تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

بیو عاشقانه شعر؛ متن 100 اشعار کوتاه بیو احساسی و عاشقانه زیبا

فضای اینترنت پُر از متون عاشقانه است که میان عشاق رد و بدل می‌شود. اما در این بخش از سایت ادبی متن‌ها قصد داریم چندین بیو عاشقانه شعر را برای شما دوستان قرار دهیم که می‌توانید با آن‌ها بیو خود را جالب کنید. پس اگر به دنبال بیو عاشقانه شعر هستید؛ در ادامه با ما باشید.

اشعار عاشقانه برای بیو

حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی‌کند؛ ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید به تو بگویم که به هیچ وجه از زندگی خوشم نمی‌آید.

تجویز طبیب است که در تنگی دل ، عشق بورزم

این حادثه محتاج یکی هست که در دسترسم نیست …

گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد  ولی

نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را …

قرارمان

فصل انگور

شراب که شدم

بیا

تو جام بیاور ، من جان …

تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی 

حرف ناگفته زیاد است ولی محرم نیست …

می‌بوسمت و نیست ازین بوسه گریزی

تقصیر خود توست که اینگونه عزیزی …

کار سن نیست که این‌گونه زمین‌گیر شدم

من به اندازه‌ی غمهای دلم ، پیر شدم …

از جهان مانده فقط جان که مرا ترک کند

من چنانم که محال است کسی درک کند …

مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است

از همین رو پیرهن بر عکس بر تن می کند.

دَر دلم

جا کرد عشقش

اختیار

از من گرفت…

من آشنای کویرمٖ، تو اهل بارانی

چه کرده ام که مرا از خودت نمی دانی؟

مطلب مشابه: متن عاشقانه بیو کوتاه (100 متن رمانتیک احساسی Bio خوشگل)

شعر عاشقانه برای بیو

می ترسم از آنچه در پس و پیشتر است

از زخم زبان که بدتر از نیشتر است!

عشقی ست که زنده ام نگه می دارد

دردی ست که از طاقت من بیشتر است…

فانوس‌و شب‌و سفسطه‌ی بی‌تابی

یکبار دگــــر چنبــــره‌ی بی‌خـوابی

شب با تب مهتاب غریبی می‌کـرد

شایـد تو از این فاصله‌ها می‌تابی

دیده از اشک و دل از داغ و لب از آه ،پر است

عشق در هر گذری، رنگ دگر می ریزد

لبخند بزن عشقم ، آرام شود دنیا

من جان بدهم پایت ، تا باز شوم شیدا

من نگاهش ميکنم ، او هم نگاهم ميکند

او برای دل بریدن ، من برای دلبــری !

عشق یعنی تار مو های تنت می ایستند

هرزمان که اسم اورا روی لب می آوری

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم

که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مَستم…

برود هر که دلش خواست شکایت بکند                                                                        شهر باید به  آزادی من  عادت بکند

عاشق نشدن دردی ست،بی درد و‌گرفتاری

مانند سکوتی تلخ،با لهجه ی تکراری

تو که کوتاه و طلایی بکنی موها را

منِ شاعر به چه تشبیه کنم یلدا را؟

مثل یک کودک مبهوت که مجبور شود

تا به نقاشی اش آبی نکشد دریا را

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

ساده دل من که قسم های تو باور کردم

شده‌ای عاشق و دلداده و بیمارِ کسی

من گرفتار تو هستم ؛ تو گرفتار کسی

بغض در حنجره و شعر و گلو می‌ترکد 

آن زمانی که بفهمی شده او یارِ کسی .

مطلب مشابه: متن عاشقانه کمیاب کوتاه (99 متن خفن لاکچری نایاب احساسی برای عشق)

شعر زیبا برای بیو

الهی باشی و بسیار باشی

به شرط آنکه با ما یار باشی

حالم بد است بهتر از اين هم نمى شود

غم ديگر از حكايت من كم نمى شود

شکستم بی صدا در خود،که باید بی تو برگردم…

قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم…!

جان دلم…

مهم نیست که چقدر…

حساس و مغرور و بد قلق و لجباز باشی

مهم این است که

من بلدم تمام این معادلات را بهم بزنم

من همانم که میتوانم

از تو مهربان ترین مرد بسازم…

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون  با جوانان نازکن با ما چرا ..

کم باش

ولی باش

نبودن که هنر نیست

بوسه ی گاه گاه تو شهوت بی امان من

شوق تماس تن به تن وقت گناه کردنست !

عاشقانه زیر این باران بمان 

ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند

ديوانه اي ام كه از ازل كم دارم

شاعر شده ام … ولي غزل كم دارم

ديوانه تر از هميشه ام، مي بوسم

لبهاي تو را چه مبتذل، كم دارم

بوسه بر عکست زنم  ترسم که قابش بشکند 

قاب عکس توست اما  شیشه ی عمر من است

مطلب مشابه: بیو دخترانه شاد و غمگین [ 150 متن بیو دخترونه سنگین و مغرورانه ]

انچنان نزدیک بود لبهای جانان با لبم

تا که جان امد ز شوق بوسه ای روی لبم

چشمكي بر چشم يار و بوسه‌اي بر خال لب

مي سزد گر جان دهي اندر قدمش عندليب

من از لجاجت این روزگار می‌ترسم

به لب نمی‌بَرم آن را که آرزو دارم…

من از خواستن

و خواستن ها تو را بسیار میخواستم

من از بیگانه جستن ها،

 تورا چون یار میخواستم

من از شوق سرودن ها،

تورا چون واژه مهتاب

به انگشت اشارت ها،لب دیوار میخواستم

گرچه چون پيروهنت كرده ام عادت به خلاء

جاى خالى تو را چون و چرا ريخت به هم

من شب نشين خاطرات تو ام

ای برده دل ز من و بيخبر ز من

کاش میتونستم تصورت کنم و

یهو تو بغلم ظاهر شی ?

تو برای من

تهِ تهِ همه ی چیزای خوبی.

من به یک صبح که با

خنده‌ات آغاز شود می‌اندیشم

و بـه یک حبه‌ی قند

که از کنج لبت بردارم

بیا و جمعه‌ هایم را

در شادترین تقویم آغوشت

بغل بغل

عاشقانه در آغوش بگیر

عصر امروز اگر شاپرکی

روی انگشت ظریفِ تو نشست

#تو نترس !

من نشانیِ تو را دادم و گفتم

که تو آرام تر از برگ شقایق هستی .

مطلب مشابه: بیو با فونت زیبا؛ مجموعه 200 متن کوتاه بیو خفن با فونت شکسته و خاص

شعر کوتاه احساسی عاشقانه Bio

طلوع تویی

صبح تویی

آفتاب کن در وجودم

صبح‌گاهم بهشتی است

خاطراتم را

لای شب بوهای عاشق ،

در شهر رها می کنم

یک ترانه ،

تنهایی ام را دُچارتر می کند

و تو را از دستهایم

دور و دورتر …

هرشب در ساعت صفر عاشقے

حس بودنت در ڪنارم

قشنگ ترین حس دنیــــــاست

امروز عجیب

هوای آغوش داشتم

می خواستم که گم شوم

در بازوانی که

میفهمد معنیِ بغضم را..

«که گرچه رنج به جان می رسد، امید دواست..»

مـرا جواب مے ڪند

سڪوت چشم‌هاے تو

و بــــاز تنــگے نفس

و باز هــــم هواے تو..

بخت و اقبال مرا

با بودنت خوش کرده‌اي

اي دلیل حالِ خوبم

جای مهتاب،

به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو،

به جای همه گل ها تو بخند

شبها گذردکه دیده نتوانم بست!

مردم همه از خواب و

من از فکر تو مست.

جان بخواه از منِ بیدل

که روانت بدهم..

مطلب مشابه: متن عاشقانه کوتاه و جذاب برای عشقم، نفسم، همسرم و عزیزم

تو تنها اتفاق دنیا هستی که

تکرار میشی،

تکراری نمیشی….

دائم‌الخمرِ لب‌هایت شده‌ام

حتی بعد از

انقلابِ چشم‌هایمان

این کافه را تعطیل نکن…!

خیالت راحت باشد جای تو امن است

 تو در رگ های من نفس می کشی

اگر زیبایی جرم بود

تو گناه‌کارترین آدم زمین بودی

آنقد دورت بگردممم

که نتونی جز من کسیو دورت ببینی

آنقد دورت بگردممم

که نتونی جز من کسیو دورت ببینی

ظهرها هم

یادت استراحتے ندارد

براے بدرقه‌‌ام بہ سوے عصرهاے دلتنگے می‌آید

وآن هم چہ گرم و سوزان …

گیسوانم را

به شب پیوند می زنم

با سنجاقی از ستاره…

گر یک نفست به زندگانی گذرد مگذار که جز به شادمانی گذرد

دل ناله کنه از من من ناله کنم از دل یارب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل

آنان ک ب سرمستی ماطعنه زنانند”بگذاربمانند ب خماری ک زماهیچ ندانند!!

هرکس خود داند و خدای دلش که چه دردی است در کجای دلش ،…

مطلب مشابه: بیو خاص و دارک؛ گلچین 120 متن بیو بسیار خاص و ویژه برای سخت پسندان

این قافله عمر عجب میگذرد …

و اما نیمه شبی من خواهم رفت از دنیایی که مال من نیست از زمینی که مرا بیهوده بدان بسته اند… #شاملو

دَریایِ قَلبَم طُغیانِ میکُنَد بٓاامواجِ چِشاط-

. ‌ – نازِ چشمانِ تو را قاب کنم در دلِ  شب، تا که مهتاب ننازد به جمالش هر شب:))- ‌     ️

قیمتِ‌‌ یک‌‌ بوسه‌ گفتی‌ ترکِ‌ دینو مذهب‌ است؛ من‌ اگر کافر شوم ،‌ چند بوسه‌ بر من‌ میدهی؟:)️

تورا ‘جانم’ صداکردم ولیکن‌برترازجانی مگرجان‌بی‌تومی ماند دراین‌تندیس‌انسانی . . .

امر به معروفم‌ نکن‌ معروف‌ من‌ چشمان‌ تو دینم‌ لبت‌، فکرم‌ غمت‌، جانم‌ میان‌ جان‌ تو:)️

همچو اشکی که در لحظه ی غم می‌ریزد قلب من را نگاه تو به هم می ریزد.

بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من ? ️

‌خواستم شعری بگویم که تو در آن باشی  یادم آمد که تو خود معنی اشعارِ منی♡’.️

من به چشمم گفته بودم عشق من را لو نده  این دیوانه بی اجازه با تو صحبت میکند 

گویند که عشاق جهان عقل ندارند! ینی تو خری، من زِ مراتب زِتو خر تر…️

انچه همه خوبان دارند تـــــو یـڪ جــــا دارے بـے سبب نیست در کنج دلم جا دارے

دیدنش حال مرا یک جور دیگر میکند حال یک دیوانه را دیوانه بهتر میکند…!

سبز می پوشی،کویر لوت جنگل می‌شود ! عاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می‌کنی

اَسیر ‘دوســــت‌داشــــتَن’ تُواَم بیِ آنکه بخاهَم در ‘اَمــــانِ’ باشم ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌️

مثل یک معجزه ای

علت ایمان منی؛

همه هان وبله هستند

شماجانِ منی..!

در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم…

-شهریار

مطلب مشابه: متن بیو انگیزشی و انگیزه دهنده { 100 جمله کوتاه بیو انگیزشی ناب و جدید }

نگاهت میکنم هر دم دگر حالی دگر دارم

ط زیباتر شدی یا که من عاشق تر نمیدانم?

نیست مرا جز تو دوا یار جگر گوشه ی من…!:

هر چه بیشتر می بینمت،

احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود..:)

 ‌شاملو

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!