تاثیر استن لی بر دنیای کمیک و مارول را نمیتوان نادیده گرفت؛ نویسندهای که با خلق شخصیتهای به یادماندنی، در دنیای کمیک و فرهنگ عام جاودانه شد؛ شخصیتهایی که شاید هر کدام در گوشهای از دنیای کودکی و نوجوانی هر کس جا خوش کرده باشد.
همکاری استن لی با هنرمندانی همچون جک کربی و استیو دیتکو عمق زیادی به صنعت کمیک بخشید که در آن زمان به عنوان یک تفریح یک بار مصرف از آن یاد میشد. استن لی خالق شخصیتهایی مثل ثور، بیوهی سیاه، هاوکآی و ناانسانها است که تنها بخش کوچکی از شخصیتهایی هستند که استن لی با خلق آنها دنیای مارول را گسترش داد. با وجود این که استن لی شخصیتهای زیادی خلق کرده، اما برخی شخصیتهای او اهمیت بیشتری در دوران حرفهاش داشتند که در ادامه با آنها آشنا خواهید شد.
۱۰- اسکارلت ویچ – اولین حضور در جلد چهارم کمیک X-Men سال ۱۹۶۴
اسکارلت ویچ در ابتدا همراه با برادرش به عنوان یک شخصیت منفی معرفی شد، اما از همان ابتدا با تعارض اخلاقی دست و پنجه نرم میکرد و همین باعث میشد بیشتر از یک فرد با قدرتهای جادویی باشد شاهد پیچیدگیهای شخصیتی او باشیم. شخصیت اسکارلت ویچ به تدریج رشد کرد و تبدیل به یکی از نمادینترین شخصیتهای مارول شد.
پس از معرفی در سال ۱۹۶۴، میراث این شخصیت به مگنتو وابسته شد و لایههای بیشتری به شخصیت او اضافه کرد. همچنین، قدرت بسیار زیاد او باعث میشد که همیشه در خطی بین قهرمانبودن و شرور بودن جا به جا شود. حتی نسخهی سینمایی او با بازی الیزابت اولسن با توجه به قدرت بسیار زیادش، اهمیت خاصی داشت.
۹- دردویل یا مت مورداک – اولین حضور در جلد اول کمیک Daredevil سال ۱۹۶۴
در سال ۱۹۶۴، دردویل به عنوان قهرمانی معرفی شد که ناتوانیاش بزرگترین نقطه قوتش بود. ایمان کاتولیک مت مورداک او را تبدیل به شخصیتی غنی کرد که با حس گناه و اخلاقیات درگیر بود. ترکیب تمام این ویژگیها شخصیتی را ارائه دادند که بخش انسانی و زمینی دنیای مارول محسوب میشد و در ادامه گسترش داده شد.
در طی این سالها، دردویل تبدیل به یکی از تحسینشدهترین شخصیتهای مارول شد که با خط داستانی جذاب خود خوانندگان را با باورها و اخلاقیاتش آشنا میکرد. در ادامه نیز نویسندگان دیگری همچون فرانک میلر افسانهای از این شخصیت نوشتند و او را به عنوان یک پارتیزان شهری بازتعریف کردند.
۸- مگنیتو – اولین حضور در جلد یک کمیک X-Men سال ۱۹۶۳
برخلاف بسیاری از آنتاگونیستهای اولیه که صرفاً بر اساس طمع یا سلطه عمل میکنند، مگنیتو مظهر آرمانهایی است که شریف، اما رادیکال هستند. قدرت جهشیافتهی مگنیتو او را تبدیل به یکی از قدرتمندترین آنتاگونیستها میکند، اما باور او به این که جهشیافتهها باید به هر قیمتی از خود دفاع کنند، او را تبدیل به آنتاگونیستی درست و حسابی میکند.
در تمام این سالها، نویسندگان جزئیات مختلفی را به فلسفه و پیشینهی مگنیتو اضافه کردند. خاستگاه هولوکاستی مگنیتو باعث شد تا ستیزهجویی او باور پذیرتر شود. داستانها و اقتباسهای زیادی به دوگانگی دوست و دشمن بودن مگنیتو پرداختند و همین ماجرا نشاندهندهی پیچیدگی و چندلایه بودن مگنتو است؛ آنتاگونیستی که اگر از در منطق به باورهایش نگاه کنیم، سخت میتوان با آن مخالفت کرد.
۷- مرد آهنی – اولین حضور در جلد سی و نهم کمیک Tales of Suspense سال ۱۹۶۲
خلق مرد آهنی در سال ۱۹۶۲ کار جسورانهای برای مارول بود. تونی استارک به عنوان یک تولیدکنندهی اسلحهی میلیونر در اوج دوران جنگ سرد توسط استن لی خلق شد، اما به جای این که او را به عنوان یک شخصیت تکبعدی ارائه دهد، با افزودن قلبی شکسته و نقصهای شخصیتی، بعدهای بیشتری به او اضافه کرد. تعادل نبوغ و شکنندگی در این شخصیت، نمادی از پیشرفت با وجود عیوب انسانی است.
از سال ۱۹۶۲، مرد اهنی تبدیل به یکی از پویاترین شخصیتهای مارول شد و نویسندگان شخصیت او را عمیقتر کردند. مرد آهنی داستانی عبرتآموز برای قهرمانان محسوب میشود، چرا که او نمادی از امید و نوآوری است.
۶- آقای شگفتانگیز – اولین حضور در جلد اول کمیک Fantastic Four سال ۱۹۶۱
همهی اعضای چهار شگفتانگیز برای تشکیل اولین خانوادهی ابرقهرمان مارول شایستهی اهمیت هستند، اما رید ریچاردز عنصری است که همهی اعضا را در کنار هم قرار میدهد. نبوغ آقای شگفتانگیز نه تنها ماجراجوییهای چهار شگفتانگیز را تقویت میکند، بلکه نقش آنها را به عنوان کاشفان دنیاهای ناشناخته تثبیت میکند. برخلاف دیگر رهبران که قدرت نقطه قوتشان است، رید با نبوغ و کنجکاوی رهبری میکند.
در تمام این سالها از رید ریچاردز به عنوان یکی از باهوشترین قهرمانان دنیای مارول یاد میشود که نویسندگان با افزودن بار مسئولیت نگهداری خانواده، شخصیت او را پیچیده و انسانیتر کردند. در داستانهایی مثل Secret Wars شاهد عملگرایی رید ریچاردز بودیم که به راحتی میتواند روابط را تحت تاثیر قرار دهد.
۵- دکتر استرنج – اولین حضور در جلد ۱۱۰ کمیک Strange Tales سال ۱۹۶۳
با این که در زمانی معرفی دکتر استرنج جادو در کمیکها چیز جدیدی نبود، اما داستانهای این شخصیت خوانندگان را به دنیاهایی میبرد که تا به حال ندیده بودند. دکتر استرنج بر مفاهیمی مثل متافیزیک، فلسفه، جادو، واقعیت و عرفان تسلط دارد و برای دههها چهرهی چیزهای ناشناخته در دنیای مارول بود.
دکتر استرنج به همراه گسترش دنیای جادویی مارول غنیتر شد و اهمیت بیشتری پیدا کرد. داستانها دکتر استرنج به عواقب استفاده از جادو میپرداخت که در عین حال باید از واقعیت مراقبت میکرد. حضور دکتر استرنج در دنیای سینمایی مارول محبوبیت او را افزایش داد و تبدیل به یکی از نمادهای مارول شده است.
۴- پلنگ سیاه – اولین حضور در شمارهی ۵۲ کمیک Fantastic Four 1966
پلنگ سیاه در قرن بیست و یک به همان اندازهای یک پدیدهی فرهنگی است که دردههی شصت میلادی بود. پلنگ سیاه به عنوان پادشاه واکاندا در سال ۱۹۶۶ معرفی شد که قدم بزرگی برای مارول محسوب میشد. از آن زمان پلنگ سیاه نه تنها یکی از شخیتهای نمادین مارول است، بلکه واکاندا نیز یکی از غنیترین مکانهای معرفی شده در دنیای کمیک است.
دههها بعد، محبوبیت شخصیت پلنگ سیاه بیشتر شد. اقتباس دنایی سینمایی مارول از این شخصیت موفق ظاهر شد و توانست به خوبی این شخصیت را نشان دهد. هر چند چادویک بوزمن نتوانست بیشتر در این نقش بازی کند، اما توانست تاثیر مثبت خود را بگذارد.
۳- هالک – اولین حضور در جلد اول کمیک Incredible Hulk سال ۱۹۶۲
خلق شخصیت هالک کاملا نشاندهندهی تنشها و اضطرابهای زمانهی خودش بود. در زمانهای که تهدیدهای اتمی و نظامی صدر اخبار بودند، تبدیل شدن بروس بنر به یک غول خشمگین پس از حادثهی بمب گاما، تجسم ترس از قدرتهای اتمی را نشان میداد. با الهام از داستانهای فرانکشتاین و دکتر جکیل و آقای هاید، استن لی و جک کربی قهرمانی را خلق کردند که غم داستان تراژیک او به اندازهی قدرتش زیاد بود.
داستانهای شخصیت هالک به مضامینی مثل آزار و اذیت و دوگانگی روانی تمرکز داشت. البته در این بین هالک پیتر دیوید لایههای شکستهی ذهن بروس بنر را جست و جو میکرد و ال وینگ او را موجودی وابسته به ماورالطبیعه نشان میداد.
۲- دکتر دووم – اولین حضور در جلد پنجم کمیک Fantastic Four 1962
از زمان اولین حضورش، دکتر دووم استانداردی برای یک شخصیت شرور کمیک بوکی بود. دکتر دووم با تلفیقی از نبوغ علمی بینظیر، جادوگری و قدرت سیاسی تجسمی از یک امپراطور شیطانی است. ماسک آهنی دکتر دووم نماد شرارت بیاحساس و سرد او بود که الهامبهش شرورهای زیادی در فرهنگ عام شد.
نکته قابل توجه این است که جایگاه دکتر دووم در طول دههها تنها با تکیه نویسندگان جدید بر پایههای استوار استن لی و جک کربی، رشد کرده است. از تغییر واقعیت در Secret Wars تا تصرف زمین در One World Under Doom، ویکتور ون دووم همواره در مرکز بزرگترین تنشهای دنیای مارول بوده است.
۱- مرد عنکبوتی – اولین حضور در جلد پانزدهم کمیک Amazing Fantasy 1962
از همان سال ۱۹۶۲ و با خواندن خاستگاه مرد عنکبوتی، خوانندگان به سرعت با پیتر پارکر و مرد عنکبوتی ارتباط برقرار کردند و یکی از بهترین ابرقهرمانان دنیای کمیک متولد شد. معرفی قهرمانی که در میان مدرسه، مشکلات مالی، عشق و غم درگیر است جذاب بود و در عین حال باید بار ابرقهرمان بودن را به دوش میکشید. اغراق نیست اگر بگوییم که تاریخ کمیکهای ابرقهرمانی به قبل و بعد از معرفی مرد عنکبوتی تقسیم میشود.
مرد عنکبوتی حتی تا قبل از ساخته شدن فیلمهای پرهزینهاش شخصیتی معروف و نامآشنا بود. موفقیت فیلمها، انیمیشنها، بازیها و کمیکهای مرد عنکبوتی همگی نشاندهندهی محبوبیت و جذاب بودن این شخصیت است. شکی نیست که مرد عنکبوتی یکی از مهمترین شخصیتهای کمیک بوکی تاریخ است و اگر ذهن خلاق استن لی نبود، شاید هیچوقت محبوبترین ابرقهرمان مارول خلق نمیشد.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید