در این مقاله به معرفی بازیهایی میپردازیم که با وجود اقتباس از فیلمهای سینمایی، شکست نخوردند و باکیفیت هستند.

در عصر گرافیکهای دوبعدی، ساخت بازی از روی فیلم سخت نبود، چرا که روند تولید کوتاه و کم هزینهتری داشتند. اما با بهبود سختافزارها و ورود به عصر گرافیک سه بعدی، دیگر نمیشد به راحتی در حین تولید فیلم یک بازی توسعه داد و زمان اکران، منتشر کرد. از این رو، در چند سال اخیر تقریبا تمام عناوینی که از روی فیلمها ساخته شدند، سرانجامِ غیرقابل قبولی داشتند. خوشبختانه استثناهایی نیز وجود دارند؛ این بازیها اغلب به خاطر محبوبیت یک فرنچایز، سالها پس از نمایش فیلم و با حوصله و دقت کافی تولید شدهاند.

بازیهای لگو کم و بیش معرف حضور همگان هستند. شخصا این عناوین را بیشتر بهخاطر روایت طنزآمیز از منابع اصلی میپسندم. هرچند که گیمپلی ساده اما درگیرکننده این آثار هم میتواند سرگرمکننده باشد، بهخصوص بهدستآوردن آیتمهای کلکسیونی و بازکردن شخصیتهای قابل کنترل بیشتر برای برخی بسیار اعتیادآور است. بازیهای لگویی بسیار زیادی در بازار وجود داشتند، طوری که زمانی به نظر میرسید قرار است برای هر فیلمی یک اثر لگو هم منتشر شود. امروزه شاید گستره این محصولات کمتر شده باشد اما خوشبختانه از کیفیتشان کاسته نشده. نسخههای مختلف Lego Star Wars که هرکدام گوشهای از فیلمهای این سری را پوشش میدهند، همیشه کیفیت قابل توجهای داشتهاند، اما کاملترین نسخه که تمام فیلمهای اصلی را در بر میگیرد، The Skywalker Saga است.
این اثر نهتنها بهترین و کاملترین پکیج برای دنیای تخیلی جنگ ستارگان محسوب میشود، بلکه میتوان آن را غنیترین عنوان لگو هم در نظر گرفت. با بیش از چهارصد کاراکتر و چهلوپنج مرحله، بازی راحت میتواند شما را حدود بیست ساعت سرگرم نگاه دارد. بر خلاف بازیهای اولیه لگو، این نسخه گیمپلی مدرنی پیدا کرده و دوربین بهصورت سوم شخص بالای شانه در آمده است. مبارزات و معماها نیز از آن سادگی شدیدِ قدیم در آمدهاند. در مجموع، این اثر هم برای کسانی مناسب است که میخواهند دنیای Star Wars را دوباره اما به شکلی طنزآمیز تجربه کنند و هم افرادی که بهطورکلی بازیهای لگو را دوست دارند.

وقتی میگوییم بازیِ بر اساس فیلم، لزوما منظورمان این نیست که حتما باید داستان یک فیلم را دوباره روایت کند. خوشبختانه Alien: Isolation چنین رویکردی را پیش نمیگیرد. بازی پانزده سال پس از فیلم اول اتفاق میافتد و روایتگر سرنوشت دختر قهرمان آن اثر است. توسعهدهندگان موفق شدهاند با بهرهگیری از دنیای فیلمهای Alien گیمپلی نفسگیر و داستانی کامل را نمایش دهند که به طور کلی برای علاقهمندان به ژانر وحشت جذاب باشد.
Isolation را میتوان یک بازی وحشت بقا دانست اما بر خلاف عناوین این سبک، تاکید کمی بر اکشن وجود دارد. به این خاطر که منابع تقریبا نایاب هستند و دلیل دیگر اینکه دشمن اصلی شما اصلا کشته نمیشود. بیگانهی این بازی، بعد از چند مرحله اول، بهصورت دائمی بهدنبال شماست و دست از سرتان بر نمیدارد. سرو صدای زیاد یا حرکتهای نابجا بهراحتی شما را لو میدهند. باید از محیط و ابزارهایی مثل جنبش یاب، به بهترین نحو استفاده کنید تا از شر بیگانه در امان بمانید. همین تاکید بر حضور دائمی دشمن و نیاز مبرم به مخفیکاری، بازی را بسیار استرسآور و هیجانانگیز میکند.

