دنیای سینمایی مارول (MCU) دربارهی جادوی کمیکها است؛ جایی که قهرمانان الهامبخش با لباسهای خاص خود، شجاعانه مبارزه میکنند و جانشان را به خطر میاندازند تا از عدالت دفاع کنند. از کاپیتان آمریکا گرفته تا مرد آهنی و ثور، همهی این قهرمانان تصویری از شجاعت، عدالت، افتخار و همدلی را ارائه میدهند. اما حتی بزرگترین قهرمانان نیز بینقص نیستند.
برخی از محبوبترین شخصیتهای MCU یک بُعد تاریک نیز دارند که ممکن است در لحظات خاصی نمایان شود. این روی تاریک ممکن است زمانی ظاهر شود که آنها در پی انتقام هستند، یا در لحظاتی که ناامید و دلسرد شدهاند، به خودشان نشان داده شود. با وجود این چالشهای درونی، آنچه که MCU را خاص میکند، این است که هر قهرمان در نهایت، بر تاریکی درون خود غلبه کرده و راه درست را انتخاب میکند. این پیام اصلی دنیای مارول است:
قهرمان بودن به معنای کامل و بینقص بودن نیست، بلکه به این معناست که حتی در تاریکترین لحظات، راه درستی را انتخاب کنیم.
پادشاه فقید، تیچالا، در فاز سوم دنیای سینمایی مارول، پس از مرگ ناگوار پدرش، تیچاکا، در وین، نقش پلنگ سیاه را بر عهده گرفت. او کاملاً آماده بود که پادشاه شود، اما در ابتدا بهترین وجه خود را نشان نداد، بلکه تاریکترین سوی شخصیتش را در جریان جنگ داخلی انتقامجویان آشکار کرد.
در آغاز، انگیزه اصلی پلنگ سیاه تقریباً به طور کامل انتقام بود. او قسم خورد که با دستان خود باکی بارنز را بکشد یا در این راه جان ببازد. همچنین، برای داشتن فرصتی دیگر برای مبارزه با باکی، در کنار مرد آهنی قرار گرفت و زمانی که هاکای با او روبهرو شد، او را به سردی کنار زد.
از همان ابتدا، تونی استارک به عنوان یک ضدقهرمان سرکش معرفی شد که خودشیفته، مغرور و اغلب تندخو است. با این حال، با وجود تمام تکبر و طعنههایش، او معمولاً در هنگام نجات دنیا به عنوان مرد آهنی، بهترین جنبه شخصیت خود را نشان میدهد.
فیلم کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی تاریکترین سویه تونی را آشکار کرد، از جمله تلاش پرخاشگرانهاش برای دستگیری استیو راجرز به منظور حمایت از پیمان سوکوویا. اما بدترین بخش ماجرا زمانی بود که او با دیدن ویدیویی از قتل والدینش به دست سرباز زمستانی، دچار خشم انتقامجویانه شد و در نتیجه، دوستی سابقش با کاپیتان آمریکا به دشمنی تلخ تبدیل گشت.
پیتر پارکر یکی از جوانترین و خوشبینترین قهرمانان دنیای سینمایی مارول است و در تلاشهایش برای نجات دیگران، سادهدلی دلپذیری از خود نشان میدهد. سویه تاریک پیتر در اعماق شخصیتش پنهان است، اما زمانی که اوضاع در مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست شخصی شد، این جنبه تاریک بالاخره آشکار گشت.
پیتر با تمام توانش تلاش کرد تا دشمنانش را نجات داده و اصلاح کند، اما گابلین سبز بیرحم، عمه محبوبش می را به قتل رساند. شوکه و غرق در اندوه، پیتر خشمگین شد و گابلین را تا سر حد مرگ کتک زد و قصد کشتن او را داشت، تا اینکه دو نسخه دیگر از پیتر پارکر او را متوقف کردند و از افتادنش در تاریکی نجات دادند.
شوری، خواهر کوچکتر تیچالا، ستارهی فیلم پلنگ سیاه: واکاندا تا ابد بود که فرصتی را برای دنیای سینمایی مارول فراهم کرد تا ذهن و روان او را با جزئیات بیشتری بررسی کند. شوری به عنوان یک خواهر داغدار و شاهزاده، فشارهای زیادی را تحمل میکرد، و سپس نامور، شاهزادهی دریا، به واکاندا حمله کرد و مادرش، راموندا، را به قتل رساند.
شوری برای مقابله با این تهدید، به پلنگ سیاه جدید تبدیل شد، اما ابتدا ذهنش درگیر انتقام بود، مسیری که میتوانست او را به تاریکی بکشاند. او با نیت کشتن نامور با او جنگید، اما در لحظهی آخر، هر دو تصمیم گرفتند صلح کنند و به جنگ بین پادشاهیهایشان پایان دهند.
بروس بنر در دنیای سینمایی مارول یک دانشمند محترم است، اما درون خود یک نیمهی خشمگین و سبز به نام هالک شگفتانگیز را پنهان دارد. تبدیل شدن به هالک برای بروس همیشه یک بار سنگین بوده، اما این حقیقتاً تاریکترین جنبهی او نبود. در فیلم انتقامجویان (۲۰۱۲) در فاز اول، بروس برای اولین بار جنبهی واقعاً تاریک خود را برای همتیمیهایش آشکار کرد.
او اشاره کرد که در مقطعی از گذشته، به شدت دچار ناامیدی شد و حتی تلاش کرد به زندگیاش پایان دهد. اما طرف هالک او، برای بقای خود، این کار را متوقف کرد، و همین موضوع باعث شد بروس تصمیم بگیرد به زندگی ادامه داده و مسیر تازهای برای خود بسازد. خوشبختانه، بروس سرانجام با نیمهی هالک خود به صلح رسید و از این ادغام، هالک هوشمند در انتقامجویان: پایان بازی متولد شد.
انتقامجوی رباتیک، ویژن، تنها جنبهای ظریف از تاریکی را در خود داشت که هرگز بیش از حد افراطی نبود، اما همچنان وجود داشت و گاهی میتوانست ترسناک باشد. ویژن معمولاً مؤدب، آرام و یاریرسان است، اما وقتی لازم باشد، قاطعانه برخورد کرده و اقدامات بیرحمانهای انجام میدهد.
ویژن با جدیت به تلاش هاکای برای نجات واندا از مقر انتقامجویان اعتراض کرد و با خشونت با او برخورد کرد تا اینکه واندا مداخله کرد. سپس، در نبرد فرودگاه لایپزیگ، او با پرتوی سنگ ذهن، مسیر کاپیتان آمریکا را مسدود کرد، در حالی که چهرهای خشن و تهاجمی به خود گرفته بود.
واندا ماکسیموف در اواخر فاز دوم دنیای سینمایی مارول به عنوان یک ضدقهرمان در کنار اولترون معرفی شد، اما بعدها نظرش تغییر کرد. واندا به انتقامجویان پیوست و به عنوان یک قهرمان، احساس گناه عمیقی نسبت به تخریبهای جانبی که در جنگ داخلی ایجاد کرده بود، داشت.
با این حال، واندا همچنان یک جنبه تاریک داشت که در دکتر استرنج در چندجهانی جنون به طور کامل آشکار شد. او به شدت مشتاق بود که دوباره پسرانش را ببیند و برای یافتن آنها، به جادوگر سرخ بیرحم و خونآشامی تبدیل شد که قصد داشت چندجهان را در جستجوی خود نابود کند.
جالب است که ثور اودینسون قدرتمند، جنبه تاریک خود را پیش از آنکه چندین خسارت بزرگ را تجربه کند، نشان داد، نه پس از آن. او بسیاری از چیزها را از دست داده است، از جمله خانواده، معشوقه و سرزمین مادریاش آسگارد، اما این آسیبها باعث شدند که ثور مهربانتر و خردمندتر شود.
اما در واقع، ثور جنبه تاریک خود را زمانی نشان داد که هنوز همه چیز داشت و به عنوان شاهزاده محبوب آسگارد شناخته میشد. در آن زمان، ثور پرخاشگر و متکبر بود و به راحتی تحریک میشد تا به خشونت افراطی روی آورد تا از غرورش دفاع کند. او به همین دلیل به غولهای یخ حمله کرد و همچنین زمانی که پدرش، اودین، او را سرزنش کرد، با عصبانیت بر او فریاد زد.
پادشاه اودین در دنیای سینمایی مارول یک پدر مغرور بود، اما او نیز اشتباهاتی داشت و جنبه تاریکی در شخصیتش وجود داشت که سعی میکرد از ثور پنهان نگه دارد. برای سالها، ثور و دیگر آسگاردیها اودین را به عنوان یک پادشاه حکیم، مهربان و منصف میشناختند، اما او تاریخچهای تاریک داشت.
همانطور که در ثور: رگناروک مشاهده میشود، اودین زمانی یک فاتح بیرحم بود که در کنار دخترش هلا، به بسیاری از جهانها حمله کرد. در واقع، در کاخ آسگارد یک نقاشی سقفی وجود داشت که این وقایع را به تصویر میکشید، اما از سر شرم، اودین بعداً آن را پوشاند، که این اقدام او وقتی هلا بازگشت، نتواست او را فریب دهد.
ظاهرا، پیتر کویل/استار-لرد یک آدم خوشمشرب و دوستداشتنی است که علاقه زیادی به آهنگهای برتر دهه ۱۹۷۰ و ماجراجویی دارد، اما جنبه تاریکی نیز در ارتباط با مادر فقیدش که وقتی او کودک بود به سرطان مبتلا شد، در او وجود دارد. به عنوان مثال، پیتر زمانی وارد خشم کشندهای شد که ایگو، سیاره زنده، به طور تصادفی فاش کرد که خود او مادر پیتر را کشته است.
جنبه تاریک پیتر کویل همچنین در جنگ بینهایت به طور کوتاهی ظاهر شد، زمانی که او و چند نفر از نگهبانان کهکشانی به همراه مرد آهنی، مرد عنکبوتی و دکتر استرنج با اسلحههای آماده به مقابله پرداختند. پیتر ناامید تهدید کرد که اگر فوراً به او گفته نشود گامورا کجاست، انسان گروگان خود، مرد عنکبوتی را خواهد کشت.
منبع: CBR
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید