی.» – تامی
یکی از اولین دیالوگهای تامی در قسمت ششم سریال، زمانی است که او از اقدامات گروهش وقتی که جوئل و الی را دستگیر کردند، دفاع میکند. وقتی تامی این دیالوگ را میگوید، ماریا بلافاصله با طعنه به شهرت و آوازهی بد جوئل اشاره میکند.
خشونت جوئل و پیامدهای آن همیشه در طول سریال نشان داده شده است؛ در قسمت نهم جوئل با کشتن تمام اعضای گروه فایرفلای سوالات اخلاقی بیشتری را درباره اینکه آیا اقداماتش قابل توجیه هستند یا نه، مطرح کرد و احتمالا در فصل دوم بیشتر با عواقب آن آشنا شویم.
۲- «هرجا که بری دنبالت میآم. اما چیزی رو نیمه راه تموم نمیکنیم، کاری رو که باهم شروع کردیم به اتمام میرسونیم.» – الی
جوئل در طول فصل به الی نزدیکتر میشود اما اوج سفر آنها در قسمت نهم رخ میدهد. جوئل به الی پیشنهاد داد که میتوانند از رفتن به مقر فایرفلایها صرفنظر کنند و به سکونتگاه تامی بازگردند، اما الی قبول نکرد. الی معتقد است که با توجه به تمام چیزهایی که در طول سفرشان از دست داده بودند، بازگشت به عقب همهی تلاشها و سختیهایشان را بیمعنا میکند.
وقتی الی گفت که حاضر است هر جایی با جوئل برود و همراهش باشد، جوئل مجبور میشود تا جلوی اشکهای خود را بگیرد؛ زیرا برای لحظهای زندگیای را تصور کرد که در آن با الی که مثل دخترش است، آرامش و خانهای برای خود دارد و در دل این دنیای بیرحم، میتواند بار دیگر طعم زندگی را بچشد.
۱- «اگر تبدیل به یک هیولا بشی، آیا هنوز خودت هم درونت هستی؟» – سم
مرگ هنری و سم، یکی از مرگهای بسیار غمانگیز سریال The Last of Us است. سم و هنری قبول کرده بودند تا با جوئل و الی همراه شوند و به آنها کمک کنند، اما متاسفانه متوجه میشویم که سم گاز گرفته شده است و خواهد مرد. سم از طریق زبان اشاره و یا کاغذ و قلم ارتباط برقرار میکند و در صحنهای، او این جمله را برای الی روی کاغذ مینویسد.
این ماجرا حقیقت تلخی را در دنیای این سریال نشانمان میدهد؛ اینکه کسی با این معصومیت، مجبور است تا با چنین سرنوشت خشنی روبرو شود. این صحنه همچنین نشان میدهد که اوضاع چگونه میتواند بهسرعت تغییر کند؛ زیرا تنها لحظاتی قبل بود که هنری با جوئل لبخند میزد و میخندید. مرگ سم تأثیر عمیقی روی الی میگذارد و او در پایان فصل، هنگام نام بردن از تمام کسانی که جان خود را از دست دادهاند، بار دیگر به سم اشاره میکند.
منبع: CBR
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید