تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: جمعه , ۹ خرداد , ۱۴۰۴
X
۱۰ فیلم برای طرفداران سری Max Payne

۱۰ فیلم برای طرفداران سری Max Payne

همه گیمرهایی که لذت تجربه عناوین Max Payne 1 و ۲ را داشته‌اند، عاشق داستان‌گویی تاریک آن، دیالوگ‌های داخلی مکس و فضای جذاب آن هستند؛ حالا نوبت به آن رسیده تا نگاهی به عناوین سینمایی که حسی مشابه را منتقل می‌کنند بیندازیم. در نظر داشته باشید که این لیست به ترتیب کیفیت نوشته نشده است.

تبلیغات

۱) فیلم Taxi Driver سال ۱۹۷۶

عنوان taxi driver شبیه به max payneجدا از شباهت‌های روایی و محیطی، Taxi Driver شاهکاری است که باید تماشا کنید.

برای طرفداران پروپاقرص Max Payne که عاشق ضدقهرمان‌های غرق‌شده در زوال شهری و فساد اخلاقی هستند، Taxi Driver (۱۹۷۶) یک روایت بی‌پوشش از انزوا و انتقام است. شاهکار خشن مارتین اسکورسیزی، با بازی رابرت دنیرو در نقش تراویس بیکل، یک راننده تاکسی سرخورده که به سمت عدالت شخصی و خشونت‌آمیز سقوط می‌کند، به سفر مکس از میان گناه، خشم و شهرهایی که شکست‌خوردگان را می‌جوند، شباهت دارد.

مانند مکس، تراویس یک شبح است که با تراما دست‌وپنجه نرم می‌کند. خانواده مکس قتل‌عام می‌شود؛ روان تراویس با زخم‌های جنگ و انزوا آسیب دیده است. هر دو در خیابان‌های پر از باران پرسه می‌زنند (زیربطن کثیف نیویورک در مقابل کوچه‌های پوشیده از سایه مکس پین)، و مونولوگ‌های درونی‌شان بوی پوچ‌گرایی می‌دهد («یک روز باران واقعی خواهد بارید…»). خشونت زبان آن‌ها می‌شود: جنگ تراویس با اسلحه .۴۴ مگنوم علیه قوادها و سیاستمداران، مانند پاکسازی‌های مکس در حالت bullet-time است؛ هر عمل یک فریاد علیه دنیایی‌ست که آن‌ها را دور انداخت.

از نظر بصری، زیبایی‌شناسی نئو-نوآر Taxi Driver، چاه‌های بخار، بازتاب‌های تحریف‌شده و لحظه‌های اوج خونین، مانند تاریکی chiaroscuro در سری MP است. هر دو شخصیت اصلی در محیط‌هایی حرکت می‌کنند که فساد در آن‌ها آشکارا رشد کرده و پارانویای آن‌ها توسط جامعه‌ای که پوسیدگی را پاداش می‌دهد، تشدید می‌شود. حتی موهاک معروف تراویس و ژاکت نظامی‌اش، مانند الگویی برای خشن‌پوشی مکس با بارانی‌اش به نظر می‌رسد.

همخوانی‌های موضوعی عمیق‌تر هستند. هر دو داستان رستگاری را رد می‌کنند و در عوض، در بیهودگی جنگ‌هایشان غرق می‌شوند. یورش «قهرمانانه» تراویس او را خالی‌تر می‌کند؛ همان‌طور که پیروزی‌های مکس پیروزی‌های بی‌معنی هستند. قوانین اخلاقی آن‌ها شکسته است؛ عدالت شخصی، آشفته و اغلب خودویرانگر است.

برای طرفداران داستان‌هایی که در آن قهرمان یک اسلحه و شهر شرور اصلی است، Taxi Driver فقط یک فیلم نیست، یک مانیفست خونین است. به آینه تراویس خیره شوید و انعکاس مکس پین را خواهید دید.

۲) عنوان Black Rain سال ۱۹۸۹

تصویری از فیلم black rainهیجان و حس و حال Black Rain واقعاً عالی است و می‌توانید از آن لذت ببرید.

برای وفاداران به MP که مشتاق زوال اخلاقی باران‌زده و گرگ‌های تنها غرق‌شده در کثافت هستی‌شناختی هستند، Black Rain (۱۹۸۹) یک پل حسی بین شرق و غرب است. به کارگردانی ریدلی اسکات و با بازی مایکل داگلاس در نقش نیک کانکلین، یک کارآگاه فاسد NYPD، این عنوان هیجانی آغشته به نئون، به دنیای دسیسه‌های یاکوزا، افتخار پوسیده و رستگاری از طریق آتش می‌پردازد.

مانند برزخ برفی مکس، اوساکا در Black Rain یک هزارتوی سایه و نئون است؛ جایی که هر کوچه یک خنجر یا خیانت را پنهان کرده است. سفر کانکلین، یک پلیس بی‌آبرو که از میان فساد خارجی حرکت می‌کند تا روح خود را نجات دهد، مانند سقوط مکس به جهان زیرین جنایت است، جایی که پلیس‌ها و خلافکارها یک ماسک پوسیده به چهره دارند. زیبایی‌شناسی فیلم، نوآر ماکسیمالیسم محض است: خیابان‌های شسته‌شده با باران زیر تابلوهای فلورسنت می‌درخشند، کلاب‌های شبانه پر از دود با خطر می‌تپند و خشونت آیینی یاکوزا مانند خانواده پانچینلو در بازی نظر را جلب می‌کند.

آرک داستانی کانکلین، یک ضدقهرمان ناقص که از ترحم به خود به سمت هدف حرکت می‌کند، با مسیر مکس از یک پلیس شکسته به یک شبح انتقام‌جو همخوانی دارد. هر دو مرد با اعتیاد دست‌وپنجه نرم می‌کنند (الکل برای کانکلین، انتقام برای مکس) و شرکایی که به خسارت جانبی تبدیل می‌شوند. اکشن نیز ملموس و جذاب است: تعقیب‌های موتوری در بازارهای شلوغ، دوئل‌های کاتانا در کارخانه‌های فولاد و یک نقطه اوج غرق در آتش و خون که به تیراندازی‌های آتشین MP متصل می‌شود.

اما خویشاوندی واقعی Black Rain در فساد اخلاقی آن نهفته است. پلیس‌ها روح خود را می‌فروشند، متحدان از پشت خنجر می‌زنند و رستگاری یک شمارش اجساد می‌طلبد. برای طرفداران داستان‌هایی که در آن پیروزی قهرمان به تلخی اعتیادش است، Black Rain فقط یک فیلم نیست؛ یک نشان افتخار بوده که به داخل یک گودال انداخته شده است.

۳) فیلم L.A. Confidential سال ۱۹۹۷

فیلم la confidentialزمانی را به خاطر بیاورید که می‌شد بازیگری کوین اسپیسی را تحسین کرد و به فجایع او فکر نکرد.

برای علاقه‌مندان به MP که از توطئه‌های پیچیده و قدرت فاسد شده اخلاقی لذت می‌برند، L.A. Confidential (۱۹۹۷) خواهر و برادر آفتاب‌سوخته ناامیدی برفی بازی است. به کارگردانی کورتیس هانسون، این شاهکار نئو-نوآر، با بازی گای پیرس، راسل کرو و کوین اسپیسی در نقش کارآگاهان LAPD دهه ۱۹۵۰، یک تار عنکبوت از فساد پلیس، دستکاری رسانه‌ها و قتل را از هم باز می‌کند که مانند نبردهای مکس علیه پوسیدگی سیستماتیک است.

مانند نیویورک مکس، لس‌آنجلس در L.A. Confidential با جلوه‌ای درخشان می‌درخشد اما از درون می‌پوسد. نورپردازی عجیب فیلم، اتاق‌های بازجویی پر از دود و دیالوگ‌های تیز مانند زیبایی‌شناسی hard-boiled موجود در MP است، با تعویض کولاک‌ها با سایه‌های نخلی. ایده‌آلیسم خشن باد وایت (کرو) و بلندپروازی حساب‌شده اد اکسلی (پیرس) جنبه‌هایی از روان شکسته مکس را نشان می‌دهند؛ خشم و هوش در دنیایی برخورد می‌کنند که در آن نشان‌های پلیس هیولاها را پنهان می‌کنند.

