پیشگویی هافظ بزنیم!؛ فال حافظ روز دوشنبه 11 تیر ماه 1403
تفال به حافظ از جایگاه ویژهای در فرهنگ عامیانه ما برخوردار است و در طول زمان به عنوان منبعی برای یافتن راهحلها یا نشانههایی از سرنوشت شخصیتها شناخته شده است. در این فال مخصوص روز 11 تیر ماه 1403 در دیوان حافظ، شاعر به زیبایی عشق و اشتیاق به دوست خود اشاره کرده و حال و هوای دل هجرانی خود را به وفائی عشقانه ترکیب میکند. از روی حس اشتیاق و فروغ عشق، حافظ در این غزل به صورت انسانی و تبارکارانه درباره ضرورت حفظ عشق و نکات مهم زندگی توصیههایی میکند.
در تعبیر غزل، حافظ به اهمیت قدردانی از نعمتهای عشق و خیرها بیان میدهد و نکاتی برای داشتن روابط مثبت و پایدار پیشنهاد میدهد. او بر ضرورت جلب شادی و موفقیت دیگران تأکید دارد و خواننده را به دعا برای سرافرازی و موفقیت همگانی تشویق میکند.
در کل، این فال حافظ نه تنها برای بررسی و تفسیر عرفانی و اشاره به اهمیت عشق و صفای قلبی آن، بلکه برای آموزههای عمیق انسانی و اجتماعی نیز ارزش بسیاری دارد.
در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است. در ادامه فال حافظ مخصوص روز 11 تیر ماه 1403 از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
مروا گرفتن از آثار ادبی از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفأل به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
در فال امروز دیوان حضرت حافظ میخوانیم:
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم، چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد، چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خودای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
شرح لغت: مقراض غم: به کسر اول و سکون دوم کارد یا تیغ عشق/ دیدار: چهره و ملاقات
تفسیر عرفانی:
همانطور که در عشق تو مشهور گشته ام، در کوی سربازان و در مجلس آنان نور افشانی میکنم. مقصود او از این شعر، این است که دلدادگان دوست در پی آن هستند که به هنگام جدایی نیز سایهای از وصال او را در یابند؛ چرا که درد عشق نه فقط وجودشان را، بلکه جهان را نیز به آتش میکشد. از این رو، پیوسته در آرزوی وصالند تا وجودشان از او نورانی گردد.
تعبیر غزل:
قدر نعمتهای خوبی که در زندگی به تو داده اند بدان و هیچ گاه از داشتن آنها مغرور مشو و به دیگر فخر مفروش؛ تا دیگران به نیکی از تو یاد کنند. دعای خیرشان را بدرقه راهت نما تا در زندگی موفق و سرافراز و پاینده باشی.
راضیه میرزاحیدری