آفرینش جهان در اساطیر چین و ژاپن
اساطیر آفرینش در فرهنگهای مختلف، جلوهای از تخیل، باورها و جهانبینی مردمان باستان است که تلاش میکردند به راز چگونگی پیدایش جهان و انسان پاسخ دهند. این اسطورهها، از آشوب اولیه و تخمهای کیهانی گرفته تا داستانهای آفرینش توسط ایزدان، بازتابی از پیوند انسان با طبیعت و جستجوی او برای یافتن معنا در هستی هستند. در میان این روایتها، اساطیر چین و ژاپن با ترکیبی از خیالپردازی و مفاهیم فلسفی، تصاویری بدیع از خلق جهان ارائه میدهند که مطالعه آنها پرده از زوایای جذاب فرهنگهای کهن شرق برمیدارد.
اساطیر آفرینش چین
اساطیر آفرینش در چین به دو روایت اصلی تقسیم میشود. روایت اول از آفرینش جهان از مرگ موجودی به نام هون دون (Hun Dun) سخن میگوید و روایت دوم، جهان را حاصل تبدیل شدن اعضای بدن پانگو (Pan Gu) میداند.
هون دون، فرمانروای سرزمین میانه بود؛ جایی که حد فاصل بین آسمان و زمین بهشمار میرفت. در این اسطورهها، فرمانروای سرزمین شمال به نام هو (Hu) و فرمانروای سرزمین جنوب به نام شو (Shu) شناخته میشدند. هون دون موجودی عجیب بود؛ او هیچکدام از اعضای معمولی یک موجود زنده، مانند چشم، گوش، بینی یا دهان را نداشت. در این دوره، هو و شو که محل اقامتشان در سرزمین میانه بود، تصمیم گرفتند هفت روزن (حفرههای سر مانند چشم و گوش) بر روی سر هون دون ایجاد کنند. این کار هفت روز به طول انجامید، اما در پایان هفتمین روز، هون دون که معنی نام او “بینظمی” است، جان خود را از دست داد. با مرگ او، جهان هستی پیدا کرد.
در این روایت ذکر نشده است که آیا جهان از بدن هون دون شکل گرفته یا نه. اما اگر این داستان را با اسطوره پانگو مقایسه کنیم که شباهت زیادی به آن دارد، میتوان اینگونه استنباط کرد که جهان از اعضای بدن هون دون شکل گرفته است.
پانگو نیز موجودی میان آسمان و زمین بود که به عنوان نگهدارندهی آسمان شناخته میشد. او مدتها آسمان را بر دوش نگه داشت و پس از مدتی که آسمان کاملاً از زمین فاصله گرفت، خسته شد و به پایین نگاه کرد. وقتی دید که زمین از آسمان کاملاً جدا شده است، به خواب رفت و در خواب جان سپرد. پس از مرگ پانگو، اعضای بدن او به بخشهای مختلفی از جهان تبدیل شد. سر او کوههای شرق، پاهای او کوههای غرب، شکمش کوههای میانی، و بازوهای او کوههای شمال و جنوب را تشکیل دادند. موهای سر و ابروهایش به گیاهان و ستارگان تبدیل شدند. چشم چپ او خورشید و چشم راستش ماه شد. پوست بدنش خاک زمین، خون او رودخانهها و دریاها، و دندانها و استخوانهایش سنگها و جواهرات را شکل دادند. حتی عرق بدنش به شبنم و باران تبدیل شد. از موهای بدنش درختان جنگلی و گلها به وجود آمدند و انگلهایی که در بدن او زندگی میکردند، تبدیل به جانوران و ماهیها شدند.
در برخی اسطورههای دیگر، تغییرات فصول به دگرگونی حالات روانی پانگو نسبت داده شده است. در این داستانها، بادها از نفس او، رعد از صدایش، و ابرها از دم او به وجود آمدند. همچنین گفته شده که خورشید از چشم چپ پانگو و ماه از چشم راست او شکل گرفتند. این روایتها که از دوره هان به جا ماندهاند، تفاوتهایی جزئی در توصیف جزئیات خلقت دارند، اما اصل داستان ثابت است.
روایتی دیگر از آغاز جهان با یک تخم بزرگ شروع میشود. در این داستان، آسمان (یانگ) از پوسته سبکتر تخم و زمین (یین) از پوسته سنگینتر آن پدیدار میشود و پانگو فضایی میان این دو را پر کرده بود.
اساطیر آفرینش ژاپن
در اساطیر ژاپنی، دو نوع آفرینش اصلی مطرح است. نوع اول از تولد ایزدان بهطور خودبهخود از آشفتگی اولیه یا کائوس (Chaos) حکایت میکند، و نوع دوم به خلق جهان و ایزدان از طریق زایش و ازدواج یک زوج ایزد اشاره دارد.
در نوع اول، برخی ایزدان بهطور مستقل از آشفتگی اولیه متولد میشوند. این ایزدان، پایههای اولیه جهان را تشکیل میدهند، اما نقش فعالی در خلقت ندارند. پس از این، ایزدان آسمانی دو خدای اصلی به نامهای ایزاناگی (Izanagi) و ایزانامی (Izanami) را مأمور میکنند تا جهان را به نظم درآورند و آن را به سرزمینی خشک تبدیل کنند. این دو ایزد یک نیزه مقدس به نام امانونوبوکو (Ama-no-nuboko) دریافت میکنند که مزین به گوهرهای ارزشمند است. سپس، روی پلی آسمانی که برخی آن را رنگینکمان میدانند، ایستاده و به دنیای پایین مینگرند. جهان در این مرحله غلیظ، منقبض و پر از مه دیده میشود.
ایزاناگی نیزه را به پایین فرو میکند و با بالا کشیدن آن، قطراتی از نیزه به زمین میریزد که به جزیرهای تبدیل میشود. این جزیره، اونکوروشیما (Onokoroshima) نامیده میشود. این زوج الهی به آن جزیره فرود میآیند و زندگی خود را آغاز میکنند. آنها ازدواج میکنند و فرزندان متعددی به دنیا میآورند. اولین فرزند آنها، به دلیل نقصهایی که داشت، رها شد، اما پس از آن، فرزندانشان مطابق خواسته آنها بودند. از این فرزندان، جزایر اصلی ژاپن متولد شدند؛ ابتدا جزیره آواجی (Awaji)، سپس شیکوکو (Shikoku)، اوکی (Oki)، کیوشو (Kyushu)، و در نهایت هونشو (Honshu) که بزرگترین جزیره ژاپن است.
پس از خلق جزایر، این دو ایزد والد خدایان بسیاری را به وجود آوردند؛ از جمله خدای دریاها، باد، درختان، کوهها، و دشتها. حتی گفته شده که ایزد باد هنگام تولد با نفس قدرتمند خود ابرها و مههایی که زمین را پوشانده بودند، کنار زد و به جهان روشنایی بخشید.
این اسطورهها که از ازدواج دو ایزد یا اتحاد آسمان و زمین سخن میگویند، نماد پیوند میان نظم و زایش جهان هستند و جزئیات شفاف و روشنی را در خلقت جهان مادی و ایزدان ارائه میدهند.