چرا وقتی دلقکی میاندازد، ما خندیده ولی همدلی نمیکنیم؟
همدلی به عنوان یک احساس انسانی اساسی و بسیار مهم شناخته میشود که میتواند روابط اجتماعی را تقویت کند و احساس وحدت و تعلق به جمعیتی را که در آن زندگی میکنیم، افزایش دهد. این حس انسانی نشان دهنده میزان احساس مسئولیت و همدردی نسبت به دیگران، میباشد.
از مطالعات جدید نشان داده شده است که همدلی قابل یادگیری است و به وسیله تماشای واکنشهای همدلانگیز دیگران میتوانیم این احساس را تقویت کنیم. در آن زمانی که محیط اجتماعی حاکم بر ما از همدلی پراکنده که از خود تجربه کردهایم، پیش برود، این احساس میتواند نقش مهمی در تقویت این خصوصیت در ما ایفا کند. این نشان میدهد که ابراز همدلی و احساس همدردی میتواند از طریق تجربه شخصی و تماشای افراد دیگر آموخته شود.
به طور کلی، همدلی به عنوان یک انرژی مثبت و قدرتمند میتواند همه ما را به دیگران همدلتر و از هم دلتر کند. اگر این احساس انسانی را در روزمره خود ارتقا دهیم و آن را به دیگران انتقال دهیم، میتوانیم جهان را بهتر و دلپذیرتر برای همه دور هم شوند. از طرفی، باید دقت داشت که همدلی نباید به شکلی توهمی و منفعلانه انجام شود و بلکه به شیوههایی که از همکاری و احترام بهره مند شوند و از آن دست برداشت کنند ارتقاء یابد.
فرارو- اگر سیاستمداران صرفا میتوانستند یاد بگیرند که نسبت به دیگران و زندگی آنان حس همدلی و همدردی نشان دهند مشکلات جهان حل میشد. آیا پیشتر این ایده را شنیده اید؟ پرسش اساسی آن است که آیا افراد میتوانند همدلی را بیاموزند؟ نتیجه مطالعهای تازه نشان میدهد که ما واقعا میتوانیم همدلی را یاد بگیریم. با این وجود، همزمان ما میتوانیم بیاموزیم که کم و بیش همدل باشیم. نتیجه مطالعهای منتشر شده در ژورنال PNAS نشان داد که تماشای افراد با واکنش همدلانه نسبت به افراد دیگر در هنگام داشتن درد حس همدلی شما را تقویت میکند، اما هم چنین نشان داد که ما از افراد غیر همدل میآموزیم که کمتر احساس همدلی با دیگران داشته باشیم.
به گزارش تک فانبه نقل از دویچه وله، پیشتر شناخته شده بود که کودکان همدلی را میآموزند، اما کمتر مشخص است که آیا میزان همدلی نشان دادن افراد با افزایش سن تغییر میکند یا خیر و اگر تغییر میکند این موضوع چگونه رخ میدهد. مشخص میشود که محیط اجتماعی یک فرد در این باره بسیار تاثیرگذار است.
“گریت هاین” از دانشگاه وورتسبورگ آلمان میگوید: “نتایج ما نشان میدهد که محیط اجتماعی که ایجاد میکنید تاثیر طولانی مدتی بر آشکار شدن یا کاهش همدلی دارد”. او میگوید: “اگر ما الگوهای همدلی داشته باشیم حتی اگر غریبه باشند شانس ما برای یادگیری همدلی بیشتر است. همدلی از طریق تعامل اجتماعی آموخته میشود”.
انسانها همدل متولد نمیشوند حدود ۱۰ درصد از ظرفیت همدلی ما ارثی است و به صورت ژنتیکی منتقل میشود و ۹۰ درصد دیگر آن در دوران کودکی آموخته میشود. “سارا میرز” یکی از مدیران آزمایشگاه همدلی از بریتانیا میگوید: “اگر همدلی در جوامع اجتماعی وجود داشته باشد در آن زمان است که شما واقعا همدلی یادگیری کودکان را تقویت میکنید. هرچه بیشتر از آن استفاده کنید بیشتر خود را فردی همدل تصور میکنید”. میرز میگوید در حالی که عاملان اجتماعی برای ایجاد همدلی مهم هستند کتابها نیز عالی میباشند و میتوانند به ما کمک کنند تا با افرادی خارج از حلقههای اجتماعی معمول خود احساس همدلی کنیم.”