خیانت‌های مارپیچی، یک حلقه مواد مخدر که توسط پلیس‌ها محافظت می‌شود، یک تاجر رسانه‌ای که آشوب را هدایت می‌کند، مانند انتقام مکس از مافیای پانچینلو و صنعت‌گرایی تاریک تاثیرگذار هستند. هر دو داستان انزوا را مسلح می‌کنند: گرگ‌های تنها که در تارهای دروغ حرکت می‌کنند، جایی که متحدان قابل‌اعتماد نیستند و همیشه یک گلوله با نام شما روی آن در انتظارتان است. حتی خشونت ملموس به نظر می‌رسد؛ درگیری‌های استخوان‌شکن و کشتارهای پوینت-بلنک (از نزدیک) مانند تیراندازی‌های وحشی بازی هستند.

اما نبوغ L.A. Confidential در تاریکی اخلاقی آن نهفته است. مانند مکس، قهرمانان آن مصالحه کرده‌اند و جستجوهایشان برای عدالت به بلندپروازی شخصی یا انتقام آلوده شده‌اند. افشای معروف «رولو توماسی» در فیلم، یک پیچش داستانی باورنکردنی، مانند مکاشفه‌های تراژیک مکس است؛ جایی که پایان‌بندی و حقیقت فقط زخم را عمیق‌تر می‌کند.

برای طرفداران داستان‌هایی که در آن شهر ضدقهرمان است و رستگاری یک افسانه است، L.A. Confidential فقط یک فیلم نیست؛ یک پرونده از تاریک‌ترین خط زمانی مکس پین است.

۴) عنوان The Machinist سال ۲۰۰۴

فیلم the machinist با ایفای نقش کریستین بیلیکی از ایفای نقش‌های باورنکردنی کریستین بیل که تماشای آن به همان اندازه باورنکردنی خواهد بود.

برای طرفداران MP که مجذوب شخصیت‌های درگیر با گناه و واقعیت‌های ازهم‌گسیخته هستند، The Machinist (2004) یک فرسایش روانی آهسته است که مانند گلوله‌ای در روح گیر می‌کند. این کابوس اگزیستانسیال به کارگردانی برد اندرسون و با بازی کریستین بیل در نقش ترور رزنیک، یک ماشین‌کار مبتلا به بی‌خوابی، شکنجه‌های مکس را بازتاب می‌دهد: مردی که توسط گناهان گذشته‌اش تسخیر شده و در مهی از پارانویا گرفتار است… جایی که حقیقت و توهم درهم می‌آمیزند.

مانند مکس، ترور در دنیایی زندگی می‌کند که از رنگ تهی شده است (به معنای واقعی کلمه). پالت رنگ پریده و محو فیلم، یادآور زیبایی‌شناسی تاریک MP است؛ با چرخ‌دنده‌های کارخانه و آپارتمان‌های کم‌نور که جایگزین کوچه‌های برفی بازی شده‌اند. قیافه لاغر و چشمان گودافتاده ترور، حضوری شبح‌وار شبیه به مکس را تداعی می‌کند. هر دو مرد به سایه‌هایی از گذشته خود تبدیل شده‌اند. توهمات آن‌ها را آزار می‌دهند: چهره‌های مبهم، یادداشت‌های مرموز و یک همکار اسرارآمیز که ممکن است وجود خارجی نداشته باشد… همه اینها یادآور کابوس‌های والکیر MP هستند.

همخوانی‌های موضوعی عمیق‌تر هستند. عذاب وجدان ترور درباره یک اتفاق فرار از محل حادثه، بازتابی از درد مکس درباره قتل خانواده‌اش است. هر دو داستان، خودتنبیهی را به سلاح تبدیل کرده و مرزهای بین توبه و خودویرانگری را محو می‌کنند. فضای صوتی صنعتی فیلم، ماشین‌آلات پرسر و صدا، چکه کردن آب، یادآور هراس محیطی بازی هستند. صدایی مداوم که زوال اگزیستانسیال را تشدید می‌کند.

اما نبوغ The Machinist در سادگی بی‌رحم آن نهفته است. در اینجا هیچ تیراندازی یا رئیس مافیایی وجود ندارد؛ فقط فرسایش تدریجی ذهن یک مرد. بی‌خوابی ترور («یک سال است نخوابیده‌ام») به bullet time او تبدیل می‌شود و لحظات را به شکنجه تبدیل می‌کند. برای طرفداران داستان‌هایی که در آن بزرگترین دشمن، تصویر در آینه است، The Machinist فقط یک فیلم نیست؛ یک کلیسای بدون بخشش است.

