در هر مجموعهی تلویزیونی جنایی بزرگ، معمولا بیشترین توجه معطوف به شخصیت حلکنندهی معماها نیست. آنچه چشم بیننده را به خود خیره میسازد، اغلب مجرم اصلی است؛ بهویژه اگر شخصیت او پیچیده، چندلایه و با مهارت ساخته شده باشد. در حقیقت، بسیاری از ماندگارترین شخصیتهای تلویزیونی، خلافکاراناند؛ چه گانگستر باشند، چه شخصیتهای ماکیاولیستی، افراد خشونتطلب یا اعضای فاسد نهادهای قدرت.
بخش عمدهای از بهترین درامهای جنایی تلویزیون بدون حضور یک شخصیت مجرمِ تأثیرگذار در مرکز روایت، هرگز چنین جایگاهی پیدا نمیکردند. اگر این شخصیتها بهگونهای همدلانه پرداخته شوند، خیلی زود خودمان را در حال طرفداری از همان مجرم تلویزیونی میبینیم.
در نهایت، چه چیزی محبوبتر از داستان یک بازنده است که علیه تمام موانع میجنگد؟ و چه کسی بازندهتر از فردی که تلاش میکند از چنگال قانون بگریزد؟ درست است که شاید با اعمال خلافکارانهی این شخصیتها یا شیوهی اجرای آنها موافق نباشیم، اما در بسیاری از موارد نمیتوانیم از همدلی با انگیزههایشان یا تحسین هوش و ابتکارشان خودداری کنیم.
از سوی دیگر، کسانی که در سوی مقابل قانون قرار دارند، اغلب جذابترین شخصیتهای یک مجموعهی تلویزیونی محسوب میشوند. درست به همین دلیل که غیرقابل اعتماد و از نظر اخلاقی مسئلهدارند، حضورشان اغلب به خلق پیچشهای داستانی هیجانانگیز و تعارضهای انفجاری در طول روایت منجر میشود. این قاعده نه فقط در مورد بهترین سریالهای گانگستری، بلکه در ژانرهای پلیسی و حتی کمدی هم صدق میکند.
نانسی باتوین، مادری میانسال با دو فرزند، به هیچوجه شبیه به یک قاچاقچی مواد مخدر معمولی نیست. او بارها و بارها در این تجارت غیرقانونی دست و پا میزند و خرابکاری میکند؛ اتفاقاتی که اغلب به نتایجی تاریک اما خندهدار منجر میشود.
نانسی در سه فصل نخست سریال Weeds در بهترین شرایط خود قرار دارد؛ هرچند پس از آن، مسیر سریال تا حدی از دست میرود. با این حال، او همچنان یکی از شخصیتهای فوقالعادهی تلویزیون باقی میماند؛ شخصیتی که حتی به والتر وایت هم نشان داد این کار را چگونه باید انجام داد.
چندین سال پیش از آنکه اندرو اسکات با نقش «کشیش جذاب» در Fleabag به شهرت برسد، بهترین ضدقهرمان Sherlock بود. جیم موریارتی، مغز متفکر و دسیسهچینی که پشت دهها توطئهی این سریال قرار داشت، دشمن اصلی شرلوک هولمزِ بندیکت کامبربچ به شمار میرود؛ تنها ذهنی که بهاندازهی کافی تیز و قدرتمند است تا با کارآگاه افسانهای برابری کند و از چنگال پلیس بگریزد.
پدرسالار بهشدت فاسد خانوادهی بلاث در سریال Arrested Development بخش زیادی از فصلهای بینظیر و ابتدایی این سریال را در زندان میگذراند. نکتهی بامزه اینجاست که او در واقع از حضور در زندان لذت میبرد، چرا که از زیر بار خواستههای طاقتفرسای همسر و فرزندانش دور میشود. با این حال، حماقت محض در تلاشهای ناشیانهی جورج برای انجام کلاهبرداری نشان میدهد که او به اندازهی بقیهی اعضای خانوادهاش نالایق و دستوپاچلفتی است.
کلی مورو، رهبر باند جنایتکار موتورسواری SAMCRO از سال ۱۹۹۳، بخش زیادی از اعتبار و قدرتش را از این واقعیت میگیرد که یکی از اعضای «نخستین ۹ نفر» باشگاه بوده است. اما باقی قدرت او از بیرحمی سرسختانهاش سرچشمه میگیرد؛ همان ویژگیای که باعث میشود هیچکس جرأت مخالفت با او را نداشته باشد؛ تا زمانی که سرانجام در فصل ششم Sons of Anarchy کشته میشود.
مرگ «روث لنگمور» در سریال Ozark یکی از جنجالیترین رویدادهای این سریال است. شخصیت جولیا گارنر بهسرعت به محبوبترین کاراکتر طرفداران تبدیل شد؛ بهخاطر سرسختی تحسینبرانگیزش، مسیر رشد و تحول فردیاش در طول داستان، و همچنین پیشینهی دردناکی که حس همدلی را برمیانگیخت. روث با وجود زبان تند و تیزش، قلبی پاک دارد؛ و همین نکته سرنوشت تراژیک او را تلختر و تأثیرگذارتر میسازد.
نابغهی شیطانی که در مرکز برخی از بهترین قسمتهای The Simpsons قرار دارد، سایدشو باب در ابتدا قرار بود با صدای جیمز ارل جونز جان بگیرد. اما وقتی این نقش به کِلسی گرامر رسید، او موفق شد باب را به یکی از روشنفکرترین و در عین حال خشنترین خلافکاران تلویزیون بدل کند. مدل موی اغراقآمیز و وسواس بیمارگونهاش نسبت به بارت سیمپسون نیز او را به یکی از منحصربهفردترین تبهکاران تاریخ تلویزیون تبدیل کرده است.
خیانتهای شخصیتها در سریال ۲۴ کم نیست، اما بیتردید شوکهکنندهترین آنها افشای حقیقت دربارهی «نینا مایرز» است؛ همکار جک باوِر در واحد ضدتروریسم آمریکا در لسآنجلس که در واقع تروریستی پنهانی است و در نقشهی ترور یک نامزد ریاستجمهوری دست دارد. بازی درخشان سارا کلارک در نقش مأمور CTU آنچنان قانعکننده بود که هیچکس این غافلگیری را پیشبینی نمیکرد.
وقتی صحبت از خیانت به میان میآید، معدود شخصیتهای تلویزیونیاند که به اندازهی «ریموند ردینگتون» با آن آشنا باشند؛ جاسوس سابق کا.گ.ب که بعدها خبرچین افبیآی شد. The Blacklist هرگز هویت واقعی ردینگتون را بهطور کامل فاش نمیکند، و همین رازآلودگی او را به یک نابغهی جنایتکار بدل میسازد که هیچکس واقعا نمیتواند به او اعتماد کند. جیمز اسپیدر با بازی خیرهکنندهاش، کلاس درسی از خلق شخصیتی باهوش، لغزنده و غیرقابلمهار ارائه میدهد.
یکی دیگر از درخشانترین خلافکاران تلویزیون، در احتمالاً بهترین سریال تلویزیونی ادریس البا با نقش اصلی ظاهر میشود. آلیس مورگان قاتلی سرد و بیرحم است که لوتِر (با بازی البا) دلایل کافی برای مشکوک بودن به او دارد، اما او توانایی بینقصی در ارتکاب جنایات کامل دارد. رابطهای که به زودی میان آنها شکل میگیرد، نماد جذابیت خطرناک و غیرقابلمقاومت شخصیت اوست.
قرار گرفتن در مرکز سریال کمتر شناخته شده Boardwalk Empire کار سادهای نیست، اما ناکِی تامپسون یک خزانهدار محلی عادی نیست. شخصیت برجستهی استیو بوسمی در طول دوران ممنوعیت، در تقریبا تمامی فعالیتهای خلاف در آتلانتیک سیتی دست دارد و میداند چگونه یک باند جنایتکاری را بهتر از لکی لوسیانو یا آل کاپون اداره کند.
علاوه بر معرفی نیکلاس لیندهرست در نقش فرِیزر، سریال کلاسیک بریتانیایی Only Fools and Horses شاید دوستداشتنیترین خلافکار تاریخ تلویزیون را به ما هدیه داده است. تمایل «دل بوی» تراتِر به کالاهای دزدیده شده، معاملات ناشیانه و تلاشهای ناموفق برای بهکارگیری زبان فرانسوی، بهشدت جذاب و دوستداشتنی است. جالب اینجاست که کل بریتانیا وقتی دل بوی بالاخره میلیون خود را بهدست آورد، جشن گرفت.
آل سوئرنجِن، یکی از چندین شخصیت واقعی تاریخی در سریال Deadwood است؛ جنایتکاری که ست بولاک میداند برای پیشرفت بهعنوان یک مارشال آمریکا در شهر معدنی طلا، باید با او مصالحه کند. با وجود اعمال شریرانهی سوئرنجن، بازی فوقالعاده ایان مکشین او را به جذابترین و تماشاییترین شخصیت سریال بدل کرده است.
شدت خشم مخاطبان نسبت به پایان Killing Eve حاکی از خاص بودن شخصیت ویلانل است. تمایل او به قتل بهطرز بینقصی با حالتی از شورش و آزادیخواهی درآمیخته و باعث میشود بینندگان با جنایاتش همدلی کنند. ارتقای ویلَنل به یک ضدقهرمان عاشقانه در فصلهای بعدی، بزرگترین پاداش برای میلیونها طرفدار وفادارش بود.
House of Cards پیش از پایان شش فصل خود با مشکلات فراوانی مواجه شد، از جمله جنجالهای پیرامون بازیگر اصلی سریال، کوین اسپیسی. اما نمیتوان انکار کرد که شخصیت او، فرانک آندروود، یکی از ترسناکترین و در عین حال نابغهترین ضدقهرمانان تلویزیونی است که تاکنون خلق شده است.
زمانی که شورانر سریال، بو ویلیمون، از طرفداران عذرخواهی کرد چون احساس میکرد House of Cards دیدگاه بیش از حد خوشبینانهای نسبت به سیاست آمریکا ارائه داده، قطعا منظور او فرانک نبوده است. سخت بتوان مورد قانعکنندهتری برای بدبینی نسبت به دولت آمریکا تصور کرد.
دنیای Breaking Bad پر از خلافکاران حرفهای با شخصیتپردازی استادانه است، اما مالک آرام و کمحرف رستوران مرغ سرخکرده، گوستاوو فرینگ، در سطح بهترینها قرار دارد. گاس بهنوعی میتواند حتی در شدیدترین شرایط، خونسرد و حسابگر باقی بماند و همزمان با لبخندی آرام، به قتل دست بزند.
دیالوگهای برجستهی فرینگ در خود Breaking Bad برای تثبیت افسانهی او کافی است. اینکه در Better Call Saul بازمیگردد و یکی از بهترین ضدقهرمانان آن سریال میشود، او را از تقریبا همهی شخصیتهای دیگر این فرنچایز متمایز میکند.
از بسیاری جهات، تامی شلبی نمونهی کامل ضدقهرمان تلویزیونی است. او یک خلافکار بیپروا با برنامههای بلندپروازانه برای ایجاد امپراتوری است و پاسخ بیرمنگام به مایکل کورلئونه در صفحهی کوچک تلویزیون بهشمار میآید، با این تفاوت که حتی بیشتر آماده است دستانش را آلوده کند.
از اعتمادبهنفس و جسارتی که در تعامل با سیاستمداران ارشد، مأموران پلیس و مافیاهای بینالمللی نشان میدهد، تا فهرست بلند بالای علاقهمندان عاشقانهاش در طول Peaky Blinders، تامی مدیریت یک باند از تبهکاران بیرحم را به یک هنر تبدیل کرده است. او نمونه بارزی این است که جسارت خالص میتواند بر همهی موانع غلبه کند.
آنچه والتر وایت را از بیشتر خلافکاران دیگر این فهرست متمایز میکند، این است که او بیشتر عمر خود هیچ نشانهای از ارتکاب حتی کوچکترین خلاف قانونی از خود بروز نمیداد. با تحولی شایستهی تراژدیهای شکسپیری، Breaking Bad شاهد تغییر والت به «هیزبرگ» است؛ رئیس باند بیرحم مواد مخدر که قادر است رقبای خود را به قتل برساند و حتی دوستانش را هم بهنحوی ماهرانه فریب دهد.
در یکی از بهترین بازیهای تاریخ تلویزیون، برایان کرانستون این روند تحول شخصیت را با سادگی و کمالی خیرهکننده به نمایش میگذارد. حتی وقتی والت را در بدترین حالتش میبینیم، سخت است تصویر معلم دبیرستان بیعرضه و ترسویی که در آغاز سریال در مقابل خانوادهی همسرش میلرزید را از ذهن دور کنیم.
بهترین شخصیت در کل سریال The Wire، عمر لیتل است؛ نمونهی بارز یک خلافکار تلویزیونی که اقداماتش پلید است، اما انگیزههایش در بسیاری موارد قابل درک به نظر میرسد. دقت او در اجتناب از آسیب رساندن به رهگذران بیگناه، نشاندهندهی این است که عمر یک خلافکار عادی نیست.
با پیش رفتن سریال، مشخص میشود که او از بسیاری جهات کاملا از دنیای جنایی که در آن فعالیت میکند متمایز است. مردی که نخستین مسئولیتش مراقبت از مادربزرگ آسیبپذیرش است، طبیعتا کار دشواری در سرقت از فروشندگان مواد در خیابانهای بالتیمور دارد؛ با این حال، عمر لیتل در این حرفه موفق و مقتدر ظاهر میشود.
از همان لحظهای که سول گودمن با والتر وایت در Breaking Bad ملاقات کرد، مشخص بود که شخصیت باب ادنکرک چیزی فراتر از حد معمول است. سول، متخصص کلاهبرداری و تصمیمگیری سریع در موقعیتهای دشوار، میتواند تقریبا از هر موقعیتی با حرف زدن و ترفندهای زیرکانه جان سالم به در ببرد.
او هرگز بهترین وکیل جهان نیست، اما به سبک خود بسیار باهوش است و در عین حال یکی از خندهدارترین شخصیتهای تلویزیونی نیز به شمار میرود. سریال اسپینآف او، یکی از کاملترین مطالعات شخصیتی ارائه شده در تلویزیون است و داستان جیمی مکگیل را عمیقتر از آنچه Breaking Bad برای هر شخصیت دیگری انجام داده، روایت میکند.
منبع: SR
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید