سنجش وزن یک فرد در حال مرگ روی تخت بیمارستان کار سادهای نبود، اما این مسئله برای دانکن مکدوگال اهمیتی نداشت. در آغاز قرن بیستم، ترازوی خاص و منحصربهفردی که او طراحی کرده بود آماده آزمایش شد. یکی از نخستین افراد تحت بررسی، بیماری مبتلا به سل بود که روزنامه نیویورک تایمز او را فردی عادی توصیف کرده بود. او در حالیکه لحظات پایانی زندگی خود را میگذراند، روی تخت مخصوص مکدوگال قرار گرفت و در حضور مکدوگال و گروهی از پزشکان جان سپرد. در همان لحظه، مکدوگال مشاهده کرد که وزنه تعادل ترازو بهطرزی شگفتانگیز سریع پایین آمد. عقربهها کاهش وزن ناشی از مرگ را نشان میدادند: سه چهارم اونس برابر با ۲۱ گرم. مکدوگال به این نتیجه رسید که ۲۱ گرم وزن روح انسان است.
مکدوگال قصد داشت با این آزمایش عجیب مشخص کند آیا روح دارای جرم است یا نه و در صورت مثبت بودن، میزان آن چقدر میتواند باشد. آزمونهای او که بعدها با نام آزمایش ۲۱ گرم شناخته شد، از نظر حجم نمونه محدود و از نظر طراحی ضعیف بودند. با این حال، این آزمایش در طول دههها ماندگار شد و الهامبخش فیلمها، کتابها، مجموعههای تلویزیونی و بازآفرینیهای متعدد گردید. یکی از دلایل ماندگاری این پژوهش، تلاش آن برای ارائه شاهدی ملموس بر چیزی نامحسوس بود. همانطور که افراد به دنبال شواهد علمی برای بهشت یا زندگی پس از مرگ میگردند، مکدوگال نیز پرسشی را مطرح کرد که هزاران سال ذهن فیلسوفان و دانشمندان را به خود مشغول کرده است. آزمایش ۲۱ گرم یادآور این نکته است که بسیاری از رازهای زندگی همچنان بیپاسخ باقی ماندهاند.
مکدوگال در دورهای فعالیت میکرد که باور به اسپیریتوالیسم، یعنی اعتقاد به باقیماندن روح پس از مرگ و امکان ارتباط با آن (گاه به شیوههایی شگفتانگیز) رواج داشت. در آن زمان، دانشمندان و پزشکان در کنار الهیدانان آزمایشهای گوناگون و حتی ترفندهای نمایشی انجام میدادند تا رابطهای میان روح و ماده برقرار کنند.
مقاله مکدوگال در سال ۱۹۰۷ در مجله انجمن آمریکایی پژوهشهای روانی منتشر شد و عنوان آن چنین بود: «فرضیهای درباره ماده روح همراه با شواهد تجربی از وجود چنین مادهای». یکی از ایدههای کلیدی او این بود که اگر شخصیت یا آگاهی پس از مرگ باقی بماند، باید در جایی از بدن جای داشته باشد. به باور او امکان نداشت روح چیزی صرفاً شبیه به اثیر باشد. بنابراین نتیجه گرفت که جرم روح در لحظه مرگ از بدن خارج میشود و تصمیم گرفت این موضوع را به اثبات برساند.
با وجود علاقه او به این آزمایشها، نکته عجیب این بود که مکدوگال فردی مذهبی یا معنوی محسوب نمیشد. روزنامه هاورهیل ایونینگ گزت او را چنین توصیف کرده بود: «فردی عملگرا و واقعبین با ذهنی علمی و بیتمایل به پذیرش باورهای اسپیریتوالیسم یا پدیدههای روانی».
«او اصلاً شبیه آن دسته از افراد خرافهباور، کارت تاروتخوان یا اهل عرفان به نظر نمیرسد» این جمله را نویسنده مشهور علمی و پرفروش، مری روچ، خالق کتاب Spook: Science Tackles the Afterlife بیان میکند. در همان دوران انجام آزمایش، روزنامه نیویورک تایمز از مکدوگال به عنوان پزشکی خوشنام و معتبر یاد کرده بود که سالها در این حوزه مشغول به فعالیت بوده است.
برای این پژوهش، مکدوگال مجموعهای از ترازوهای فوقالعاده حساس طراحی کرد تا بتواند بیماران در حال مرگ را وزن کند. او از پیش میدانست که کاهش وزن پس از مرگ میتواند ناشی از خروج بازدم، تخلیه روده یا مثانه و همچنین تبخیر عرق باشد، بنابراین تمام این عوامل را بررسی و در محاسبات لحاظ کرد. به عنوان نمونه، او محاسبه کرده بود که عرق با سرعت یکشصتم اونس در هر دقیقه تبخیر میشود. همچنین خود را هنگام دم کامل و بازدم کامل بر روی ترازو وزن کرده بود و دریافت که هیچیک از این حالتها بر اندازهگیری وزن اثری ندارد.
هر شش بیمار او، شامل پنج مرد و یک زن، همگی در لحظه مرگ ناگهان اندکی وزن از دست دادند؛ یافتهای که به باور مکدوگال تأیید میکرد روح بدن را ترک کرده است. او توضیح داد که در برخی بیماران سنجش دقیق دشوار بود، زیرا یکی از آنها درست در زمانی که او مشغول تنظیم ترازو بود، جان سپرد. علاوه بر این، به گفته مکدوگال «مقدار قابل توجهی دخالت از سوی مخالفان وجود داشت.» او در مقاله خود این مداخلات را صرفاً «اصطکاک ایجادشده از سوی مسئولان مؤسسه» نامید و بیش از این جزئیات را روشن نساخت.
مکدوگال به خوبی میدانست که با انجام چنین آزمایشی اعتبار حرفهای خود را به خطر میاندازد. مری روچ در این باره میگوید: «کاری که او انجام داد واقعاً شجاعانه بود.» پس از انتشار گزارش او، نیویورک تایمز گزارشی با عنوان «روح دارای وزن است، پزشک چنین میاندیشد» منتشر کرد.
اما بعد از این بازتاب رسانهای، مکدوگال با موجی از انتقادهای تند روبهرو شد. اگرچه برخی افراد مذهبی از او پشتیبانی کردند، اما دانشمندان بر این باور بودند که اندازه نمونه بسیار کوچک است، روش کار ایراد دارد و نتایج ناسازگار هستند. مجله Journal of the American Society for Psychical Research ضمیمهای به انتشار آزمایش افزود و توضیح داد که تعداد زیادی از روزنامهها آن را بد فهمیده و نادرست بازتاب دادهاند، بنابراین به مکدوگال فرصت داده شد توضیحات بیشتری ارائه دهد. حتی خود او نیز در نوشتهاش اذعان کرد که «کاملاً آگاهم این چند آزمایش به هیچ وجه نمیتواند موضوع را اثبات کند، همانطور که چند پرستو آمدن تابستان را ثابت نمیکند.»
پس از این آزمایش، مکدوگال به سراغ ایدههای دیگری رفت، از جمله تلاش برای ثبت تصویر روح انسان با استفاده از پرتو ایکس. در گزارشی در سال ۱۹۱۱ در روزنامه نیویورک تایمز با عنوان «ثبت تصویر روح»، شرح داده شد که مکدوگال آزمایشهای دکتر دبلیو. جی. کیلنر را که به خاطر پژوهشهایش درباره هاله انسانی شهرت داشت، بازآفرینی کرده است.
مکدوگال قصد داشت روح را عکاسی کرده و آن را به نمایش بگذارد و حضور آن را در اسلایدهای پرتو ایکس به شکل «نوری شبیه به اتر میانستارهای» توصیف کرد. بنا بر گزارش نیویورک تایمز، او معتقد بود ثبت تصویر روح دشوار نیست و هرکسی میتواند آن را انجام دهد.
نه سال بعد، مکدوگال در سن ۵۴ سالگی درگذشت و انبوهی از پرسشهای بیپاسخ را بر جای گذاشت. روچ چنین میگوید: «او بدون شک فردی یکتا بود. از جهتی، او بهترین نوع دانشمند محسوب میشد زیرا سرشار از کنجکاوی بود و هیچ اهمیتی نمیداد که دیگران چه خواهند گفت یا چه فکری خواهند کرد.» حتی پس از گذشت ۱۰۰ سال، آزمایش مکدوگال همچنان در ذهنها زنده میماند.
اندکی پس از آزمایش ۲۱ گرمی مکدوگال، دانشمندی با نام پروفسور تواینینگ تلاشی برای رد این فرضیه انجام داد و با وزن کردن موشهای در حال مرگ مدعی شد که کاهش وزن هنگام مرگ «ناشی از رطوبت، گاز یا مادهای است که ما شناختی از آن نداریم.» اظهارات او در روزنامه The Los Angeles Herald و در مقالهای با عنوان «نظریه وزن روح اکنون باطل شد» منتشر گردید.
چند دهه بعد و در دهه ۱۹۳۰، آر. ای. واترز از یک محفظه مهر و مومشده برای بررسی حیوانات در لحظه مرگ استفاده کرد، که به ظاهر ابری از بخار از آن خارج میشد و تصور میکردند که این همان جسم غیرمادی روح است. پس از حدود ۷۰ سال وقفه، در سال ۲۰۰۱ بار دیگر بازآفرینی این آزمایش توسط فیزیکدان و ورزشکار استقامتی لوئیس هولندر صورت گرفت تا بسنجد آیا گوسفندان هنگام مرگ دچار کاهش وزن میشوند یا خیر. در سال ۲۰۰۵ نیز پزشک جرارد ناهوم طرح یک آزمایش دیگر را پیشنهاد داد. او مطرح کرد که باید بدن را با آشکارسازهای الکترومغناطیسی احاطه کرد تا انرژی (یا روح) در حال خروج ثبت شود، هرچند این پژوهش هرگز انجام نشد.
فراتر از عرصه علمی، آزمایش ۲۱ گرم جایگاهی ماندگار در فرهنگ عامه نیز یافته است. یکی از مشهورترین نمونههای آن، فیلم دلهرهآور ۲۱ Grams محصول سال ۲۰۰۳ است. گرچه این فیلم صرفاً به نام این آزمایش اشارهای گذرا دارد، اما به پرسشهایی درباره مرگ و فقدان میپردازد.
دن براون، نویسنده رمان The Da Vinci Code، نیز در کتاب The Lost Symbol به این آزمایش اشارهای داشته است. در داستان، شخصیتی فرد در حال مرگ را در محفظهای وزن میکند و درمییابد که پس از مرگ، وزن ثبتشده بر روی ترازو کاهش یافته است. تأثیر آزمایش ۲۱ گرم حتی به مانگای ژاپنی نیز رسیده است. در یکی از قسمتهای سریال One Piece، دانشمندی بیان میکند که روح دارای وزن ۲۱ گرم است. اما همانگونه که نظریه مکدوگال رد شد، این ادعای دانشمند One Piece نیز سرانجام بیاعتبار میگردد.
آزمایش ۲۱ گرمی مکدوگال همچنان در حافظه عمومی باقی مانده است زیرا پرسشی را پیش میکشد که بسیاری از ما درگیر آن هستیم: آیا ما چیزی فراتر از جسم خود هستیم؟ با وجود پیشرفتهای علمی، راز آگاهی هنوز گشوده نشده است. بروس هود، استاد روانشناسی رشد در دانشگاه بریستول بریتانیا و نویسنده کتاب SuperSense: Why We Believe in the Unbelievable میگوید که اکثر انسانها باور دارند روح یا آگاهی از مغز یا بدن ما جداست، هرچند شواهد علمی نشان میدهد که این پدیدهها توسط مغز ما ساخته میشوند. این باورها بر پایه این تصور تقویت میشوند که بخشی از وجود ما پس از مرگ همچنان ادامه مییابد، اما همانطور که روچ توضیح میدهد «مردم برای پذیرش چنین باوری ناگزیر از تکیه بر ایمان هستند. ما دوست داریم بگوییم این همان روح یا شخصیت ماست و خودمان را در حال پرسه زدن در میان ابرها تصور کنیم، اما این صرفاً امید است. این تنها چیزی است که آدمی میل دارد باور کند.»
آزمایش ۲۱ گرمی ما را به تأمل وامیدارد. هود میگوید: «انسانها به چیزی عمیق و متعالی نیاز دارند تا به زندگی خود معنا ببخشند.» هولندر، دانشمندی که در کتاب Spook نوشته روچ با توزین گوسفندان دست به آزمایش زده بود، نیز دیدگاهی مشابه و سرشار از معنا ابراز کرده است: «فکر میکنم در لحظه مرگ آن پنجره کوچک گشوده میشود. گمان میکنم همه ما به چیزی عظیمتر از وجود فردی خود متصل هستیم.»
هرچند آزمایش مکدوگال از نظر علمی ایرادهای جدی داشت، اما ایدهای که در پس آن نهفته بود همچنان جذاب باقی مانده و در قالب فیلمها، کتابها، انیمهها و حتی همین مقاله تداوم یافته است. ما بارها به آزمایش ۲۱ گرمی بازمیگردیم، زیرا همچنان در جستوجوی پاسخی برای پرسشی هستیم که مکدوگال مطرح کرد. آیا بخشی از وجود ما پس از مرگ ادامه مییابد؟ شاید روزی کسی موفق به یافتن پاسخ قطعی شود.
طراحی و اجرا :
وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است
دیدگاهتان را بنویسید