در این مقاله به برخی از بازیهای ویدیویی میپردازیم که همگی شروع قدرتمندی دارند، اما در ادامه روند نزولی پیدا میکنند.
افتتاحیهها در بازیهای ویدیویی انواع مختلفی دارند. برخی از آنها به شدت بر روایت متمرکز هستند تا مخاطب را برای آنچه در ادامه رخ میدهد، هیجانزده کنند. برخی دیگر، شما را به طور مستقیم وارد میدان نبرد و اکشن میکنند تا از همان ابتدا به گیمپلی وابسته شوید. در هر صورت، هدف اصلی آمادهسازی بازیکن و ایجاد انتظاری برای یک تجربه سرگرمکننده و هیجانانگیز است.
با این حال، متأسفانه در برخی موارد، بخش افتتاحیه بهترین قسمت بازی محسوب میشود. در واقع روند پس از مقدمه میتواند به تجربهای یکنواخت و بیانگیزه تبدیل شود و شما را دلتنگ همان ساعات ابتدایی بازی کند. در ادامه به نمونههایی از عناوینی اشاره میکنیم که چند ساعت اول آنها بهترین بخش تجربه محسوب میشوند.
در مقدمه Mafia 3، لینکن کلی، شخصیت اصلی بازی، به دنبال بازگشت از جنگ ویتنام به خانه میآید تا دوباره با خانوادهاش دیدار کند. با این حال، خانواده او با مشکلاتی جدی مواجه شده و درگیر مافیا است. بنابراین لینکلن با رئیس مافیا، Sal Marcano، همکاری میکند تا بدهیهایشان را صاف کند. این بخش از بازی شامل مأموریتهایی جالب و هیجانانگیز است؛ از جمله سرقتی که با پسر Sal به نام Giorgi انجام میدهید.
اما پس از این سرقت، خانواده مارکانو در یکی از بیرحمانهترین لحظات سری مافیا به لینکن خیانت میکنند. این رویداد زمینه را برای یک مأموریت انتقامجویانه فراهم میکند که در آن باید امپراتوری سال مارکانو را کم کم نابود کنید. متأسفانه، این روند چندان هیجانانگیز نیست. اگرچه در ادامه نیز لحظات و مأموریتهای خوبی وجود دارد، اما تکرار بیش از حد بسیاری از بخشها و فعالیتهای جانبی باعث میشود تجربه کلی بازی خستهکننده و یکنواخت به نظر برسد.
بازی Dead Island با صحنهای آغاز میشود که شخصیتها در یک هتل از خواب بیدار شده و متوجه میشوند در میانه یک آخرالزمان قرار دارند. شما در چند ساعت ابتدایی بازی تلاش میکنید در یک تفریحگاه آفتابی و زیبا زنده بمانید.
این شروع، فضایی چشمنواز و متفاوت با محیطهای تاریک و افسردهکنندهای در خود دارد که معمولاً در بازیهای زامبی محور دیده نمیشود و همین تفاوت، تجربهای جدید ارائه میدهد. با این حال، پس از ترک تفریحگاه و رفتن به مکانهای کمجزئیاتتر، فضای بازی جدیتر میشود و سطح هیجان آن کاهش مییابد.
ساعات ابتدایی Shadow of the Tomb Raider در جزیرهای به نام کوزومل جریان دارد که در آن لارا کرافت برای دستیابی به یک خنجر ویژه، با دشمنانش مبارزه میکند. با این حال، برداشتن خنجر بهطور ناخواسته موجب بروز یک سونامی عظیم میشود که بخش زیادی از جزیره را ویران میکند.
این صحنه برای سری Tomb Raider منحصربهفرد است، زیرا لارا معمولاً به خاطر اعمال خود مورد بازخواست قرار نمیگیرد. با این حال، متأسفانه داستان در ادامه عمیقتر به این موضوع نمیپردازد. پس از این لحظه، روایت بازی صرفاً به یک داستان کلاسیک و کلیشهای تبدیل میشود. گیمپلی همچنان قابل تحمل بوده و استانداردها را حفظ میکند، اما روایت نمیتواند به سطحی دست یابد که افتتاحیه بازی ارائه داده بود.
بخش ابتدایی Mass Effect: Andromeda داستان را بهخوبی پایهگذاری میکند. شما پس از رسیدن به کهکشان اندرومدا، در یک سفینه عظیم از خواب بیدار میشوید. سپس تیم خود را جمعآوری کرده و به سیارهای جدید قدم میگذارید که هیچیک از گونههای کهکشان راه شیری تاکنون روی آن پا نگذاشتهاند. حتی فرصت تجربه اولین تماس با یک گونه جدید نیز برای شما فراهم میشود.
این بخش از بازی هیجان ماجراجویی پیشرو را در شما برمیانگیزد و اشتیاقی برای کشف آنچه کهکشان اندرومدا در انتظار دارد ایجاد میکند. متأسفانه، بازی در ادامه قادر نیست همان حس ماجراجویی و انگیزه برای کاوش را حفظ کند. در عوض، شما در سیارات مختلف به گشتوگذار میپردازید و مأموریتهای نسبتاً معمولی و پیش پاافتاده انجام میدهید.
شروع The Callisto Protocol بسیار جذاب است. بازی با یک پخش خبر شروع میشود که از وقوع یک حادثه عجیب خبر داده و نشان میدهد افرادی به نوعی ویروس آلوده شدهاند. سپس شخصیت اصلی بازی را میبینیم که هنگام تحویل یک محموله، به سیارهای ناشناخته سقوط میکند. او فوراً شناسایی شده و دستگیر میشود و در زندانی، همراه با فردی که بهعنوان یک تروریست متهم به انتشار ویروس اسیر میشود.
پس از این صحنهها، سؤالات زیادی مطرح میشود: ویروس چیست؟ آیا تروریستها مسئول هستند؟ چرا شما را زندانی کردند؟ اگرچه برخی از این سؤالات در ادامه پاسخ داده میشوند، اما داستان هرگز به همان میزان جذابیت مقدمه بازی نمیرسد. علاوه بر این، گیمپلی در زمینه مبارزه و کاوش نیز چندان جالب و تحسینبرانگیز نیست.
در سالهای اخیر، تعداد کمی از بازیها به اندازه Anthem طرفداران خود را خشمگین کردهاند. با این حال، چند ساعت ابتدایی بازی چندان بد نیست. شما با مکانیکهای لذتبخش پرواز آشنا میشوید و گیمپلی تیراندازی نیز قابلقبول است. علاوه بر این، جهان زیبای بازی به راحتی میتواند شما را شگفتزده کند.
اگرچه این ویژگیها میتوانند مراحل ابتدایی بازی را جذاب نگه دارند، اما نمیتوانند تجربه کامل را حفظ کنند. بنابراین، وقتی با مأموریتهای تکراری روبهرو میشوید و مشکلات فنی بازی بیشتر آشکار میشود، لذت از بازی بهشدت کاهش مییابد.
بهطور کلی، Devil May Cry 4 یک بازی اکشن-شخصیت محور فوقالعاده است. با این حال، نیمه نخست بازی جذابتر از نیمه دوم به نظر میرسد. در این بخش، شما در نقش شخصیتی به نام Nero قرار میگیرید و از میان مجموعهای از محیطهای چشمنواز عبور میکنید. در طول مسیر، با تعداد زیادی دشمن و باس هیجانانگیز مبارزه خواهید کرد.
پس از آن، کنترل دانته را به دست میگیرید و عملاً در تمام بازی به عقب بازمیگردید. البته تفاوتهایی وجود دارد، اما محیطها تقریباً یکسان هستند و حتی با همان باسهای قبلی نیز روبهرو میشوید. در ادامه، برخی از باسها را برای بار سوم در یک چالش نهایی شکست میدهید. این روند پس از نیمه اول فوقالعاده بازی، کمی تکراری و خستهکننده میشود.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید