Sekiro: Shadows Die Twice یکی از شاهکارهای استودیوی FromSoftware است که با ترکیبی از اکشن نفسگیر، داستانی تاریک و پر از نمادگرایی و فضایی آمیخته با اسطورههای ژاپنی، به یکی از فراموشنشدنیترین آثار نسل هشتم بدل شد. این عنوان حتی جایزه بهترین بازی سال ۲۰۱۹ را نیز از آن خود کرد. برای آشنایی بیشتر با اسطورهشناسی و نمادگرایی در بازی Sekiro، پیشنهاد میکنیم این مقاله را بخوانید. Sekiro با روایت خاص خود و چندین پایان متفاوت، نه تنها داستانی کامل و مستقل ارائه داد، بلکه دریچهای به روی گمانهزنیهای فراوان دربارهی آیندهی جهان آن گشود. اکنون، این سوال برای بسیاری از طرفداران مطرح است که اگر روزی Sekiro 2 ساخته شود، داستان آن چگونه خواهد بود؟ برای رسیدن به پاسخی احتمالی، ابتدا باید نیمنگاهی به روایت و پایانبندیهای نسخه اول داشته باشیم.


داستان Sekiro ما را به اواخر دوره سنگوکو در ژاپن میبرد؛ دورانی پر از جنگهای داخلی، خیانتها و کشمکش برای بقا. در این میان، ایالت آشینا که به دست جنگجویی بزرگ به نام ایشین آشینا بنا شده، در آستانه سقوط قرار دارد. ارتش ملی ژاپن به مرزهای آشینا نزدیک میشود و تنها امید خاندان آشینا برای نجات، دستیابی به قدرت خون اژدها است؛ منبعی باستانی که توانایی بخشیدن نعمت جاودانگی به دارنده آن را دارد.
در این نقطه است که شخصیت اصلی بازی، Sekiro یا همان گرگ، وارد ماجرا میشود. او شاگرد و فرزندخوانده نینجایی قدرتمند به نام Owl است که در کودکی از میدان نبرد او را نجات داد و تربیت کرد. گرگ سالهاست که به ارباب جوان خود، کورو، خدمت میکند؛ وارث خون اژدها که جاودانگی در رگهای او جریان دارد. وظیفهی اصلی Sekiro، حفاظت از کورو و وفاداری مطلق به اوست.
اما سرنوشت، مسیر متفاوتی رقم میزند. در یکی از مهمترین حملات، کورو ربوده میشود و Sekiro که در جریان نبردی سنگین با لرد گنیچیرو، یکی از بازوهای خود را از دست داده، توسط مجسمهسازی مرموز نجات مییابد. او با دریافت یک بازوی مصنوعی پیشرفته، دوباره به میدان بازمیگردد تا اربابش را نجات دهد. این آغاز سفری است پر از خون، مرگ و انتخابهای دشوار که نه تنها سرنوشت کورو و Sekiro، بلکه آیندهی کل ایالت آشینا را رقم خواهد زد.

Sekiro چهار پایان مختلف دارد که عبارتند از:
Shura (راه خیانت)Immortal Severance (قطع جاودانگی)Purification (تطهیر)Return (بازگشت)
پایان اول: Shura (راه خیانت)
این پایان تاریکترین و خونینترین است. در مقطعی حساس، Sekiro باید میان وفاداری به اربابش، کورو، و فرمان پدرخواندهاش، Owl، یکی را انتخاب کند. اگر بازیکن فرمان Owl را بپذیرد، Sekiro اربابش کورو را رها کرده و در نهایت به هیولایی خونآشام به نام Shura تبدیل میشود؛ موجودی که فقط تشنهی جنگ و خونریزی است. در این پایان، Sekiro همان مسیری را طی میکند که بسیاری از جنگجویان بیرحم ژاپنی در افسانهها پیمودهاند، یعنی نابودی انسانیت در وجود خود و تبدیل شدن به یک فرشته مرگ. به نوعی، این پایان یک هشدار درباره وسوسهی قدرت و خیانت به عهد است.
پایان دوم: Immortal Severance (قطع جاودانگی)
میتوان گفت این استانداردترین پایان بازی است. در این مسیر، Sekiro موفق میشود خون اژدها را از کورو جدا کند. این کار باعث مرگ کورو و از بین رفتن جاودانگی او میشود، اما چرخهی نفرین جاودانگی نیز به پایان میرسد. هر چند این پایان تلخ است، اما مفهوم آزادی و رهایی را به همراه دارد. کورو از قید جاودانگی و سرنوشت شوم خود آزاد میشود و Sekiro ماموریت خود را انجام داده است. این پایان شبیه به قربانی بزرگی، برای پایان دادن به یک چرخه نفرین شده است.
پایان سوم: Purification (تطهیر)
برای رسیدن به این پایان، Sekiro باید در مسیر داستانی، تصمیمهای خاصی بگیرد و با کشف اسراری پنهان، تلاش کند تا اربابش کورو را نجات دهد. در این خط داستانی، Sekiro متوجه میشود که برای قطع جاودانگی لازم است جان او فدا شود. در پایان، Sekiro خود را قربانی میکند تا کورو زنده بماند. این پایان، نماد وفاداری و ایثار است؛ جایی که مرید جان خود را برای نجات اربابش میدهد.
پایان چهارم: Return (بازگشت)
این به نوعی حقیقیترین یا خوشبینانهترین پایان بازی به شمار میرود. برای رسیدن به آن، Sekiro باید مسیر بسیار دشوارتری را طی کند و با انتخابهایی درست، ابزارهای لازم برای بازگرداندن خون اژدها به زادگاه اصلیاش در سرزمین غربی را بیابد. در نهایت، Sekiro و کورو موفق میشوند چرخه جاودانگی را پایان دهند، بدون اینکه کورو قربانی شود. آنها با هم سفری را آغاز میکنند تا خون اژدها را به سرزمین مادری خود بازگردانند. این پایان نه تنها امیدبخشتر است، بلکه بهطور بالقوه بستری عالی برای یک دنباله یا همان ۲ Sekiro را فراهم میکند.

