تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

قبل از تسلیم شدن، این توصیه‌ها را به دل جدا شکستهایتان نگاه کنید!

شکست یک تجربه آشنا برای همه ما است که ممکن است در زمینه‌های مختلف زندگی اتفاق بیفتد. واکنش هر فرد نسبت به شکست، بسته به شرایط، توان، نوع آموزش و تربیت خود، متفاوت است. از سه تعریفی که برای شکست وجود دارد، تعریف اول که به عدم موفقیت در انجام کاری اشاره دارد، بیشترین اعتبار را در جامعه ما دارد.

تجربه شکست سیده زهرا انجام، روان‌شناس تربیتی، نشان می‌دهد که مهم‌ترین عوامل در مقابله با شکست، این است که آیا توانایی تشخیص و استفاده از ابعاد مختلف زندگی داریم یا خیر. اگر بتوانیم در توسعه و رشد تمامی بعدهای زندگی خود تعادل برقرار کنیم، احتمال ناامیدی و بی‌رنگ شدن از یک شکست در یکی از ابعاد زندگی کمتر خواهد شد.

به علاوه، داشتن سیستم حمایتی موثر و قوی در زمان شکست، امری بسیار حیاتی است. این سیستم می‌تواند به ما کمک کند که از مراحل مختلف روبه‌رو شدن با شکست سریع‌تر عبور کنیم و در نهایت از شکست‌ها آموزش ببریم.

در نهایت، همدلی و حمایت با خود و دیگران، یکی از راه‌های موثر برای مقابله با شکست است. این نکات که در مقابله با شکست باید مورد توجه قرار بگیرد، می‌تواند به ما کمک کند تا با این تجربه‌ها بهتر برخورد کنیم و راه حل‌های مناسب را پیدا کنیم.