۵) فیلم Oldboy سال ۲۰۰۳

عنوان oldboy الهامی برای max payneپیچش داستانی فوق‌العاده و روایتی نوآر و عالی در انتظار شما خواهد بود.

برای طرفداران MP که داستان‌هایی را می‌پسندند که در آن انتقام هزارتویی از درد است و هر پیروزی مزه خاکستر می‌دهد، Oldboy (2003) یک ضربه کاری از خشونت اپرایی را ارائه می‌دهد. این شاهکار کره جنوبی به کارگردانی پارک چان-ووک و با بازی چوی مین-سیک در نقش اوه دائه-سو، مردی که ۱۵ سال بدون دلیل زندانی شده، سفر انتقام‌جویانه مکس را بازتاب می‌دهد و فاتالیسم نوآر را با وحشت بدنی و شکنجه روانی ترکیب می‌کند.

مانند مکس، دائه-سو، یک شخصیت اصلی شکسته، در دنیایی حرکت می‌کند که خشونت در آن به دقت طراحی شده است. هر دو عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی در یک طرح بزرگتر هستند… جستجوهایشان برای پاسخ به مارپیچ‌هایی از گناه و خودویرانگری تبدیل می‌شود. خشونت اغراق‌شده فیلم، یک درگیری در راهرو با چکش، اختاپوس زنده که خام خورده می‌شود، یادآور تیراندازی‌های bullet-time مکس در وحشی‌گری آن است که درد را به هنری تلخ تبدیل می‌کند.

از نظر بصری، راهروهای پر از سایه و قاب‌بندی‌های تنگ Oldboy، یادآور فضای فشرده MP است، جایی که هر اتاق مانند یک سلول زندان به نظر می‌رسد. نقطه اوج بارانی، غرق در خیانت و خون، باران ناامیدی آشنای بازی را تداعی می‌کند. راوی دائه-سو («بخند و دنیا با تو می‌خندد. گریه کن و تنها گریه کرده‌ای») یادآور تک‌گویی‌های اگزیستانسیال مکس است که شعر را با پوچ‌گرایی تاریک ترکیب می‌کند.

همخوانی‌های موضوعی میان این دو عنوان عمیق‌تر هستند. هر دو داستان حافظه و هویت را مسلح می‌کنند: اندوه مکس درباره خانواده‌اش بر هر گلوله سایه افکنده، در حالی که گذشته تکه‌تکه دائه-سو به شکنجه او تبدیل می‌شود. شرورها، مغزهای متفکر انتقام‌جو با قوانین اخلاقی منحرف، شخصیت‌های اصلی را وادار می‌کنند با مسئولیت خود روبرو شوند و انتقام را به ماری تبدیل می‌کنند که دم خود را می‌خورد.

اما خویشاوندی واقعی Oldboy در امتناع آن از ارائه کاتارسیس نهفته است. مانند پیروزی‌های پوچ مکس، موفقیت دائه-سو بی‌معنی است و زخم‌هایی بر جای می‌گذارد که هیچ عدالتی نمی‌تواند التیام بخشد. برای طرفداران داستان‌هایی که در آن انتقام رستگاری نیست بلکه لعنت، Oldboy فقط یک فیلم نیست؛ فریادی از پرتگاه به سوی قلب مخاطب است.

۶) عنوان Fight Club سال ۱۹۹۹

فیلم fight club سال 1999اگر سینماگر باشید، اسم شاهکار تکرارنشدنی Fight Club را شنیده‌اید.

برای وفاداران به Max Payne که از ضدقهرمان‌های غرق‌شده در فساد اگزیستانسیال لذت می‌برند، Fight Club (1999) یک تجربه ایده‌آل است. این فیلم کلاسیک فرهنگی به کارگردانی دیوید فینچر و با بازی ادوارد نورتون در نقش یک بی‌خواب بی‌نام که همراه روانی آنارشیست خود تایلر دردن (برد پیت) از هم می‌پاشد، سقوط مکس به هویت ازهم‌گسیخته و شورش پوچ‌گرایانه او را بازتاب می‌دهد. هر دو شخصیت اصلی مردانی تهی شده از سوگواری هستند که به دنبال هدف در خشونت غرق می‌شوند و دنیایی را که به آنها خیانت کرده رد می‌کنند.

مانند برزخ گوی برفی مکس، دنیای Fight Club کثیف و اغراق‌شده است؛ غرق در سبزهای بیمار و زوال صنعتی. راوی بی‌احساس فیلم («تو در SeaTac، SFO، LAX بیدار می‌شوی…») یادآور مونولوگ‌های بدبینانه مکس است که طنز تلخ را با ناامیدی ترکیب می‌کنند. خشونت در اینجا فقط کاتارسیس نیست؛ یک زبان است. درگیری‌های مشت‌زنی در زیرزمین‌های نمناک، یادآور تیراندازی‌های bullet-time مکس هستند؛ هر عمل فریادی علیه اخته‌سازی و فروپاشی اجتماعی.

شعار تایلر («فقط بعد از اینکه همه چیز را از دست دادیم، آزادیم هر کاری بکنیم») یادآور پذیرش مکس از نیستی پس از قتل خانواده‌اش است. هر دو داستان دوگانگی را مسلح می‌کنند: مکس با شیاطین درونی و دشمنان بیرونی می‌جنگد، در حالی که راوی با روان خود جنگ دارد. حتی شرورهایشان، امپراتوری‌های فاسد شرکتی در مقابل کالت Project Mayhem، سیستم‌هایی را بازتاب می‌دهند که انسانیت را کالا می‌کنند.

اما نبوغ Fight Club در واقعیت‌گریزی سوررئال آن نهفته است. تدوین‌های توهم‌زا، شکستن دیوار چهارم و نفوذ خداگونه تایلر، ادراک را تحریف می‌کند؛ درست مانند سکانس‌های کابوس مکس یا توهمات والکیر. هر دو داستان می‌پرسند: وقتی درد تنها حقیقت است، واقعیت چیست؟

برای طرفداران داستان‌هایی که مشت‌ها و گلوله‌ها در آن دعاهای دنیایی بی‌خدا هستند، Fight Club فقط یک اثر سینمایی نیست؛ یک روایت خونین است.

۷) فیلم Se7en سال ۱۹۹۵

فیلم se7enیک اثر پوچ‌گرا و جذابی دیگر که باید با دقت از تمامی المان‌های آن لذت برد.

برای خبرگان MP که مجذوب پوچ‌گرایی باران‌زده و فساد اخلاقی هستند، Se7en (1995) یک سفر هولناک به قلب تباهی انسانی است. این اثر هیجانی جذاب به کارگردانی دیوید فینچر با بازی مورگان فریمن و برد پیت در نقش کارآگاهانی که یک قاتل زنجیره‌ای تجسم‌کننده هفت گناه کبیره را تعقیب می‌کنند، فضای تحت فشار بازی را بازتاب می‌دهد؛ جایی که عدالت وعده‌ای پوچ است و تاریکی امید را می‌بلعد.

مانند برزخ برفی مکس، شهر بی‌نام Se7en خود یک شخصیت است: همیشه بارانی، پر از کثافت و مملو از فساد. دستور زبان بصری فیلم، فضای داخلی تاریک، نورپردازی خشن و پالت رنگ گل و خون، یادآور زیبایی‌شناسی نوآر MP است و هر کوچه و آپارتمان را به صحنه جرم تبدیل می‌کند. «آثار هنری» وحشتناک جان دو (کوین اسپیسی) (یک شکم‌پرست که با زور تغذیه شده، یک تنبل که به تخت بسته شده) یادآور وسواس بازی نسبت به خشونت آیینی است.

کارآگاه میلز (پیت) خشم قابل اشتعال مکس را تجسم می‌بخشد و عطش او برای عدالت به وسواس تبدیل می‌شود. در همین حال، سامرست (فریمن) یادآور خستگی پین از دنیاست؛ مردی که سال‌ها شاهد شرارت بوده است. فلسفه پوچ‌گرایانه قاتل («اگر می‌خواهی مردم گوش کنند، دیگر نمی‌توانی فقط روی شانه‌شان بزنی… باید با پتک به آنها ضربه بزنی») به بدبینی مکس شباهت دارد؛ مرزهای بین انتقام و جنون اینگونه محو می‌شوند.

نقطه اوج Se7en، یک پیچش به همان اندازه اجتناب‌ناپذیر که ویرانگر است، بازماندگان (و بینندگان) را متلاشی می‌کند؛ درست مانند پیروزی‌های مکس. هر دو داستان راه‌حل‌های مرتب را رد می‌کنند و در عوض در طعم تلخ بیهودگی می‌جوشند. عنوان Se7en فقط یک فیلم نیست؛ یک موعظه درباره گناه است و به زبان سایه‌ها ارائه می‌شود.

۸) عنوان The Crow سال ۱۹۹۴

عنوان the crow با بازی براندون لیداستانی جذاب که با کشته شدن اتفاقی براندون لی پایانی دردناک را به نمایش گذاشت.

اثر The Crow (1994) یک نقاشی از خشم است که با همان قلب تاریک می‌تپد. این نئو-نوآر گوتیک به کارگردانی الکسی پرویاس و با بازی براندون لی در نقش اریک درون، یک موسیقی‌دان مقتول که توسط یک کلاغ زنده می‌شود تا انتقام مرگ خود و نامزدش را بگیرد، طرحی غرق در همان خشم تراژیکی دارد که جنگ مکس علیه نابودکننده‌های خانواده‌اش را هدایت می‌کند.

مانند مکس، اریک شبح انتقامی است که در جهنم شهری اغراق‌شده حرکت می‌کند که در آن عدالت شخصی است و خشونت آیین. پالت رنگ مونوکروم فیلم، غرق در سایه‌ها و نئون، یادآور زیبایی‌شناسی MP است و پشت‌بام‌ها و کوچه‌ها را به صحنه‌هایی برای خونریزی تبدیل می‌کند. هر گلوله و تیغی سنگین به نظر می‌رسد، یادآور بازی‌گوشی عمدی و slow-motion بازی است.

راوی اریک («همیشه نمی‌تواند باران ببارد») با مونولوگ‌های درون‌گرای مکس طنین‌انداز می‌شود که سرنوشت شاعرانه را با درد خام ترکیب می‌کند. حتی شرورها یادآور خشونت و کثافت‌های روایت MP هستند: یک باند سادیست به رهبری تاپ دالر (مایکل وینکات)، که تهدیدهای نمایشی‌اش یادآور پادشاهان مافیا و عوامل فراری بازی هستند.

اما این جو است که آنها را به هم پیوند می‌دهد. شب ابدی The Crow، زوال صنعتی و خیابان‌های شسته‌شده با باران، پین محض است. در همین حین، موسیقی سینث-راک آن (با حضور The Cure و Nine Inch Nails) اضطراب را تقویت می‌کند. برای طرفداران داستان‌هایی که در آن درد سوخت هدف است، The Crow فقط یک فیلم نیست؛ یک همراه در سایه‌ها است.

۹) فیلم Sin City سال ۲۰۰۵

فیلم sin city شبیه به max payneیکی از خارق‌العاده‌ترین آثار موجود که سبک هنری تکرارنشدنی و زیبایی دارد.

برای طرفداران دنیای باران‌زده و از نظر اخلاقی تیره‌و‌تار MP، عنوان Sin City (2005) یک آشنای بصری و موضوعی است که در همان پوچ‌گرایی سیاه جوهر غرق شده است. این فیلم فوق‌-استایلی شده به کارگردانی رابرت رودریگز و فرانک میلر و اقتباس‌شده از رمان‌های گرافیکی میلر، فضای قدرتمند و جذاب بازی را بازتاب می‌دهد؛ جایی که هر سایه یک شکارچی را پنهان می‌کند و رستگاری تنها یک رویای احمقانه است.

مانند برزخ برفی مکس، Basin City در Sin City یک چاه فاضلاب از فساد است که توسط پلیس‌های متقلب، رؤسای مافیا و شخصیت‌های فم فتال حکومت می‌شود. ساختار آنتولوژی آن، داستان‌های درهم‌تنیده انتقام و بقا، یادآور سقوط اپیزودی مکس به تاریکی است. مارو (میکی رورک)، یک وحشی که به دنبال قاتل معشوقه‌اش است، خشم مکس را به یاد مخاطب می‌اندازد، در حالی که دوایت (کلایو اوون) با خیانت‌های کوچه‌پس‌کوچه‌ای روبرو می‌شود که به نظر می‌رسد از فیلمنامه بازی کنده شده‌اند. حتی زیبایی‌شناسی مونوکروم فیلم، با لکه‌هایی از خون قرمز و نئون، یادآور الهامات رمان گرافیکی و محیط‌های پر از سایه MP است.

دیالوگ‌ها با همان طنز تلخ می‌درخشند («در Sin City اگر در کوچه درست قدم بزنید، هر چیزی را می‌توانید پیدا کنید»)، یادآور روایت درون‌گرای مکس هستند. خشونت در اینجا اپرایی اما صمیمی است: درگیری‌های استخوان‌شکن، تیراندازی‌های باشکوه و حسی از عواقب که به هر گلوله اهمیت می‌دهد، مشخصه‌های مبارزه در بازی هستند. ابهام اخلاقی به همان اندازه قوی است؛ قهرمانان شکسته هستند، شرورها کاریزماتیک و بقا قربانی می‌طلبد.

باران خیابان‌ها را مانند روغن می‌پوشاند، تروپ‌های نوآر به حقیقت داستانی تبدیل می‌شوند و مرز بین عدالت و انتقام محو می‌شود. برای طرفداران MP، فیلم Sin City فقط یک اثر سینمایی نیست؛ یک نقاشی زنده و قابل بازی است. جایی که هر فریم با همان انرژی تاریک و محکوم به شکست می‌تپد. آماده شوید و بدانید که تاریکی زیباست.

۱۰) عنوان Payback سال ۱۹۹۹

فیلم payback سال 1999حتی ظاهر شخصیت مل گیبسون در این فیلم نیز ما را به یاد مکس پین می‌اندازد.

اگر انتقام درون‌گرای Max Payne و زیبایی‌شناسی نوآر باران‌زده آن به رایگان در ذهن شما زندگی می‌کند، Payback (1999) سزاوار جایی در لیست تماشای شماست. این نئو-نوآر خشن به کارگردانی برایان هجلند و با بازی مل گیبسون در نقش پورتر، ضدقهرمانی خونسرد، DNA بازی را بازتاب می‌دهد: جستجوی یک گرگ تنها برای انتقام در دنیایی که خیانت ارز است و هر کسی قیمتی دارد.

مانند مکس، پورتر مردی‌ست که از همه چیز خسته شده است. پس از یک سرقت توسط همسر و شریکش نیمه‌جان رها می‌شود و از نیستی با یک هدف بازمی‌گردد؛ پس گرفتن آنچه مال اوست و مجازات کسانی که به او خیانت کرده‌اند. سادگی طرح قدرت آن، یادآور شکار یک‌جانبه مکس برای عدالت در میان هزارتویی از پلیس‌های فاسد، خلافکارهای سادیستی و کاراکترهای فم فتال است. روایت طعنه‌آمیز و خشک پورتر («پیش‌بینی زمستانی به شما می‌دهم: سرد خواهد بود، خاکستری خواهد بود، و تا آخر عمرتان ادامه خواهد داشت») یادآور پوچ‌گرایی مشخص مکس است که عزم جدی را با طنز جهان‌دیده ترکیب می‌کند.

از نظر بصری، Payback جهنم شهری خود را در سبزهای بیمار و آبی‌ها غرق می‌کند و یادآور محیط‌های پر از سایه MP است. اکشن اثر بی‌رحم و بی‌پرده است: تیراندازی‌هایی از فاصله نزدیک، درگیری‌های هیجان‌انگیز و حسی آشنا از خشونت که یادآور ریتم خشن سبک  shoot-’em-up بازی است. آنچه واقعاً Payback را به MP پیوند می‌زند، کاوش آن در فساد اخلاقی آشنای ماست. هر دو شخصیت اصلی در دنیایی حرکت می‌کنند که وفاداری شدنی نیست و بقا نیازمند از دست دادن تکه‌تکه انسانیت شخصیت اصلی داستان ماست. سفر پورتر، مانند مکس، درباره رستگاری نیست بلکه تمرکز خود را روی بقا قرار می‌دهد.

برای طرفدارانی که آن ترکیب از فضای نوآر، انتقام بی‌امان و جسارت اگزیستانسیال را می‌خواهند، Payback نزدیک‌ترین تجربه سینمایی به مکس پین محبوب ماست.

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است