همه ما بیصبرانه منتظر معرفی شخصیتهای جدید و تازهنفس در دنیای MCU هستیم؛ بسیاری از کاراکترهای معرفیشده شکست خوردند و حالا نوبت به تلاش مجدد مارول است.
برادر وودوو میتواند دنیای جادویی MCU را کامل دگرگون کند.
شخصیت برادر وودوو اولین بار در Strange Tales #۱۶۹ (۱۹۷۳) ظاهر شد و ترکیبی از وودوی هایتیایی، مرگگرایی و جادوی عنصری است که ارواح را احضار میکند. درام که زمانی روانشناس بود، به محافظی فراطبیعی تبدیل و بعدها به عنوان جانشین دکتر استرنج انتخاب شد و در یک داستان انقلابی سال ۲۰۰۹ عنوان جادوگر اعظم را به دست آورد.
معرفی برادر وودوو به دنیای سینمایی مارول میتواند بخش عرفانی آن را با عمق فرهنگی و داستانهای تازه روشن کند. ورود جرایکو میتواند سنتهای وودو را برجسته نماید؛ سنتهایی مانند احضار ارواح اجدادی، استفاده از پودر مقدس آشه، یا نبرد با نیروهای اهریمنی. رابطه او با ونگ، جادوگر اعظم فعلی مارول، میتواند به مربیگری یا رقابت تبدیل شود و به بررسی همزیستی مکاتب مختلف جادویی بپردازد.
قدرتهای برادر وودوو بصریترین جلوه را دارند: مارهای آتشین، تسخیر توسط خدایان لوا و راهنماییهای روحانی دنیل. یک سریال مستقل در Disney+ که در هایتی یا نیواورلئانز اتفاق میافتد، میتواند به ریشههای او بپردازد.
حضور او نیاز MCU به قهرمانان متنوع را نیز برطرف میکند. داستانهای او میتوانند به میراث استعمار، هویت معنوی و تابآوری جامعه بپردازند. بگذارید او با شعلههای اجدادی خود، تار و پود عرفانی MCU را روشن کرده و ثابت کند که جادو فقط طلسم نیست، بلکه روح است.
ما مدتها پیش با مادر این شخصیت در فیلم Avengers: Age of Ultron آشنا شدیم.
آمادئوس چو، نابغه کرهای-آمریکایی مارول که به Totally Awesome Hulk تبدیل شد، قهرمانی است که هوش، قدرت و جذابیت بیپروا را ترکیب میکند. او اولین بار در Amazing Fantasy #۱۵ (۲۰۰۵) معرفی شد و یک نابغه کودک با هوشی در سطح تونی استارک دارد. پس از به ارث بردن میراث گاما-محور بروس بنر، او به Hulk تبدیل میشود که از قدرت خود لذت میبرد.
آوردن چو به جهان سینمایی مارول میتواند روایت میراث این فرنچایز را متحول کند. چو یک دیدگاه تازه به افسانه هالک ارائه میدهد. تصور کنید یک داستان World War Hulk که در آن هوش محاسبهگر چو با خشم خام بنر برخورد میکند، یا یک همکاری با Ms. Marvel و Spider-Man که هیجان نوجوانان را با خطرات سطح شهر ترکیب میکند.
پرسونالیتی چو ابرقدرت اوست. ریشه داستانی او، داوطلب شدن برای قرار گرفتن در معرض گاما برای نجات خواهرش، بازتابی از مضامین مارول مانند فداکاری و میراث است. در همین حین تلاشهای او برای متعادل کردن عقل و قدرت، جنبه آشنای رشد شخصیت را ارائه میدهد.
از نظر بصری، طراحی ظریف هالک او در کنار لباسهای نئونی میدرخشد و حرکات امضای وی طراحی اکشن زیبایی را به همراه دارند. جهان سینمایی مارول به هالک نیاز دارد که عاشق هالک بودن باشد. آمادئوس چو نه تنها عالی است، بلکه روایت داستان این خانواده گاما را دگرگون میکند.
نووا کورپس نابود شد و رفت اما شخصیت نووا پرایم باید در MCU قرار بگیرد.
نووا، محافظ کیهانی مارول، یک قهرمان میراثی (Legacy) بوده که عضوی از نیروهای نووا کورپس بینکهکشانی است. ریچارد رایدر که پس از به ارث بردن نیروی نووا (یک منبع انرژی کیهانی) ابرقهرمانِ سوق شد و سم الکساندر، یک نوجوان که کلاه پدرش را بر سر میگذارد تا اسرار خانوادگی مرتبط با کورپس را کشف کند، هر دو از پرواز و شلیک انرژی بهره میبرند و مأموریت کورپس برای محافظت از جهان را اجرا میکنند.
معرفی نووا به جهان سینمایی مارول میتواند پتانسیل کیهانی آن را روشن کند. با توجه به اینکه زاندار، خانه نووا کورپس، توسط تانوس نابود شده است، ریشه ریچارد رایدر میتواند بازتابی از داستان Annihilation در کمیکها باشد. از سوی دیگر، سفر نوجوانمحور سم الکساندر میتواند روایت Young Avengers را تقویت کند.
ارتباط نووا کورپس با سنگ قدرت و سقوط زاندار، ادغام یکپارچه داستان را فراهم میکند. یک سریال یا فیلم Nova در میتواند به فروپاشی کورپس بپردازد، در حالی که رایدر یا الکساندر عنوان نووا پرایم را بازپس میگیرند تا میراث آن را دوباره زنده کنند.
طرفداران از زمان اشاره به ویرانی زاندار در Infinity War خواستار حضور نووا بودهاند. ورود او میتواند تار و پود کیهانی مارول را غنی کرده، تهدیدهای جدیدی معرفی کند و روح شجاع کورپس را گرامی بدارد. نووا فقط یک قهرمان نیست، او پلی بین زمین و ستارگان است.
ما هیچ چیز شبیه به دیوانگی و وحشت کسیدی را تاکنون مشاهده نکردهایم.
کارنیج، دیوانهترین سیمبیوت مارول، تجسم آشفتگی بیقید و شرط است. او زمانی متولد شد که قاتل زنجیرهای کلیتوس کسیدی با فرزند سیمبیوت ونوم پیوند خورد و اولین بار در Amazing Spider-Man #۳۶۱ (۱۹۹۲) به عنوان کابوسی به رنگ خون ظاهر شد. برخلاف ضدقهرمانی ونوم، شخصیت کارنیج از کشتار بیتمایز لذت میبرد و روانپریشی کسیدی را با قدرت خام سمبیوت ترکیب میکند. تواناییهای او با دیوانگی وی تقویت میشوند و کسیدی را به تهدیدی تبدیل میکنند که قهرمانان از آن وحشت دارند.
معرفی کارنیج به جهان سینمایی مارول میتواند سطحی از وحشت و اکشن جنبشی را آزاد کند که این فرنچایز تاکنون به آن نپرداخته است (سونی هم جرات پرداختن به آن را نداشت…). با توجه به اینکه دنیای ونوم از طریق ترکهای مولتیورس در Spider-Man: No Way Home با MCU برخورد کرد، ورود کارنیج میتواند گوشههای تاریک سونی را با قهرمانان اصلی مارول پیوند دهد. تصور کنید اسپایدرمن تام هالند با دشمنی روبرو شود که نه تنها قدرتمند، بلکه دیوانه است.
اولین حضور کارنیج همچنین میتواند اسطورهشناسی سیمبیوت جهان سینمایی اصلی مارول را عمیقتر کرده و به نال، خدای اولیه سیمبیوت، به عنوان یک تهدید نهایی (مانند تانوس) اشاره کند. یک داستان الهامگرفته از Maximum Carnage نیاز به همکاری قویتر از اونجرها دارد تا یورش او را متوقف کند.
علاوه بر این، کارنیج قهرمانان را از نظر اخلاقی به چالش میکشد. برخلاف تانوس یا کنگ، نمیتوان با او مذاکره کرد… تنها باید نابود شود. این موضوع شخصیتهایی مانند اسپایدرمن را مجبور میکند تا با قانون «عدم کشتن» خود در شرایط بحرانی روبرو شوند. آشفتگی کارنیج کاتالیزور مناسبی برای آزمایش محدودیتهای قهرمانان و اعصاب تماشاگران است.
شیطان دنیای کمیکبوکهای مارول تاکنون در داستانهای جنجالی بسیاری حضور داشته است.
مفیستو، پاسخ مارول به شیطان، یک فریبدهنده اولیه است که بر معاملات فاوستی و فساد روح تکیه دارد. او اولین بار در Silver Surfer #۳ (۱۹۶۸) شد. این شیطان پوستقرمز بر بعدی جهنمی حکومت میکند و از قدرتهای توهم، دستکاری و تحریف واقعیت بهره میبرد. مشهورترین اقدام او؟ پاک کردن ازدواج پیتر پارکر و مری جین در One More Day، که ثابت میکند حتی عشق نیز مهرهای در بازیهای اوست.
فاز بعدی با نظریههای طرفداران درباره مفیستو بازی کرده است. حضور رسمی او میتواند این رشتهها را به هم پیوند دهد و او را به عنوان شرور پنهان دنیای قهرمانان ما معرفی کند. جذبه و عظمت او، شبیه به کاریزمای لوسیفر با تهدید سائورون، میتواند خطری جدید برای قهرمانانی باشد که به مشت زدن به رباتها عادت دارند، نه فریب گناه.
فراتر از جلوههای بصری، حضور مفیستو قهرمانان را از نظر اخلاقی به چالش میکشد.جهان سینمایی مارول بر پایه خطرات انسانی رشد کرده است و مفیستو این خطرات را به آتش جهنم تبدیل میکند. بگذارید او به آرامی به MCU بخزد! نه به عنوان یک هیولای CGI، بلکه به عنوان ماری در باغ عدن.
آنایلوس خیلی خیلی فراتر از تمامی شخصیت منفیهایی که دیدهایم وحشتناکتر است.
آنایلوس، حاکم مستبد Negative Zone، یکی از بیرحمترین تهدیدهای کیهانی مارول است. او اولین بار در Fantastic Four Annual #۶ (۱۹۶۸) معرفی شد و با Cosmic Control Rod، دستگاهی که به او قدرت کنترل زندگی و مرگ را میدهد، حکومت میکند. آنایلوس با وسواس داروینی برای ریشهکن کردن رقبای بالقوه، موج نابودی را هدایت میکند تا کهکشانها را از زندگی پاک کند. برخلاف بلندپروازی تانوس یا خودبینی کنگ، انگیزه آنایلوس ابتدایی است: بقا از طریق تسلط.
معرفی آنایلوس به MCU میتواند هرج و مرجی در مقیاسی بیسابقه پس از Endgame آزاد کند. تصور کنید رید ریچاردز با موجودی روبرو شود که وجودش از منطق فرار میکند یا اونجرز در حال مبارزه با پهپادهای حشرهمانندی به اندازه آسمانخراش بر فراز منهتن باشند. طراحی آنایلوس، ترکیبی زشت از اسکلت بیرونی و انرژی کیهانی، به MCU وزن وحشت بدنی (Body Horror) میدهد؛ چیزی میان Alien و Star Wars.
موج نابودی او میتواند قهرمانان کیهانی و زمینی مارول را باری دیگر متحد کند. گاردینز، کاپیتان مارول و حتی ثور با ناوگان او درگیر میشوند، در حالی که قهرمانان سطح خیابانی مانند اسپایدرمن با مهاجمان کوچکتر آن دست و پنجه نرم میکنند. شما میتوانید خطری بینهایت وحشتناکتر از تانوس را تصور کنید: آنایلوس به نیمی از زندگی راضی نیست، بلکه خواستار نیستی و پوچی خالص است.
علاوه بر این، ورود آنایلوس میتواند مسیر ریچارد رایدر، Nova محبوب طرفداران که در رویداد Annihilation کمیکها درخشید، را هموار کند. نوا کورپس در جهان سینمایی مارول، که در Guardians of the Galaxy به آن اشاره شد، فراموش شدند ولی شاید عضو آخر آنها میتواند این گروه را احیا کند.
فراتر از جلوههای بصری، آنایلوس ایدئولوژی وحشتناکی را تجسم میکند: خود مفهوم زندگی و بقا برای او یک تهدید است. جنگ او علیه وجودیت، خوشبینی قهرمانان را به چالش میکشد و آنها را تا لبه تیغه پیش میبرد. جهان سینمایی مارول بر پایه تکامل رشد کرده است و آنایلوس فقط یک شرور نیست.. او نیرویی در سطح انقراض است. بگذارید موج او به دنیای سینمایی محبوب ما برخورد کند و ببینید قهرمانان نه برای پیروزی، بلکه برای بقا میجنگند.
بیاندر یکی از محورهای اصلی داستانها و روایتهای جذاب کیهانی مارول است.
بیاندر، موجودی نزدیک به قدرت مطلق که از Beyond-Realm اولیه مولتیورس مارول متولد شده، یکی از مرموزترین نیروهای کمیکها است. او اولین بار در خط داستانی Secret Wars (۱۹۸۴) معرفی شد و فراتر از زمان، فضا و اخلاق است؛ با قدرتی که خدایان و سلستیالها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. بیاندر به وسواس برای درک دوگانگی خیر و شر مشهور است و قهرمانان و شروران زمین را به بتلورلد، سیارهای تکهتکه شده، میکشاند و نبردهای آنها را مانند یک آزمایش کیهانی دستکاری میکند. برخلاف تانوس یا کنگ، بیاندر بخاطر میل به فتح یا خودپرستی کاری نمیکند، بلکه با کنجکاوی یک دانشمند دیوانه هدایت میشود.
معرفی بیاندر به MCU میتواند این جهان را به قلمرویی ناشناخته پرتاب کند. با توجه به اینکه فاز ۴ پایههای تهدیدهای تحریف واقعیت (Loki و Doctor Strange 2) را گذاشته است، ورود او میتواند رشتههای پراکنده جهان سینمایی مارول را متحد کند. یک اقتباس از Secret Wars را تصور کنید که در آن او واریانتهای آیرون من، کاپیتان آمریکا و اکس-من را از خطوط زمانی متفاوت به یک مبارزه گلادیاتوری میکشاند و آنها را با عمیقترین ترسها و خواستههایشان روبرو میکند. حضور او خطراتی فراتر از نبردهای فیزیکی ایجاد میکند و قهرمانان را از نظر فلسفی به چالش میکشد: در جهانی که واقعیت انعطافپذیر است، تعریف قهرمان چیست؟
ابهام بیاندر نیز از نظر روایی موقعیتی طلایی است. آیا او یک شرور، یک الهامبخش یا نیرویی طبیعی است؟ بیتفاوتی خداگونه او میتواند شخصیتهایی مانند دکتر استرنج و دیگر کاراکترهای قدرتمند را وادار کند تا نقش خود را در مولتیورسی که قدرتی نسبی دارند، زیر سوال ببرند. از نظر بصری، تواناییهای او در شکلدهی واقعیت، جلوههای خیرهکنندهای ایجاد میکند؛ شهرهایی که مانند اوریگامی تا میشوند، ستارههایی که مانند شمع خاموش میشوند، در حالی که طراحی ساده و سفید او (که به ریشههای کمیک وی اشاره دارد) تضاد جالبی با پالت رنگارنگ همیشگی جهان سینمایی مارول ایجاد میکند.
علاوه بر این، افسانه بیاندر با علاقه کوین فایگی به میراث سازگار است. ارتباط او با مفاهیم کیهانی مانند ایترنیتی و لیوینگ ترایبیونال میتواند متافیزیک مارول را گسترش دهد و لایههای عمیقتری از هستی را نشان دهد. برای طرفداران، حضور او ادای احترامی به میراث تقاطعهای مارول است؛ برای تماشاگران معمولی، دریچهای به سوی بینهایت و پتانسیل بیانتها.
بیاندر فقط یک شخصیت نیست؛ او تغییر ساختار قدرت است. بگذارید او تار و پود MCU را نابود کند و ببینید قهرمانان چگونه سرنوشت را بازنویسی میکنند.
نژاد بتا ری بیل بارها در دنیای سینمایی مارول مورد اشاره قرار گرفته است.
بتا ری بیل، جایگزین قدرتمند تور در مارول، یکی از هیجانانگیزترین جنگجویان «لایق» کمیکها است. او توسط والت سایمونسون در Thor #337 (۱۹۸۳) خلق شد و یک کوربینایت تقویت شده با سایبرنتیک است که به عنوان قهرمان گونهای در حال انقراض وظیفه محافظت از آنها را بر عهده دارد. پس از شکست تور در نبرد، او شایستگی خود برای بلند کردن میولنیر را ثابت کرد و احترام اودین و سلاحی الهی به نام استورمبریکر را به دست آورد. بتا ری بیل ترکیبی از قدرت خام، نجابت تراژیک و جسارت کیهانی است و او را به محبوب طرفداران تبدیل میکند.
معرفی بتا ری بیل میتواند اسطورهشناسی کیهانی MCU را عمیقتر کند. با تکامل آرک داستانی تور از غرور به میراث، بیل آینهای برای بررسی شایستگی فراتر از خون آزگاردی ارائه میدهد. فیلم Thor 5 که در آن تور زخمی با بیل روبرو میشود را تمرکز کنید.
از نظر بصری، بیل یک جلوه دیدنی است. طراحی بیومکانیک او، ترکیبی از بیگانه و اسب زرهپوش، تصویری زیبا میسازد؛ به ویژه در کنار انرژی درخشان استورمبریکر. صحنههای اکشن میتوانند او را در برابر سلستیالها یا هوردهای سیمبیوت نال قرار دهند و مقیاس حماسی را با خطرات شخصی ترکیب کنند.
مجسمه او در برج گرندمستر در Thor: Ragnarok دیده شد و بارها به حضور نژاد وی اشاره شده است. اکنون زمان مناسبی برای آزاد کردن رعد و برق بیل است. فراتر از جلوههای بصری، داستان بیل در دورهای که با هوش مصنوعی و اخلاق دست و پنجه نرم میکند، طنینانداز میشود. پیوند او با استورمبریکر میتواند زمینه را برای رویداد Annihilation مارول (که در این مطلب به آن اشاره شده بود) آماده کند.
بتا ری بیل فقط یک قهرمان دیگر نیست؛ او نمادی پرطنین از فداکاری و برادری است. بگذارید او ثابت کند حتی خدایان نیز میتوانند از یک اسب سرباز درس بگیرند.
قاضی و قاتل روح انتقام جهان مارول، کسی که تشخیص سطح قدرتش سختتر از تصور است.
جانی بلیز، گوست رایدر اورجینال مارول، نماد جسارت فراطبیعی است. مجهز به موتور جهنمی، نگاه پشیمانی که هر موجودی که روح دارد را وادار میکند جنایات و گناهان خود را دوباره زندگی کنند و زنجیرهای شعلهور، بلیز ترکیبی از ضدقهرمان تراژیک و نیروی آخرالزمانی است؛ انسانی که در جنگ دائمی با ذات شیطانی خود است.
معرفی جانی بلیز به دنیای سینمایی مارول میتواند بخش فراطبیعی این فرنچایز را روشن کند. با توجه به این موضوع که فاز ۴ به آشوب مولتیورس و علوم غریبه پرداخت، ترکیب گوست رایدر از وحشت و قهرمانی کاملاً گزینه مناسبی است. تصور کنید بلیز در حالی که شعلههای جهنمی او با قلمروهای نئونی مولتیورس یا خیابانهای تاریک دنیای خونآشامهای بلید تضاد دارد، در صفحه نمایش ظاهر شود. ابهام اخلاقی او، مجازات شرارت به هر قیمتی، حتی اگر متحدانش را بترساند، به تیمآپها هیجان میافزاید. تصور کنید او با جادوی خونسرد ونگ درگیر شود یا با مارک اسپکتر، شوخطبع اما روحزده، شوخی کند.
فراتر از جلوههای بصری، مبارزه درونی بلیز داستانسرایی غنی ارائه میدهد که MCU به آن نیاز دارد. بلیز بر پایه عیب و ایراد رشد کرده است و تعداد کمی به اندازه مردی که روح خود را برای نجات عزیزانش فروخت اما تبدیل به هیولای تجسم انتقام شد، عذاب میکشند. آرک داستانی او میتواند به نجات، اعتیاد و هزینه قدرت بپردازد؛ مضامینی که در جهانی پس از Endgame که با میراث و فداکاری دست و پنجه نرم میکند، طنینانداز میشوند.
با شایعاتی درباره پروژه Midnight Sons، گوست رایدر حلقه گمشده و گزینه بینقص است. این تیم، یک اونجرز فراطبیعی شامل بلید، بلک نایت و مون نایت، به شعلههای جهنمی او برای متعادل کردن گروه نیاز دارد. علاوه بر این، احیای بلیز (که قبلاً توسط نیکلاس کیج در فیلم Ghost Rider ۲۰۰۷ به تصویر کشیده شده بود) با بازیگری جدید میتواند به محبوبیت این شخصیت احترام بگذارد و او را برای دورهای جدید آماده کند.
جهان سینمایی مارول به خطراتی تاریکتر از تانوس و شرورانی عجیبتر از کنگ نیاز دارد. جانی بلیز فقط یک قهرمان نیست؛ او یک هشدار جهنمی است.
مورالس بدون شک یکی از محبوبترین اعضای خانواده عنکبوتی مارول است.
مایلز مورالس، Ultimate Spider-Man پیشگام مارول، اولین بار در Ultimate Fallout #۴ (۲۰۱۱) توسط برایان مایکل بندیس و سارا پیچلی خلق شد و به عنوان نوجوانی از بروکلین که پس از گزش یک عنکبوت اصلاحشده ژنتیکی به قهرمانی جدید تبدیل شد، معرفی گردید. مایلز با هویت دوگانه به عنوان یک جوان سیاهپوست، غرور فرهنگی را با مسئولیت ابرقهرمانی ترکیب میکند. قدرتهای او شامل تواناییهای کلاسیک اسپایدرمن مانند بالا رفتن از دیوار و تاب خوردن با تار است؛ به علاوه قابلیتهای منحصر به فردی مانند نامرئی شدن و حمله سمی و برقی بیوالکتریک، که او را به عضوی درخشان از پانتئون مارول تبدیل میکند.
آوردن مایلز به MCU میتواند یک واقعه بزرگ باشد. با رسمی شدن مولتیورس، زمینه برای ورود او آماده است. اولین حضور زندهاش میتواند از موفقیت انیمیشنی او در Spider-Man: Into the Spider-Verse (۲۰۱۸) الهام بگیرد؛ اثری که با قلب، طنز و نوآوری بصری، داستانسرایی ابرقهرمانی را بازتعریف کرد. پیتر پارکر (تام هالند) که حالا در دنیایی زندگی میکند که او را فراموش کرده، میتواند مربی مایلز شود و روایت انتقال مشعل را که طرفداران مشتاق آن هستند، نهایی کند.
حضور مایلز شکاف تنوع MCU را نیز پر میکند. به عنوان یک قهرمان جوان، او تجسم قهرمانی مدرن است که با مخاطبان در رسانههای اصلی ابرقهرمانی ارتباط برقرار میکند. داستانهای او به هویت، خانواده و میراث میپردازد، مضامینی که با تمرکز MCU بر خطرات شخصیتمحور همسو هستند. علاوه بر این، گالری شروران او مانند پراولر یا جامعه عنکبوتها آنتاگونیستهای تازهای را برای فاز ۵ و بعد از آن ارائه میدهند.
مهمتر از همه، مایلز نماینده امید است. شعار او، «هر کسی میتواند ماسک را بپوشد»، از فراگیری دفاع میکند؛ پیامی که MCU تازه شروع به کاوش آن کرده است. با شایعاتی درباره معرفی او در Avengers: Secret Wars یا یک پروژه Young Avengers، زمان مناسب است. مایلز مورالس فقط یک اسپایدرمن دیگر نیست، او نماد پیشرفت و تحول است. اجازه دادن به ورود او نه تنها عالی است؛ بلکه قدمی مهم و انقلابی خواهد بود.
تصور کنید مایلز در فیلم Avengers: Secret Wars یا یک مجموعه Young Avengers ظاهر شود؛ جایی که او با قهرمانان نسل جدید مانند میس مارول و کیت بیشاپ همکاری میکند. صحنههای اکشن او، با ترکیب حرکات پارکورمانند، حملههای بیوالکتریک و نامرئی شدن، میتواند استانداردهای اکشن مارول را ارتقا دهد. داستان او میتواند به زندگی یک نوجوان در بروکلین بپردازد؛ جایی که او بین مدرسه، خانواده و مأموریتهای قهرمانی تعادل برقرار میکند.
با توجه به محبوبیت Into the Spider-Verse و درخواستهای فراوان طرفداران، معرفی مایلز کاملاً ضروری به نظر میرسد. او میتواند پل ارتباطی بین پیتر پارکر فعلی و نسل بعدی قهرمانان باشد.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید