فیلمهای ترسناک زیادی در سال ۲۰۲۵ اکران شدند ولی این ۱۰ فیلم ترسناک توانستند لحظات مهیج و دلهرهآور بهتری برای مخاطبان رقم بزنند.

دوازده ماه گذشته برای طرفداران ژانر وحشت واقعاً فوقالعاده بود. هم استودیوهای مستقل کوچک و هم استودیوهای بزرگ هالیوودی، یکی پس از دیگری فیلمهای ترسناک تازهای ارائه کردند. در همین سال، کمپانی Warner Bros. Discovery سرمایهگذاری بزرگی روی آثار اورجینال در ژانر وحشت انجام داد و به کارگردانانی مثل رایان کوگلر و زک کرگر آزادی کامل داد تا هر نوع داستانی که میخواهند روایت کنند.
در همین حال، دنی بویل با فیلم زامبی محور جدید خود، فرنچایز ۲۸Days Later را به شکلی شگفتانگیز و زیبا احیا کرد. در کنار این آثار، اقتباسی از اثری از استیون کینگ که برای مدتها در دست توسعه بود، بالاخره به مرحله اکران رسید و حتی ریان جانسون هم با سومین فیلم Knives Out با عنوان Wake Up Dead Man وارد این میدان شد.

فیلم Good Boy بهعنوان یکی از غافلگیرکنندهترین موفقیتهای آثار ترسناک و کمهزینه سال ۲۰۲۵ مطرح شده است. این فیلم در مورد خانهای جنزده، اولین فیلم بلند بن لئونبرگ در مقام کارگردان محسوب میشود و سگ خودش، ایندی از نژاد Nova Scotia Duck Tolling Retriever، نقش اصلی فیلم را بازی میکند. داستان درباره ایندی و صاحبش تاد با بازی شین جنسن است که زندگی شهری را کنار گذاشته و به خانهای روستایی و دورافتاده، متعلق به پدربزرگ مرحوم تاد، نقل مکان میکنند. اما مدت زیادی از اسکان آنها نمیگذرد که ایندی احساس میکند چیزی درست نیست و متوجه سایههای وهمآلود، حضورهای شبحگونه و صداهای ناآرامی میشود که برای انسانهای اطرافش نامرئی و نامفهوم باقی میمانند.
فیلم با قرار دادن یک سگ در نقش اصلی، تماشاگر را به بازی میگیرد و باعث میشود مخاطبان به هر نگاه طولانی، ناله یا لرزش کوچک این سگ در موقعیتهای خطرناک واکنش نشان دهند. این یک فیلمسازی هوشمندانه است که بلافاصله مخاطب را درگیر میکند و اجازه میدهد تمام احساساتش را روی این سگ قرار بدهد، سگی که احتمالاً خارج از قاب دوربین، فقط به تشویقیهای صاحبش واکنش نشان میدهد تا این لحظات را ایجاد کند.

در فیلم Heart Eyes، ژانر اسلشر ترسناک با کمدی عاشقانه ترکیب میشود و تیم سازنده فیلم با موفقیت از پس این ترکیب برمیآید. این فیلم به کارگردانی جاش روبن، داستان الی با بازی اولیویا هولت و جی با بازی میسون گودینگ را دنبال میکند؛ دو نفری که در واقع زوج نیستند اما توسط قاتل بدنام Heart Eyes تعقیب میشوند؛ قاتلی که هر ولنتاین در شهری متفاوت، زوجها را هدف قرار میدهد.
صحنههای قتل به طرزی لذتبخش، خشن و بیوقفه هستند، بهویژه صحنه مشهور ترکیدن سر در کارخانهای در دقایق ابتدایی اثر. فیلم Heart Eyes همانطور که از یک اسلشر انتظار میرود، شمار زیادی قربانی درون خودش دارد. این در حالی است که الی و جی واقعاً عاشق یکدیگر میشوند و فیلم Heart Eyes به جنبه عاشقانه خود نیز عمل میکند.

فیلم Bring Her Back ساخته دنی و مایکل فیلیپو آنطور که فیلم موفق Talk To Me اوج گرفت، دیده نشد و این واقعاً مایه تأسف است؛ زیرا این فیلم به همان اندازه ترسناک، خلاقانه و گاهی بهشدت تکاندهنده است. فیلم مملو از افشاگریهای غافلگیرکننده و پیچشهای روایی ناگهانی است و به سالی هاوکینز اجازه میدهد در نقشی بینقص بهعنوان یک مادرخوانده شکارچی و تهدیدآمیز بدرخشد.
فرزندان جدید او، اندی با بازی بیلی بارات و پایپر با بازی سورا وانگ، در ابتدا هیچ تصوری از نیت واقعی سرپرست جدیدشان ندارند و حتی نمیدانند چرا او چنین رفتارهایی دارد. با پیش رفتن داستان دردناک فیلم، این اثر، جایگاه برادران فیلیپو را بهعنوان خالقانی در ژانر ترسناک با سبک بصری قدرتمند و توانایی ایجاد پیچشهای تازه در کلیشههای قدیمی تثبیت میکند.

یک فیلم Final Destination فقط به اندازه صحنه افتتاحیهاش خوب است و به همین دلیل است که قسمت دوم این مجموعه با تصادف بزرگ بزرگراه همیشه در تالار افتخارات وحشت جایگاه ویژهای دارد. خوشبختانه، ریبوت امسال یعنی فیلم Final Destination Bloodlines با صحنه افتتاحیهای به همان اندازه خشن آغاز میشود؛ جایی که یک آسمانخراش شبیه Space Needle سیاتل در شب افتتاحیه فرو میریزد. فیلم Bloodlines بعد از آن هم سرعتش را کم نمیکند و کارگردانان مشترک، زک لیپوفسکی و آدام استین، مرگهایی شیطانیتر طراحی میکنند؛ بهترین آنها نیز در یک دستگاه MRI بیشازحد قدرتمند رخ میدهد.

فیلم The Long Walk به کارگردانی فرانسیس لارنس شاید بهترین فیلمی باشد که او درباره یک دیستوپیای خشن ساخته است؛ آن هم در حالی که او چهار فیلم از مجموعه Hunger Games را کارگردانی کرده و یک فیلم دیگر هم در راه دارد. این فیلم اقتباسی از رمان سال ۱۹۷۹ از استیون کینگ است و فرانسیس لارنس به همراه فیلمنامهنویس جی تی مولنر، ایدهای بهظاهر ساده را پیش میبرند تا به نتایج انسانی و ویرانگرش برسند. در آمریکایی نزدیک به آینده و تمامیتخواه، پسران نوجوان به اجبار وارد یک مسابقه استقامتی تلویزیونی میشوند: باید بالاتر از حداقل سرعت مشخصشده راه بروند، وگرنه کشته میشوند، تا جایی که فقط یک نفر زنده بماند.
فیلم The Long Walk سالها در جهنم توسعه گرفتار بود، شاید چون مدیران استودیو فکر میکردند ایده چند نوجوان که راه میروند، حرف میزنند و یکییکی به شکلی وحشیانه کشته میشوند، نیاز به چیز بیشتری دارد. اما در نهایت، تنها چیزی که لازم بود، یک گروه بازیگری فوقالعاده بود. کوپر هافمن در نقش ری گرتی، ستون احساسی فیلم است و دیوید جانسون در نقش پیتر مکوریز با خوشبینی لجوجانهاش، روحی انسانی به این راهپیمایی مرگبار میدهد. حضور مارک همیل در نقش سرگرد که گاهی ظاهر میشود و پسری را از پشت سر میکشد، هر لحظه فیلم را با وحشتی مطلق همراه میکند.

وقتی فیلم M3gan 2.0 در سال جاری میلادی، مسیرش را تا حد زیادی از ژانر وحشت جدا کرد، فیلم Companion آمد تا این خلأ را پر کند. این فیلم نخستین تجربه سینمایی درو هنکاک در مقام نویسنده و کارگردان است؛ کسی که پیشتر در سریال Blue Mountain State نویسندگی کرده بود. فیلم Companion اما رویکردی کاملاً متفاوت نسبت به آثار مهیج مرتبط با هوش مصنوعی دارد.
در این فیلم، انسانها در نقش شخصیتهای منفی ظاهر میشوند، نه رباتها. آیریس با بازی درخشان سوفی تاچر که پیشتر با سریال Yellowjackets شناخته شده بود، یک ربات همراه است. حادثه محرک داستان زمانی رخ میدهد که آیریس، بدون آنکه بداند یک موجود مصنوعی است، در دفاع از خود مردی را میکشد.
با باز شدن لایههای داستان، این انسانهای اطراف آیریس هستند که بهتدریج چهره واقعی خود را نشان میدهند؛ انسانهایی که درگیر خشم، حسادت و خودخواهی میشوند. هرچه روایت جلوتر میرود، انسانیت بیش از پیش در جایگاه شر قرار میگیرد، تا جایی که فیلم به اوجی رضایتبخش میرسد؛ هرچند این مسیر با چند لحظه حیرتآور و خشمبرانگیز همراه است که عمق سقوط شخصیتهای انسانی را نشان میدهد.

فیلم ظریف و چندلایه Wake Up Dead Man ساخته ریان جانسن یک اسلشر کلاسیک یا داستان تسخیرشدگی معمولی نیست، اما اگر با عینک ژانر وحشت به آن نگاه کنیم و الهامهای جانسن را در نظر بگیریم، این اثر بیشتر به یک داستان از ادگار آلن پو شباهت دارد تا دو فیلم قبلی Knives Out.
فیلم Wake Up Dead Man فضای گرم و صمیمی عمارت به سبک آگا کریستی در فیلم اول و جزیره آفتابی و تجملی فیلم دوم را کنار میگذارد و بهسوی فضایی تاریکتر و گوتیک حرکت میکند. اجساد یکی پس از دیگری در شهری کوچک روی هم انباشته میشوند؛ شهری که لوکیشنهای اصلی آن شامل کلیسایی شوم، جنگلهایی تهدیدآمیز و یک آرامگاه سنگین و سرد است.
اما مهمتر از همه، انگیزههای پشت قتلها و نحوه نمایش آنهاست. فلشبکی از فروپاشی روحی یک زن مانند فیلمهای تسخیرشدگی تصویربرداری شده و یک رویارویی در فضای بین جنگل و آرامگاه، حالوهوای یک اسلشر تمامعیار را دارد. فیلم Wake Up Dead Man در عین حال که بررسیای اندیشمندانه درباره مذهب ارائه میدهد و فرصتی برای ارتقای ریان جانسن بهعنوان نویسنده و کارگردان است، یک چرخش آگاهانه به سوی روایتی تاریکتر، ترسناکتر و خفقانآورتر نسبت به آثار پیشین این مجموعه محسوب میشود.

وقتی یک کلاس کامل از دانشآموزان پایه سوم ابتدایی به طور مرموزی و همزمان از خانه فرار میکنند، ساکنان شهر میبروک در پنسیلوانیا، انگشت اتهام را به سمت معلم آنها، جاستین با بازی جولیا گارنر، میگیرند. شایعات درباره ناپدید شدن کودکان مانند آتش در شهر کوچک پخش میشود و جاستین را با فردی خشمگین با نام آرچر با بازی جاش برولین روبهرو میکند.
در تلاش برای کشف حقیقت، این دو متوجه میشوند تنها دانشآموز باقیمانده، پسری به نام الکس با بازی کری کریستوفر، با یکی از بستگان جدید و عجیب خود زندگی میکند؛ زنی با بازی ایمی مدیگان که خود را گلادیس معرفی میکند ولی آن کسی نیست که ادعا میکند.
فیلم مهیج و نامتعارف زک کرگر بیش از هر چیز، عجیب است، اما از آن نوع عجیبِ خوب. تمهای تاریک فیلم مانع از درخشش ریشههای کمدی زک کرگر نمیشود و شوخیهای سیاه و خندهدار در سراسر فیلم حضور دارند، بدون آنکه به فضای ترسناک آن لطمه بزنند. فیلم Weapons اثری خوشساخت، خوشتصویر، خوشبازی و با فیلمنامه بسیار خوب است. فیلم عمداً از توضیح دادن همه چیز خودداری میکند و این ابهام، بهجای تضعیف اثر، به آینهای تبدیل میشود که مخاطب میتواند معنای نمادین فیلم را در آن کشف کند. زک کرگر به تماشاگر اعتماد میکند تا خودش به تفسیر برسد، نه اینکه با توضیح بیشازحد، لذت و ترس را از بین ببرد.

بازگشت دنی بویل و الکس گارلند به دنیای زامبیها، برخلاف انتظار، یکی از بهترین آثار سالهای اخیر هر دو فیلمساز است. الکس گارلند فیلمنامهای فشرده و تأثیرگذار ارائه میدهد که بدون شعارزدگی، به موضوعاتی مانند سوگ، مرگ، خانواده و حتی برگزیت میپردازد.
دنی بویل با انرژی فراوان، فیلم را با آیفون فیلمبرداری کرده و همراه با فیلمبردار آنتونی داد منتل، نسخهای معاصر، خطرناک و به طرزی زیبا از سبک دیجیتال و خشن فیلم اصلی خلق کرده است. اما ستاره واقعی فیلم، رالف فاینز است؛ کسی که در نیمه دوم وارد فیلم میشود و نقشی را ایفا میکند که میتوانست صرفاً اغراقآمیز باشد، اما با روحی عمیق، جان تازهای به کل فیلم میبخشد.
همزمان با اوج احساسی سفر اسپایک دوازدهساله با بازی آلفی ویلیامز و مادرش آیلا با بازی جودی کامر، فیلم به شکلی غیرمنتظره، عمیق و تأثیرگذار میشود. فیلم ۲۸Years Later به همان اندازه که خشن و پرانرژی است، دلخراش و تکاندهنده نیز هست.

انتظارات از نخستین فیلم رایان کوگلر که جدای از آیپیهای شناخته شده است، بسیار بالا بود و فیلم Sinners نهتنها این انتظارات را برآورده کرد، بلکه بهترین فیلم ترسناک سال و یکی از بهترین آثار خونآشامی سالهای اخیر شد. داستان درباره دوقلوهای اسموکاستک است؛ دو کلاهبردار با بازی مایکل بی جردن که پس از بازگشت به میسیسیپی با مقدار مشکوکی پول، تصمیم میگیرند یک کسب و کار راهاندازی کنند، اما ناخواسته یک شر باستانی را بیدار میکنند.
نیمه اول فیلم روایتی قدرتمند از بیعدالتی نژادی و اقتصادی در جنوب آمریکا در دوران جیم کرو است، اما با ورود گروهی از خونآشامها، فیلم به وحشتی خونین و افسارگسیخته تبدیل میشود. نیمه دوم فیلم Sinners برداشت تازهای از ژانر وحشت ارائه میدهد که احتمالاً الهامبخش بسیاری از فیلمسازان در سالهای آینده خواهد بود.
فیلم She Loved Blossoms More
هر سال تعداد زیادی فیلم ترسناک مستقل بدون سر و صدا وارد پلتفرمهای دیجیتال میشوند و اغلب نادیده گرفته میشوند. جواهر امسال، فیلم یونانی فرانسوی She Loved Blossoms More ساخته یانیس وسلمس است؛ اثری رمزآلود، ترسناک و پر از جلوههای عملی شگفتانگیز. سه برادر که وسواس بازگرداندن مادرشان از مرگ را دارند، با یک ماشین زمان آزمایش میکنند و به قلمرویی دیگر دسترسی پیدا میکنند. نتیجه، فیلمی میان آثار اچ پی لاوکرافت، فانتاسم و سینمای پوناس کوسماتوس است که کابوسوار و فراموشنشدنی است.
فیلم Influencers
فیلم Influencers اثری پرزرقوبرق و مملو از خشونتهای شوکهکننده، جایگاه کرتیس دیوید هاردر و کاساندرا ناد را بهعنوان چهرههای اصلی وحشتِ شبکههای اجتماعی تثبیت میکند. این دنباله، دنیای فیلم Influencer را گسترش میدهد و بازی مرگبار تعقیب و گریز را به سطحی تازه میبرد.
منبع: polygon
دیدگاهتان را بنویسید