هر کدام از پایانهای Sekiro در واقع مثل شاخهای از یک درخت هستند؛ شاخههایی که به مسیرهای متفاوتی ختم میشوند، اما ریشهی همهی آنها در یک جهان مشترک قرار دارد. از این جهت، سازندگان میتوانند با انتخاب یکی از این مسیرها یا حتی ترکیب چند مسیر مختلف یک داستان تازه خلق کنند.
۱. پایان Shura؛ اگر Sekiro هیولایی بیرحم شود
در این خط داستانی، Sekiro به جای قهرمان، به آنتاگونیست اصلی دنیای خودش تبدیل میشود. در افسانهها گفته شده جنگجویان Shura به قدری خون و مرگ را دنبال میکنند تا خود و جهانشان به خاکستر تبدیل شوند. اگر Sekiro 2 بر اساس این پایان ساخته شود، میتواند داستان را از دید یک شخصیت جدید روایت کند؛ شاید شاگردی تازه، یا حتی یک شکارچی که وظیفهاش پایان دادن به حکومت ترس و خونریز Shura است. در این حالت Sekiro از قهرمان قسمت اول به دشمن اصلی قسمت دوم بدل میشود؛ و این ایده برای یک دنباله، هم جسورانه است و هم تکاندهنده.
۲. پایان Immortal Severance؛ میراث تلخ اما ضروری
اینجا Sekiro ماموریت خود را کامل میکند، اما به بهای جان کورو. جاودانگی از بین میرود، اما دنیایی پر از زخم و اندوه باقی میماند. این پایان بهترین نقطه شروع برای یک دنباله تاریک و فلسفی خواهد بود. در Sekiro 2 میتونیم شاهد عواقب پایان جاودانگی باشیم. شاید دنیایی که سالها به خون اژدها وابسته بوده، بدون آن دچار فروپاشی شود. مردم ممکن است از بیماری، جنگ یا ناامیدی رنج ببرند. Sekiro که حالا بیارباب و بیهدف شده، باید به دنبال معنا و هدف تازهای برای زندگی خود باشد. چنین روایتی میتواند بازی را عمیقتر و جذابتر کند.
۳. پایان Purification؛ قهرمانی که خودش را قربانی کرد
اینجا Sekiro در اوج وفاداری و عشق مرید به ارباب، جان خودش را فدا میکند تا کورو زنده بماند. پس ادامه داستان با خود Sekiro ممکن نیست. مگر اینکه سازندگان با نگاهی خاص و متفاوت وارد ماجرا شوند. تصور کنید در Sekiro 2 روح یا یاد Sekiro در قالب یک راهنما یا موجود ماورایی کنار کورو حضور داشته باشد. شاید کورو مجبور شود مسیر جدیدی را انتخاب کند و این بار خودش تبدیل به جنگجو شود، با کمک خاطرات و میراثی که Sekiro برای او به ارث گذاشته است. این پایان پتانسیل خلق داستانی احساسی و حماسی را دارد، جایی که میراث یک قهرمان ادامه پیدا میکند، حتی اگر خود قهرمان دیگه زنده نباشد.
۴. پایان Return؛ بازگشت به ریشهها و امیدی نو
این پایان خوشبینانهترین سناریوست؛ جایی که Sekiro و کورو با هم راهی سفری میشوند تا خون اژدها را به زادگاه اصلی آن بازگردانند. این سفر عملا مثل یک دروازه برای ورود به جهانی تازه است. سرزمینهای ناشناخته، دشمنان جدید و اساطیری که هنوز ندیدهایم. اگر Sekiro 2 از این پایان پیروی کند، ما میتوانیم شاهد یک بازی ماجراجویانهتر باشیم که هم جنبه جغرافیایی جدیدی دارد و هم به اسطورههای شرقی و شاید حتی غربی گره میخورد. این سناریو بهترین فرصت برای گسترش دنیای Sekiro خواهد بود، چون نیازی ندارد در همان چهارچوب ژاپن سنگوکویی باقی بماند.

یکی از محتملترین مسیرهایی که Sekiro 2 میتواند طی کند، روایت یک پیشدرآمد است؛ درست مانند آنچه Red Dead Redemption 2 انجام داد. بازگشت به گذشته، فرصتی بینظیر برای پرداختن به شخصیتهایی چون ایشین در دوران جوانی، شورشهای او برای تاسیس قلمرو و نبردهای خونینش با خاندانهای رقیب فراهم میآورد. همچنین، داستان پرورش ولف توسط Owl و روند تبدیل شدن او به یک مبارز، میتواند روایتی غنی و احساسی باشد که لایههای پنهان رابطه میان پدر و فرزند را آشکار سازد. از سوی دیگر، پرداختن به شخصیت مرموزی همچون توموئه و خاستگاه خون اژدها، دنیای بازی را به قلمرویی تازه و پر از رمز و راز گسترش خواهد داد.
چنین رویکردی نه تنها عمق بیشتری به جهان و شخصیتهای شناختهشدهی بازی میبخشد، بلکه ارتباطی مستقیم با پایانبندیهای Sekiro: Shadows Die Twice ایجاد میکند. پیشدرآمدی که به گذشته میپردازد، میتواند پلی باشد میان اسطورهها و رویدادهای نسخهی اول که به جای بیاعتبار کردن پایانها، آنها را معنادارتر و تاثیرگذارتر جلوه دهد. در نتیجه، Sekiro 2 اگر بهعنوان یک پیشدرآمد روایت شود، پتانسیل آن را دارد که تجربهای هم سطح یا حتی فراتر از نسخه نخست ارائه دهد.

در کنار روایت داستانی، یکی از نقاط قوت اصلی Sekiro: Shadows Die Twice، گیمپلی منحصربهفرد و متفاوت آن بود؛ سیستمی که با محوریت Deflection، سرعت عمل و تاکتیک دقیق بازیکن را در کانون تنش قرار میداد. اگر نسخهی دوم این بازی ساخته شود، طبیعی است که طرفداران انتظار داشته باشند هستهی اصلی مبارزات حفظ شود، اما در عین حال با نوآوریها و عمق بخشی بیشتری همراه گردد.
۱. گسترش سیستم مبارزات
انتظار میرود Sekiro 2 با اضافه کردن سبکهای متنوعتری از مبارزه، تجربهای پویاتر ارائه کند. در حالی که بخش اعظم مبارزات نسخه اول بر پایه شمشیر و مهارتهای نینجایی بود، در نسخه دوم میتوان شاهد گسترش استفاده از ابزارهای سکیرو یا حتی سلاحهای کاملا جدید بود. همچنین طراحی باسها میتواند به سمت الگوهای تاکتیکی متفاوت حرکت کند تا هر نبرد یادگار و منحصربهفرد باقی بماند.
۲. جهان گستردهتر
از منظر فضاسازی، Sekiro 2 میتواند فراتر از مرزهای ژاپن حرکت کند. پایانبندی (Return) بهترین بهانه را برای این موضوع فراهم میکند. سفر به سرزمینهای ناشناخته یا حتی بازآفرینی اساطیر دیگر فرهنگها، میتواند دنیای بازی را بسیار غنیتر و چندلایهتر سازد. در چنین حالتی، بازیکنان با محیطهایی متنوعتر، دشمنان جدید و اسطورههای متفاوت مواجه خواهند شد.
۳. عمق بخشیدن به سیستم انتخاب و پیامد
اگرچه Sekiro نسبت به عناوین دیگر FromSoftware روایت خطیتری داشت، اما پایانبندیهای متفاوت آن نشان داد که ظرفیت بالایی برای تصمیمگیری و عواقب وجود دارد. در Sekiro 2، توسعه این بخش میتواند منجر به تجربهای غنیتر شود؛ جایی که انتخابهای بازیکن نه تنها پایان داستان، بلکه مسیر گیمپلی، روابط با شخصیتها و حتی دشواری نبردها را تغییر دهد.
۴. تعادل میان چالش و دسترسپذیری
یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای بازی Sekiro، سطح دشواری آن بود. در حالی که این ویژگی به امضای FromSoftware تبدیل شده، نسخه دوم میتواند با ایجاد حالتهای شخصیسازی بیشتر برای بازیکنان، تعادل بهتری میان چالش و دسترسپذیری ایجاد کند، بدون آنکه هویت اصلی اثر خدشهدار شود.
اگر روزی Sekiro 2 ساخته شود، میتواند نقطه تلاقی میان نوآوری و وفاداری به ریشهها باشد. روایت عمیقتر، جهان گستردهتر و سیستم مبارزات کاملتر، میتوانند این عنوان را به یکی از جاهطلبانهترین پروژههای FromSoftware بدل کنند. همانطور که Sekiro: Shadows Die Twice توانست در زمان خود مرزهای تازهای را در طراحی بازیهای اکشن ماجراجویی ترسیم کند، دنباله آن نیز پتانسیل دارد تا بار دیگر تعریف جدیدی از این ژانر ارائه دهد.
دیدگاهتان را بنویسید