همشهری آنلاین نوشت: شما در هر سن و سال و موقعیتی که باشید بارها و بارها در شرایطی قرار گرفته‌اید که احساس شکست و ناکامی داشته‌اید. اما مقابله همه ما نسبت به ناکامی به یک شکل نیست و هر فرد با توجه به شرایط و توان و نوع آموزش و تربیت خود واکنش متفاوتی نسبت به تجربه ناکامی‌ها دارد.فرهنگ لغت، سه تعریف برای شکست دارد: عدم موفقیت در انجام کاری، کاری که باید انجام می‌دادی ولی نتوانستی به خوبی از پس آن بر بیایی و موضوعی آن طور که باید پیش نمی‌رود. از بین سه تعریف، به نظر می‌رسد تعریف اول بیشترین اعتبار را در جامعه ما دارد.واکنش افراد با توجه به اولویت‌هایی که دارد نسبت به شکست متفاوت خواهد بود. مثلاً برای بعضی افراد شکست در زمینه‌های ارتباطی و عاطفی بسیار مهم است. در صورتی که ممکن است برای عده‌ای شکست در زمینه‌های تحصیلی، کاری و مالی اهمیت زیادی داشته باشد. اما نوع واکنش ما به ناملایمات می‌تواند بر کیفیت زندگی و همچنین سلامت جسم و روان ما مؤثر باشد.تجربه شکستسیده زهرا انجام، روان‌شناس تربیتی سوپروایزر انجمن واقعیت درمانی مشاوره در حوزه توسعه فردی و زوج‌درمانگر درباره شکست می‌گوید: «شکست تجربه‌ای است بسیار آشنا که در زندگی بارها و بارها با آن مواجه شده‌ایم، شکست در رابطه، شکست در آزمون، شکست در شغل، شکست در سرمایه گذاری، شکست در ازدواج …برخی افراد بعد از شکست دوباره بلند می‌شوند و با تلاش مجدد به مسیرشان ادامه می‌دهند. اما عده‌ای دیگر بعد از شکست چنان از پا می‌افتند که اثر آن روزها، ماه‌ها و حتی سال‌ها باقی می‌ماند.نحوه برخورد ما با شکستبه گفته این روان‌شناس، شکست مانند ضربه‌ای دردناک و ناگهانی است که تعادل ما را برهم می‌زند. نحوه برخورد ما با شکست به عوامل متعددی مرتبط است. از مهم‌ترین این عوامل می‌توان به باورهای ما درباره شکست، پررنگ بودن ابعاد مختلف زندگی و سیستم حمایتی‌مان اشاره کرد.وقتی شکست اتفاق می‌افتد (تفاوتی نمی‌کند این شکست فقدان باشد یا یک بحران اقتصادی) تفسیر و برداشت ما از آن اتفاق در شیوه رویارویی ما با شکست تاثیرگذار است. اینکه این شکست را پایان تمام آرزوها و اهداف خود می‌دانیم یا تجربه‌ای که می‌توان از آن آموخت یا فرصتی برای یافتن مسیر جدید؟ در این شکست خود را مقصر می‌دانیم یا عوامل بیرونی و یا هردو؟ …توجه به ابعاد مختلف زندگیزهرا انجام می‌گوید: عامل مهم دیگر در نحوه مقابله ما با شکست توجه به این نکته است که بدانیم زندگی ما دارای ابعاد متعددی است: حرفه، درآمد، روابط خانوادگی، دوستان، معنویت و سلامت جسم. به این ترتیب هرچه بیشتر در توسعه و رشد ابعاد زندگی‌مان تعادل برقرار کرده باشیم کمتر احتمال دارد با شکست در یک بعد، ناامید و سرخورده شویم و بقیه زندگی را صرف سوگواری برای آن شکست کنیم.برای مثال اگر در ازدواج شکست خوردیم، دچار بیماری شدیم یا شغلمان را از دست دادیم، این، فقط شکست در یکی از ابعاد زندگی است؛ نه تمام زندگی. بنابراین می‌توانیم با اتکا و تمرکز بر بخش‌های دیگر، مراحل شکست را سریع‌تر پشت سر بگذاریم.سیستم حمایتیبه گفته این روان‌شناس، عامل مهم بعدی داشتن سیستم حمایتی است. وقتی شکست یا بحرانی جدی رخ می‌دهد مانند زمانی که عزیزی را از دست می‌دهیم با چند مرحله روبه رو خواهیم شد: انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش.آیا یک سیستم حمایتی برای خودمان ایجاد کرده‌ایم تا در گذار از این مراحل دست ما را بگیرند؟ چقدر بر روابط دلگرم کننده سرمایه گذاری کرده‌ایم تا بتوانیم در شکست‌ها از گرمای این روابط برای جان گرفتن استفاده کنیم؟ در گذر زمان مراحل شکست آیا کسی را دارین تا از او درخواست کمک کنیم؟ احساسات و افکارمان را با او درمیان بگذاریم، به آسیب پذیر بودنمان اعتراف کنیم و به دنبال راه حل باشیم؟ اگر چنین روابطی نداریم آیا از مشاور، متخصص و روان‌درمانگر کمک می‌گیریم؟ و مهم‌تر از تمام این‌ها، آیا خودمان حامی و دلگرمی خودمان هستیم یا مدام خودمان را مقصر می‌دانیم و سرزنش می‌کنیم؟چه کسی در زندگی می‌داند که واقعاً چقدر متحمل درد و رنج شده‌ایم؟ قطعاً خودمان! پس آنچه باید به عنوان واکسن شکست در نظر بگیریم رابطه همدلانه و حمایتگرانه‌ای است که با خودمان ساخته‌ایم.همدلی و حمایت گریانجام می‌گوید: برای همدلی و حمایتگری در زمان شکست، چه با دیگران و چه با خود، بهتر است به این نکات توجه داشته باشیم:نصیحت نکنیم، سعی نکنیم موضوع درد و رنج موجود را کوچک و کم اهمیت جلوه دهیم. از جملاتی مانند مهم نیست، اتفاق خاصی نیفتاده، بدتر از این هم برای دیگران پیش آمده و … استفاده نکنیم.خودمان یا دیگران را سرزنش نکنیم. به جای نصیحت کردن از خود فرد بپرسیم که چه کمکی از ما برای او برمی‌آید و به حرف‌هایشان با جان و دل گوش دهیم.درد و رنجی را که تحمل می‌کنند تأیید کنیم: خیلی باید برایت سخت بوده باشد، می‌دانم چه رنجی می‌کشی …توجه داشته باشیم این نوع واکنش‌ها یک پیام مهم به همراه دارد: «من کنارت هستم، مراقبت هستم و می‌خواهم کمکت کنم.»راضیه میرزاحیدری

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!