اشعار شام غریبان امام حسین (ع) با 30 شعر سوزناک کوتاه و بلند
در این بخش سایت تک فانمجموعه اشعار شام غریبان امام حسین (ع) را با بیش از 30 شعر سوزناک کوتاه و بلند احساسی سوزناک و غم انگیز گردآوری کرده ایم.
گلچین شعر شام غریبان
شـام عــاشوراست، یــا شــام غریبان حسین
عــالم هستــی شــده سـر در گریبان حسین
آفـــرینــش از صـــدای واحسینـــا پــــر شـــده
گــوئیا در قتلگــه، زهـــراست، مهمــان حسین
ماه! خاکسترنشین شـو، آسمان، با من بسوز
کــز تنـور آیــد بــه گــوشم صــوت قرآن حسین
شعلــه آتــــش بــــر آیــــــد از دل آب فـــــرات
خونْ جگر دریاست،بر لبهای عطشان حسین
مهــر، از دریـــای خـون بگذشته و کـرده غروب
مــاه، تـــابد از فلــک بــر جسـم عریان حسین
نیــزهها شمشیرها کردند جسمش چاکچاک
اسـبها دیگر چـه میخواهند از جـان حسین
نیـست آثـــــــاری دگـــر از بـوســۀ خـــون خـدا
جـــای سیلی مانده بـر رخسار طفلان حسین
همسـر خـــولی نگـــه کــن بـر روی خــاک تنور
اشـک غـــربت میچکد از چشمگریان حسین
بــاغبان وحــی، کــــو؟ تــا بنگـرد یـک نیــمْ روز
گشتـه پـرپـر، ایـنهمـه گل از گلستان حسین
آتـــــش از روز ولادت در درونــــــــش ریـــختـنـد
«میثـم» دلسـوختـه شـد مـرثیـهخـوان حسین
انگار که ختم غائله می کردند
با حکم امیر ولوله می کردند
با چکمه و یا که اسب تازه نفسی
بر روی تن تو هروله می کردند
یک عده ی هرزه ، لاابالی ، رقاص
بالای سر تو هلهله می کردند
یک عده که از فرات بر میگشتند
آب تعارف شمر و حرمله می کردند
یک عده ی بی شرف ، لجن ، بی ناموس
ناموس تو را به سلسله می کردند
کعب نی و تازیانه و سر نیزه
آماده برای قافله می کردند
ای کاش برای حفظ حرمت ها هم
تعیین حدود فاصله می کردند
در شام کسانیکه سرت چرخاندند
از شمر تقاضای صله می کردند
محمل مران ای ساربان یکدم در این بیابان
افتـاده جانـم غرق خـون در آفتاب سـوزان
گــودال قتلگـاه است قَرآن مهر و ماه است
دست از سرم یک لحظه بردار
ای همسفر ای همسفر من میروم ز کویت
گـــاه وداع آخـــرین، بــوسـه زنــــم گلـــویـت
شد فصل بیقراری ای لالـــۀ بهـــــاری
من میروم خدانگهدار
گیرد بهانه دختـرت پرسد ز تـو نشانه
دشمن تسلایش دهد با ضرب تازیانه
بر لب رسیده جانش رفتـه ز کـف، تــوانش
باشد تو را مشتاق دیدار
گشتـه غـروب عمر تو بر من طلوع غمها
من ماندم و یک کاروان با اینهمه ستمها
بنگـر بـه آه سـردم محملنشینِ دردم
جام دل از خون گشته سرشار
مطلب مشابه: بیو امام حسین کوتاه و جدید (100 جمله بیو ماه محرم و کربلا سوزناک)
گفتم اگر سرت نبود پیکر تو هست
مادر اگر که نیست ولی خواهر تو هست
اما چه پیکری که چه راحت بلند شد
دیدم که عضوهات به یک نقطه بند شد
روی زمین به فاصله افتاده پیکرت
حتما به دست حرمله افتاده پیکرت
صحبت به سمت نیزه کنم یا به قتله گاه
رویم کدام سوی کنم شاه بی سپاه
تا صبح روی خاک پر از رد پا شوی
ترسم که با نسیم سحر جا به جا شوی
حلق تو را همینکه سر نیزه دوختند
قیمت گذاشتند و پس از ان فروختند
دعوا سر تو شدت سختی گرفته است
ما بینشان رقابت سختی گرفته است
معلوم میشود چقدر بد شکسته ای
از نیزه ای به نیزه دیگر نشسته ای