او میافزاید:”زمانی که مطالعه میکنیم به یک داستان منتقل میشویم و با شخصیتها همدلی میکنیم. این مشابه فرایند شبیه ساز پرواز ذهن است. بنابراین، شما در حال شبیه سازی آن چه در زندگی واقعی میتوانید احساس کنید خواهید بود. این کار به افراد تجربیات همدلانه را شاید پیش از آن که آن را در زندگی واقعی داشته باشند خواهد داد”.
همدلی میتواند قبیله گرایی را ایجاد کند
زمانی که افراد دیگران را ترغیب میکنند که همدلی نشان دهند تا تصور کنند که اصطلاحا درون کفش آنان چه میگذرد هدف ایجاد یک تجربه عاطفی مشترک است. اغلب احساس خوبی دارد. هنگامی که یک عمل همدلانه انجام میدهیم به ویژه زمانی که با ارائه کمک مرتبط است احساس شادی میکنیم. نتایج مطالعات نشان میدهند که این همدلی مسیرهای پاداش را در مغز فعال میکند. همدلی به شکل گیری پیوندهای گروهی و توسعه اخلاق مشترک کمک میکند.
با این وجود، آیا همدلی همواره مفید است؟ نتایج تحقیقات نشان میدهند که همدلی میتواند با سوگیری همراه باشد. همدلی شما باعث میشود افراد مورد علاقه یعنی افراد یا دلایلی را که با آنان همذات پنداری میکنید انتخاب نمایید و آنان اغلب افراد، چیزها یا ایدههایی از درون حباب شما هستند. به آن پدیده “اثر قربانی قابل شناسایی” میگویند که به تمایل افراد برای کمک و دلسوزی بیشتر در صورت مشاهده یک فرد مشخص و قابل شناسایی در شرایط سخت در مقایسه با یک گروه بزرگ و مبهم در همان شرایط اشاره دارد.
در واقع، شرایطی را ایجاد میکند که در آن رنج یک نفر که شما میشناسید میتواند مهمتر از رنج هزار نفری باشد که نمیشناسید. هاین میگوید همدلی باید با انگیزههای دیگر ترکیب شود تا تاثیری طولانی مدت بر جامعه داشته باشد. هاین میگوید: “همدلی خوب است، زیرا ارتباطی فوری ایجاد میکند، اما برای حفظ آن به هنجارهای اجتماعی مانند احترام و عدالت نیاز دارید”.
چرا وقتی دلقکها از پلهها به پایین میافتند ما میخندیم؟ در شرایط عادی ما نسبت به فرد آسیب دیده احساس همدلی میکنیم، اما کمدی به ما اجازه میدهد در یک محیط امن همدلی خود را متوقف کنیم یا به حالت تعلیق دربیاوریم. روانشناسان فکر میکنند که ما در آن موقعیت به عنوان راهی برای مقابله با آسیبهای همدلی تکامل پیدا کرده ایم. هاین میگوید: “ما میدانیم که همدلی میتواند منجر به پریشانی شود و اگر نتوانید آن را تنظیم کنید میتواند به سلامت روان مان آسیب برساند. این ناراحتی میتواند منجر به فرسودگی و دلزدگی شود که در پایان روز به جای همکاری منجر به کناره گیری میشود”.
بسیاری از افراد پس از قرار گرفتن مداوم در معرض تصاویر و فیلمهای مرتبط با جنگها در شبکههای اجتماعی این احساس را تجربه میکنند. هم چنین، برای افرادی که روزانه از اعضای خانواده شان مراقبت میکنند یا در بخش مراقتب کار میکنند نیز این موضوع صدق میکند.
هاین میگوید:” این یک موقعیت کارتونی است که در آن ما کمدین را واقعا به عنوان یک شخص واقعی نمیبینیم. تماشاگر حین تماشا از واقعیت جدا میشود و ناگهان چیزهایی قابل قبول به نظر میرسد که در زندگی واقعی ما معمولا قابل قبول به نظر نمیرسند”.
این مشابه شبیه سازی عدم نیاز به همدلی است به نوعی همدلی را در مکث و تعلیق قرار میدهد و آرامش و تسکین خاطر ناشی از آن ما را میخنداند.