تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

معنی اصالت در دیکشنری فارسی چیست؟

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق اصالت در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.

اصالت در دانشنامه آزاد فارسی:

اصالت. [ اَ ل َ ] ( ع مص ) نجابت و شرافت. ( فرهنگ نظام ). اصیل بودن. ( اقرب الموارد ). اصلی شدن. ( از تاج المصادر ) ( آنندراج ). نجابت : و کریمتر قریش از روی اصالت نسب. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308 ). || ثبات. ( اقرب الموارد ).
– اصالت رأی ؛ جید و نیکو بودن آن. ( اقرب الموارد ): پدر ما هرچند مارا ولیعهد کرده بوده… در این آخرها…. سستی بر اصالت رائی بدان بزرگی… دست یافت… ما را به ری ماند. ( تاریخ بیهقی ص 73 ). و رجوع به اصالة شود.


اصالة. [ اَ ل َ ] ( ع مص ) اصلی شدن. ( زوزنی ). با اصل و بیخ و ریشه گردیدن درخت و ثابت و راسخ شدن بیخ آن. || بااصل شدن مرد. ( ناظم الاطباء ). نژاده شدن. اصلی شدن. ( زوزنی ). || خلیفه ثابت رأی گردیدن. ( ناظم الاطباء ). || محکم رأی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیکو شدن رأی کسی. ( ناظم الاطباء ).
– اصالةالرأی ؛ نیکویی آن.
و رجوع به اصالت شود.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!