تک فان

تک فان

مجله خبری تفریحی: دنیای سرگرمی و تفریح
امروز: یکشنبه , ۱۳ مهر , ۱۴۰۴
X
نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر

دکستر مورگان؛ نامی که با هر زمزمه‌اش، لرزه‌ای مرموز بر تن هواداران می‌افکند. نه یک قهرمان سنتی، نه یک شرور تمام‌عیار، بلکه موجودی بر لبه‌ی تیغ اخلاق و غریزه است. سریال Dexter: Resurrection دنباله‌ای بر سریال جذاب دکستر است. این سری نه تنها جسارت پرداختن به عواقب دردناک گذشته را داشت و دکستر را به همان شکل جذاب گذشته‌اش برگرداند، بلکه با معرفی عناصر تازه، نفس جدیدی در رگ‌های خسته‌ی داستان دمید و آن را به اوج تعلیق و اوج‌گیری‌های عاطفی رساند.

تبلیغات

پیش‌تر در کالبد یک نقد هنری، به قسمت‌های ۱ تا ۵ سریال Dexter: Resurrection پرداختیم و آن را زیر ذره‌بین نقد (و شاید زیر تیغ برنده نقد) بردیم. اما چند روز پیش، آخرین قسمت این سریال از شبکه شوتایم پخش شد. به همین بهانه، این بار در نقدی کامل و جامع به این سریال خواهیم پرداخت. اگر موفق به دیدن این اثر نشده‌اید، به جای خواندن این نقد به سراغ تماشای سریال بروید و بعد برگردید به سراغ ما. اگر سریال را دیده‌اید که چه بهتر. اگر که از این سریال خوشتان آمده، باید بگویم شما خوش‌شانس هستید چرا که نقد پیش‌ رو، بیشتر تعریفی مثبت از سریال است. اما اگر نظرتان درباره‌ی سریال دکستر و همین سری جدیدش، منفی است (که بسیار غم‌انگیز می‌باشد) شاید باید دورِ سریال‌های جنایی و حول محور قاتلان سریالی را به کلی خط بکشید و این را بدانید که ما برای نقدِ تماماً منفی از دکستر ساخته نشده‌ایم؛ شاید هم می‌ترسیم دکستر مورگان ما را با دستورالعمل‌های پدرش، هم‌خوان بداند و با مسافر تاریکی‌اش به سراغ ما بیاید!

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

نبض تاریک شهر دوباره می‌زند

دکستر مورگان؛ نامی که همواره تداعی‌گر پیچیدگی، تعلیق و هیجان است. پس از مدت‌ها انتظار و کنجکاوی، بازگشت او به پرده‌های تلویزیون، چیزی کمتر از یک واقعه فرهنگی نبود. سریالی که اکنون پیش روی ماست، نه تنها ادامه‌ای بر یک داستان محبوب، بلکه یک کامبک جانانه و هوشمندانه است که ثابت می‌کند هنوز حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. این سریال، با حفظ هسته‌ی اصلی جذابیت دکستر، نفس تازه‌ای به کالبد آن دمیده و با رویکردی نوآورانه، خود را از سایه‌ی گذشته رهانیده و باری دیگر، مخاطب را در چنگال هیجان و انتظار بی‌تابانه خود گرفتار ساخته است.

تولدی دوباره؛ کامبک جانانه‌ی یک قاتلِ قانونمند

این سریال، فراتر از یک دنباله ساده است؛ این یک احیای هنرمندانه است. خالقان سریال با درک درستی از نقاط قوت و ضعف گذشته، بستری را فراهم آورده‌اند که در آن، دکستر می‌تواند باری دیگر بدرخشد. این بازگشت، نه از سر اجبار، بلکه با ایده‌های تازه و پرداختی پخته‌تر همراه است. از همان صحنه‌های ابتدایی، حس و حال آشنای دکستر با چاشنی بلوغ و پیچیدگی‌های جدید درهم می‌آمیزد. دکستر باری دیگر در موقعیت‌های اخلاقی دشوار قرار می‌گیرد، و این بار، انتخاب‌های او پیامدهای عمیق‌تر و بعضاً ویران‌کننده‌تری دارند. این کامبک، نه تنها هواداران قدیمی را راضی نگه می‌دارد، بلکه مخاطبان جدید را نیز به دنیای تاریک و فریبنده‌ی خود دعوت می‌کند. این یک دستاورد بزرگ برای سریالی است که می‌توانست در دام تکرار بیفتد، اما با جسارت، مسیر نوینی را در پیش گرفت.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

پیچش‌های داستانی و فنون تعلیق: هنر به بند کشیدن مخاطب

یکی از نقاط قوت بی‌بدیل این سریال، هنر بی‌نظیر آن در خلق پیچش‌های داستانی و تعلیق است. هر قسمت، با چنان مهارتی به پایان می‌رسد که مخاطب را در حالت بی‌تابی مطلق رها می‌کند. این نه یک ترفند سطحی، بلکه نتیجه‌ی یک طراحی داستانی دقیق و هوشمندانه است. داستان‌گویی در Dexter: Resurrection، مانند یک پازل پیچیده است که هر قطعه‌اش با دقت در جای خود قرار می‌گیرد و تنها در لحظات پایانی، تصویر کامل و گاه تکان‌دهنده‌ای را به نمایش می‌گذارد. از معمای قتل‌های جدید گرفته تا شک و تردیدهای مداوم پلیس (و در رأس آن، آنجل باتیستا) و نزدیک شدن آن‌ها به حقیقت، هر صحنه با ظرافت خاصی چیده شده تا ضربان قلب مخاطب را بالا ببرد. لحظاتی هست که دکستر تا مرز افشا شدن یا حتی بدتر، تا مرز کشته شدن پیش می‌رود و مخاطب نفس در سینه حبس می‌کند؛ لحظاتی که در آن، خطوط بین شکارچی و شکار به طرز خطرناکی محو می‌شوند. این تعلیق، نه تنها در درگیری‌های پر تنش، بلکه در دیالوگ‌ها، نگاه‌ها و حتی سکوت‌های طولانی شخصیت‌ها نیز جاری است. این سریال مخاطب را به یک بازی فکری و احساسی دعوت می‌کند، جایی که هر حدس و گمان، می‌تواند درست یا کاملاً اشتباه باشد و همین عدم قطعیت، اعتیادآور است. توانایی سریال در واداشتن مخاطب به بی‌صبرانه منتظر ماندن برای هفته‌ی بعد، نشانه‌ای از چیرگی آن در فنون داستان‌گویی و تعلیق‌سازی است.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

وداع تلخ با رفیق قدیمی

در میان این همه کشمکش و تاریکی، یکی از تلخ‌ترین و در عین حال، تاثیرگذارترین رویدادهای این سریال، مرگ آنجل باتیستا است که در قسمت ۹ رخ می‌دهد. آنجل، همواره به ‌عنوان نمادی از انسانیت و رفاقت در دنیای پیچیده‌ی دکستر حضور داشت. او نه تنها یک همکار، بلکه دوستی واقعی و رفیقی وفادار بود که با وجود تمام ناملایمات، هرگز از ارزش‌های انسانی خود دست نکشید. مرگ او، نه تنها یک شوک داستانی است، بلکه ضربه‌ای عمیق به قلب مخاطب وارد می‌کند. این اتفاق، نه تنها لایه‌ای دیگر از تاریکی و فقدان را به داستان اضافه می‌کند، بلکه این پیام را به‌طور قدرتمندی منتقل می‌کند که در دنیای دکستر، هیچ‌کس در امان نیست. حتی شخصیت‌های فرعی و دوست‌داشتنی نیز می‌توانند قربانی شوند و این، به واقع‌گرایی تلخ و گاه بی‌رحمانه‌ی سریال می‌افزاید. فقدان آنجل، بار دیگر بر دوش دکستر سنگینی می‌کند و او را در مسیر رستگاری یا نابودی، تنها و تنهاتر می‌گذارد. این واقعه، دراماتیک و شوکه کننده است و اثری ماندگار بر ذهن بیننده می‌گذارد.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

بازگشت برادرِ کشته شده!

در میانه‌ی این بازگشت شکوهمند، یکی از جذاب‌ترین و شاید تاریک‌ترین تصمیم‌های روایی سریال، بازآفرینی برایان موزر، برادر بیولوژیکی دکستر، در قامت یک حضور خیالی و وسواس‌گونه است. این بازگشت، نه تنها یک ادای دین به ریشه‌های تاریک دکستر است، بلکه عمق روانشناختی جدیدی به شخصیت او می‌بخشد. موزر، دیگر یک فیزیک واقعی در صحنه‌های جرم نیست، بلکه به عنوان یک سایه‌ در ذهن دکستر، یک معلم و راهنمای تاریکی ظاهر می‌شود که غرایز وحشیانه‌ی او را بیدار می‌کند. اما این بازگشت، کوتاه است و تنها به قسمت پایانی سریال محدود می‌شود. بی‌شک اگر این حضور و این بازگشت بیشتر و عمیق‌تر می‌بود، برای مخاطب جذاب‌تر می‌بود. مانند بازگشت کاراکترهای قدیمی یعنی میگل پرادو، قاتل سه‌گانه و جیمز دوکس در قسمت نخست سریال.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

درخشش پیتر دینکلیج

ورود بازیگر جدیدی چون پیتر دینکلیج به این سریال، مانند وزیدن بادی تازه در کالبد داستان بود و باید گفت که او نه تنها انتظارات را برآورده کرد، بلکه از آن‌ها فراتر رفت. دینکلیج، با آن نگاه نافذ و کاریزمای بی‌نظیرش، شخصیتی را خلق کرد که به سرعت به یکی شخصیت‌های تازه و پیچیده‌ی خوب سریال بدل شد. او نه تنها یک مانع فیزیکی برای دکستر، بلکه یک چالش فکری و فلسفی نیز محسوب می‌شود. نقش‌آفرینی دینکلیج، فراتر از یک نمایش ساده است؛ او به تمام معنا، در کالبد شخصیت فرو رفته است. توانایی او در انتقال عمق احساسات، از خشم پنهان گرفته تا هوش شیطانی و حتی لحظاتی از آسیب‌پذیری، بی‌نظیر است. او با هر دیالوگ و هر حرکت، لایه‌های جدیدی از شخصیت خود را آشکار می‌کند و مخاطب را بین تنفر و تحسین، سرگردان نگه می‌دارد. تقابل میان دکستر و شخصیت دینکلیج که در قسمت پایانی به اوج خود می‌رسد، از نقاط اوج این فصل است و به سریال، بُعدی جدید و هیجان‌انگیز می‌بخشد. شیمی بین او و مایکل سی‌هال (بازیگر دکستر) نیز بی‌نظیر است و صحنه‌های مشترک آن‌ها، اوج هنرنمایی و تماشایی است. علاوه بر این عملکرد اوما ترومن نیز ستودنی است.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

فیلمنامه و کارگردانی

فیلمنامه‌ی این سریال با وجود تمام ایرادات، قابل دفاع است. هر دیالوگ با دقت انتخاب شده و هر صحنه با هدف خاصی چیده شده است. نویسندگان با هوش و ذکاوت، داستان را به گونه‌ای پیش می‌برند که هم تعلیق را حفظ کنند و هم به عمق احساسی شخصیت‌ها بپردازند. آن‌ها از کلیشه‌ها دوری می‌کنند و همواره مخاطب را با رویدادهای غیرمنتظره غافلگیر می‌کنند. اگرچه که برخی حفره‌های داستانی و ایراد در شخصیت‌پردازی و طراحی کاراکترهای تازه‌وارد وجود دارد اما فیلمنامه به خوبی فضایی معمایی و حساس را پیش‌ می‌برد. البته کاهش قابل توجه مونولوگ‌های درونی دکستر که با لحن طنز تلخ همراه است نیز از جذابیت‌ها کاسته. کارگردانی اما درست است. از نورپردازی و قاب‌بندی‌های هنرمندانه گرفته تا استفاده‌ی خلاقانه از موسیقی و صدا، همه و همه به خلق یک اتمسفر منحصر به فرد کمک می‌کنند. صحنه‌های درگیری، پر تنش و نفس‌گیر هستند، در حالی که صحنه‌های دراماتیک، عمیق و تاثیرگذار هستند. کارگردان با چیرگی خاصی، از تمامی عناصر بصری و شنیداری برای انتقال احساسات و افزایش تعلیق استفاده می‌کنند و این، تجربه‌ی تماشای سریال را به یک سطح بالاتر ارتقا می‌دهد. توجه به جزئیات، از طراحی صحنه گرفته تا لباس شخصیت‌ها، همگی به واقع‌گرایی و غنای جهان دکستر می‌افزاید. فیلمبرداری Dexter: Resurrection یکی از برجسته‌ترین عناصر بصری سریال است. تیم فیلمبرداری با استفاده از تکنیک‌های خاص، موفق به خلق یک اتمسفر نوآر مدرن شده‌اند که با فضای آفتابی و پرجنب‌وجوش میامی در تضاد است. در واقع، این بار داستان به نیویورک آمده و اتمسفری سرد در فضای سریال دیده می‌شود. نورپردازی در Dexter: Resurrection نقشی حیاتی ایفا می‌کند. در صحنه‌های مرتبط با دکستر، معمولاً از نورپردازی کم و سایه‌های عمیق استفاده می‌شود. این تکنیک، حس پنهان‌کاری، رازآلودگی و تاریکی درونی دکستر را تشدید می‌کند. در مقابل، صحنه‌هایی که در محیط‌های روشن و عمومی مانند اداره پلیس رخ می‌دهند، با نورپردازی متعادل‌تر و رنگ‌های زنده‌تر نمایش داده می‌شوند، اما حتی در این صحنه‌ها نیز، سایه‌ها و فضاهای تاریک حضور دارند که نشان‌دهنده نفوذ تاریکی دکستر به تمام جنبه‌های زندگی اوست. صحنه‌های قتل، اوج هنر نورپردازی در سریال هستند؛ جایی که نور، نه تنها فضا را روشن می‌کند، بلکه به یکی از شخصیت‌های اصلی تبدیل می‌شود. نورهای سرد و آبی، حس قربانی شدن را القا می‌کنند، در حالی که نورهای متمرکز و تیز، بر عمل دکستر و ابزار او تأکید دارند. زاویه دوربین، اغلب در سطح چشم دکستر قرار می‌گیرد، گویی که ما از دریچه نگاه او به جهان می‌نگریم. نماهای نزدیک بر روی چهره دکستر، به ویژه در لحظات تأمل یا اجرای کد پدرش، احساسات درونی او را به خوبی منتقل می‌کنند. نماهای زاویه بالا گاهی برای نشان دادن آسیب‌پذیری یا انزوای دکستر به کار می‌روند، در حالی که نماهای زاویه پایین می‌توانند او را قدرتمندتر و تهدیدآمیزتر نشان دهند. سکانس‌های تعقیب و گریز یا صحنه‌های قتل، با استفاده از دوربین روی دست یا حرکات سریع دوربین، هیجان و تعلیق را به اوج می‌رسانند. پالت رنگی دکستر عمدتاً سرد و گرفته است. رنگ‌های آبی، خاکستری، سیاه و سبز تیره غالب هستند که حس اضطراب، انزوا و تاریکی را القا می‌کنند. حتی در صحنه‌هایی که در فضای باز و در روز اتفاق می‌افتند، رنگ‌ها کمی اشباع‌زدایی شده به نظر می‌رسند تا با لحن کلی سریال همخوانی داشته باشند. اما در مقابل، لکه‌های خون با رنگ قرمز تند و برجسته، به نمادی از خشونت و ماهیت واقعی دکستر تبدیل شده‌اند و در میان این پالت رنگی سرد، به شدت خودنمایی می‌کنند. شهر نیویورک، با تمام روشنایی و جذابیت ظاهری‌اش، در Dexter: Resurrection به بستری برای تاریکی تبدیل می‌شود. البته این فضای به وجود آمده ضعیف‌تر از فضا و اتمسفری است که در میامی به وجود آمده بود. تدوین در سریال Dexter: Resurrection نقشی کلیدی در حفظ ریتم سریال و ایجاد تعلیق دارد. تدوینگران با مهارت خود، بین صحنه‌های آرام و پرتنشی که به صحنه‌های قتل ختم می‌شوند، تعادل برقرار می‌کنند. مونتاژ صحنه‌های قتل، اوج خلاقیت تدوین در سریال است. این صحنه‌ها اغلب با ضرب‌آهنگی سریع و بریده‌بریده تدوین می‌شوند، به طوری که جزئیات خشونت‌آمیز، اما نه به شکلی زننده، به تصویر کشیده می‌شوند. قطع‌های ناگهانی و استفاده از زاویه‌های مختلف دوربین در حین عمل، شدت و بی‌رحمی دکستر را به نمایش می‌گذارد. در مقابل، پس از پایان قتل، ریتم تدوین کندتر شده و تمرکز بر روی جزئیات تمیزکاری و صحنه‌سازی دکستر قرار می‌گیرد که حس سرد و حساب ‌شده بودن او را منتقل می‌کند. با طولانی کردن نماها در لحظات حساس، یا با قطع ناگهانی صحنه در اوج هیجان، تدوینگران موفق به بالا بردن ضربان قلب بیننده می‌شوند. سکانس‌های نهایی هر قسمت، که اغلب با تعلیق بالایی همراه هستند، نمونه‌ای بارز از قدرت تدوین در نگه داشتن بیننده بر لبه صندلی هستند. طراحی صحنه و لباس در Dexter: Resurrection نیز با دقت فراوان انجام شده و به شخصیت‌پردازی و خلق اتمسفر کمک شایانی می‌کند. خانه‌ی دکستر، با تمام سادگی و مینیمالیسم ظاهری‌اش، بازتابی از شخصیت اوست. این خانه، نه تنها مکانی برای زندگی، بلکه آزمایشگاهی برای دکستر است. نظم و ترتیب دقیق در چیدمان وسایل، نشان‌دهنده تلاش دکستر برای کنترل بر زندگی و دنیای اطرافش است. اما در عین حال، این نظم، سرد و بی‌روح به نظر می‌رسد، گویی که احساسات انسانی در آن جایگاهی ندارند. لباس‌های دکستر، به ویژه لباسی که موقع قتل به تن می‌کند و بعد لباسی که در موقعیت‎‌های عادی به تن دارد، یک تضاد بصری جالب با شخصیت تاریک او ایجاد می‌کنند. این لباس‌ها، پوششی برای پنهان کردن هویت واقعی او هستند؛ تلاشی برای عادی به نظر رسیدن و ادغام شدن با جامعه. در مقابل، لباس‌های او در صحنه‌های قتل، شامل پیراهن آستین کوتاه، شلوار تیره و دستکش، بسیار کاربردی و بدون زرق و برق هستند و بر جنبه حرفه‌ای و بی‌رحمانه کار او تأکید دارند. لباس‌های شخصیت‌های دیگر نیز، با توجه به موقعیت اجتماعی و روحی‌شان، طراحی شده‌اند و به باورپذیری جهان سریال کمک می‌کنند. موسیقی و طراحی صدا در Dexter: Resurrection نقشی حیاتی در ایجاد حس تعلیق، تنش و درک عمیق‌تر از حالات روحی شخصیت‌ها دارند. تم اصلی موسیقی سریال و موسیقی تیتراژ پایانی به شدت با فضای سریال همخوان است. این موسیقی حس اضطراب و انتظار را به خوبی منتقل می‌کند و گویی که ضربان قلب دکستر را همراهی می‌کند. موسیقی متن در طول سریال، با دقت فراوان برای هر صحنه انتخاب شده است. در صحنه‌های تنش‌آلود و تعقیب و گریز، از قطعات موسیقی سریع و کوبنده استفاده می‌شود که هیجان را به اوج می‌رسانند. در مقابل، در صحنه‌هایی که تمرکز بر روی درگیری‌های درونی دکستر یا لحظات احساسی است، از موسیقی آرام‌تر و غمگین‌تر استفاده می‌شود. گاهی نیز، از سکوت به شکلی استادانه استفاده می‌شود تا حس انزوا و وحشت را تشدید کند. جزئیات صدا در Dexter: Resurrection نیز بسیار مهم هستند. صدای چاقوی دکستر که از جعبه ابزارش بیرون می‌آید، صدای پلاستیک پوشاندن روی قربانی، و صدای نفس کشیدن دکستر در سکوت شب، همگی به ایجاد اتمسفر واقع‌گرایانه و ترسناک سریال کمک می‌کنند. صدای قطرات آب که در صحنه‌های مرتبط با حمام یا قربانیان شنیده می‌شود، یا صدای باد در شب، همگی به غرق شدن بیننده در دنیای سریال یاری می‌رسانند. با وجود اینکه Dexter: Resurrection اساساً یک درام روانشناختی است، اما شامل صحنه‌های خشونت‌آمیز و خونین نیز می‌شود. جلوه‌های بصری سریال، به ویژه در نمایش خون، به گونه‌ای طراحی شده‌اند که واقع‌گرایانه اما نه بیش از حد اغراق‌آمیز به نظر برسند. خون، یکی از عناصر بصری کلیدی در دکستر است. استفاده از خون مصنوعی با کیفیت بالا و در ترکیب با نورپردازی مناسب، باعث شده تا این صحنه‌ها هم تأثیرگذار و هم باورپذیر باشند. رنگ قرمز تند خون، در تضاد با پالت رنگی سرد سریال، بر ماهیت واقعی دکستر و اعمالش تأکید می‌کند. در بسیاری از موارد، جلوه‌های بصری به شکلی نامحسوس به کار رفته‌اند تا به واقع‌گرایی داستان کمک کنند و هدف اصلی، تقویت داستان و شخصیت‌ها بوده، نه ایجاد جلوه‌های بصری صرفاً نمایشی. سریال Dexter: Resurrection نمایشی از این است که چگونه عناصر فنی و بصری می‌توانند به عمق بخشیدن به داستان و شخصیت‌پردازی کمک کنند. فیلمبرداری نوآر، تدوین نفس‌گیر، طراحی صحنه هوشمندانه، موسیقی متن تأثیرگذار و جلوه‌های بصری واقع‌گرایانه، همگی دست به دست هم داده‌اند تا دنیایی تیره، جذاب و فراموش‌نشدنی را خلق کنند. این سریال نه تنها یک داستان هیجان‌انگیز از یک قاتل سریالی را روایت می‌کند، بلکه یک تجربه بصری و حسی کامل را برای بیننده فراهم می‌آورد که تا مدت‌ها در ذهن او باقی خواهد ماند. Dexter: Resurrection ثابت کرد که هنر تلویزیون می‌تواند در بالاترین سطح سینمایی قرار گیرد و جزئیات فنی و بصری، ستون فقرات این هنر هستند.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

چند ایراد که نمی‌توان از آن چشم پوشید

تا به این‌جا، تمام‌قد از Dexter: Resurrection دفاع کردیم، اما نمی‌توانیم از چندین اشتباه مهم این سریال چشم‌پوشی کنیم. یک ایراد مهم در این سریال، ضعف در شخصیت‌پردازی کاراکترهای فرعی است. از طرفی دیگر، پایان‌بندی سریال به اندازه‌ی دیگر قسمت‌ها، قوی و درخشان نیست. پایان سریال عجله‌ای و ضعیف است. همچنین به برخی از شخصیت‌ها، اتفاقات و خط‌های داستانی به درستی پرداخته نمی‌شود. چندین ایراد و حفره‌ی داستانی هم در فیلمنامه وجود دارد. از طرفی با وجود اضافه شدن برخی شخصیت‌های جذاب به سریال، چندین شخصیت وصله‌ی ناجور سریال هستند؛ مانند کاراگاه خانم اداره پلیس نیویورک یا دوست تازه‌ی دکستر که راننده تاکسی است. علاوه بر این، پرداخت به قاتلانی که در باشگاه قاتلان سریالی و در مراسم با دکستر آشنا می‌شوند، سطحی است و به همین دلیل است که شرورها نمی‌توانند مانند کاراکتری چون قاتل سه‌گانه (در فصل ۴) ماندگار باشند.

نقد و بررسی سریال Dexter: Resurrection | بازگشت جانانه‌ی دکستر - گیمفا

دکستر: فراتر از یک سریال تلویزیونی، یک پدیده‌ی فرهنگی

در پایان، باید گفت که Dexter: Resurrection، نه تنها یک ادامه‌ی موفق برای یک سریال محبوب است، بلکه خود به تنهایی یک اثر هنری تمام‌عیار محسوب می‌شود. این سریال، فراتر از انتظارات ظاهر می‌شود و با هوشمندی و جسارت، به تحلیل مفاهیم عمیق انسانی چون عدالت، انتقام، رستگاری و پیچیدگی‌های طبیعت انسان می‌پردازد. دکستر، با تمامی تاریکی‌ها و روشنایی‌هایش، با تمامی جنایات و لحظات انسانی‌اش، یک پدیده‌ی فرهنگی است که تا مدت‌ها پس از اتمامش، در ذهن مخاطبان باقی خواهد ماند. این سریال، یادآور این نکته است که حتی در تاریک‌ترین نقاط وجود انسان نیز، کورسویی از امید و تلاش برای رستگاری و رستاخیز درونی می‌تواند وجود داشته باشد. دکستر مورگان، نه یک هیولا، بلکه یک انسان پیچیده است که در تلاش برای یافتن جایگاه خود در دنیایی پر از هرج و مرج است. این سریال با رویکرد مثبت و تحلیلی که ارائه دادیم، درخشش این سری را در تاریخ تلویزیون تثبیت می‌کند و نشان می‌دهد که داستان‌گویی، وقتی با عمق و جسارت همراه باشد، می‌تواند به اوج برسد. در واقع این نقد، تلاشی بود برای ارج نهادن به هنرمندی خالقان و بازیگران این سریال که با همکاری خود، اثری جاودانه خلق کردند و یک کامبک جانانه را رقم زدند. البته ایرادات مهمی هم در سریال دیده شد اما هر چه باشد این سریال درباره‌ی دکستر است و وقتی صحبت از این سریال و این کاراکتر باشد، گاهی باید چشم‌ها را بر خیلی از ایرادات بست و سرگرم شد.

امتیاز نویسنده به سریال: ۹ از ۱۰

منبع خبر





دانلود آهنگ
ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

طراحی و اجرا : وین تم
هر گونه کپی برداری از طرح قالب یا مطالب پیگرد قانونی خواهد داشت ، کلیه حقوق این وب سایت متعلق به وب سایت تک فان است