RoboCop هم در مدیوم سینما و هم بازیهای ویدیویی تاریخچه پرفراز و نشیبی داشته است. اما بهطورکلی میتوان آن را پدیدهای متعلق به دهه هشتاد میلادی دانست که هرگز نتوانست آنطور که باید کیفیت و محبوبیتش را حفظ کند. به هر حال، فیلمبازها و گیمرهای قدیمیتر با این مجموعه خاطره دارند. وقتی هم RoboCop: Rogue City عرضه شد، شاید بیشتر برای طرفداران فیلمهای قدیمی این سری جذاب بود. وقایع بازی قبل از سومین فیلم این مجموعه اتفاق میافتند و صحنه را برای آن مهیا میکنند. شخصیتهای دوست و دشمنِ آشنای فیلمها نیز بازگشتهاند.
توسعهدهنده میدانسته باید دست روی خاطرات و نوستالژی بگذارد و حتی بازیگر اصلی شخصیت Alex Murphy را بهعنوان صداپیشه به کار گرفته است. گیمپلی شاید کمی قدیمی به نظر برسد و حین امور کاراگاهی، بازی از ریتم میافتد. اما اکشن و تیراندازیها مهیج و سنگین هستند و حس یک ربات قدرتمند بودن را منتقل میکنند. از طرفی، گرافیک بازی برای یک محصول AA که بودجهی کلان ندارد خیلی خوب است. به طور کلی اگر طرفدار پلیس آهنی باشید احتمالا این بهترین شانس شما برای یادآوری دوران خوش گذشته خواهد بود.

این بازی به رهبری خالق سری Rayman و با همکاری Peter Jackson که کارگردان King Kong بود توسعه یافت. نتیجه هم حداقل در رابطه با نسخه Xbox 360 و PC خیره کننده بود. از گرافیک بسیار چشمگیر که در آن زمان نسل بعدی بهحساب میآمد تا گیمپلی متنوع از نقاط قوت این اثر بودند. شما نهتنها قهرمان مرد فیلم را با دوربین اول شخص کنترل میکنید، بلکه کنترل خودِ گوریل غول آسا را نیز بهدست میگیرید. دو کاراکتر مذکور با اینکه روند بازی کاملا مجزایی داشتند، اما موجب میشدند بیشتر بتوان دنیای فیلم را درک و بازی تا انتها تجربه کرد.

در میان بازیهای این مقاله، Indiana Jones جدیدترین اثر با بهترین خروجی بصری است. حتی برای نورپردازی از فناوری رهگیری پرتو بهصورت پیشفرض استفاده شده و بازی با سختافزارهای قدیمیتر کار نمیکند. اگر بخواهیم تنها جلوههای بصری و صداپیشگی و صحنههای سینمایی را در نظر بگیریم، این عنوان یکی از بهترین اقتباسهای تاریخ به شمار میرود.
اگرچه گیمپلی و به خصوص هوش مصنوعی چندان بینقص نیست، اما بازی حتی از این منظر هم کیفیت قابل توجهای دارد. Indiana Jones بیشتر ساختاری شبیه به آثار سبک ایمرسیو سیم دارد و برای انجام ماموریتها، دست پلیر باز خواهد بود؛ یعنی درست بر خلاف چیزی که در بازیهایی نظیرTomb Raider و Uncharted میبینیم. این سبک طبعا با دوربین اول شخص همراه است، اگرچه حین انجام بعضی فعالیتها سوم شخص خواهد شد. توجه داشته باشید که مراحل خطیتر و از قبل کارگردانی شده نیز در بازی حضور پررنگی دارند. Indiana Jones یک ماجراجویی تازه است که از نظر خط زمانی در میان فیلمهای اولیه این سری جای دارد و حتی میتواند برای تازهواردان به این دنیا جذاب باشد.

GoldenEye روی Nintendo 64 شاهکاری بود که توانست نظر منتقدین و مخاطبین را به خود جلب کند، اما امروزه گرافیک و سازوکارهای آن برای پلیرهای نسل جدید چندان قابل تحمل نیست. البته یک بازی کاملاً متفاوت GoldenEye هم وجود دارد که سال ۲۰۱۰ میلادی منتشر شد. این اثر با وجود آن که انقلابی و خیرهکننده نیست، اکشن خوبی را ارائه میدهد. در GoldenEye 2010، داستان و شخصیتها طوری بازتعریف شدهاند که با فیلمهای اخیر این سری هماهنگی داشته باشند. گیمپلی هم متناسب با نیازهای مخاطب جدید تنظیم شده تا تجربهای راحت ارائه دهد.
GoldenEye 2010 را میتوان یک Call of Duty ترکیب شده با جاسوسی دانست؛ یعنی هم کارهای مخفیانه مثل جمعآوری اطلاعات یا پنهان شدن از دشمنان را انجام میدهید و هم یک تیراندازی سریع و روان مثل هر بازی Call of Duty را تجربه میکنید.

اولین بازی از سری The Chronicles of Riddick احتمالا برای ما ایرانیان خیلی شناخته شده نبود، زیرا برای PS2 عرضه نشد. به هر حال، قسمت بعدی در سال ۲۰۰۹ با نام Assault on Dark Athena به بازار آمد که هم ریمستر نسخه اصلی را به همراه داشت و هم ادامه داستان را در خود گنجانده بود.
این بازی را میتوان ترکیبی جالب از Splinter Cell و Half Life دانست. مخفیکاری و در تاریکی ماندن با نمای اول شخص در کنار مبارزات خشن و حلکردن معماهای ساده، اساس بازی را تشکیل میدهند. اینجا با اتمسفری تاریک و خفقانآور هم روبهرو هستیم که حتی میتواند ترسناک باشد. این که یک توسعه دهنده بتواند تمام اینها را به کار گیرد، شاید یک چالش بزرگ به نظر برسد، اما واقعیت این است که The Chronicles of Riddick از آزمون سخت خود سربلند بیرون آمده و عناصر یاد شده را به خوبی با هم ترکیب کرده است.

فیلم شاهکارِ پدرخوانده متعلق به سال ۱۹۷۲ است اما بازی آن در سال ۲۰۰۶ منتشر شد؛ اثری که هنوز هم قابل تجربه است و میتوان از آن لذت بدر. در آن دوره، هر بازی سندباکسی، کپی GTA خوانده میشد اما پدرخوانده به سری مافیا شبیهتر است. یعنی شما با قصه و فضایی جدی طرف هستید که در دوران اوج فعالیت گروههای مافیایی روایت میشود. در واقع، ما با یک داستان حاشیهای در مقایسه با فیلم طرف هستیم و شخصیت اصلی آن بهدنبال انتقام، مراحل ترقی را در خانواده کورلئونه طی میکند.
گیمپلی آزادانه و یک نقشه بزرگ از ویژگیهای اصلی هستند، اما در عین حال، سازندگان به خوبی توانستهاند بازی را از زیر سایه سری GTA خارج کنند. برای نمونه، فعالیتهای گانگستری نظیر اخاذی از کسبوکارها و جنگ با سایر دار و دستهها بر سر کنترلِ شهر، بازی را بسیار غوطهورانه و مناسب با فضای مافیایی میکند. همچنین در آن زمان، مبارزات چه در قالب تنبهتن و چه با سلاح گرم برتری چشمگیری نسبت به GTA San Andreas داشتند. پدرخوانده یک شماره دو هم دارد که محصول چندان جالبی از آب در نیامد.
دیدگاهتان را بنویسید