تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

شعر کودکانه زیبا ( 10 شعر زیبای جالب برای کودکان )

در این قسمت از سایت ادبی و هنری متن‌ها چندین شعر کودکانه را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. پس اگر به دنبال اشعاری زیبا با موضوع کودکانه هستید، در ادامه با سایت متن‌ها همراه شوید.

اشعار زیبای کودکانه

خوابم می آمد

رفتم بخوابم

اما چیزی بود

رو تختخوابم

یک چیز گنده

بزرگِ بزرگ

یا شیر بود یا ببر

یا خرس بود یا گرگ

خروپف می‏کرد

خیلی ترسیدم

برگشتم عقب

از جا پریدم

رفتم آهسته

یواش، پاورچین

بگویم بابا

زود بیا، ببین

دیدم ای بابا

بابا خوابیده

در کنار او

مامان خوابیده

هردو خواب خواب

مامان و بابا

خیلی می‏ترسم

چه کنم، خدا

برگشتم دیدم

نه شیر بود، نه گرگ

پس چی بود آنجا؟

یک فیل بزرگ

یک فیل گنده

رو تخت من بود

رفتم پیش او

زودِ زودِ زود

یک فیل آرام

یک فیل خسته

خروپف و خواب

چشم او بسته

دلم نیامد

بیدارش کنم

از کار خودم

بیزارش کنم

رفتم کنارش

من هم خوابیدم

فیل و فیل بازی

تو خوابم دیدم

باهم خوابیدیم

تا صبح فردا

در کنار هم

لالا لالالا

فردا صبح زود

از خواب پریدم

اما رو تختم

فیلی ندیدم

فیل عزیزم

امشب زود بیا

تا بازی کنیم

بعد باهم، لالا

مصطفی رحماندوست

اتل متل توتوله

یه مسواک کوتوله

همش با غر غر میگه

میرم از اینجا دیگه

صاحب من کودکه

مثل خودم کوچکه

شنیده ام بعد شام

گفته تورو نمیخوام

با من شده خیلی بد

به موی من لب نزد

قهر میکنم من باهاش

میرم کنار کفشاش

به جون هرچه مسواک

کفشارو میکنم پاک

دوباره ماه زیبا 

نشسته اون بالاها 

می تابه نور مهتاب 

همه چشما پر از خواب 

مامان جونم بخون باز 

برایم شعر وآواز 

شده وقت لالایی 

عروسک جان کجایی 

لالا لالا آناناس 

عروسک تو تنهاس 

بگیر اونو توآغوش 

لحافتو بکش روش 

لالا لالاگلابی 

خیال کن روی تابی 

یا تو قایق رو آبی 

حالا راحت می خوابی 

لالا پسته خندون 

خوابیده گل تو گلدون 

توهم مثل گل ناز 

نگفتی شب بخیر باز 

بذار چشاتو رو هم 

نباشه تو دلت غم 

لالا انار دون دون 

نمی ره خوابت آسون 

ببین خورشید خوابیده 

لحافو روش کشیده 

لحاف پر ستاره 

یه ماه نصفه داره 

لالا شلیل وآلو 

بالش پنبه ایت کو 

کجا قایم شده کوش؟ 

خوابیده روی اون موش 

گل من خیلی خستس 

قایم باشک دیگه بس 

لالالاموز وانگور 

بلا از تو بشه دور 

توآسمون ستاره 

شبا تا صبح بیداره 

نگاه کن دست تکون داد 

یه بوس برات فرستاد 

لالالاهندوانه 

گل یکی ید ونه 

تودیشب خوش خوابیدی 

بگو توخواب چی دیدی؟ 

بخواب آرام و شیرین 

ببین خوابای رنگین 

لالا گیلاس خوش طعم 

بذار چشماتو رو هم 

قناری خواب خوابه 

می خواد تا صبح بخوابه 

یواش ساعت دیواری 

بیدار میشه قناری 

لالا لیموی شیرین 

پاورچین و پاورچین 

بابا اومد تو رو دید 

تو خواب چشماتوبوسید 

بابا تختو می ده تاب 

تو هم می خندی تو خواب 

لالالا توت فرنگی 

عجب خواب قشنگی 

چشماتوبستی آرام 

تموم شد لالایی هام 

الهی باشه فردا 

برایت صبح زیبا

کودک غرغرو

اتل و متل به کودک

یه کودک با نمک

نشسته توی ایوون

کنارحوض و گلدون

خسته و بی حوصله

داره حسابی گله

هم بازیه خوب میخواد

یه دوست محبوب میخواد

مامان میگه بچه جون

بیا تو بیرون نمون

هوا که خیلی سرده

عامل  تب یا  درده

بی بی میگه عزیزم

دلبرک تمیزم

بیا بگم یه قصه

یه قصه ی بی غصه

تا دوست بشی با خرگوش

با اسب و میمون و موش

بابا میگه ای بلا

شیطونک ناقلا

جعبه ی میخ رو بیار

اینجا تو ایوون بزار

تا که با چکش و چوب

بسازیم جعبه ای خوب

یه کاردست چه خوشکل

آسون و خوب نه مشکل

واسه اسباب بازیات

باشه بعد از بازیات

شاعر: مریم پژومان

لالایی کن بخواب خوابت قشنگه

گل مهتاب شبات هزار تا رنگه

یه وقت بیدار نشی از خواب قصه

یه وقت پا نزاری تو شهر غصه

لالایی کن مامان چشماش بیداره

مثل هر شب لولو پشت دیواره

دیگه بادکنک تو نخ نداره

نمی رسه به ابر پاره پاره

من از کجا بدونم، خدا فقط یه دونه است؟

اگر خدا دوتا بود

همه چی ناجور می شد

دقت و نظم و ترتیب

از این جهان دور می شد

خدای اول می گفت:

خورشید باید بتابه

خدای دوم می گفت:

خورشید باید بخوابه!

خدای اول می گفت:

دونه بزن جوونه

خدای دوم می گفت:

دونه بمون تو خونه!

اگر خدا دوتا بود

همه چی جابجا بود

پرنده توی دریا

ماهی توی هوا بود!

خدا فقط یه دونه

خدای مهربونه

دوستش داریم یه دنیا

خودش اینو می دونه

شاعر :خانم رودابه حمزه ای

برگرفته از کتاب《خدا چیه؟ کیه؟

لالا لالا لالا لالات و نازه

بالش زیر سرت مخمل تازه

لالا لالائی كنم تا مادر ایه

گوساله گو كویی و شیر بیایه

گواره ات بَوَم و شاخ بیدی

لالا لالات كنم و یه امیدی

سماور جوش زنه اَشیر میشو

دلم پر می زنه سی قوم و خویشو

لالالالات كنم خویت نمایی

بلنگت می كنم ویرت نمایی

لوه لوه كم سیتن دلم

روز و بالینم شو و بغلم

چیمم چیمه را مال بوه ته

گوشم دا و دنگ لوه لوه ته

رو پشت اون سواره

انگاری بچه شتر

یه کوله پشتی داره

تو کوله پشتی اون

چقدر غذای تازه

به خاطر همینه

تو بیا بون می تازه

خدا اونو دوست داره

مثل همه حیوونها

به اون یه کوله داده

تا نمونه بی غذا

آی بچه های ناز نازی

تو خیابون دور از بازی

دست مامانو بگیرین

حواستونو جمع کنید

آقا پلیس رو می بینید

باید بهش سلام کنید

اگه یه روزی گم شدید

باید اونو خبر کنید

همیشه باید بدونید

ماشین چیه پلیس چیه

خونه و آدرست کجاست

اسمت و فامیلت چیه

شش دانه قاشق

شش دانه بشقاب

نان و نمکدان

یک کاسه ی آب

دیگی پر از آش

یک شام ساده

در دور سفره

یک خانواده

با مهربانی

با هم نشستند

در سینه شادی

بر چهره لبخند

گفتند اول

نام خدا را

خوردند با هم

نان و غذا را

یک سفره ی خوب

یک شام دلخواه

بعد از غذا هم

الحمدلله

مصطفی رحماندوست

سلام به اون پرستو

که پر زدو سفر کرد

سلام به اون کلاغی

که مردمو خبر کرد

سلام به اون درختی

 که سبز و سایه داره

سلام به اون بارونی

که رو زمین می باره

یه روز دیگه شروع شده باز

بچه ها بیاین، ای گلهای ناز

بازم دوباره، وقتِ ورزشه

 یک و دو و سه مثل همیشه

بشین و پاشو دستها به جلو

عقب نمونی زود باش بدو

ورزش بکنی شاداب می مونی

مریض نمی شی خواب نمی مونی

خونه ما باغچه داره

اتاق و یک تاقچه داره

پله داره، نرده داره

پنجره هاش پرده داره

درخت و آسمون داره

یک بام مهربون داره

بامش پر از کبوتره

از همه جا قشنگ تره

بابا و من

داره می آد بابا جونم

از پله ها یواش یواش

می بینمش از لای در

دستش داره سه تا لواش!

من درو زود وا می کنم

می گم: اومد بابام، بابام

می خنده بابا و می گه:

من اومدم، سلام، سلام!

مامان می گه: خسته شدم

از دست آقا پسرت

مثل همیشه پشت در

نشسته بود منتظرت!

جعفر ابراهیمی

از کتاب الک دولک یه آدمک

حیوونا خیلی هستن

وحشی واهلی هستن

گاو، بچه اش گوساله

بز، بچه اش بزغاله

گوسفند و میش و بره

می چرند توی دره

اسب و شتر تو صحرا

بار می برند به هرجا

روباه وشیر و پلنگ

حیوونای رنگارنگ

تو دشت وکوه و بیشه

پیدا می شه همیشه

یک مال من

دو مال تو

سه مال آبجیش

آهای کوفته برنجیش

آهای مادر گنجیش

آهای کفگیر ملاقه

آهای قابلمه داغه

آهای آش رو چراغه

بیا گشنه نباشیم

با هم بخوریم و پاشیم

در جا مدادی من

او یک مغازه دارد

او کار میکند چون

از من اجازه دارد

یک تیغ تیز دارد

او یک تراش شاد است

اسم مغازه او

سلمانی مداد است

یک مال من

دو مال تو

سه مال آبجیش

آهای کوفته برنجیش

آهای مادر گنجیش

آهای کفگیر ملاقه

آهای قابلمه داغه

آهای آش رو چراغه

بیا گشنه نباشیم

با هم بخوریم و پاشیم

پاشو پاشو کوچولو

از پنجره نگاه کن

با چشمان قشنگ

به منظره نگاه کن

آن بالا بالا خورشید

تابیده بر آسمان

یک رشته کوه پایین تر

پایین ترش درختان

نگاه کن آن دورها

کبوتری میپرد

شاید برای بلبل

از گل خبر می برد

حسنی بی دندون شده

زار و پریشون شده

بی احتیاطی کرده

حالا پشیمون شده

با دندوناش شکسته

بادوم سخت و پسته

مک زده به آب نبات

هی جویده شکلات

قندون و خالی کرده

وای که چه کاری کرده

دونه به دونه دندوناش

خراب شدن یواش یواش

تا خونه همسایه ها

می یاد صدای کریه هاش

حسنی بی دندون شده

زار و پریشون شده

بی احتیاطی کرده

حالا پشیمون شده

با دندوناش شکسته

بادوم سخت و پسته

مک زده به آب نبات

هی جویده شکلات

قندون و خالی کرده

وای که چه کاری کرده

دونه به دونه دندوناش

خراب شدن یواش یواش

تا خونه همسایه ها

می یاد صدای کریه هاش

شعر برای کودکان

شب اومد و ستاره

شب اومد و ستاره

رو آسمون نشسته

نه یك ، نه ده ، نه صدتا

هزار هزار تا دسته

ستاره توی شبها

چراغ آسمونه

مثل گل و بنفشه

تو باغ آسمونه

یك كمی این طرفتر

ماه قشنگ و زیباست

دلش گرفته امشب

برای اینكه تنهاست

دریاچه آبی رنگه      

توش ماهی و نهنگه

ماهی رو موج می شینه

نهنگ اونو می بینه

می گه نهنگ پرزور

یه وقت نری راه دور

شب که بشه، جای شام

می خورمت هام و هام

ماهیه از روموجا

می پره توی دریا

شناکنون می ره

به یک جای دور

جا می مونه

نهنگ چاق و مغرور

پدر بزرگ خوبم

همیشه مهربونه

وقتی كه پیشم باشه

برام كتاب می خونه

مادر بزرگ نازم

خیلی برام عزیزه

هرچی غذا می پزه

خوشمزه و لذیذه

وقتی با اونها باشم

غصه و غم ندارم

دنیا برام قشنگه

هیچ چیزی كم ندارم

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!