تک فان -مجله خبری و سرگرمی‌

آیا عشق واقعا بینهایت شگفت‌انگیز و پوچ است؟ رمزی برای زندگی یا دوستی بی حد و مرز؟

سال‌ها پیش فردریش نیچه، فیلسوف بزرگ قرن نوزدهم، گفت: “عشق کور است؛ چرا که دوستی چشم‌های عشق را می‌بندد”. مانند نیچه، اغلب مردم فکر می‌کنند که عشق کور است و باعث می‌شود فرد عاشق نتواند عیوب معشوقش را ببیند. اما این موضوع چقدر درست است، و اصلا معنای حقیقی آن چیست؟ آیا در صورت کور بودن عشق، این چیز بدی است؟ با ما همراه باشید تا در این مقاله از مجله اُکالا به بررسی این موضوع جذاب بپردازیم.

زیست شناسی و مکانیسم عشق

باید بگوییم که از نظر زیستی، عشق کور است. در واقع وقتی شما برای اولین بار عشق را در وجود خود حس می‌کنید و با دیدن یک نفر، به شکل معناداری متوجه هیجانات شدید در خود می‌شوید، شیمی مغز شما تغییر می‌کند. چشمان شما در زمان دیدن معشوق دروازه‌ای برای ورود پیامی است که منجر به رفتارهای غیرعادی و کندی تفکر در شما می‌شود.

آنچه در زمان عاشقی، در مغز می‌گذرد این چنین است: هنگامی که احساس دوست داشتن و هیجان عشق را در دل حس می‌کنید، هورمونی در مغز شما ترشح می‌شود به نام هورمون اُکسی توسین، معروف به هورمون عشق.

هورمون اُکسی توسین عملکرد عجیبی در مغز دارد. از طرفی باعث حس اعتماد و روابط دوستانه می‌شود. یعنی شما سپرهای خود را در مقابل کسی که دوستش دارید کنار می‌گذارید. چرا این کار را می‌کنید؟ به نظر می‌رسد اکسی توسین به طور غریزی برای ترغیب شما به رابطه برای تولید مثل، ترشح می‌شود و لازمه این نزدیکی به فرد مقابل، حس اعتماد است.

اکسی توسین باعث می‌شود شما حس خوبی داشته باشید، حتی اگر به لحاظ منطقی، دلیلی برای این حس خوب و دوست داشتن، وجود نداشته باشد. اکسی توسین از طرفی می‌تواند باعث اضطراب شود مثل زمانی که حسادت یا ترس از دست دادن معشوق را دارید.

اما تلاش فیزیولوژیک بدن ما برای ایجاد حس عشق و کور کردن ما، الزاماً به نتیجه صددرصدی نخواهد رسید. چرا که فاکتورهای زیادی در تصمیم گیری ما دخالت دارند، تا جایی که اگر سختی مقابله با اکسی توسین زیاد هم باشد، آن را به نزدیکی با یک فرد اشتباه ترجیح می‌دهیم.

اگر میزان اکسی توسین در بدن شما کمتر باشد، رفتن به مسیر منطقی برایتان آسان‌تر خواهد بود و می‌توانید تمایلات غریزی خود را کنترل کنید. اما در صورتی که زیاد باشد، باز هم به این معنی نیست که توانایی مقاومت در مقابل آن را ندارید. درواقع با شناختن چگونگی کارکرد مغز و غرایز طبیعی انسانی، می‌توانید بهتر از این مسیر عبور کنید.

بیشتر بخوانید: چرا از فال و جادو لذت میبریم؟

آنچه از عشق به ما نشان داده‌اند

بیشترین چیزی که باعث می‌شود باورهای ما نسبت به کور بودن عشق تقویت شود، تعریف عشق در ادبیات، سینما و به طور کلی هنرهای تاریخی است که نمایشی از عشق رویایی و بی قید و شرط به ما نشان داده است.

اگر از شما بخواهند یک داستان عاشقانه ادبیات را به خاطر بیاورید، بی شک یکی از اولین گزینه‌ها لیلی و مجنون خواهد بود، داستان عاشقی که هیچ عیب و نقصی در معشوقش نمی‌بیند و در راه عشق او کور و زار و پریشان خواهد شد. در سینما نیز این داستان تکرار می‌شود: داستان فرزند پادشاه و یک فرد فقیر که عاشق یکدیگر می‌شوند و صرفاً به‌خاطر عشق، از همه چیز می‌گذرند.

اما آیا این‌ها واقعیت هستند؟ خیر. اینها تنها جنبه سرگرمی دارند و برای ایجاد احساسات خوشایند ساخته می‌شوند، برای به وجود آوردن شور و هیجان در درون ما. کاربرد اینها تنها سرگرمی است نه تشویق به عمل در واقعیت.

اما آیا این احساس عشق است؟ به نظر می‌رسد که درست نیست، زیرا این تنها یک میل و اشتیاق ناگهانی و مهار نشدنی است که با روان انسان و ارزش‌هایش سازگار نیست. این اشتیاق تنها می‌تواند در قصه‌ها، حقیقت داشته باشد و در واقعیت، پیش رفتن بر اساس امیال و هیجانات، بسیار زود منجر به نابودی رابطه می‌شود.

آیا عشق کور می‌تواند خوب باشد؟

خیر! اگر چه این جواب خیلی عاشقانه به نظر نمی‌رسد، و ممکن است ما را غمگین کند، اما حقیقت دارد. بسیاری از افرادی که فکر می‌کنند عشق کور است، امیدوار هستند که با نابینایان خود ملاقات کنند تا بدون دیدن عیب‌هایشان، دوست داشته شوند.

اما آیا فرد کور شما، واقعاً شما را دوست دارد؟ یا عاشق تصویری به دور از واقعیت و رویایی و بی‌نظیر شده است که بلافاصله با بیدار شدن از خواب غفلت، و باز کردن چشم‌ها، از بین می‌رود. شاید به همین دلیل است که ازدواج با عشق، هرگز روی خوشی از سمت والدین یا عاقلان ندیده است، چرا که با این اوصاف به آمار وحشتناک طلاق، اضافه خواهد شد.

انواع عشق

در ادامه به بررسی انواع عشق خواهیم پرداخت:

۱- عشق به ظاهر

عشق به ظاهر، البته که کور است، چرا که با سرعت زیادی به سمت نابودی می‌رود. ظاهر آدمی مدام در حال تغییر است و حتی اگر تغییر نکند، به مرور از منظر شریک عاطفی، عادی خواهد بود. زشتی یا زیبایی هر دو بسته به شخصیت افراد دیده می‌شوند.

اگر یک آدم بسیار زیبا ببینید که زبان تندی دارد، او را زیبا نخواهید یافت، و برعکس فردی که چهره معمولی دارد؛ اما صداقت و مهربانی و وفاداری ویژگی‌های شخصیتی او هستند، نه تنها زیبا خواهد بود بلکه یک رابطه ماندگار را تضمین می‌کند.

بیشتر بخوانید: چگونه می‌توانیم عزت نفس بیشتری داشته باشیم؟

۲- عشق برای تنهایی

نوع دیگری از عشق، یا بهتر بگوییم، چیزی که شما تصور می‌کنید نامش عشق است، فرار از تنهایی است. انسان موجودی اجتماعی است و از تنهایی فرار می‌کند. به همین دلیل نسبت به اولین کسی که ممکن است، دچار عشقی کور می‌شود فقط برای اینکه تنها نماند. واضح است که در این صورت نیز، جنبه‌های منطقی برای دوست داشتن، وجود ندارد، و رابطه پایدار نخواهد ماند.

۳- عشق به شهوت

همچنین ممکن است فرد احساسی تجربه کند که صرفاً به دلیل نیازهای غریزی او باشد. این احساس الزاماً بد و مذموم نیست، اما نباید نامش را عشق گذاشت؛ زیرا تنها از سر میل به رابطه است که این شیفتگی به وجود آمده است و در نوع خود کور خواهد بود. این میل نیز بلافاصله پس از وصل، پایان می‌یابد.

۴- عشق برای ترمیم زخم‌ها

برخی از روابط صرفاً به‌ خاطر داشتن آسیب‌ها و زخم‌ها اتفاق می‌افتند. زوجی را می‌بینید که کنار هم هستند چرا که تجربه مشترکی از آسیب‌ها و زخم‌ها دارند. بهتر است بجای عشق، اسم این احساس را همدردی یا دلسوزی بگذاریم. این نوع رابطه نیز دوام زیادی ندارد، چرا که پس از بهبود یکی از طرفین، دیگر احساسی باقی نمی‌ماند. در واقع شما احساسات دیگری را به جای عشق، اشتباه گرفته‌اید.

بیشتر بخوانید: چگونه یک فرد خودشیفته را تشخیص دهیم؟

۵- عشق حقیقی

عشق حقیقی، عشقی است که از سر دوست داشتن باشد. عشقی که از سر نیاز یا احتیاج نیست. نه من به کسی نیاز دارم، نه لازم است نیاز کسی را رفع کنیم. بلکه احساس عشق واقعی برای کسی است که احساس صمیمیت و تعهد، بدون هیچ نیازی از سوی هر دو طرف نمایان است. این عشق از دوستی شروع می‌شود، عاری از توقعات و انتظارات معمول است و مهم‌تر از همه اینکه، دو طرف سعی نمی‌کنند در یکدیگر حل شوند.

آنها می‌دانند که هرگز یکی نخواهند بود؛ بلکه در کنار هم و دوشادوش هم حرکت می‌کنند. این به معنای آن است که دو طرف دارای عزت نفس کافی و عقل سلیم هستند و خود را بی ارزش نمی‌پندارند. چنین عشقی نه تنها کور نیست؛ بلکه سرشار از آگاهی است.

آگاهی داشتن متضاد عشق نیست، بلکه تقویت کننده آن است. من با وجود آگاهی به نقص‌های معشوقم، عاشق او هستم. من بدون هیچ نیازی به او عشق می‌ورزم. من از اینکه برای او فداکاری می‌کنم آگاهم، و این‌طور نیست که به‌خاطر گره‌ها و طرح‌واره‌های آسیب‌زایم مجبور به فداکاری و ازخودگذشتگی برای دیگری باشم.

همه چیز در این رابطه آگاهانه و از روی انتخاب افراد است. عشق واقعی نمی‌تواند کور باشد، چرا که در صورت کور بودن، با مفاهیم دیگری همچون آزادی، انتخاب، و استقلال در تضاد است.

آنچه در این مقاله از مجله سبک زندگی اُکالا به آن پرداختیم، برخی از انواع عشق بود و مختصری از دلایلی که عشق را کور می‌خوانند. شما در این مورد چه فکر می‌کنید؟ آیا عشق شما از انواع عشق کور است؟ یا عشقی از روی آگاهی و با چشمی باز است؟ نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.

من هستی دفتری هستم، دانش آموخته روزنامه‌نگاری، روانشناسی و علوم اعصاب شناختی. بزرگترین دغدغه من در حوزه کاری، شناخت انسان‌ها و کمک بهشون برای داشتن ذهن و روانی سالم و تواناست. در مسیرم چیزهای زیادی هم از کتاب‌ها و نظریه‌ها و هم از تجربه‌های دیگران یاد گرفتم و اینجا سعی دارم دریافت خودم از بعضی مسائل رو به زبان ساده برای شما بنویسم. امیدوارم که نوشته‌هام بتونه اندکی راهنما و کارگشا باشه.

برچسب ها

مطالب مشابه را ببینید!