آواز سنگ هر چقدر رنج اور است
اما صدای نعلِ نویِ اسب بدتر است
ترکیب عضوهای تو را بخش میکنند
این اسب ها حسینِ مرا پخش میکنند
اشعار شام غریبان زینب
خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرُهنت
یادگاری ز جنگ حک شده است
مُهری از سمِّ اسب روی تنت
تا خود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرده نیزه در دهنت
پیرمردان ناتوان حتّی
با عصا می زدند بر بدنت
همه جا را سیاه می دیدی
به فدای نفس نفس زدنت
استخوان های سینه ی تو شکست
شمر وقتی که روی سینه نشست
آینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
قتلگاهت نگو که غوغا بود
سر پیراهن تو دعوا بود
کاش مادر نبود در گودال
از بد روزگار امّا بود
امشب به زمین پیکر عریان حسین است شام است ولی شام غریبان حسین است
بــا نـــالۀ ای وای حسیـن وای حسینــا در کــرببلا فـــاطمه مهمــان حسین است
پــرپر شـــده از بـــاد خـــزان لالـــۀ لیـلا این دسته گل سرخ گلستان حسین است
هـــر لالـــه خــورد آب ز خون جگر سنگ هر نخل خمی سر به گریبان حسین است
تـــا روز قیـــامت جگــــر آب کبــاب است پیــوسته به یاد لب عطشان حسین است
زخمـی کــه بــود بـــر گلـوی نازک اصغر یــک آیــة نــاخـوانده ز قــرآن حسین است
ایـن ســاقی بی آب که جان داده لب آب سقـــای جگــر تشنۀ طفلان حسین است
یـک خیمـۀ آتـــش زده یک جمع پریشان این جمع همان جمع پریشان حسین است
دوزخ شـــود از یـک نگهش روضۀ رضوان آن دیــده کـــه گریانَد و گریان حسین است
خــونی که ازآن نخل ولایت شده سرسبز والله قســم خـــون جـــوانان حسین است
مطلب مشابه: والپیپر ماه محرم | عکس نوشته امام حسین | تصویر زمینه با کیفیت عاشورا
صبح من رفت و مرا انچه که باقیست شب است
سر تو ذبح شد و اینکه نمردم عجب است
آنقدر خار فرو رفته به پایم که نگو
اصلا انگار که این دشت پر از بولهب است
من که همصحبت پیغمبر و زهرا بودم
چه کنم هم سخنم حرمله ی بی ادب است
شمر دور و بر زنهای حرم میچرخد
برسانید به عباس که وقت غضب است
هرچه من میشمرم باز دوتا بچه کم است
ای خدا گمشده دارم.به دلم تاب و تب است
چه شده از ته گودال صدا می آید؟
ساربان رفته جلو.ناقه اش اما عقب است
من که تا حال بدون تو نکردم سفری
پیش رویم سفر کوفه و شام و حلب است
میزنـد بـه ســر خواهر حسین
گشتـه نوحــهگر خواهر حسین
بـام دیـدهاش پـر ستــاره شد
دشت سینهاش پاره پاره شد
لطمه زن بـه رخ، در نظاره شد
خم شدش کمر خواهر حسین
غـرق بحر خون، شاه عاشقان
منـخسف شـو ای ماه آسمان
تــا کـه گـم شـود راه سـاربان
میکند نظـر خواهر حسین
دشــت کربــلا بــاغ لاله شد
لالهگون عذار سه ساله شد
نـای سینـهاش پر ز نـاله شد
گشته خون جگر خواهر حسین
هـدیـۀ خصمــان تـــازیـانه بود
جای نیزه بر کتف و شانه بود
بــر لـب فلـک، ایـن تـرانـه بود
شد شکسته پر خواهر حسین
میزنـد بـه ســر خواهر حسین
گشتـه نوحــهگر خواهر حسین
اشعار سوزناک شام غریبان
مـه محفـل زینب، ببیـن مشکــل زینب
محیـط غـم و انـدوه، شـده منزل زینب
ز هجر تو به جز غم، نشد حاصل زینب
کنـــار بــدنت شـــد، زبــــــان دل زینب
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
به سوی تو دویدم، به مقتل چو رسیدم
ز بـالای بلنـدی چــه گـویم که چـه دیدم
خــودم نالــۀ زهــرا در آن لحظــه شنیدم
کـه مـیگفـت در آنجـــا: الا نخــل امیدم
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
سراپا همه دردم، نظـر کن رخ زردم
ز هجـر گــل رویـت قرین غم و دردم
میـان همـه گلها به دنبال تو گردم
تنت را چو بدیدم، چنین زمزمه کردم
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
ز حالی که تو داری سرشکم شده جاری
ز جــا خیــز کـه گشته کنـون، گاهِ سواری
پــرستــوی مهـــاجـر چــرا بـــــال نــداری؟
نوشتـه بـه خـط خـون بـه گــلهای بهاری
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
به هـرجـا کـه برفتم، سـراغ تو گرفتم
پس از داغ تو دیگر، من آسوده نخفتم
عجب نیست ز داغت گر از پای بیفتم
عدوی تو مرا زد در آن لحظه که گفتم:
حسین جان کفنت کو؟ لباس بدنت کو؟
مطلب مشابه: متن التماس دعا در شب ها محرم؛ 30 جمله زیبای التماس دعا و حاجت
تن ناشناس بود صدا آشنا ولی
آری حسین بود سر از تن جدا ولی
یک کشته هم شبیه تن زخمی اش نبود
سر را بریده بود عدو از قفا ولی
زینب شنید تا که اخیه الیه را
در پیش او نشست برای عزا ولی
تا خواست با برادر خود شرح غم کند
وا شد دهانِ حنجره ایی بی حیا ولی
آن لحظه دید دور و برش نیست محرمی
پا در رکاب بُرد و پیِ آشنا ولی..
یادش بخیر دور و برش حلقه می زدند
حالا عقیله می رود از کربلا ولی..
در آسمانِ خواهر خود چون هلال رفت
در شام و کوفه بود بر آن نیزه ها ولی
خونِ خدا هر آنچه که در غاضریه برد
بردند و ماند جوششِ خون خدا ولی
از صبح گریه کردی وناله ها زدی
من هر چه را شنیده ام آقا تو دیده ای
نالیده ای،خمیده ای وداغ دیده ای
دلواپسی به جوش دلت مثل خُم شده
شاید سه ساله عمه ی ناز تو گم شده
در بین دود و آتش صحرا چه می کنی
با ناله های زینب کبریی چه می کنی
امشب چقدر خسته ای و دل شکسته ای
امشب بداغ شام غریبان نشسته ای
گویا تو نیز سر بروی نیزه دیده ای
یا آنکه پابه پای یتیمان دویده ای
آیا به پای ناز شما خار رفته است
یا قاتلی بروی زمینت کشانده است
امشب کنار کشته ی مولا چه می کنی
با قامت خمیده ی زهرا چه می کنی
شعر بلند شام غریبان حسینی
الا سفر به سوی کربلا کنید امشب همــه زیــارت خـون خدا کنید امشب
اگــر به جــانب مقتـل عبـورتان افتاد بــرای حضـرت زهرا دعا کنید امشب
بــرای آنکــه رود در کنـــار نعـش پدر رقیــه را بــه بیــابان رها کنید امشب
نمـــاز وتـــر بـــه جـا آورید بنشسته بـه دخت شیرخدا اقتدا کنید امشب
علــم بـه دست بگــــردید دور آلالله گـــره ز کـــار علمــدار واکنید امشب
اگــر بـه مطبخ خــولی عبورتان افتاد زیــارت ســـر از تـن جدا کنید امشب
ستمگـــران! به پیمبر قسم عزادارند بـه آل فاطمه کمتر جفا کنید امشب
الا تمـــام مــلایــک! بـــه قتلگاه آیید ز گریه شور قیامت به پا کنید امشب
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر ِ انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
حسین! خونِ حلقومت آبِ حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار ِ زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سر ِ نیزه پایین بیا تا
برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم، بسازم
به دنیایِ بعد از تو آسان بگیرم
قرار ِ من و تو شبی در خرابه
پی ِ گنج را کُنج ِ ویران بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برایِ تو از عشق پیمان بگیرم
مطلب مشابه: متن نوحه شام غریبان امام حسین (20 متن مداحی جانسوز شب یازدهم محرم)
امشب به زمین پیکر عریان حسین است شام است ولی شام غریبان حسین است
بــا نـــالۀ ای وای حسیـن وای حسینــا در کــرببلا فـــاطمه مهمــان حسین است
پــرپر شـــده از بـــاد خـــزان لالـــۀ لیـلا این دسته گل سرخ گلستان حسین است
هـــر لالـــه خــورد آب ز خون جگر سنگ هر نخل خمی سر به گریبان حسین است
تـــا روز قیـــامت جگــــر آب کبــاب است پیــوسته به یاد لب عطشان حسین است
زخمـی کــه بــود بـــر گلـوی نازک اصغر یــک آیــة نــاخـوانده ز قــرآن حسین است
ایـن ســاقی بی آب که جان داده لب آب سقـــای جگــر تشنۀ طفلان حسین است
یـک خیمـۀ آتـــش زده یک جمع پریشان این جمع همان جمع پریشان حسین است
دوزخ شـــود از یـک نگهش روضۀ رضوان آن دیــده کـــه گریانَد و گریان حسین است
خــونی که ازآن نخل ولایت شده سرسبز والله قســم خـــون جـــوانان حسین است
اشعار شام غریبان امام حسین علیه السلام
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت
سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت
آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید
سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت
ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد
همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت
خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست
بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت
از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند
گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت
نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد
یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت
ای زمیـن کــربلا دُر عــدن گـــم کـردهام (۲) یـک بدن گم کردهام(۲)
من چراغ لاله در صحنِ چمن گم کردهام (۲) یـک بدن گم کردهام(۲)
ای زمیـــن کــــربـلا در صحنـــۀ گـلـــزار دیــن گو چه شد سالار دین؟
من به سیر گلشنت مشکِ ختن گم کردهام یـک بـدن گــم کـــردهام
ای زمیــن کـربلا در وادیت غلطــان بـه خـاک غـرق خون و چاک چاک
زیـر تیـغ و نیـزه جسمی بیکفن گم کردهام یـک بـدن گــم کـــردهام
ای زمیـن کـــربـلا مـــن در لـــب آب فـــــرات کشتــی بحـــر نـجـــات
تشنه لب، خونین جگر، آزرده تـن گم کردهام یـک بـدن گــم کـــردهام
ای زمیـن کـربلا میــر و علمــدارم چـه شـد؟ یار و غمخوارم چه شد؟
سـرو قــدی همچـو شاخ نسترن گم کردهام یـک بـدن گــم کـــردهام
ای زمیــن کــربـلا دستـــه گــــل نیلــوفـــری شیــرخـــــواره اصغــری
یــا در اینجـا بلبـل شیرین سخن گم کـردهام یـک بـدن گــم کـــردهام
بسته ام بارِ سفر را پس خداحافظ حسین
می برند این خون جگر را پس خداحافظ حسین
در دو زانویم نمانده قوّتی ، دلواپسم
می کِشم دردِ کمر را پس خداحافظ حسین
کو علمداری که زانو را رکابم می نمود؟
داده ام از کف، قمر را پس خداحافظ حسین
بعدِ تو یک نیمه جانی در گلویم مانده است
می برند این محتضر را پس خداحافظ حسین
زینب و نامحرمان؟اصلاٌ چطوری ممکن است
یک نظر کن همسفر را پس خداحافظ حسین
چون پرستو می روم زخمی ز کعبِ نیزه ها
داده ای نا بال و پر را پس خداحافظ حسین
اوّلین بار است از مرکب تماشا می کنم
بر رویِ سر نیزه، سر را پس خداحافظ حسین
می روم تا شهرِ کوفه با زبانی چون علی
زنده گردانم پدر را پس خداحافظ حسین
معجری کوتا که سازم سایبانی بر تنت
می چشی هُرمِ شرر را پس خداحافظ حسین
ای غریبان! لالههای عشق را پیدا کنید
یــاری ایـن مـاندۀ غمـدیدۀ شیـدا کنـید
وای زینب حسین وای زینب
تنها امید برادر داغ تو دیدم برادر دیدی خمیدم برادر
یک طرف دود است و آتش وای زینب چون کند
بـهــر دیـــدارت شـنــا بــایـد مـیـان خـون کـنــد
وای زینب حسین وای زینب
از پا نشستم برادر در هم شکستم برادر از هم گسستم برادر
ای خدا آتش ز بیمارم پرستاری کند
غیـر آتش نیست ز بیمـارم یاری کند
وای زینب حسین وای زینب
با آه زهرا چه سازم؟ با خار صحرا چه سازم؟ با آتش و پا چه سازم؟
کودکانم گمشده، مادر مرا امداد کن
روز یــاری آمـده، از دختر خود یاد کن
وای زینب حسین وای زینب
مادر کجایی؟ غریبم شد وقت یاری، غریبم کن سوگواری، غریبم
مــا شام غریبان داریم مـا دیــده گــریان داریم
هم داغ حسین مظلوم هم داغ شهیدان داریم
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
ای شام غریبان امشب کن گریه برای زینـب
زخم شهـدا را شستند با اشک عزای زینب
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
ای کرب و بلا کو عباس ای کرب و بلا کو اکبر
گهـواره بـه غــارت رفته جان داده علی اصغر
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
ای خون خدا امشب کن از مادر خود استقبال
گــاهی بـه تنــور خـولی گاهی به کنار گودال
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
این پیکر غرقه در خون قـــرآن رســـول الله است
هـم میــوه قلـب زهرا هم جان رسول الله است
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
طفلی بـه کنار گودال طفلی شده گم در صحرا
این زمزمه اش یازینب ایـن نـــاله زنــد یـــا زهـرا
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
رخسار محمد گشته از خـون حسینش گلگـون
از حنـجـــــر ثـــــارالله در کرب و بلا جوشد خون
پرپر شد گـل های باغ امامت
یا زهرا یا زهرا سرت سلامت
تن ناشناس بود صدا آشنا ولی
آری حسین بود سر از تن جدا ولی
یک کشته هم شبیه تن زخمی اش نبود
سر را بریده بود عدو از قفا ولی
زینب شنید تا که اخیه الیه را
در پیش او نشست برای عزا ولی
تا خواست با برادر خود شرح غم کند
وا شد دهانِ حنجره ایی بی حیا ولی
آن لحظه دید دور و برش نیست محرمی
پا در رکاب بُرد و پیِ آشنا ولی..
یادش بخیر دور و برش حلقه می زدند
حالا عقیله می رود از کربلا ولی..
در آسمانِ خواهر خود چون هلال رفت
در شام و کوفه بود بر آن نیزه ها ولی
خونِ خدا هر آنچه که در غاضریه برد
بردند و ماند جوششِ خون خدا ولی
مطلب مشابه: دلنوشته حضرت زینب؛ 10 متن احساسی و غمگین دربار حضرت زینب